پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850033877
آشنايي با براندازي نرم(5)سازمان سيا و نفوذ در نهادهاي دانشگاهي و فرهنگي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: آشنايي با براندازي نرم(5)سازمان سيا و نفوذ در نهادهاي دانشگاهي و فرهنگي
خبرگزاري فارس: بر اساس اسناد از طبقه بندي خارج شده سازمان سيا كه خانم ساندرز به تعدادي از آنها در كتاب جنگ سرد فرهنگي اشاره كرده ، تعدادي از دانشگاههاي معتبر آمريكا مانند كلمبيا، استانفورد، نيويورك و هاروارد،زير نفوذ مستقيم سيا اداره ميشوند.
چكيده: بر اساس اسناد از طبقه بندي خارج شده سازمان سيا كه خانم ساندرز به تعدادي از آنها در كتاب جنگ سرد فرهنگي اشاره كرده ، تعدادي از دانشگاههاي معتبر آمريكا مانند كلمبيا، استانفورد، نيويورك و هاروارد،زير نفوذ مستقيم سيا اداره ميشوند و بنيادي همچون "فارفيلد "در دانشگاه كلمبيا از مهمترين مراكزي بوده بودجه عمليات فرهنگي سيا از طريق آن به نهادهاي فرهنگي انتقال مييافت. در ظاهر اين بنياد را يك ثروتمند يهودي به نام "جوليوس فليستمن ) ايجاد كرده بود ولي در واقع با بودجه سيا تأمين ميشد.هدايت اين بنياد را "جك تامپسون" مأمور سيا و استاد دانشگاه كلمبيا به عهده داشت."ديويد گيبس " در مقاله "انديشمندان و جاسوسان ، سكوتي كه فرياد ميزند " ( لوس آنجلس تايمز 28 ژانويه 2001 ) از رسوايي بزرگي سخن ميگويد كه به دليل فاش شدن اسناد ارتباط سيا با نهادهاي آكادميك در دوران جنگ سرد پديد آمده است. گيبس در اين مقاله به رابطه تنگاتنگ سيا با نهادهاي علوم اجتماعي ايالات متحده اشاره ميكند.
يكي از مهمترين اقدامات سيا ،تأسيس كنگره آزادي فرهنگي بود كه در ژوئن 1950 با حضور بيش از يكصد نويسنده از سراسر جهان در برلين گشايش يافت. در اين اجلاس روشنفكران برجستهاي چون آرتور كوستلر ، سيدني هوك ، ملوين لاسكي ، ايسنا تسيوسيلونه و جرج اورول شركت كردند. كوستلر در نطق افتتاحيه اعلام كرد: "دوستان ! آزادي تهاجم خود را آغاز كرده است." آرتور كوستلر رابطه نزديك با سيا داشت و راهنماييهاي او در فعاليتهاي سيا در ميان روشنفكران بسيار مؤثر بود . سيدني هوك در 1945 به مقامات آمريكايي گفته بود: " به من يك صد ميليون دلار و يك هزار انسان مصمم بدهيد، تضمين مي كنم كه چنان موجي از نا آراميهاي دمكراتيك در ميان تودهها ،بلكه حتي در ميان سربازان امپراتوري استالين ، ايجاد كنم كه براي مدتي طولاني تمامي دغدغه وي به مسائل داخلي معطوف شود."
يكي از اولين اقدامات اين كنگره صرف پولهاي كلان براي ايجاد نشريات روشنفكري در پاريس ، برلين و لندن بود هدف اوليه تقويت چپ گرايان غير كمونيست و ماركسيستهاي مخالف شوروي بود هدف دوم مقابله با روحيات ضد آمريكايي در ميان روشنفكران اروپايي غربي با ارائه تصويري زيبا از ايالات متحده آمريكا به عنوان اوج شكوفايي تمدن غرب بود . هدايت كنگره آزادي فرهنگي را " مايكل يسلسون " كارمند واحد جنگ رواني سيا به عهده داشت كه بعدها به نويسندهاي سرشناس بدل شد دستورات به شكل رمز از واشنگتن به آپارتمان محل زندگي سلسون و همسرش در پاريس انتقال مييافت اين كنگره تا زمان انحلال (1967 ) دهها ميليون دلار پول از سيا دريافت كرد.
