واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ورزش > فوتبال ملی - حشمت مهاجرانی محمد کاظمی :حشمت مهاجرانی او نامی باشکوه است در تاریخ فوتبال ایران. مربی موفق سال های دور که توانست دو دوره قهرمانی آسیا و اولین حضور در جم جهانی . کسب تساوی برابر اسکاتلند بزرگ و ... همه و همه دست به دست هم داده اند تا او که در هفتمین دهه از زندگی خود به نامی استثنایی در فوتبال ایران بدل شده باشد. موفقیت های تیم ملی در بازی های اخیر امید به موفقیت تیم ملی در جام ملتهای آسیا و 5 سال پر از شکست برای تیم ملی که دلزدگی از فوتبال را برای ایرانیان به همراه داشته ، همه و همه بهانه ای بودند تا حشمت مهاجرانی بیش از سه ساعت مهمان روزنامه خبرورزشی باشد و در کافه خبر برای همکاران ما راه های برون رفت از بن بست فعلی فوتبال ملی سخن بگوید؛« حل مشکل خیلی ساده است. پیشرفت نیاز به تولید دارد.تولید علمی و آکادمیک . وقتی ریشه ای کار کنیم ، بازیکن در آکادمی رشد کند و بالا بیاید ، آبدیده شود هم هزینه های جاری فوتبال برای باشگاه ها و دولت پایین می آید هم دیگر نیازی نیست که کاسه چه کنم در دست بگیریم که چرا فوتبال مان مدام ناکام می ماند. باید آکادمی های علمی فوتبال را جایگزین مدارس انتفاعی کنیم.» خیلی سریع برویم سر اصل مطلب می خواهیم از این بگوییم که چرا از روزهای باشکوه فاصله گرفته ایم؟ پس خیلی راحت بگویم حتی حشمت مهاجرانی هم فوتبالش را روی اصول شروع نکرد . راهش همان است که گفتم ، کار علمی . حشمت مهاجرانی بچه ای بود که توکوچه پس کوچه ها و زمین خاکی های محله آبکوه و اطراف زمین ورزشگاه سعدآباد( تختی فعلی) فوتبال بازی می کرد و بعدش شد فوتبالیست. چند وقتی بازی کرد و آمد تهران رفت تاج یا پاس و... ما هنوز هم می خواهیم به شکل همان سال ها پیش رویم و این دیگر خیلی جوابگوی مان نیست. وقتی تیم ملی داده های مناسب در اختیار نداشته باشد هرچه پول به این فوتبال تزریق کنیم ، اتفاقی نمی افتد. شما خیلی آرمان گرا حرف می زنید . این کار زمان بر است. ما از برنامه های کوتاه مدت می پرسیم. تو از من راهکار را پرسیدی و من هم راهکارم را گفتم. از روزی که برگشتم ، همین رویایم بوده که یک آکادمی فوتبال در ایران داشته باشم حتی برایش سرمایه گذار پیدا کرده بودم که اینجا بیاورم اما نمی دانم چرا نمی شود این کار را اینجا انجام بدهم. در استیل آذین و حتی همین شاهین دنبال راه اندازی آکادمی بودم اما نشد.روزهای اولی که آمدم قرار بود با تاکسین ، نخست وزیر سابق تایلند که مالک منچسترسیتی بود ، آکادمی منچستر سیتی را در ایران بزنیم که نشد. من هم دیگر دیدم انگار قرار نیست اتفاقی بیفتد ، کمی سرد شدم. حالا اگر بخواهیم درباره شرایط فعلی حرف بزنیم چطور؟ خوشبختانه تیم ملی که چند بازی است دارد خوب بازی می کند . انتقادها هم کم شده اند و فکر می کنم مردم هم امیدوار شده اند. پس از چه چیزی هراس دارید؟ این بردها به قهرمانی در جام ملتها ها ختم می شود؟ باید امیدوار باشیم. چرا که نه؟ ببینید الان وقتی نیست که از سرمربی تیم ملی حمایت کنیم. فوتبال ما به این قهرمانی نیاز دارد. تیم ملی هم نشان داده از دوره رکود خارج شده است.البته معنای چند پیروزی در بازی دوستانه الزاما قهرمانی در جام ملتهای آسیا نیست. اما برای رسیدن به قهرمانی حتما باید یکسری فاکتورهایی داشته باشیم. فاکتورهایی مثل روند مثبت در بازی های تدارکاتی بزرگ ، انسجام تیمی ، همدلی ، حمایت رسانه ای و اعتماد به نفس بالای سرمربی که ما تقریبا همه این فاکتورها را داریم. می بینیم که سرمربی تیم ملی مدام از قهرمانی حرف می زند ، این خود یک عامل روحی بزرگ است البته به شرطی که وعده های مان رویا پردازانه نشود. من فکر می کنم این روزها وضعیت مان خوب است و باید این روند را تا جام ملتها حفظ کنیم. آیا قهرمانی در جام ملتهای آسیا سرپوشی بر همه شکست های گذشته مان می شود؟ ما جام جهانی را از دست داده ایم و قهرمانی در جام ملتهای آسیا به رغم اینکه حتی 35 سال است در رسیدن به آن ناکام بوده ایم اما برابر با شیرینی رسیدن به جام جهانی نیست. قهرمانی در جام ملتها برای مان یک مرهم است اما علاج نیست. می تواند شروع خوبی باشد برای امید بخشی دوباره. اینکه برویم و برای جام جهانی بعدی با آسایش بیشتری کار کنیم. دیگر ترسی نداشته باشیم و آرامش افکار عمومی ، کار را برای صعود آسان تر کند. به موضوع فشار افکار عمومی رسیدیم. الان که درباره جام جهانی 1978 حرف می زنیم همه فکر می کنیم ، آن روزها حشمت مهاجرانی افسانه ای بوده اما آرشیو مطبوعات خیلی این گفته را تائید نمی کند. ببینید اصلا نمی شود شرایط تیم من را با تیم های سال های اخیر از نظر برخورد رسانه ها مقایسه کرد. آن موقع ما دو تا روزنامه ورزشی داشتیم. اما الان وقتی می روی پای دکه روزنامه فروشی تعداد روزنامه های ورزشی حتی از سیاسی ها هم بیشتر است. اگر هر کدام شان یک خط انتقاد بنویسند می شود چند خط؟ ولی همان موقع حتی روزنامه ها و مجلات غیر سیاسی هم از شما انتقاد می کردند. این فقط کیهان ورزشی نبود و حتی در روزنامه های نخبه گرا و یا حتی نشریاتی مثل سپید و سیاه هم می شد انتقادهایی از سرمربی تیم ملی دید. بله آن روزها از من هم انتقاد می شد. البته آن مشکل دلیل داشت. چرایش را برایت الان می گویم. من به دو دلیل محبوبیتم بین بازیکنان و مسئولان فدراسیون کم شده بود. بازیکنان از اردوهای طولانی ما خسته شده بودند اما چاره دیگری نداشتم. ما باید بازی می کردیم تا تیمی بین المللی شویم و باید اردوهای طولانی در اروپا می گذاشتم. این اتفاق روی خود من هم اثر گذاشته بود و به خصوص بچه های متاهل خسته شده بودند. مشکل بزرگتر اما فدراسیون بود . پاداش بازیکنان را نداده بودند و من طرف بچه ها را گرفتم. کاری که قبلا یکبار فرانک اوفارل بزرگ انجام نداد و ناکام شد. کارم اما باعث شد از درون فدراسیون خط بدهند تا رسانه ها علیه من چیزهایی بنویسند. یک دوره کوتاه دو سه ماهه تا بازی ها بود که این جو ایجاد شد اما خیلی هم شدت نداشت. ولی نمی توانم بگویم که هیچ انتقادی نمی شد. اما شما آن موقع ستاره تیم ملی را کنار گذاشته بودید. پس منطقی بود اگر انتقاد می شد. من این کار را نکردم.او خودش نخواست در تیم ملی باشد. ولی پرویز قلیچ خانی آن زمان بازیکن کوچکی نبود و فکر می کنم در خیلی از روزنامه ها حامیانی داشت. البته شاید این طور سئوالم را پاسخ دادید چون نقشی در خط خوردنش نداشتید؟ اتفاقا فشاری برای دعوت یا کنار گذاشتنش نبود. پرویز قلیچ خانی داشت در لیگ حرفه ای فوتبال آمریکا بازی می کرد. چند بار مصاحبه کرد که می خواهد در تیم ملی باشد. روزنامه ها هم می نوشتندکه او باید دعوت شود. اما این خیلی منطقی است که مربی باید بازیکنش را قبل از دعوت دیده باشد. به او گفتم اگر می ترسی بیایی ایران و برای ما بازی کی در یکی از اردوهای اروپایی مان بیا و یک بازی دوستانه انجام بده. ما رفتیم در جام جهانی کوچک اما او نخواست بیاید. این که دیگر تقصیر من نبود. پرویز به اردو نیامد و خط خورد. پس موضوع کاملا انضباطی بود؟ از نظر من که دلیلش این بود. این روزها هم چند نمونه از رفتارهای اینچنی را دیدیم که مربی تیم ملی از کنار ستاره ها گذشته. ببینید یک مربی باید همیشه باید سعی کند بهترین بازیکنانی که به درد تیم و ترکیبش می خورد را انتخاب کند و سعی کند کمترین میزان دفع بازیکن را داشته باشد. مثلا تیم 78 من چند چهره شاخص در خط هافبک داشت. من پروین ، محمد صادقی و ایرج دانایی فرد را آنجا داشتم و در بازی ها خیلی خلاء یاری را حس نکردم. تازه در تمام ادوار جام جهانی فقظ یک بازیکن خیلی اثرگذار وجود داشته آن هم مارادونا بوده. حالا شاید در آن تیم من اگر علی دایی را داشتم ، می توانست کمک بزرگی برای مان باشد.حتی علی کریمی هم که بازیکنی استثنایی است برای بازی در تیم من کار سختی داشت.البته سعی می کردم یک جایی برایش در تیمم باز کنم. شما همان موقع هم با چند بازیکن در اردوی کوردوبا برخورد انضباطی کردیدو حتی بچه ها را کنار گذاشتید. اصلا نمی خواهم کارهایی را که کردم کتمان کنم. من اگرچه فاصله سنی ام با بچه ها در آن سال ها کمتر از 10 سال بود و خیلی جوان بودم اما باید برخوردی پدرانه را به عنوان مربی انجام می دادم. من حتی توی گوش بازیکنم هم زدم که بداند نصف شب نباید از اردو بیرون برود و فکرش به بازی فردایش باشد. اما طوری با بچه ها رفتار کردم که هنوز هم بیشتر آنها به من لطف دارند. می دانستند اگر بازیکنی در ترکیب قرار نمی گیرد ، دلیلش خصومت نیست. شاید اشتباه می کردم ، اما غرض ورزی نداشتم. بازیکنانی مثل پنجعلی و بهتاش فریبا که همراه ما به جام جهانی رفتند یادتان هست که تا چند سال فوتبال ملی ایران را بیمه کردند؟ در تیم من فقط یک پروین بود که از پرسپولیسی ها فیکس بازی می کرد اما هیچ وقت نگفتند من استقلالی هستم چون همه به این باور رسیده بودند در انتخاب هایم خیلی کم اشتباه می کنم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 296]