واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: سوالات جالب رضا كيانيان از امام رضا(ع)
از آن روزهاي راز و نياز در حرم سالها ميگذرد. نيازي به توضيح نيست كه امام رضا(ع) هر دو خواسته من را برآورده كرده. اكنون هم بازيگرم و هم در فيلمهايي بازي ميكنم كه دوستش دارم. اما رسيدن به اين دو آرزوي بزرگ آيا باعث ميشود كه من ديگر به حرم نروم و در ميان آنهمه حاجتمند نشسته روبهروي حرم، ننشينم و راز و نياز نكنم. اتفاقاً ميروم. هر بار كه راهم به مشهد و حرم ميافتد راهي ميشوم. بدون شك براي من كه دو حاجت بزرگ در زندگي از اين بزرگوار گرفته جاي هيچ شبهاي نيست كه همچنان سفره دل برايش باز كند.
آفتاب: از آن روزهاي راز و نياز در حرم سالها ميگذرد. نيازي به توضيح نيست كه امام رضا(ع) هر دو خواسته من را برآورده كرده. اكنون هم بازيگرم و هم در فيلمهايي بازي ميكنم كه دوستش دارم. اما رسيدن به اين دو آرزوي بزرگ آيا باعث ميشود كه من ديگر به حرم نروم و در ميان آنهمه حاجتمند نشسته روبهروي حرم، ننشينم و راز و نياز نكنم. اتفاقاً ميروم. هر بار كه راهم به مشهد و حرم ميافتد راهي ميشوم. بدون شك براي من كه دو حاجت بزرگ در زندگي از اين بزرگوار گرفته جاي هيچ شبهاي نيست كه همچنان سفره دل برايش باز كند.
رضا كيانيان از بازيگران مطرح ومشهور تاريخ سينماي ايران است كه در بسياري از فيلمهاي مهم وتاثير گذار سينماي پس از انقلاب حضور داشته است. جديد ترين فيلمي كه رضا كيانيان در آن حضور قابل توجهي داشته فيلم يه حبه قند ساخته تحسين شده رضامير كريمي بوده است.
پدرو مادرم من رااز امام رضا(ع)خواستند
به گزارش پارس توريسم، رضا كيانيان چندي پيش در مصاحبه اي درباره ميزان علاقه اش براي حضور و بازي در فيلمي با محوريت مضموني امام رضا(ع)، گفته بود: اصلا بچه امام رضا(ع) هستم و اسمم هم رضا است و پدر و مادرم من را با نذر از امام رضا(ع) درخواست كرده اند.
حرم امام رضا(ع)جايي براي آرزوهاي دورودراز
بد نيست بدانيد كيانيان سال گذشته نيز در يادداشتي كه در سايت خبر آنلاين منتشر شد روايت جالبي از علاقه خود به امام رضا (ع)بازگو كرده است.
به گزارش پارس توريسم، رضا كيانيان دريادداشت خود نوشته بود: براي يك نوجوان مشهدي كه آرزوهاي دور و دراز دارد، چه جايي بهتر از حرم براي عقدهگشايي. وقتي از همه جاي ايران كرور كرور زائر راهي مشهد ميشوند و از امام هشتم مراد و طلب ميخواهند و بعد راضي و اميدوار راهي ميشوند به شهر و ديارشان، پس چرا يك نوجوان مشهدي كه سوداي بازيگري دارد، راهي گوشه دنج حرم نشود و در ميان آنهمه راز و نياز جاري در ميان رواقها و حياطها رو به حرم ننشيند و با اين امام مهربان دو كلمه حرف نزند و خواستهاش را نگويد. در آن روزگار براي من همه چيز در رسيدن به عشق و اول و آخرم يعني بازيگري خلاصه ميشد.
از سينما به حرم مي رفتم
بازيگر فيلم يه حبه قند درادامه يادداشت خود نوشته بود: ميخواستم مانند همه بازيگراني كه دوستشان داشتم، كاري جز بازي نكنم. بذر اين عشق سودايي را فيلمهايي كه در سينماهاي مشهد ميديدم در جانم كاشته بود. تماشاي آدمهايي كه زندگي را آنطور كه دوست داشتند ميساختند و به آن چيزي كه ميخواستند ميرسيدند، براي هر نوجواني حسرتبرانگيز بود. همين كه فيلم تمام ميشد، همه نياز بازيگري در جانم جمع ميشد. مثل بغضي كه در گلوگير كرده باشد. پس راهي حرم ميشدم. جاني كه براي باز كردن گره جان و بغض گلو بهترين جاي ممكن در مشهد است. ميرفتم توي حرم و از ضامن آهو ميخواستم كه توجهي به حال من كرده و حاجت بازيگر شدن مرا نيز در ميان اين همه حاجت ريز و درشت كه از سوي زائران بيان ميشد، ادا بكند.
سالها گذشت و در ميان رفتوآمد به حرم و سينما، جاهاي ديگري هم براي رفتن پيدا كردم. كتابخانه، سالن تئاتر. آرام آرام بازيگري برايم فقط لذت بازي نبود، چيز ديگري شد. آرزوي كار بازيگري، شده بود تمناي بازي در بازي كه راست باشد. دروغ نباشد. حرفي باشد براي گفتن و رازي براي افشا. اين تمنا معلوم بود با سينماي آن روزگار كه فيلمسازان ايراني روانه پرده سينماها ميكردند، خيلي جور درنميآمد. آرزوهايم ابعاد ديگري پيدا كرده بود. همين كه پا به حرم ميگذاشتم و مثل همه زائران روبهروي ضريح مينشستم از امام غريب ميخواستم كه شرايط را تغيير بدهد. شرايطي كه در آن بازيگري چيزي باشد كه من دوست داشتم.
امام رضا (ع) خواسته هايم را برآورده كرد
از آن روزهاي راز و نياز در حرم سالها ميگذرد. نيازي به توضيح نيست كه امام رضا(ع) هر دو خواسته من را برآورده كرده.
اكنون هم بازيگرم و هم در فيلمهايي بازي ميكنم كه دوستش دارم. اما رسيدن به اين دو آرزوي بزرگ آيا باعث ميشود كه من ديگر به حرم نروم و در ميان آنهمه حاجتمند نشسته روبهروي حرم، ننشينم و راز و نياز نكنم. اتفاقاً ميروم. هر بار كه راهم به مشهد و حرم ميافتد راهي ميشوم. بدون شك براي من كه دو حاجت بزرگ در زندگي از اين بزرگوار گرفته جاي هيچ شبهاي نيست كه همچنان سفره دل برايش باز كند.
سوالات جالب كيانيان از امام هشتم
اما اين سالها كه ميروم حرم، به جاي بيان آرزو، سؤال ميكنم. سؤالاتي كه در زندگي برايشان پاسخي يا پيدا نميكنم يا اگر پاسخي هست قانع نميشوم. از امام رضا(ع) ميپرسم كه چگونه است كه براي كار در يك اثر خوب هنري، بايد از هزاران بيتخصص در هنر و متخصص در امور ديگر اجازه گرفت و براي هر آثاري نازل و يك بار مصرف، همه آماده صدور هزار مجوز و دستوراند؟ چطور است كار خوبي كه به آن اعتقاد دارم يا اجازه ندارد، اجرا شود يا اگر هم اجرا شد، به هزار بهانه محدودش ميكنند؟
چرا مشهد در شأن غربت توست، نه ولايت تو
آقاي كيانيان در ادامه يادداشت فوق جالب خود نوشته بود: هرگز نفهميدم چرا سينماهاي شهرم بايد تعطيل بشوند و ما بچههاي سينمايي تو چرا نبايد در شهر تو بهترين نمايش فيلمها داشته باشيم؟ چرا از وزارت فرهنگ و ارشاد، فقط ارشادش باقي مانده؟ چرا در شهر مشهد تئاتر ساخته نميشود، تا ما بچه تئاتريها بتوانيم بهترين نمايشها را در شهر خودمان روي صحنه ببريم؟ چرا ما بچههاي مشهد، نبايد بهترين استوديوهاي فيلمسازي را داشته باشيم؟ چرا براي فيلم ساختن بايد برويم تهران؟ چرا مركز هنرهاي نمايشي، تو مشهد نيست. چرا بچههاي تئاتر مشهد نبايد بهترين استوديوهاي فيلمسازي را داشته باشيم؟ چرا براي فيلم ساختن بايد برويم تهران؟ چرا مركز هنرهاي نمايشي، تو مشهد نيست. چرا بچههاي تئاتر مشهد بايد غريبانه چشمشان به دست مركز باشد؟ مگر اينجا مركز نيست؟ چرا بهترين و زيباترين معماريهاي جهان در شهر من نيست؟ چرا بهترين مجسمههاي دنيا در مشهد كار گذاشته نميشود؟ چرا بهترين سمفونيهاي دنيا در مشهد اجرا نميشود؟ چرا بهترين جشنوارههاي هنري دنيا تو شهر مشهد نيست؟ چرا مشهد در شأن غربت توست، نه ولايت تو.
امام هشتم هيچ سؤالي را بيپاسخ نميگذارد
بازيگر يه حبه قند در انتهاي يادداشت خود نوشته بود: سؤالاتم را كه ميپرسم. دلم كه خالي ميشود، از حرم بيرون ميآيم. مثل نوجواني اميدوار و راضي با امام خداحافظي ميكنم. اما غريب ساكت و پذيرنده در دل دنيايي از حاجت و نياز در دل شهر مرا به حل مشكلاتم اميدوار ميكند. دروغ نيست. من خودم شاهدم. امام هشتم هيچ سؤالي را بيپاسخ نميگذارد.
كد مطلب : 143833
سه|ا|شنبه|ا|4|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 107]