تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):کمترین کفر این است که انسان از برادرش سخنی بشنود و آن را نگه دارد تا او را با آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834475257




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ما چون دو جزيره


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: ما چون دو جزيره جام جم آنلاين: حرفي نمانده است. سكوت مهم‌ترين چيزي است كه تحويل هم مي‌دهيم. ديگر نه انگيزه‌اي داريم نه بهانه‌اي كه با هم حرف بزنيم. قهر نيستيم اما به حداقل كلام اكتفا كرده‌ايم. سلام و السلام. من مي‌رسم خانه. چيزي سر هم مي‌كنم براي خوردن. كمي ‌بيشتر از غذاي يك نفر را درست مي‌كنم. او باقيمانده غذاي من را مي‌خورد. از سر و صدايي كه موقع آمدن راه مي‌اندازد، مي‌فهمم آمده. وارد كه مي‌شود اول تلويزيون را روشن مي‌كند. فكر مي‌كنم اين تنها توافقي است كه با هم داريم. هر دو بدون هيچ مذاكره‌اي قبول كرده‌ايم كه بهترين راه براي تحمل سكوت تحمل‌ناپذير خانه، صداي تلويزيون است. من از اتاقم صداي گوينده‌هاي خبر را مي‌شنوم و چند ساعت بعد وقتي بيرون مي‌آيم او روي كاناپه خوابش برده است. تلويزيون را كه خاموش مي‌كنم، بيدار مي‌شود. بلند مي‌شود و به طرف تختش مي‌رود. من در اتاقم را مي‌بندم. آهسته مي‌گويد: شب بخير. تق... در اتاقش را مي‌بندد و يك روز ديگر از زندگي مشترك ما تمام مي‌شود. داستان زندگي‌هاي خاموش خانواده‌هاي ايراني را در گزارش ما بخوانيد. آمار رسمي ‌طلاق هيچ وقت اندازه ناكامي ‌‌همسران را در زندگي زناشويي نشان نمي‌دهد. اين آمار هيچ وقت افرادي را كه از هم جدا زندگي مي‌كنند، اما به طور قانوني طلاق نگرفته‌اند، حساب نمي‌كند. غير از اينها، خيلي‌ها هم هستند كه از زندگي مشتركشان راضي نيستند، اما به هزار و يك دليل از هم جدا نمي‌شوند. بعضي از آنها نگران پيامدهاي عاطفي، مالي، اجتماعي و فرهنگي طلاق هستند. بعضي‌ها ترجيح مي‌دهند به خاطر فرزندانشان به زندگي ادامه دهند. بعضي‌ها اعتراف مي‌كنند كه جرات مواجه شدن با طلاق را ندارند و در نهايت آمار رسمي ‌طلاق، درصد ناچيزي از خانواده‌هايي را در بر مي‌گيرد كه طلاق عاطفي گرفته‌اند. حقيقت اين است كه اين روزها اگر به خلوت خيلي از خانه‌ها سرك بكشيم، همسراني را مي‌بينيم كه گرچه زير يك سقف زندگي مي‌كنند، اما هيچ اشتراك فكري، روحي و احساسي بينشان نمانده است. خيلي از زندگي‌هاي به ظاهر آرام و شاد، چهره خونين يك رابطه شكست خورده را در خود پنهان كرده‌اند. در اين خانه‌ها خبري از داد و فرياد و بگو و مگوهاي متعارف زن و شوهر‌ها نيست. تحقير و توهيني هم در كار نيست، فقط زن و شوهر ديگر كاري به كار هم ندارند و اين كار نداشتن، سرآغاز قصه تلخ جدايي است. طبق آمار شبكه خبري برنا به نقل از رئيس موسسه بين المللي خانواده امين ميزان طلاق عاطفي در كشور 53 درصد است. يعني از هر دو ازدواج يكي به طلاق منجر شده است. همچنين پژوهش‌ها نشان مي‌دهد 52 درصد زوج‌هايي كه براي طلاق مراجعه مي‌كنند از روابط زناشويي خود در بخش‌هاي مختلف ناراضي هستند. ‌هرچند در حال حاضر آمار طلاق قطعي در