واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: نامه اي از يك شهيد به صدام سردار تو مردهاي! تو روزي مردي كه نتوانستي آن نور را خاموش كني، نوري كه از غار حرا به قلوب ملت ما تابيده بود و اكنون ميرود تا جهاني را روشني بخشد. خبرگزاري فارس: تو روزي مردي كه نتوانستي آن نور را خاموش كني، نوري كه از غار حرا به قلوب ملت ما تابيده بود و اكنون ميرود تا جهاني را روشني بخشد. سردار، تو روزي مردي كه ما بسياري از آنچه را كه دوست ميداشتيم از دست داديم! آن چه مي خوانيد نامهاي ايست كه شهيد احمد شوشه فرزند عباس از گرگان، بعد از عمليات كربلاي 5، به صدام نوشته است. تلاش هاي فارس براي يافتن عكسي از اين شهيد ناموفق مانده است. از تمامي كساني كه تصويري از اين شهيد در اختيار دارند خواهشمنديم با خيرگزاري فارس، تماس گرفته و بخش ويژه نامه ها را ياري نمايند*تو مردهاي سردار!مردان ما يك بار ديگر آمدند سردار، مردان صخره و دشت.مردان رود و نيزار،مردان راز و نياز اينان مثل رگهاي نوراني صاعقهاند، مثل پارههاي آهن و مثل برادههاي نورند.ببين چگونه ارابههاي پولادين تو در دستهاي مردان ما مثل موم آب ميشوند و چگونه سربازان مفلوك تو بر خاك زانو ميزنند، ببين چگونه خاكريزها و سنگرهايت در دشت گسترده شلمچه از هم فرو ميپاشد و دهان فرماندهانت از ترس قفل ميشود.تناور مردان ما را ببين! حريتي در دل آنها است كه به وسعت شقاوت تو زبانه ميكشد. بايد اين مردان را شناخته باشي. بايد به تو گفته باشند كه اينان كيانند. اين مردان يك شبه اروند رود را به خواب ناز فرو بردند تا به بيداري فاو برسند. همين مردان بودند كه پوزهي تو را از حميديه تا به فاو به خاك ماليدند و ازمهران تا كركوك نعش تو را بر خاك كشيدند و امروز از شلمچه تا بصره و فردا تا كربلا تو را لگدمال خواهند كرد.سردار تو مردهاي!تو روزي مردي كه نتوانستي آن نور را خاموش كني، نوري كه از غار حرا به قلوب ملت ما تابيده بود و اكنون ميرود تا جهاني را روشني بخشد.سردار، تو روزي مردي كه ما بسياري از آنچه را كه دوست ميداشتيم از دست داديم!نخلهاي شكسته را به ياد فرزندانمان با خون و آتش زينت داديم و امواج رودها را به نام دلاوري نام گذاري كرديم. اين قلل مرتفع كه به آبي آسمان عزّت و صلابت ميبخشند به نام نامي گمنامي ثبت شدند تا گلهايي كه بر دامن آن ميرويند سرخ باشند. حتي سرختر از خون پاكي كه تخته سنگهاي آن را رنگين كرده بود.سردار تو همان روز مردي روزي كه دختر بچه روستايي از پنجره كومهاش نگاه معصومش به كلاه آهني سربازانت افتاده، روشني قلب كوچكش خاموش شد، و در بستر عروسكش به خواب ابدي فرو رفت.آري سردار امروز ما پيروزيم، به بركت آن نور، پيروزيم به بركت خونهايي كه مثل فواره به آسمان پاشيد و تنور سرخ اين همه شقايق، دشتها و كوههاي ما را گرم كرد. سردار، تو مثل هر ديكتاتور ديگري ميترسي و ميلرزيي، تو ميدانستي كه بخاري كرملين براي هميشه آدمي را گرم نميكند و شومينه كاخ سفيد ممكن است با فوت يك بسيجي خاموش شود، براي همين است كه تو باد كردهاي به روي دست آن پوست فروش كه خندههاي آهنين دارد و روي زين اسب آن گاوچران هفتاد ساله باد كردهاي.