سيا و نهادهاي دانشگاهي
بر اساس اسناد از طبقه بندي خارج شده سازمان سيا كه خانم ساندرز به تعدادي از آنها در كتاب جنگ سرد فرهنگي اشاره كرده ، تعدادي از دانشگاههاي معتبر آمريكا مانند كلميبيا ، استانفورد ، نيويورك و هاروارد ،زير نفوذ مستقيم سيا اداره ميشوند و بنيادي همچون "فارفيلد "در دانشگاه كلمبيا از مهمترين مراكزي بوده بودجه عمليات فرهنگي سيا از طريق آن به نهادهاي فرهنگي انتقال مييافت . در ظاهر اين بنياد را يك ثروتمند يهودي به نام "جوليوس فليستمن ) ايجاد كرده بود ولي در واقع با بودجه سيا تأمين ميشد. هدايت اين بنياد را "جك تامپسون" مأمور سيا و استاد دانشگاه كلمبيا به عهده داشت.
"ديويد گيبس " در مقاله "انديشمندان و جاسوسان ، سكوتي كه فرياد ميزند " ( لوس آنجلس تايمز 28 ژانويه 2001 ) از رسوايي بزرگي سخن ميگويد كه به دليل فاش شدن اسناد ارتباط سيا با نهادهاي آكادميك در دوران جنگ سرد پديد آمده است. گيبس در اين مقاله به رابطه تنگاتنگ سيا با نهادهاي علوم اجتماعي ايالات متحده اشاره ميكند.
شواليههاي سيا
با انتشار كتاب خانم ساندرز و كتابها و مقالات مشابه ،نام گروهي از سرشناسترين نويسندگان و روشنفكران جهان غرب در فهرست "شواليههاي جنگ سرد فرهنگي " ثبت شده است. در فهرست اين جنگجويان فرهنگي نامهاي بزرگي همچون " كارل پوپر " ، "توماس كوهن " و "آرتور شلزينگر " ، " سرآيزابا برلين " ، "والت ويتمن روستو" ،"جيمز برنهام " ، " دانيل بل " ، " ريمون آرون " ، "حنا آرنت " ، " ايروينگ كريستول " ،" سيدني هوك " ،" آرتور كوستلر " ، " هنري لوس " ،" رينهولد فيبور " و "ربارت كانكوئيست " ديده ميشود. اينان انديشمنداني بودند كه در دوران جنگ سرد ،روشنفكران مخالف كمونيسم را در سراسر جهان تغذيه فكري ميكردند نقش سيا در هدايت اين فعاليتهاي به ظاهر فرهنگي در زمان خود چندان پوشيده نبود. در دهه 1960 در محافل روشنفگري اروپا اين تكه كلام رواج يافته بود كه هر نهاد خيريه يا فرهنگي آمريكايي كه در نام خود از واژههاي "آزادي "يا " خصوصي " استفاده مي :ند،وابسته به سيا است.
بر اساس مستندات كتاب " جنگ سرد فرهنگي" ،ترويج "فرهنگ آزاد" همپاي سياست ترور و كشتار روشنفكران دگرانديش در تمايم دوران جنگ سرد جريان داشت. طبق برخي تخمينها، سيا در اين دوران حداقل يك صد و پچاه هزار آموزگار ،استاد دانشگاه ،رهبر اتحاديه كارگر و كشيش رو روحاني را به قتل رسانيد..
در دوران جنگ سرد و در زماني كه روشنفكران همكار سيا از مواهب فراوان بخوردار بودند، بسياري از روشنفكران ايلات متحده قرباني جنون ضد كمونيستي بودند. حدود 30 هزار عنوان كتاب در ليست سياه قرار گرفت و از كتابخانهها به عنوان "كتب مضره " خارج شدند. از نكات قابل تأمل در اين ميان، آن است كه اكثريت مطلق اين شواليههاي جنگ سرد فرهنگي را يهوديان تشكيل ميدهند . رسانههاي آمريكايي همواره از خاندان روچيلد ،برونضمين ،اوپنهايمر و مردوخ به عنوان " باند چهار ميلياردي "نام ميبرند كه شبكه رسانهاي ايالات متحده را تحت نفوذ و يا مالكيت خود دارند.