كشور 14 درصد است و‌17 درصد طلاق رسمي ‌در جريان است كه زوج‌ها و دادگاه‌هاي خانواده آن را پيگيري مي‌كنند، اما ميزان بالاي طلاق عاطفي در كشور كارشناسان را نسبت به روابط سالم و طبيعي همسران در جامعه نگران كرده است. نه براي لقمه‌اي نان! آينده هميشه شبيه خيال‌هاي آدم نيست و بخصوص زندگي زناشويي با تصويرهاي شاعرانه و رويايي يك عشق جاودان و شورانگيز فاصله زيادي دارد. گاهي در زندگي مشترك اتفاق‌هايي مي‌افتد كه باعث مي‌شود تمام تصوراتمان فرو بريزد. در اين شرايط، اگر دو طرف نتوانند به خاطر شرايط و مصالح موجود از هم جدا شوند، مجبور خواهند شد با سخت‌ترين شرايط و تا پايان عمر، زندگي خود را در طلاق عاطفي بگذرانند. رعنا 28 ساله، وقتي در‌24 سالگي ازدواج كرد اين نكته‌ها را مي‌دانست: «وقتي 18 ساله بودم، فكر مي‌كردم حتما بايد يك ازدواج عاشقانه داشته باشم. فكر مي‌كردم شوهرم هر روز با دسته گل به خانه مي‌آيد و من هم هميشه شور روزهاي اول آشنايي را دارم، اما وقتي نامزد كردم، خيلي زود همه اين فكرها تغيير كرد. فهميدم كه بايد خيلي بيشتر از اين حرف‌ها گذشت داشته باشم.» اما در تجربه ازدواج 4 ساله رعنا، گذشت هم خيلي فايده نداشت. نه او توانست از اشتياق شديدش به عشق كم كند، نه همسرش درجه ابراز علاقه را بالا برد. حالا آنها در خانه‌اي زندگي مي‌كنند كه مادرشوهرش يك طبقه بالاتر است. شوهرش شب‌ها بالا مي‌خوابد و او پنجشنبه‌ها تنها به ديدار خانواده‌اش مي‌رود. با همه اينها رعنا اهل طلاق رسمي ‌نيست: «نمي‌توانم اين كار را بكنم. الان كار ندارم و اگر جدا شوم نمي‌توانم زندگي‌ام را بگذرانم. در خانواده ما هم اصلا طلاق مرسوم نيست و اگر اين كار را بكنم كسي از من حمايت نمي‌كند.» اين همان نكته‌اي است كه محمدتقي قلندران، روان‌شناس و مشاور خانواده به آن اشاره مي‌كند: « تفاوت‌هاي فردي يك اصل مسلم و غيرقابل انكار است. خوشبخت‌ترين زن و شوهرها هم با هم تفاوت دارند. اگر بين زن وشوهر اختلاف وجود داشته باشد، طبيعي‌ترين راه اين است كه اين اختلاف‌ها را با گذشت و چشمپوشي برطرف كنند، اما اگر اين فاصله از حد معمول و قابل تحمل بيشتر شود، عوارضي متوجه زن و مرد و فرزندانشان مي‌شود. اگر سرانجام از هم جدا شوند، بخصوص در ايران، زن بايد بيشترين عوارض جدايي را تحمل كند. آن هم به دليل نوع نگاه جامعه به زن، محدوديت‌هاي اجتماعي و نوع نگاه جامعه به زنان مطلقه كه آنها را در وضعيت دشواري قرار مي‌دهد. به همين دليل هم بسياري از زنان ترجيح مي‌دهند به زندگي مشترك ادامه دهند و ناامني‌هاي رواني و اجتماعي بعد از طلاق را تحمل نكنند.» اين همان تعريف سنتي زنان از ازدواج است: «سايه مردي بالاي سر زني، حتي اگر اين سايه سرد باشد.» بسياري از زنان از عنوان مطلقه مي‌ترسند و جامعه هم آنها را به عنوان موجودي مستقل به رسميت نمي‌شناسد. اما اين همه ماجرا نيست. برخي تغييرات اجتماعي، موضعگيري زنان را در مقابل زندگي‌ها به بن‌بست رسيده، تغيير داده است. امروز زنان بيشتري شاغل‌اند و استقلال اقتصادي آنها را در شرايطي قرار مي‌دهد كه مي‌توانند مسووليت زندگي را خود به دوش بكشند و شرايط نامتعادل زندگي