واضح آرشیو وب فارسی:فارس پاتوق:
جملات و نوشته های زیبای کاربران فارس پاتوق ( سری اول )
از tehran سحر : ” درساحل آرزوهایم بودنت را زمزمه میکنم شاید دریا آرزویم را به گوش خدا برساند… ” رضا از تهران : ” مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است و نه چون نسبت سودش به ضرر، یک به صد است طفل معصوم به دور سر من میچرخید به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم ای دو صد نور به قبرش بارد مگس خوبی بود من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد مگسی را کشتم مرحوم حسین پناهی ” Neshat از Arak : ” تو بخواب من تمام شب های با تو بودن را باید بیدار باشم هر شب هزاران بوسه نذرت کرده ام! من میبوسمت خدا می شمارد! یک،دو،سه!… ” Neshat از Arak : ” کسی نمیداند مست کرده بود آن شب یا نشئه بود! فقط فردای آن شب دیدند چیزی آفریده است به نام «آدم» ! ” sahar fa از tehran : ” زبانم را نمی فهمی نگاهم را نمی بینی ز اشکم بی خبر ماندی وآهم را نمی بینی سخن ها خفته در چشمم نگاهم زد زبان دارت سیه چشمام مگرطرزنگاهم رانمی بینی گناهم چیست جزعشقت گویی از من چه میکوشی مگرای ماه ، چشم بی گناهم رانمی بینی سیه مژگان من موی سپیدم را نگاهی کن سپیداندام من روز سیاهم را نمی بینی پریشانم دل مرگ آشیانم را نمی جویی پشیمانم نگاه عذرخواهم را نمی بینی دل بی تاب من با دیدنت آرام می گیرد اگردوری ز آغوشم نگاهم کام می گیرد مرا گر مست می خواهی نگاهت را مگیر از من که دل از ساقی چشمان مستت جام می گیرد سیه مژگان من موی سپیدم را نگاهی کن سپیداندام من روز سیاهم را نمی بینی پریشانم دل مرگ آشیانم را نمی جویی پشیمانم نگاه عذرخواهم را نمی بینی ” سحر از تهران: “تویک روز آمدی با یک بغل اطلسی وپا درکوچه های خلوت تنهایی ام گذاشتی بی اجازه آمدی وآن روز که من می خواستم بمانی مثل یک پرستوی مهاجر بی اجازه کوچ کردی.” فصیحه از تهران : ” تو را به باورانیان نیاز نیست … بگذار در خیال ، به خاک اندرت کنند … تو تکیه کن به حال ، که این فرقه در خیال ، گه چاکرت کنند و گهی سرورت کنند … افسانه شو که باور این کودکان شاد ، چندان بزرگ نیست ، که کوچکترت کنند !……………… …………. ……………. ……. باری دیگر سپاس جهت ارسال این مجله پربار جناب سعید …. ” الناز از کرج : ” هر موجودی یک سرود الهی است بی همتا – منحصر به فرد – تکرار نشدنی و غیر قابل مقایسه. ” عسل از کرمان : ” کاش لحظه های با دوست بودن مثل خط سفید جاده بود تیکه تیکه می شد ولی قطع نمی شد……تقدیم به جوادم ” reza از arak : ” غمم غمهای خاکی نیست یاران غم من شاه غمها، عشق یار است ” حنانه از تهران : ” آرامش یعنی این که همیشه ته دلت مطمئن باشی تو قلب کسی که دوسش داری یه خونه ی گرم داری….. ” کوروش از تهران : ” آیا خدا ما را آفریده یا ما خدا را ؟ ” شوکا از ماهشهر : ” در این شهر صدای پای مردمیست که همچنانکه تو را می بوسند ، طناب دار تو را می بافند، مردمی که صادقانه دروغ می گویند،خالصانه به تو خیانت می کنند، در این شهر هرچه تنها تر باشی پیروزتری. ” Neshat از Arak : ” بستنی قول و قرارهای امروزیست! زودتر از آنچه که فکرش را بکنید آب می شوند! ” Neshat از Arak : ” درخت اگر بودم بعد از مردنم! در بهترین حالت میشدم دسته ی مبل مورد علاقه ی تو! همیشه دستت برای من بود! در بدترین حالت هم دری میشدم که هنگام عصبانیت مرا به هم میکوفتی! کاش درخت بودم!! ” Neshat از Arak : ” سبک سفر کن چیزهایی را با خودت ببر که به کارت بیایند من به فدای تو آخر دل من به چه کار تو می آمد که جا دادی درون چمدانت؟! ” sahar fa از tehran : ” ضریح پاک قلبت قبله گاه من شد…وقتی حاجتم را با لبخندت روا کردی….