شواليههاي وطني
شهريور 1385 وقتي رامين جهانبگلو – روشنفكر مرتبط با برخي محافل سياسي امنيتي در آمريكا و اروپا – از بازداشت آزاد شد، به سراغ خبرگزاري اصلاح طلب " ايسنا " رفت و حرفهايي از جنس پشيماني و افشاگري زد. وي درباره انتخاب اين خبرگزاري براي مصاحبه گفت" قبلا ديده بودم بين خبرگزاري هاي مختلف اين خبرگزاري متعلق به قشر روشنفكري است و آن را انتخاب كردم"
جهانبگلو در مصاحبه با خبرگزاري ياد شده ميگويد:" بنده به دليل ارتباط با برخي نهادها و مؤسسات آمريكايي دستگير شدم. ارتباط من با بيگانگان از سال 77 آغاز شد كه به كانادا و سپس به دانشگاه هاروراد رفتم بعد از اين كه سه سال در دانشگاه تورنتو تدريس كردم ،سازماني كه مجله دمكراسي در آن منتشر ميشد، بورسي را به بنده پيشنهاد كرد كه آن بورس را گرفتم و به واشنگتن رفتم . در موسسه NED كه پول خود را از كنگره آمريكا ميگيرد و بيشتر در جهت فروپاشي كمونيزم در اروپاي شرق تأسيس شده بود ، مشغول به كار شدم و بعد هم از طريق اين مؤسسه با نهادها و مراكز ديگر مرتبط شدم و در كنفرانس ها شركت ميكردم و گزارش نهايي اين جلسات را كه بيشتر استراتژيك بود، به مسئولان آن مؤسسه مي دادم . از طريق مسئولان موسسه با افرادي در وزارت خارجه آشنا شدم و كم كم در حلقه مأموران ويژه آمريكا و اسرائيل خود را يافتم... به گذشته كه نگاه ميكنم خود را يك قرباني ميبينم . من فكر ميكردم كار دانشگاهي انجام ميدهم اما در حلقهاي قرار گرفته بودم كه پول آن را سازمانهاي امنيتي ميدادند و من اسم اين مجموعه را امپراتوري ميگذارم ،بسياري از مأموران امنتيي آمريكا و اسرائيل از عناصر دانشگاهي هستند و خود را زير نقاب مراكز فرهنگي و آموزشي پنهان كردهاند . من در اين دروان برخلاف ميلم رو در روي منافع ملي قرار گرفتم، آمريكاييها براي دستيابي به امپراتوري فرهنگي هزينههاي بسيار كردهاند و شعار آنها اين است هر كس كه با ما نيست عليه ماست، آنها برنامهها و هزينههاي بسياري را براي منطقه خاورميانه و كشورهاي اسلامي تدارك ديدهاند."
شتر سواري دولا دولا نميشود.
در ميان شواليههاي فرهنگي سيا ، كارل پوپر اگر چه در كشور ما بيشتر به عنوان يكي از واضعان و تئوري پردازان نظريه ليبرال – دموكراسي شناخته ميشود، اما بيش و پيش از اين حرفها ، او يكي از تئوري پردزان نظرين "توهم توطئه" در كنار ترويج نسيبت انگاري و اثبات ناپذيري امور قدسي نظير دين و وحي است .ايدههاي سياسي او در واقع مباني و مبادي معرفتي – سياسي طيف سكولار و لائيك در جبهه ائتلافي اصلاحات را تشكيل ميداد كه بعدها اين جبهه ائتلافي اصلاحات را تشكيل مي داد كه بعدها اين جبهه به اعتبار تناقضها و تضادهاي بنيادين از هم پاشيد و دو طيف اصلي آن رو در روي يكديگر قرار گرفتند. يكي از ميراث خواران مقلد پوپر كه همه ادعاي فكري خود را مديون وي است و مباحثي نظير قبض و بسط تئوريك شريعت را پيش كشيده و به بهانه بحثهاي هرمنوتيكي به ترديد افكني در موضوعات اساسي نظير امامت و نبوت روي آورده، پس از شكست سنگين جبههي دوم خرداد در انتخابات رياست جمهوري نهم ،در منزل وزير كشور دولتهاي سازندگي و اصلاحات ، برخي سران جبهه دوم خرداد را مورد خطاب قرار داده و گفته است" اخيرا شنيدهام برخي از دوستان چون در انتخابات پيروز نبودند به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد به سنتهاي مردم باز گرديم چرا كه به دليل بيتوجهي به اين سنتها ناموفق بوديم. اين باور سوم قاتل براي روشنفكري ديني و گم كردن راه است . ما از ساير روشنفكران ديني آموختيم كه نبايد بار زياد بر دوش دين بگذاريم . از اجتهاد در فروع بايد گذشت تا به اجتهاد دراصول برسيم. تا يك روشنفكران ديني ميخواهند از سكولاريسم فاصله بگيرند و از كنار آن بگذرند كي ميخواهند تكليف ليبراليسم را براي خود روشن كنند، هنوز برخي روشنفكران ديني ما ميترسند كه به آنها بگويند ليبرال يا سكولار بگذاريد چند ياوه گو به شما بگويند ليبرال يا سكولار من بسيار خوشحال شدم كه عدهاي از كارگزاران گفته بودند ما ليبرال هستيم. بالاخره شتر سواري دولا دولا نميشود. "
سخنان اين فرد در حالي ايراد ميشود كه وي طي ساليان اخير جوايز متعددي را از مركز به ظاهر دانشگاهي غرب دريافت كرده و مدتي نيز كرسي تدريس و تحقيق را در دانشگاه هاروارد داشته است.