زناشويي را به صرف وابستگي‌هاي مالي تحمل نكنند. رشد آگاهي‌هاي اجتماعي و توجه به خود باعث شده است بسياري از زنان خود را مجبور ندانند و نارسايي‌هاي زندگي زناشويي را به حساب تقدير نگذارند. اين تغييرات در نهايت باعث بالارفتن آمار طلاق رسمي ‌در جامعه مي‌شود. قلندران معتقد است: ارتباط، يك موضوع دوسويه و يك جاده‌ دوطرفه است. نمي‌توان و نبايد انتظار داشت كه يكي از همسران تحقير و تهديد كند و در عوض، انتظار لطف و محبت داشته باشد. اگر در خانه‌اي روح زندگي و جوهر معني‌دار زندگي حاكم نباشد، آن زندگي، شكل زندگي دارد و خود زندگي نيست. البته بايد قبول كرد كه مردان بخصوص بايد رفتارهاي خود را در نقش همسر تغيير دهند و در تلاش براي شناخت و تامين نيازهاي همسرشان كوتاهي نكنند. شناخت خصوصيات و ويژگي‌هاي زنان و مردان مي‌تواند گستره تفاهم را در زندگي مشترك بيشتر و وسيع‌تر كند. زماني كه زن و مرد به يكديگر احترام بگذارند و تفاوت‌هايشان را بپذيرند، خوشبختي نيز با تمام زيبايي و شكوهش فرصت شكوفايي پيدا خواهد كرد. از سوي ديگر، زن‌ها هم نبايد تنها به خاطر اعتماد به نفسي كه پيدا كرده‌اند، پيش از تلاش براي اصلاح روابط، راه حل خروج از رابطه را انتخاب كنند. زندگي در منطقه خطر طلاق عاطفي مي‌تواند از طلاق رسمي‌ خطرناك‌تر باشد. در مرحله طلاق عاطفي، اگرچه همسران زير يك سقف زندگي مي‌كنند، ولي چون از نظر عاطفي و اجتماعي جدا هستند، انحرافات و آسيب‌هاي اجتماعي بيشتر مجال ظهور پيدا مي‌كنند. قلندران مي‌گويد: طلاق عاطفي پديده‌اي فراگير در كشور است. وقتي محدوديت‌هاي اجتماعي و فرهنگي، مشكلات مالي، اجبار خانواده‌ها و عوامل ديگر اجازه جدايي زن و شوهر را نمي‌دهد، خانواده‌هاي فراواني در شرايطي كه زن و مرد از نظر رواني علاقه‌اي به ادامه زندگي مشترك ندارند، پس از يك دوره طولاني دعوا و كشمكش، از مرحله دشمني و تنفر عبور كنند و به وضعيت بي‌تفاوتي مي‌رسند. او تاكيد مي‌كند كه بي‌تفاوتي، آخرين مرحله روابط بين زن و شوهر است كه در آن اصل بود و نبود همسر فرقي برايشان نمي‌كند، بلكه مسائل جنبي ديگر زندگي مثل مسائل مالي و امنيت اجتماعي زن است كه احساس نياز به همسر را شكل مي‌دهد. در چنين شرايطي ميزان ناهنجاري‌هاي اجتماعي افزايش پيدا مي‌كند و ارتباطات خارج از چارچوب خانواده ايجاد مي‌شود. ماجراي شبنم، شكل خفيفي از همين ماجراست:‌ 11‌‌سال پيش با هم ازدواج كرديم. شوهرم پزشك است و آن روزها دوران طرحش را مي‌گذراند. يكي دو سال اول بيشتر از هم دور بوديم و شايد به دليل همين هيچ وقت نفهميدم چقدر با هم فاصله داريم. وقتي برگشت، من باردار شدم. همان روزها فهميدم مشكل بزرگي دارد كه به اين سادگي‌ها قابل حل نيست. آدم تنوع‌طلب و بي‌چارچوبي بود. 5 4 سال درگير حل مشكل بودم. از اين دكتر به آن مشاور. آخرش به من گفت نمي‌تواند اين عادتش را ترك كند. چندين ماه افسرده بودم، اما بعد تصميم گرفتم بدون اين‌كه رسما از او جدا شوم، كاري به هم نداشته باشيم. الان 4 سال است كه اين طوري زندگي مي‌كنيم. من دوست‌ها و برنامه‌هاي خودم را دارم او هم همان جوري زندگي مي‌كند كه دلش مي‌خواهد. اين وسط دلم