واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
اگر به خواهرم فحش نميداد او را نميكشتم. اين اولين جملهاي است كه متهمي به نام شهريار درباره انگيزه خود از يك قتل بيان ميكند و ميگويد كه حرفهاي مقتول او را تحريك كرد.اين جوان هفته گذشته در دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شد سه برداشت از يك جنايت جنايت در سيزده بدر اگر به خواهرم فحش نميداد او را نميكشتم. اين اولين جملهاي است كه متهمي به نام شهريار درباره انگيزه خود از يك قتل بيان ميكند و ميگويد كه حرفهاي مقتول او را تحريك كرد. اين جوان هفته گذشته در دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شد و اتهام قتل را هم قبول كرد اما نه هر آنچه نماينده دادستان و شاهدان ماجرا گفته بودند. سيد حسيني نماينده دادستان تهران در اين باره ميگويد: پرونده روز 13 فروردين ماه در سال گذشته در كلانتري نواب تشكيل شد و به ماموران خبر دادند جواني براثر اصابت ضربه چاقو به قتل رسيده است. زماني كه ماموران در محل حاضر شدند جسد خسرو را پيدا كردند. البته ظاهرا اين جوان به بيمارستان انتقال يافته بود و پزشكان براي نجات او نتوانسته بودند كاري بكنند. تحقيقات در اين زمينه شروع شد و پليس 5 نفر كه گفته ميشد در اين درگيري حضور داشتند را بازداشت كرد. وي ادامه ميدهد: تحقيقات حكايت از آن داشت كه ضارب جواني به نام شهريار است. او بهطور ناگهاني به سمت مقتول حمله كرده و او را به قتل رسانده است. همه شاهدان اين موضوع را تاييد كردند. وقتي شهريار مورد بازجويي قرار گرفت او نيز قتل را پذيرفت و گفت كه با ضربه چاقو دست به چنين كاري زده است. شهريار بعد از اينكه با مقتول درگير شد چاقويي از جيبش بيرون كشيد و به او ضربه زد. شاهدان ميگويند فقط متوجه شدهاند كه شهريار به سمت خسرو حمله كرده است و نميدانند ماجراي درگيري چه بوده است. البته متهم خودش موضوع را توضيح ميدهد. سيد حسيني ادامه مي دهد: شهريار ميگويد مقتول به خواهر او فحش داده است و همين عامل درگيري شده است. او ميگويد براي دفاع از خودش اين كار را كرده است اما من در پرونده موردي نديدم كه نشاندهنده دفاع باشد شهريار به روي خسرو چاقو كشيده است و او را هم زده . اين نشان ميدهد كه خسرو بيدفاع بوده است نه شهريار. اگر خسرو هم چاقو داشت ميشد آن مورد را از مصاديق دفاع مشروع دانست اما در اين مورد به نظر ميرسد اينطور نيست چرا كه خسرو چاقو نداشته است. شهريار ميگويد اگر خسرو با چوب به او حمله نميكرد اينطور نميشد اما نماينده دادستان ميگويد اين حرف شهريار درست نيست، وي ميگويد: مطابق مستندات پرونده اين شهريار بوده كه دعوا را شروع كرده است و نه كس ديگر. حتي شاهدان گفتهاند براي جدا كردن آنها وارد دعوا شدند اما شهريار حاضر نبوده است دعوا را تمام كند. بنابراين ميتوان گفت كه متهم خودش تصميم داشته اين كار را بكند و او مرتكب قتل عمد شده و دفاع مشروع را نميتوان در اين پرونده قبول كرد. وي ميگويد: دفاع مشروع، قانوني دارد. متهم هم به پليس دسترسي داشته است و هم ميتوانسته از محل فرار كند. ضمن آنكه طرف مقابل او چاقو نداشته است. بنابراين ميتوان گفت كه متهم در شرايط دفاع مشروع نبوده است. البته من هم بر اين باورم كه متهم مرتكب قتل اتفاقي شده است. او چون نتوانسته عصبانيت خود را كنترل كند دست به اين كار زده است و فكر نميكرده عملش باعث قتل شود. اما بههرحال خسرو را به قتل رسانده و از نظر من او مجرم است و بايد مجازات شود. فرزندم بيگناه بود اين پرونده رويه ديگري هم دارد، اولياي دمي كه فرزندشان را از دست دادهاند آنقدر داغدار هستند كه نميتوانند به گذشت فكر كنند. مادري كه زحمت زيادي براي فرزندش كشيده و حالا در يك لحظه او را از دست داده است. اين زن ميگويد: فرزند من بي گناه كشته شده است. او مقتول را نميشناخت و همه شاهدان هم ميگويند او نميخواست درگير شود و اين شهريار بود كه به پسرم حمله كرد. وقتي گفته ميشود اين قتل اتفاقي بوده است مادر خسرو بشدت عصباني ميشود و ميگويد: من زحمت زيادي براي فرزندم كشيدم و تلاش كردم تا او را بزرگ كنم ، چه خوندلها خوردم و چقدر زحمت كشيدم. پسرم جوان بود و من آرزو داشتم او را داماد كنم. ميخواستم خوشبختي فرزندم را ببينم، دلم ميخواست نوههايم را در آغوش بگيرم. حالا سياه پوش فرزندم شدهام. هيچكس نميداند من در اين مدت چه ميكشم و چه ميكنم. اين زن ميگويد: بارها تلاش كردم به گذشت فكر كنم اما هنوز نتوانستم. پسر من بيگناه بود . متهم ميگويد به خواهرش فحش داده است حتي اگر هم پسرم اين كار را كرده بود نبايد كشته ميشد. متهم ميتوانست او را به پليس معرفي كند و يا اينكه او هم فحاشي كند. وي ميگويد: چرا شاهدان ديگر اين صحنهها را نديدند و تنها متهم آن را ديده است. چرا به روي پسرم چاقو كشيد و او را به قتل رساند. او نقشه قتل فرزندم را داشته است و بايد مجازات شود. هر چند ميدانم با مجازات او فرزند من زنده نميشود اما او بايد تنبيه شود. اگر تنبيه نشود و باز هم از زندان بيرون بيايد، ممكن است اين كار را تكرار كند. عليرضا رحيمينژاد مجبور به قتل شدم شهريار ميگويد از خودش دفاع كرده است و اظهارات نماينده دادستان را قبول ندارد. او ميگويد در آن شرايط كاري نميتوانسته بكند و مجبور به ارتكاب قتل شده است. چه مدتي است در زندان هستي؟ نزديك به 2 سال است. تو متهم هستي كه جواني به نام خسرو را به قتل رساندهاي. اين اتهام را قبول داري؟ بله قبول دارم. من او را كشتم اما مجبور به اين كار شدم. مگر ميشود از روي اجبار كسي را كشت؟ او از ماشينش چوبي بزرگ برداشت و به سمت من حمله كرد اگر من او را نميزدم او مرا ميزد. من بايد كاري ميكردم كه بتوانم از خودم دفاع كنم. چرا با مقتول درگير شدي؟ او به خواهرم فحش داد و حرفش آنقدر ركيك بود كه من مجبور شدم به او اعتراض كنم من بايد از خواهرم دفاع ميكردم. چرا؟ او با خواهرت چه دشمني داشت؟ ما با هم دشمني نداشتيم. او اصلا خواهرم را نميشناخت. ماجرا از اين قرار بود كه من جلوي در خانه بودم ، براي انجام كاري رفته بودم . قرار نبود كارم طول بكشد و به همين خاطر با لباسي كه در خانه داشتم بيرون رفتم. كارم كه طولاني شد زنگ در خانه را زدم و از خواهرم خواستم برايم يك پيراهن بياورد. خواهرم پنجره را باز كرد و لباس را براي من به پايين انداخت. يك دفعه خسرو سر او فرياد زد و فحاشي كرد. خواهرم با او كاري نداشت اما چون آنها نزديك خانه ما نشسته بودند خسرو فكر كرد كه خواهرم خواسته آنها را اذيت كند . متوجه نشد كه لباس را براي من انداخته است. خودت ميگويي خسرو اشتباه كرده بود چرا برايش توضيح ندادي كه اشتباه گرفته تا همه چيز تمام شود؟ خسرو مهلت اين كار را نداد و آنقدر به خواهرم فحش داد كه من عصباني شدم و تصميم گرفتم به او اعتراض كنم. اولش هم فقط قصد داشتم اعتراض كنم و از او بخواهم از خانه ما دور شود اما او دعوا را شروع كرد. نماينده دادستان ميگويد كه دعوا را تو شروع كردي قبول داري؟ نه دعوا را او شروع كرد. خسرو بود كه به خواهر من فحش داد و به حرفهاي من گوش نداد. من هم ميخواستم او را دور كنم اما به من حمله كرد. درگيري چطور آغاز شد؟ خسرو به من حمله كرد و بعد به سمت ماشينش رفت و چوبي از آن بيرون آورد و دوباره به من حمله كرد. من هم براي اينكه از خودم دفاع كنم چاقويي از جيبم بيرون آوردم و به او چند ضربه زدم. خب ميتوانستي چوب را از مقتول بگيري و همه چيز تمام شود؟ نه نميتوانستم، او قويتر از من بود ومن مجبور بودم هرطور شده است با او مبارزه كنم. اگر تو واقعا قصد قتل نداشتي چرا چاقو را به سينه مقتول زدي؟ من نميخواستم او را بكشم، ميخواستم زخمياش كنم. نميدانستم ضرباتي كه ميزنم كشنده است. تو ميداني كه به قصاص محكوم شدي، آيا براي جلب رضايت اولياي دم كاري كردهاي؟ قبل از صدور حكم هم خانواده من تلاش زيادي براي جلب رضايت آنها كردهاند. من ميدانم خطاي بزرگي كردهام. ميدانم كه حق نداشتم كسي را بكشم و نبايد دست به چاقو ميبردم. بايد خشم خودم را كنترل ميكردم و اينطور حملهور نميشدم اما از آنها خواهش ميكنم قبول كنند كه فرزند آنها هم مقصر بود. اين حادثه يك اتفاق بود و ممكن بود كه جاي قاتل و مقتول عوض شود و به جاي من فرزند آنها در جايگاه متهم قرار گيرد. ميدانم مرگ و زندگيام اول دست خداوند و بعد هم دست آنهاست. از آنها ميخواهم به جوانيام رحم كنند و من را ببخشند و اجازه دهند دوباره زندگي كنم. من جوان هستم و ميخواهم فرد مفيدي براي جامعهام باشم. اين قتل يك قتل عمدي نبوده است و با طراحي قبلي هم نبوده است. من كاملا اتفاقي دست به اين كار زدم و بسيار از كرده خودم پشيمان هستم. در زندان روزهايت را چه ميكني؟ سعي ميكنم بيشتر كتاب بخوانم. ورزش هم ميكنم. دوستان زيادي پيدا كردهام البته درد مشترك است كه ما را به هم نزديك كرده. همه ما در نوبت اعدام هستيم و نميدانيم سرنوشت برايمان چطور رقم خواهد خورد. همه ما دعا ميكنيم تا خداوند ما را از اين گرفتاري نجات دهد. www.jamejamonline.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 409]