پايان تاريخ در برابر اسلام ناب
"فرانسيس فوكوياما" استاد اقتصاد سياسي دانشگاه "جان هاپكينز " در تارستان 1989 با انتشار مقالهاي 15 صفحهاي با عنوان " پايان تاريخ " شهرتي جهاني يافت . وي در اين مقاله با اعلام پايان جنگ سرد و شكست كمونيسم توسط نظام ليبرال – دموكراسي نوشت:"واقعيتي كه اينك شاهد عيني آن هستيم تنها پايان جنگ سرد يا عبور از يك دوران تاريخي جنگ سرد نيست بلكه اين واقعه نقطه پايان تحول ايدئولوژيكي بشري و جهانيسازي ليبرال دمكراسي غربي به عنوان شكل نهايي حكومت بشري است. "
فوكوياما كه عضو كميته " پروژه قرن جديد آمريكايي" هم بود، سه سال بعد كتابي تحت عنوان " پايان تاريخ و آخرين انسان " را منتشر كرد. وي در اين كتاب كه باعث شهرت بينالمللياش گرديد، از ليبراليسم – دموكراسي به عنوان سرنوشت مختوم بشر ياد كرد و تأكيد نمود يا سيطره اقتصادي ، فرهنگي و سياسي ليبراليسم بر جهان كنوني ، پايان تمامي ايدئولوژيها رقم خورده است. كتاب جديد فوكوياما بلافاصله به 20 زبان زنده دنيا ترجمه شد و بلاترين رقم فروش را در كشورهاي آمريكا، فرانسه و ژاپن از آن خود كرد.
همزمان با طرح نظريه "پايان تاريخ " فوكوياما ،نظريات ديگري همچون "موج سوم "آلوين تافلر " دهكده جهاني " جرج اورول و مك لوهان " برخورد تمدنهاي "ساموئل هانتينگتون ، " جهاني شدن و جهاني سازي " رابرتسون، هابرماس و گيدنز و " نظريه عدالت جهان" راولز به عنوان مكملهاي نظريه پايان تاريخ ، پروژهاي برنامهريزي شده را دنبال كردند.
دست اندركاران اين پروژه كه وابسته به حلقه نو محافظه كاران آمريكايي هستند، " جهان شمولي " و " جهاني شدن " را پروسهاي محتوم براي بشر امروز معرفي كردهاندكه بر اساس آن بايد با الهام از آموزههاي سرمايهداران مدرن و فرهنگي جهاني (غربي)،زمينههاي گسترش آزاديهاي مدني ، دمكراسي ،بسط جامعه مدني ، تحقق حقوق شهروندي ، افزايش سطح كيفي زندگي و رفاه عمومي ،دسترسي وسيع و آزادانه بشر به اطلاعات و در نهايت خوشبختي را براي جهان به ارمغان آورد.
پس از طرح نظريه "ليبرال – دموكراسي فرجام نهايي تاريخ و آخرين انسان " بسياري از انديشمندان غربي و همچنين مسلمان، به صراحت از سياسي بودن اين نظريه سخن گفتند و به صراحت اعلام كردند حلقه نو محافظه كاران آمريكايي براي سيطره يافتن بر جهان امروز ، پشتوانههاي تئوريك براي خود يافتهاند . سياسي بودند اين تئوري باعث گرديد تا اكثر قريب به اتفاق انديشمندان از آن به عنوان يك پيشگويي سياسي نام ببرند تا يك نظريه قابل اعتنا در محافل آكادميك . علاوه بر آن كه بسياري از نظريه پردازان با اشاره به ماهيت "هابزي "اين تئوري كه ريشه در سيطره جوي و مطلق انگاري دولتمردان آمريكايي به ويژه نو محافظه كاران آن كشور داشت ، به نقد جدي آن پرداختند.