خوش است كه دخترم احساس مي‌كند هم پدر دارد هم مادر. طبق آمار ميزان طلاق عاطفي در كشور 53 درصد است. يعني ازهردو ازدواج يكي به طلاق منجر شده استزندگي شبنم‌ 31 ساله، ظاهرا به نقطه معقولي رسيده است، اما شبنم كم‌كم اعتراف مي‌كند كه زندگي‌اش آن قدرها هم در آرامش نمي‌گذرد: «نمي‌توانم خودم را گول بزنم. هميشه حالم بد است. توي دلم بغض دارم. مدام خودم را با بقيه زن‌ها مقايسه مي‌كنم. گاهي فكرهاي ناجور به سرم مي‌زند كه خلا‡هايم را يك جور ديگر پر كنم. چندبار خواستم با كس ديگري رابطه تلفني برقرار كنم، اما به خاطر فرزندم جلوي خودم را گرفته‌ام. دلم مي‌خواهد مثل زن‌هاي ديگر رابطه كامل و درستي با همسرم داشته باشم، اما نه او به من توجهي دارد و نه من مي‌توانم دوستش داشته باشم. او همچنان روابطش را دارد و من حالا ديگر حتي نمي‌توانم به او اعتراض كنم.» طلاق از نوع پيشرفته جدا زندگي كردن اما طلاق نگرفتن هم شيوه ديگري است كه اين روزها بعضي زنان و مردان آن را به عنوان راه‌حلي براي پايان دادن به درگيري‌هاي ناشي از اختلافات‌شان انتخاب مي‌كنند. آنها كه از جرو‌بحث‌هاي هر روزه و گاهي اعمال خشونت در مقابل يكديگر خسته شده‌اند، ترجيح مي‌دهند با سياست دوري و دوستي نه هزينه‌هاي اجتماعي و رواني طلاق را بپردازند، نه در موقعيت ناامني كه دارند بمانند. اين شيوه‌اي است كه سارا 25 ساله و همسرش انتخاب كرده‌اند. آنها كه 3 سال بيشتر از زندگي مشتركشان نمي‌گذرد، جرات مطرح كردن قضيه طلاق را پيش خانواده‌هايشان نداشتند: «ما با مخالفت خانواده‌ها ازدواج كرده‌ايم. حالا اگر بفهمند مي‌خواهيم طلاق بگيريم هيچ حمايتي از ما نخواهند كرد و تازه متهم هم مي‌شويم. ما هم تصميم گرفتيم فعلا اين طور زندگي كنيم. هر كدام در آپارتمان‌هاي جداگانه زندگي مي‌كنيم. من خودم هيچ توقعي از همسرم ندارم و از او هم خواسته‌ام همين طور باشد.» محمدتقي قلندران، مشاور خانواده مي‌گويد: گاهي در شرايط حاد، خود ما به همسران پيشنهاد مي‌كنيم كه براي كم كردن از فشارهاي روحي ناشي از مشكلات زناشويي‌شان مدتي را دور از هم زندگي كنند تا اين شرايط آنها را وادار به بازنگري در روابط و رفتارهايشان كند. البته اين راه‌حلي موقتي است و در نهايت همسران بايد درباره وضعيت زندگي‌شان تصميم مشخصي بگيرند. اين روش هرگز به عنوان يك روش دائمي و پايدار پيشنهاد نمي‌شود، چون در اين صورت منطق ازدواج و تعريف آن از بين مي‌رود و زمينه سوءاستفاده از اين عنوان براي هر دو طرف فراهم مي‌شود. به خاطر بچه‌ام! اين‌كه قديمي‌ها مي‌گفتند بودن فرزند مانع جدايي همسران مي‌شود، حرف درستي است. بسياري از همسران به دليل داشتن فرزند هرگز حرف طلاق و جدايي را پيش نمي‌كشند و ثابت شده است كه وجود بچه در كاهش آمار طلاق موثر است. طبق پژوهش‌ها، حضور بيش از ‌3 فرزند در خانواده يك درصد، 3 فرزند 4 درصد، 2 فرزند 14 درصد،‌ يك فرزند 30 درصد امكان طلاق را كاهش مي‌دهد و زوج‌هايي كه فرزندي ندارند 51 درصد سهم طلاق را به خود اختصاص داده‌اند، اما در اين‌كه اين آمار، آمار خوشايندي باشد ترديد وجود دارد. در بيشتر موارد رابطه زن ومرد به خاطر وجود فرزند ادامه