بابت تمام میل های زیبا و تاثیرگذارتون واقعا ممنون….! ” یاسیــن از بوشهــــر : ” باید از عشق بسازم غزلی قابل تو . غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو . دلی از جنس بهار است که تقدیم تو باد. سبز باشی و دلت خانه ی پاییز مباد … تقدیم به همه دوستان همترانه ایم مخصوصا آقا سعید… ” یاسیــن از بوشهــــر : ” کاش امشب عاشقی هم پا می گرفت . تشنگی هم طعم دریا می گرفت . کاش امشب کوچه های منتظر . یک سلام گرم از ما می گرفت . این سکوت تلخ . دنیای من است . کاش دستت . دست دنیا میگرفت . آسمان ابری ترین اندوه را . از دل سنگین شبها می گرفت . پنجره دلتنگ چشمی آشناست . کاش می شد عاشقی پا می گرفت . ” یاسیــن از بوشهــــر : ” تو را آن قدر در دل می سرایم. که دل یعنی ترا زیبا سرودن. فدای تو شقایق احساس. و رویای بی آغاز سرودن. ” یاسیــن از بوشهــــر : ” حالا بدان تو که رفتی در حسرت بازگشت. یک آسمان اشک آن شب در کوچه پایشده بودم. هر گز پشیمان نگشتم از انتخاب تو هرگز. رفتی که شاید بدانم بیهوده رنجیده بودم. مریم حیدر زاده ” رویا از مهرشهر کرج : ” بهترین تبریکها را در خوشگل ترین کادوی آرزو پیچیده و با برچسب سلامت به آدرس زیباترین گل بهاری تقدیم وجودت می کنم تولدت مبارک سعید جان.شاد و سعادتمند باشی ” بیگدلی از تهران : ” با سلام به مدیریت محترم سایت و دوستان گرامی [lعاشقانه همراه من قدم بردار walk with me in love عاشقانه همراه من قدم بردار walk with me in love به من از آن بگو talk to me که توان گفتنش به دیگران را نداری about wath you can not say to others با من بخند laugh with me حتی آنگاه که احساس حماقت می کنی even when you feel silly با من گریه کن cry with me آن گاه که در اوج پریشانی هستی when you are most upset تمام زیبایی های زندگی را share with me با من شریک باش all beautiful things in life و در کنار من fight with me با تمام زشتیهای زندگی ستیز کن against the ugly things in life با من creat with me رویاهایی را بیافرین تا به دنبال آنها رویم dream the follow در شادی هر چه می کنم have fan with me شریک باش in whatever we do برای رسیدن به آرزوهایمان یاری ام کن work with me to wards comman goals با آهنگ عشقمان dance with me با من برقص to the rhythm of our love بیا در سراسر زندگی در کنار هم گام برداریم walk with me throughout life بیا تا ابد let us hug each other در هر قدم از این سفر at every step in our journey یکدیگر را for ever عاشقانه در آغوش گیریم in love ((سوزان پولیس شوتز )) (( ” M A H D I از A R D E B I L : ” سمفونی زیبای جیر جیرک ها بر روی درخت های نارنج که از صبح تا شب می نوازند. آواز غورباقه های مرداب. زمزمه های قمری. فاخته ای که عصرگاهان کو کو کنان دنبال ”یار” می گردد. چکاوکهایی که در زیر شیروانی خانه های کاهگلی قدیمی لانه ساخته اند. هوای دم کرده ای که روح خزر را تا ژرفای سبز جنگل درخود جای داده. مستی بوی کاه سوخته. عطر شالیهای طلائی رنگ. بوی خاک نم بارون خورده در کوچه باغ محصور دو پرچین. آنجا باران غبار خاطرات گِلی را از تنم نمی شوید. باز ”لحظه ی دیدار نزدیک است” ….. ” بیگدلی از تهران : ” I Can’t Wait To Be With You Again ———————————————— ——————————– You don’t know How much I miss you I live each day As it comes Functioning in all my tasks Smiling when needed Even laughing at times But inside I am so alone Each minute seems like an hour Each hour seems like a day What makes this time bearable Are my thoughts of you and Knowing that I will Be with you ” عسل از کرمان : ” حضور آرامت مدت هاست در کنارم نیست اما یاد تو مهمان همیشگی قلبم است…. ” عسل از کرمان : ” نیست… نیست… به جون خودم نیست… گیر دادی میگم نیست…خب من چکار کنم که نیست…. ای بابا عجب آدمی هستی باور کن لنگه ات تو دنیا نیست. ”
بیگدلی از تهران : ” بگذار آن باشم که در کوهساران با تو گام برمی دارد بگذار آن باشم که در کنار تو گل می چیند بگذار آن باشم که از ژرفای احساسات خود به او می گویی بگذار آن باشم که رازهایت را به او می گویی بگذار آن باشم که در غم به سوی او می روی بگذار آن باشم که در شادی همراه او می خندی بگذار آن باشم که تو عاشقش هستی. ” * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * شما کاربران عزیز میتوانید با نوشته ها و جملات زیبای خودتان را از طریق قسمت نظرات برای ما ارسال کنید تا داخل سایت در قسمت نوشته های زیبا با اسم خودتان ثبت شود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]