يكي از اين نقدها توسط "ريچارد هاس كه اتفاقا مدتي را نيز در مؤسسات تحقيقاتي آمريكا همچون رندف هريتيج و كندي گذرانده ،صورت گرفت. وي در مجموعه مقالات خود با عنوان "فرصت "درباره دلايل ارائه نظيه پايان تاريخ آورده است. "آن زمان كه تئوري پايان تاريخ توسط نو محافظه كاران آمريكايي مطرح گرديد، همگان ميدانستندكه منظور از پايان تاريخ سيطره مطلق و بلامنازع فرهنگ ،اقتصاد و سياست آمريكا بر جهان پيش روست اما اين تئوري به خصوص پس از اشغال عراق با چالشهاي وحشتاكي مواجه گرديده است. آمريكا هنوز هم به عنوان يك قدرت بين المللي مطرح است اما ديگر نميـوانيم يك جانبه عمل نماييم . بنابراين براي رويارويي با مخاطرات پيش رو كه مهمترين آن " اسلام ستيزه جو " است، چارهاي جز تشكيل يك جبهه متحد نظامي و فرهنگي با همكاري و تشريك مساعي قدرت هايي همچون اتحاديه اروپا ، روسيه ،چين ،هند و ژاپن نداريم آمريكا ديگر نميـواند تنها عمل كند. پايان تاريخ نبايد پايان قدرت آمريكا و تبديل آن به كشوري متوسط همچون برزيل شود . امروز خطر گسترش اسلامي كه خواستگاه آن خاورميانه و جمهوري اسلامي ايران است اركان فرهنگي تمدن غرب را به لرزش درآورده است. "
همچنين " دانيل پائيس " از انديشمندان سرشناس غربي، در تحليل تئوري پايان تاريخ بر مبناي تجربيات دوران جنگ سرد ارائه شد غافل از آنكه ايدئولوژي مقابل ،بسياري قويتر و با برنامهتر از ايدئولوژي كمونيستي است. اسلام يك تهديد همه جانبه است كه همه اركان تمدن غرب را چالش كشيده است. در برابر ديني كه براي همه اشكال زندگي بشر از لحظه تولد تا پس از مرگ برنامه دارد، چه تدبيري ميتواند انديشيد؟" مروري بر آراء و نظريات توئري پردازان بزرگ غرب همچون فوكوياما، هانتينگتون ،برژينسكي ،كيسينجر و برنارد لوئيز نشان ميدهد كه پس از فروپاشي بلوك شرق ،آنان از تمدني خفته كه در حال بيداري و خيزش است سخت در نگراني و پريشان احوالي به سر ميبرند. از اين رو سازماندهي شكل جدييد از ناتوي فرهنگي كه متشكل از بنيادهايي پژوهشي همچون رند ،هريتيجف اينترپريز ،كارنگي ،نيكسون ،واشنگتن پاريز و خانه آزاد است را به عنوان ارتقا كنترل و هدايت به كار گرفتهاند . در اين جبهه جديد فرهنگي رسانههاي تصويري و مكتوب وظيفه آتشباري را به عهده دارند و روزنامه نگاران و برخي چهرههاي هنري و فرهنگي ، نقش سربازان پاياده را ايفا مينمايند. رويكرد اصلي ناتوي فرهنگي ، جنگ نرم و هدف اصلي آن نابودي هويت ملي جوامع بشري به ويژه مقابله با ايمان انسانهايي است كه مصممند از هويت ديني و ملي خود شرافتمندانه دفاع كنند.
اعضاي ناتوي فرهنگي با بهرهمندي از 57 سال تجربه نظاميگري تأسيسات پايهاي هماهنگي را در حوزه رسانهها شكل دادهاند چهار خبرگزاري مسلط بين المللي ،شبكههاي تلويزيوني ،خبري بي.بي.سي و سي . ان . ان تأسيسات ماهوارهاي كه وظيفه ارسال امواج صدها شبكه ماهوراهاي را برعهده دارند به همراه هزاران روزنامه و پايگاه خبري و تبليغاتي از جمله اين تأسيسات هستند كه همگي ارزشهاي مشترك غربي را منتشر و تلاش ميكنند. ارزشهاي مقاوم در برابر خود را در هم بكوبند. اين شرايط آن چنان نابرابر و غير عادلانه است كه نميتوان آن را بازار پيام اطلاق و چنين تصور كرد كه توليد كننده يا عرضه كننده كالايي در برابر توليد يا عرضه كالايي ديگر ، رقابتي سالم را دنبال ميكند. اين عرصه همانند عرصه نظامي و حتي علمي آن چنان نابرابر و يكطرفه است كه هر گاه كشوري بخواهد با اتكا به توانمنديهاي بومي و منطق با معاهدات بينالمللي حتي در جهت تأمين نيازهاي خود گام بردارد، به بهانههاي مختلف ميكوشند او را از عرصه رقابت خارج يا حذف كنند تا خود همچنان بر بازار مسلط باقي بمانند.
آمريكا به دنبال برتري
ايالات متحده بر اساس يك طرح راهبردي كه پيش از 11 سپتامبر 2001 تدوين شده بود و حسنين هيكل آن را در همان زمان فاش كرد، در صدد حفظ سه گونه برتري و استيلاء بر جهان در مقابل قدرت روز افزون اسلام است ، بنياد فرهنگي پژوهشي غرب شناسي در كتاب" آمريكا دنيا را به كدام سو ميبرد" در مورد اين سه مدل سلطه آورده :اين هژمونيها و سلطه طلبيها شامل سياست به معني برتري فرهنگي ، برتري نظامي و نيز برتري اقتصادي ميباشد.
11 سپتامبر در حقيقت بايد آنقدر بزرگ طراحي شود تا در خور اين طرح عظيم كه تمام جهان را ميخواهد مسلط شود،باشد، علاوه بر اين نقطه عطف آغازين ميبايست به نحوي مجوز حمله به دشمن، كه بيداري اسلامي است را صادر كند، بر اين اساس آنها اعلام ميكنند كه "اسلام تنها نظام فرهنگي است كه در مقابله با غرب مرتبا افرادي همچون بن لادن و طالبان را توليد ميكند، كساني كه مدرنيته را تهديد ميكنند."
بدين ترتيب جنگ جديدي در ابعادي خاص از سوي آمريكا و هم پيمانان ناتويي او را عليه جهان اسلام آغاز شد، كه ابعاد چندگانه آن با ماهيتي فرهنگي ، و با ابزار متعدد ،سعي برتضمين قدرت آينده براي غرب و آمريكا را دارد.
راهكارهاي مقابله
در هر صورت كشورهاي عضو ناتوي فرهني به سردمداران آمريكا در يك برنامه ريزي منجسم و همآهنگ و با استفاده از فناوري ارتباطات و اطلاعات سعي در نابودي بنيانهاي فكري فرهنگي و هويت ملي ملل مسلمان به ويژه جمهوري اسلامي ايران هستند. بدين معنا كه تهديدي كه امروز ما با آن رو به رو هستيم و مسيري كه اعضاي ناتوي فرهنگي در پيش گرفته اند از "جنس فرهنگ و نرمافزاري" است و قصد دارند هويت ديني و مالي ما را از بين ببرند و تلاش ميكنند به گونهاي همه را مرعوب و يا به بياني مودبانهتر متقاعد كنند كه اساسا همان طوري كه در برابر قدرت نظامي و اقتصادي غرب توان مقاومت براي هيچ كشوري نيست . در اين رويارويي نيز راهي جز تسليم و هم راهي با غرب متصور نخواهد بود.
اما درست به همان دليل كه در تجربه 28 سال فشار غرب عليه جمهوري اسلامي ايران 8 سال دفاع مقدس و 33 روز مقاومت حزب الله لبنان ثابت د كه قدرت اقتصادي و نظامي غرب بلامنازع نيست در اين نبرد هم ميتوان با هوشياري و با تكيه بر ايمان و بهره گرفتن از توانمنديها و ظرفيت عظيم فرهنگ ديني و ملي در برابر ناتوي فرهنگي ايستادگي كرد.