پيدا مي‌كند، اما فرزند از طلاق عاطفي جلوگيري نمي‌كند، يعني زن و مرد در كنار هم زندگي مي‌كنند، اما عواطف خود را از هم دريغ مي‌كنند، اعتماد و احساسي بينشان نيست و با اين‌كه در يك خانه و زير يك سقف زندگي مي‌كنند، با هم غذا مي‌خورند، با هم كار مي‌كنند، با هم به مسافرت مي‌روند، اما 2 انسان بيگانه و بي‌تفاوت هستند و سر هركدامشان به مسائل و امور زندگي خود گرم است. محمد تقي قلندران اين شكل از رابطه را خطرناك ترين نوع رابطه براي همسران و فرزندانشان مي‌داند: متاسفانه اين تلقي وجود دارد كه رابطه زناشويي بايد به هر قيمتي حفظ شود. خانواده‌هاي ايراني سعي مي‌كنند حتي اگر شده به ظاهر كنار هم بمانند غافل از اين‌كه اين مساله عواقب و اثرات خطرناكي در ذهن و روان خودشان و فرزندانشان مي‌گذارد. رابطه سرد و غيرعادي پدر و مادر، چيزي نيست كه از نگاه فرزند پنهان بماند و همين باعث مي‌شود كه فرزند همواره احساس ناامني، ترس مداوم از دست دادن پدر و مادر و اضطراب داشته باشد. در عين حال، در شرايط طلاق عاطفي از آنجا كه پدر و مادر در واقع هر كدام در جزيره‌هاي متفاوتي زندگي مي‌كنند، از نيازهاي واقعي فرزند غافل مي‌شوند و فرزند در وضعيتي نامتعادل قرار مي‌گيرد و همين زمينه آسيب‌هاي فردي و اجتماعي را در او پديد مي‌آورد: «3 تا بچه داريم و 10 سال است زندگي‌مان خاموش است. اوايل سفر و مهماني‌مان با هم بود، اما الان چند سال است كه همسرم همه چيزش را از ما جدا كرده و فقط خرج بچه‌ها را مي‌دهد. حتي اين اواخر گفته كه مي‌خواهد خانه جدايي براي من و بچه‌ها بگيرد. پسرهاي من عصبي و خشن هستند و مشكلات تحصيلي و اجتماعي دارند. پسر بزرگم الان 17 ساله است و مرا متهم مي‌كند كه چرا از پدرش جدا نشده‌ام تا آنها هم تكليف زندگي‌شان را بدانند. خودم هم فكر مي‌كنم كه اين طوري، زندگي همه مان تباه شده. شايد اگر طلاق مي‌گرفتم، همه‌مان الان خوشبخت‌تر بوديم.» قلندران مي‌گويد: زن‌ها و بچه‌ها بيشتر از مردها در ماجراي طلاق عاطفي آسيب مي‌بينند؛ چون از نظر رواني آسيب‌پذيرترند و هم از نظر اجتماعي امكان تفكيك كامل زندگي‌شان را از ازدواج شكست خورده ندارند. مردان شايد اين فرصت را داشته باشند كه در محيط‌هاي خارج از خانه، بخشي از آسيب‌هاي ناشي از ازدواج ناموفق‌شان را با كار و فعاليت‌هاي اجتماعي جبران كنند، اما زن‌ها معمولا دچار افسردگي، ضعف اعتماد به نفس و حتي بيماري‌هاي پيشرفته‌تر رواني مي‌شوند و بچه‌ها هم در چنين محيطي روي آرامش را نمي‌بينند. طلاق اتفاق تلخي است، اما از يك عمر زندگي در شرايط ناامن رواني، گزينه مطمئن‌تري است. قلندران معتقد است: ما در كنار خانواده‌ها همه تلاشمان را مي‌كنيم كه يك زندگي به بن‌بست نرسد و زن و شوهر با اصلاح عادت‌ها و رفتارهايشان به تعادل برسند. اما ماندن در وضعيت نامشخص را توصيه نمي‌كنيم. زن و مردي كه احساس مي‌كنند زندگي زناشويي‌شان به مرحله طلاق عاطفي رسيده، بايد حتما دنبال راه‌حل باشند و اين شكل از زندگي را به مدت طولاني ادامه ندهند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 650]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن