واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان - یک- می گویند در فرانسه- کشور شعر - هم شعر تیراژ پایینی دارد. میگویند در جهان قرن بیست و یکم شعر جایگاهی دارد کمتر از ذرت مکزیکی یا پاپکورن! توی کشور خودمان، وضعیت، احتمالا از این هم بدتر است. شاید تعداد جلسات ادبی بخش دولتی زیاد باشد و تعداد جلسات بخش خصوصی هم، کمی کمتر از آن «کمی» باشد که در دو دهه قبل بود. شاید جوایز ادبی بخش دولتی بیشتر شده باشد و تعداد جوایز بخش خصوصی در حد کاچی بهتر از هیچی، اما تیراژ کتاب شعر یعنی پهنای باند مخاطبان شعر، روزبهروز کمتر و کمتر میشود و این به این معنی است که این شبکه نه پر سرعت است نه هوشمند! دلمان را خوش کردهایم به چه؟ به این وبلاگها که بازدیدکنندگانشان همانهایی هستند که برایشان کامنت میگذاریم که «با شعری تازه به روزم! خوشحال میشوم از نظرتان بهرهمند شوم»؟ روزگاری نه چندان دور، در این مملکت، شاعرها به اندازه ستارههای سینما مشهور و محبوب بودند و مثل سینما برای هر سلیقهای هم تولید سالانه مقبول وجود داشت و شاعرها هم شبیه هم شعر نمیگفتند. میدانید کی؟ همان موقع که آبگوشت، خوراک فقرا بود نه روی سفره میلیونرها و میوهها هم واقعا میوه بودند نه فقط شکل میوه! البته این ایراد را هم ممکن است کسی مطرح کند که همان موقع هم تیراژ کتاب شعر بیشتر از سه هزار نسخه نبود ولی از یاد نبریم جمعیت کشور تقریبا یک چهارم جمعیت فعلی بود و تعداد باسوادهای کتابخوان هم واقعا کم بود و شعر بیشتر حالت شفاهی داشت تا کتبی و شفاهی. خب، چه باید کرد؟ مردم شعر نمیخوانند و شاعرها هم! اگر قرار بود فقط شاعرها کتابهای همدیگر را بخرند تیراژ شعر میشد بالای یک میلیون! مردم دیگر به شعر علاقه ندارند و تقصیر هم ندارند. تولیدات که اغلب خریدارپسند نیستند. رسانه ملی هم که شعر را تعطیل عمومی اعلام کرده! نویسندگان کتابهای درسی هم که در برخورد با شعر هم محافظهکارتر شدهاند هم از باب کیفیت آسانگیرتر. جذابیت هم که از عرصه عرضه رخت بسته تا تقاضا به صفر نزدیک شود. ببینید دوستان! هرکه و در هر مقام مرتبطی که هستید فکری بکنید. بگذاریید لااقل تیراژ همان سه هزار نسخه بشود جهت ارائه به موزه ایران باستان! دو- دوباره برف رفت و بهار آمد وتابستان بادبزن دستاش گرفت و پاییز انار دانه کرد و رسیدیم به حوالی یک جشنواره شعر دیگر. امسال قرار است چه تاجی به سر شعر بزنیم؟ مثل سال اول قرار است داورها به هم جایزه بدهند یا مثل سال دوم به شعرهای بیست سی سال قبل جایزه بدهیم یا مثل سال سوم از جمع برندگان دو سال قبل تقدیر و تشکر کنیم یا مثل بعدش، دو ماه قبل از شروع جشنواره و ارسال آثار به برندگان خوشبخت یواشکی بگوییم خیالتان جمع باشد، ما که غیر شما کسی نداریم؟! واقعا خواسته زیادی است که از جشنواره شعر همان انتظاری را داشته باشیم که از جشنواره فیلم داریم؟ تاثیر جشنواره شعر تا به حال روی خروج شعر ایران از بحران چه بوده؟ چقدر توانسته پیشنهاددهنده باشد به مردمی که برای جلب بیشترشان به هنر شعر، خودش را از شکل عرفی برگزاری متمرکز خارج کرده و بدل به شب و عصر شعر شده؟ مثل جشنواره فیلم، چقدر بر اقتصاد حوزه اختصاصی خود - در سال بعد - تاثیرگذار بوده؟ من اما هنوز به این جشنواره امیدوارم که تکانی به خودش بدهد. شاید هم امیدواری واقعبینانهای نباشد با این همه چه کنم که عمیقا به امیدواری مقیدم، چون نمیخواهم بروم دنبال ویزای کانادا یا اقامت سوئد. دوستان! این که فقط مملکت من نیست مملکت شما هم هست!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 392]