واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > دربندی، محمدرضا - بعضی آدم ها، عظمت از راه دورند. از دور که به آنها نظاره می کنی، سخن شان را که می شنوی، مطالبشان را که می خوانی ، دلت را می برد ، به تأمل وادارت می کند و روحت را درگیر می کند، ولی هنگامی که به آنها نزدیک می شوی و گفتار و کردار بی نقاب آنها را می بینی ، همه ی آن عظمت ، فرو می ریزد و آن آدم قبلی در ذهنت می شکند . از این رو ، مدت هاست سعی می کنم به کسی نزدیک نشوم . اگر در شب های احیاء ، کسی عطش معنویم را فرو نشاند، اگر صاحبدلی ، با چند جمله کوتاه ، مرا تحت تأثیر قرار دهد ، اگر نوشته کسی ، مدت ها ذهنم را درگیر کند، اگر فیلمی از یک کارگردان ، با روحم بازی کند و ... مراقب هستم و به خودم نهیب می زنم : مبادا به آنها نزدیک شوی ، بگذار شیرینی و لذت آن یافته ها ، در کامت بماند ، چرا که ممکن است با نزدیک شدن به آنها ، چیزهایی ببینی که کامت را تلخ کند و همه ی آنچه را که در ذهنت ساخته ای فرو پاشد.معدود و محدود افرادی را می شناسم که هرچه به آنها نزدیک تر شده ام ، عظمت روحشان بیشتر برایم آشکار شده است . اینان ظاهر و باطن ، گفتار و رفتار و حضور و خلوتشان یکی است و گاهی هم دیده می شود که باطن شان برتر از آن چیزی است که نشان می دهند و سید مهدی شجاعی یکی از اینهاست . من سید را سالهاست از نزدیک می شناسم او "عظمت از راه دور" نیست و هر چه به وی نزدیک تر می شوی ، ارادتت به او بیشترمی شود.مهدی ، آدم متواضعی است و فراموش می کند نویسنده معروف و محبوبی است. او عاشق امام زمان است و "خدا کند تو بیائی" زمزمه دائم اوست و "دست دعا و چشم امید" به فرج آقا دارد . سید مهدی ، مردی مهربان و انتقاد پذیر است و همیشه منتظر یک اتفاق تازه است و گهگاه به ما یادآوری می کند "طوفان دیگری در راه است" و با همه مشکلات ، دست و پنجه نرم می کند و شبانه روز تلاش می کند تا آنچه را که مانده به سامان رساند و می گوید : حرف های زیادی دارم واحساس می کنم فرصت برای بیان آنها کم است.او ، پیش سلام است و معتقد است "سری که درد میکند" را نباید دستمال ببندند وآنقدر امام رضا (ع) را "آقا"می داند که قهرمان داستانش از امام (ع) تقاضا می کند "بساط سور و ساتش " را فراهم کند. وی با اینکه درگیر یک سردرد مزمن است هیچ شکوه ای از خدا ندارد . حتی "شکوای سبز" و با ترجمه" زیارت عاشورا "، "دعای کمیل" ، "دعای افتتاح" و "زیارت امام رضا (ع) "سعی می کند درد را فراموش کند.سید ، عاشق امام حسین(ع) است . او با یک " کرشمه ی خسروانی" خباثت یزید و پدرش و جوانمردی و عظمت امام حسین (ع) را به عالی ترین وجه نمایان می سازد . او وقتی نام یزید را می شنود، دردی درچهره اش نمایان می شود و با "فرات" هم میانه خوبی ندارد. وی خود را به گسترش معارف اهل بیت ملتزم می بیند و با ترسیم سرگذشت "مردی از جنس نور"داستان حفظ اسرار آل محمد (ص) را برای ما بیان می کند و به یادمان می آورد که این اسرار با چه خون دلها و مرارت هایی به دست ما رسیده است .سید مهدی ، تلاش دارد خود را به "متقین ، گل سرسبد آفرینش" نزدیک کند و در " آئینه زار" عمر با برکتش تاکید می کند "امروز بشریت تنهاست" و فقط "مردان و رجزهایشان "می تواند کارساز باشد. او از "دیار حبیب" آمده و کمک می کند تا همه ، "تنها راه رستگاری" را به کمک "سقای آب و ادب" بیابند ، از این رو "آفتاب درحجاب" را بر ماهویدا می کند و با "حرف هائی که کهنه نمی شوند" یاد کربلا را با "پدر ، عشق و پسر" در ذهن ما زنده می کند .مهدی ، ضمن "مناجات"با خدا در "ضریح چشم های تو" خیره می شود و "دو کبوتر دو پنجره و یک پرواز" را به نظاره می نشیند.او با "کشتی پهلو گرفته" یاد آن مادر دست به کمر را در ذهن ما ماندگار می کند و با "آسمانی ترین مهربانی" روح ما را جلا می دهد وحرف های دلش را "صمیمانه با جوانان وطن" واگویه می کند. سید ، با مطلب "غیر قابل چاپ "خود ، به ما خاطر نشان می کند که هر کداممان "به یک لیلی محتاجیم" و اگر کوتاهی کردیم ، باید قانون "چشم در برابر چشم" را اجرا کنیم .وی "دمکراسی" را با "دموقراضه" به چالش می کشد و از نظر او ، تنها راه نجات این است که "آئین زندگی" را از وصیت امام علی (ع) به فرزندش حسن (ع) بیاموزیم.او که دو سال پیش "چهره ماندگار" شد ، معتقد است هر جا کار خوبی صورت گرفته ، "همیشه پای یک زن در میان است" پس باید این جلوه ی جمال الهی را پاسداشت ، گر چه "رزیتا خاتون" باشد . مهدی " اندوه برادر" را می خورد و اگر مشکلی برای یکی از دوستانش پیش آید ، برای رفع آن ، سر از پا نمی شناسد.سید، یک بار "نیستان" مجله اش به آتش کشیده شد ، ولی دوباره برپا و استوار ایستاد و این بار در "نیستان" کتاب ، اعلام حضور کرده است.او از وقتی "رضوانه" را از دست داد، کمرش شکست و هنوز هم نام و یاد او ، اشک را مهمان چشمانش میکند . این مصیبت برای او سنگین بود و پیام مقام معظم رهبری - که سید دلداده به اوست- مرهمی بر دل دردمندش بود. به دلیل این ویژگی ها و جاذبه هاست که وقتی من مدت کوتاهی او را نمی بینم ، دلم تنگ می شود و دنبال بهانه میگردم تا به او زنگ بزنم.خدا ، سایه او را از سر خانواده ومخاطب میلیونی اش ، کم نکند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 688]