قطعا تهاجم دشمن هم حوزه ملي و هم جهان اسلام را در بر ميگيرد لذا برنامه ريزي دفاعي وتهاجمي در برابر حركت سازمان يافته غرب طبيعتا بايد هر دو حوزه را مد نظر قرار دهد. در زير به برخي از راهكارهاي مقابله با اين تهاجم را با اولويت به حوزه ملي بر ميشماريم:
1. مباني مقابله با ناتوي فرهنگي ميبايستي در مراكز علمي همچون حوزه و دانشگاه ترسيم شود.
البته اين مسئله مسبوق به دو اصل زير خواهد بود:
نخست آن كه ،بايد اين موضوع يعني تهاجم فرهنگي سازمان يافته، توسط نخبگان اين دو نهاد عملي "باور " شود.
چون سالها طول كشيد كه دولت مردان ما باور كنند چيزي به نام "تهاجم فرهنگي " كه از سوي مقام معظم رهبري حدود يك دهه پيش عنوان شد،وجود دارد.
دوم آن كه ،حوزه و دانشگاه به عرصه توليد علم و نظريهپردازي در حوزههاي مختلف علوم به ويژه علوم انساني به صورت جدي وارد شوند.
چرا كه امروز متأسفانه دانشگاهيان ما از متون ترجمه شده غربي ارتزاق مي كنند و حوزههاي علميه ما به ذخائر و منابع گذشتگان تكيه زدهاند.
2. براي مقابله با تهاجم ميبايستي با ايجاد شوراي فرهنگي و راهبردي متشكل از افراد نخبه و كارشناس و با تجربه مديريت كلان به ترسيم نقشه مقابله و سياست گذاري دشمن پرداخت .
3. دولت با ايجاد عزم ملي و خودباوري فرهنگي و با برنامهريزي منسجم بايد به اعتلاي معرفت و بصيرت ديني در سايه قرآن اهل بيت و تقويت فضايل اخلاقي تقويت روحيه ايثار و شهادت و توقيت وحدت ملي با توجه به مشتركات فرهنگي اهتمام بورزد. در اين مسير همه ابزارهاي فهنگي مثل چاپ كتب ،نشريات و به ويژه هنر بايد به خدمت درآيد.
4. آسيب شناسي و پيرايش چهره فرهنگي كشور: مقام معظم رهبري در يكي از ديدارشان با دولت و مجلس اصولگرا ضمن برشمردن شاخصهاي فرهنگي اشارده داشتند كه دولت و دستگاههاي فرهنگي كشور ميبايستي پايههاي ايمان روشن بيينانه و به دور از خرافه را در ذهن نسل جوان تقويت و ايمان به دين انقلاب ،استقلال كشور و آيندهاي روشن را در دل و ذهن مردم استورا كند.
5. آسيبشناسي آينده فرهنگي و ارائه برنامهاي براي مقابله با آن : اگر چه در آسيب شناسي فرهنگي كنوني كشور عقب هستيم و راهكارهاي مناسب براي مقابله با آن ،به طور جامع و به روز ارائه نشده است علاوه بر تلاش بيشتر در اين جهت اين نكته نيز مدنظر برنامه ريزان قرار گيرد كه در آينده هجمههاي فرهنگي با شكلهاي گوناگون ديگري صورت ميگيرد بنابراين با استفاده از نقشههاي گذشته ميتوان ترسيمي از فعاليتهاي دشمنان در آينده ارائه داد و برنامههايي براي مقابله با آن ارائه نمود. علاوه بر آن گروههايي راههاي هجمه به فرهنگ غربي را كه بيش از پيش ضعيف و سست شده را بررسي و با ارائه راه كارهاي مناسب در آينده به صورت فعالانه نه منفعلانه در اين عرصه فعاليت نمايند.
لازم است فرهنگ سازان و نهادهاي مولد فرهنگي كشور با شناخت درست از تحولات جهاني و با شناخت از ظرفيتها و فرهنگ پاسخگويي به نيازها و مطالعات جديد نمايند و از طرفي سياستگذاران و مديران اجرايي امور فرهنگي با درك واقعيت تهاجم سازمان يافته و برنامههاي اجرايي فرهنگي خودي را كارآمد و عمليات لازم را جهت خنثي كردن و كم اثر كردن تهاجم سازمان يافته فرهنگي ايجاد نمايد.
.....................................................................................
انتهاي پيام/
شنبه 5 بهمن 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-