سردار، آيا ميداني كه آنها پاپيونهاي مشكي خود را آماده گذاشتهاند تا برايت اعلام عزا كنند، به پشت تريبون حماقت در ستايش جنايات تو نطق كنند.سردار، آنهايي كه تو را با زاغه مهمات نوازش ميكردند نگفتند كه اين سرزمين، سرزمين رسول الله است، نگفتند كه اين مردان فرزندان حيدرند، آيا به تو نگفتند كه اين مردان بر نوك قلهها گلولهي خمپاره ميگذارند و تخته سنگها را پله ميكنند.نه سردار، آنها هم نميدانستند و نميدانند، تو هم نميداني بعد از اين مدالهايت را براي بچهها بگذار تا سرگرم شوند. يونيفرم، شنل و دستكش مخمل را براي مترسكي بگذار كه شرمنده صاحب جاليز است.سردار آماده باش، مردان ما ميآيند تناور مرداني كه سبزي جنگل از دم گرم آنان است.آماده باش سردار، تا مردان ما نقطه سرخ رنگ و مرطوبي را بر شقيقهات هديه كنند.آري سردار! تو مردهاي پيش از آن كه مردان ما از راه برسند. هفته گذشته يك بار ديگر بازوان قدرتمند رزمندگان غيور اسلام حماسه آفريد و سيلي محكم ديگري بر چهره كريه حكام مزدور بغداد و اربابان غربي و شرقي آنان نواخت. عمليات پيروزمند كربلاي 5 كه در شرايطي بسيار حساس انجام شد، پاسخ دندان شكني بود به ياوهگوييهاي حكام بغداد و همه بوقهاي تبليغاتي استكباري و صهيونيستي كه ميخواستند از صدام مزدور و مفلوك يك قهرمان بسازند و يك بار ديگر چهره رنگ باخته او را با سرخ آب و سفيد آبهايي كه در كارخانجات دروغ سازي آمريكا و اروپا و اسراييل تهيه ميشوند بزرگ نمايند.عمليات دشمن شكن كربلاي 5 در عمل نشان داد كه اكنون هيچ سلاحي جز سلاح تبليغات دروغين در دست جبهه متحد كفر و استكبار و صهيونيسم جهاني نيست و ثابت كرد كه اين سلاح هم كارآيي چنداني ندارد استقامت ملت باعث شد كه سردار قادسيه و كسي كه ماموريت فتح سه روزه تهران را به عهده گرفته بود به يك فرمانده شكست خورده و بيآبرو تبديل شود كه حتي دوستانش هم در ادامه حمايتش دچار ترديد شدهاند،و به صلاح خود ميدانند كه حساب خود را از حساب سردار نگون بخت قادسيه جدا كنند.در پي عمليات انهدامي و پيروزمند كربلاي 4 كه ضربهاي كاري بر پيكر ارتش رو به زوال صدام بود حكام بغداد براي سرپوش گذاشتن بر شكستهايشان و به منظور فريب حاميان خود اقدام به برگزاري جشن و پايكوبي كردند و براي يكديگر نامه و تلگراف فرستادند و تبليغات وسيعي را به راه انداختند كه كم سابقه بود. آنچه در عمليات كربلاي 5 انجام شد نشان داد كه حتي كودتاي تبليغاتي حكام بغداد نيز هيچ گرهاي از مشكلات لاينحل آنان نخواهد گشود و آنان چارهاي جز تن دادن به شكست ندارند اكنون وقت آن است كه (طالع خليل الحيم الدوري) فرمانده سپاه سوم عراق كه در منطقه شلمچه در جريان عمليات ظفرمند كربلاي 5 دچار شكست بزرگي شده است باز هم به ارباب خود صدام نامه بنويسد و از او به عنوان (سردار بزرگ قادسيه نام ببرد) و گزارش به فلاكت افتادن خود و ساير افسران و سرابازانش را به او بدهد.فرمانده سپاه تار و مار شده سوم عراق كه در بغداد بسيار روي آن حساب ميكنند خوب است اكنون به سردار نگون بخت قادسيه گزارش دهد كه صدها نفر از افسران و درجهداران و سربازانش به اسارت رفته و هزاران تن از آنان كشته وزخمي شدهاند. 12 فروند هواپيمايش در يك روز سرنگون شده و تجهيزات جنگياش توسط رزمندگان اسلام به غنيمت رفتهاند و عليه ارتش شكست خورده بعث به كار گرفته شدهاند. (الدوري) هر چند به اين رسوايي اعتراف نخواهد كرد ولي او اين را هم خوب ميداند كه نامههاي سر تا پا دروغ و فريب او نيز ديگر كاري از پيش نخواهد برد. درست مثل سلاحهاي اهدايي و پيچيده شرق و غرب كه هيچ كاري از پيش نبردند. در منطقه شلمچه دشمن بعثي صهيونيستي، استحكامات زيادي به وجود آورده بود و نيروهاي زبده و دسته اول خود را در آنجا به كار گماشته بود و آنچه اهميت عمليات پيروزمندانه كربلاي 5 را بيشتر ميكند همين است.رزمندگان توانمند اسلام: با شيوههاي پيچيده و بسيار پيشرفته خود از طريق آب و خاك به قلب زبدهترين نيروهاي دشمن حمله بردند و مهمترين استحكامات دشمن را در نورديدند و گلوي او را فشردند. وجود موانع طبيعي مانند باتلاق در منطقه از يك سو و موانع ايزايي متعدد و استحكامات عظيم از سوي ديگر، منطقه عملياتي شلمچه را كه براي رژيم بعثي صهيونيستي عراق نقطه اميد بود به دژي تسخير ناپذير مبدل كرده بود. تسخير اين دژ مستحكم توسط توانمندان اسلام، هشدار بيدار كنندهاي است براي صاحبان منطقهاي صدام كه به خواب خرگوشي فرو رفته و فريب تبليغات دروغين شيادي همچون صدام را خوردند. اين حملهها و عملياتهاي متعدد براي حاميان منطقهاي و ماورا مجازي رژيم بغداد هم هشدار دهنده است و قاعدتاً پيامهاي بسياري را نيز به همراه دارد.اگر مسكو تلاش ميكند كه با ادامه حمايت تبليغاتي خود از جنايت كاران جنگي حاكم در بغداد، چيزي را تغيير دهد و يك ملت و يك انقلاب را به پاي ميز مذاكره با متجاوزين و جنايت كاران جنگي بنشاند و اگر واشنگتن تصور ميكند كه با ادامه كمكهاي اطلاعاتي و تجهيزاتي خود ميتواند چيزهايي را تغيير دهد و اگر حاميان منطقهاي صدام هنوز هم در اعلام حرف دل خود ترديد دارند و از اين مسئله بيمناكاند كه مبادا رژيم بعث عراق بر اريكه قدرت باقي بماند و آنها را به خاطر پشت كردن به جنايت كاران جنگي عقوبت نمايند. همه و همه ميبايست با در نظر گرفتن قدرت رزمندگان اسلام و پيروزيهاي شگرف ارتش اسلام در جريان عمليات كربلاي 5 به اين نتيجه برسند كه رژيم بغداد كمترين شانسي براي ماندن ندارد و ايران اسلامي در تعهد خود در راه مجازات متجاوزين و سرنگوني رژيم جنايتكار عراق تا آخر ايستاده است و تا پايان اين راه فاصله چنداني باقي نمانده است.اينك همه چيز حكايت از فرا رسيدن روز سرنوشت دارد. مرگ صدام نزديك شده و هيچ چيزي نميتواند روحيه در هم شكسته دار و دسته صدام را ترميم كند. دشمن نفسهاي آخر را ميكشد و عربدههاي مستانه فرزندان ميشل عفلق ديگر در كاخ بغداد نميپيچد.اين درس خوبي براي همسايگان عراق است. همسايگاني كه ترسوتر از صداماند و در عين حال مثل خود او پر مدعا.حكام شيخ نشين كويت خوب است اكنون عاقبت انديشي را پيشه كنند و اين همه اسير هواها و هوسهاي يك جنگافروز مفلوك كه روزهاي آخر عمر خود را ميگذراند نباشند و بر روي برگزاري اجلاس سران كشورهاي اسلامي در كشور ناامن خود اصرار نورزند و شايد تا فرا رسيدن روز اجلاس سران ممالك اسلامي سرنوشت صدام روشن شده باشد.شهيد احمد شوشه ـ گرگان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 447]