تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 27 اسفند 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس روزه دارى را سير نمايد، خداوند از حوض (كوثر) من شربتى نصيب او خواهد كرد كه پس ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1865915379




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نباید به سمت دیکتاتوری ادبی برویم


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > ادبیات  - بلقیس سلیمانی معتقد است: «در این سال‌ها کمتر دیده‌ام جوایزی که ادعای روشنفکری دارند، به نویسندگانی جایزه بدهند که گرایشات ایدئولوژیک دارند.» زینب کاظم خواه: قرار شد برویم سراغ ادبیات داستانی و چند و چون این روزهایش، به مشیت علایی منتقد زنگ زدیم و بعد با بلقیس سلیمانی داستان نویس و منتقد هماهنگ کردیم، بعد محمد رضا گودرزی منتقد و داستان نویس و رضا رئیسی داستان نویس را هم دعوت کردیم.مثل همیشه کافه خبر میزبان ما بود تا گپ و گفتی در مورد ادبیات داستانی ایران و وضعیت فعلی اش شکل بگیرد.این نشست طبیعتا اولین گام بود تا چراغ این بحث را روشن کنیم، بحثی که نیاز به ادامه دادن دارد و ضرورتش در این روز​هایی که کمیت تولید در حوزه ادبیات داستانی بالا رفته حس​ می شود. وضعیت ادبیات داستانی ایران را با توجه رمان‌ها و مجموعه‌ داستان‌هایی که در سال‌های اخیر منتشر شده است، چگونه ارزیابی می‌کنید؟ با توجه کمیت کتاب‌های منتشر شده، می‌توان گفت که ادبیات داستانی ما وضعیت خوبی دارد؟مشیت علایی: در مواجهه با ادبیات داستانی ایران، اولین چیزی که جلب توجه می‌کند- البته به اعتبار آثاری که دیده​ام و خوانده​ام- مساله کمیت قضیه است. می‌دانیم که کمیت فاکتور مهمی​ در ارزیابی ادبیات است، اما فاکتور قانع‌کننده‌ای هم نیست و مخاطب دوست دارد بداند حالا که کمیت آثار بالا رفته پس تکلیف کیفیت آثار چه می‌شود. مطابق یک تقابل سنتی بین کیفیت و کمیت، کمیت همیشه مغفول مانده​است، از این منظر اگر نگاه کنیم جای تحسین دارد.بعد کیفی قضیه می‌ماند که باید دید کیفیت یعنی چه؟ ما بعضی واژه‌ها را به کار می‌بریم، قبل از این‌که به تعریف دقیق آن برسیم. بهتر است ابتدا اصطلاح کیفیت داستان را مشخص کنیم. هر چند هر کس از دیدگاه خود تعریفی درباره‌ی کیفیت دارد. آقای گودرزی با توجه به حرف‌های آقای علایی شما وضعیت ادبیات داستانی را چگونه می‌بینید، آیا در بررسی این مساله کیفیت بر کمیت ارجحیت دارد؟محمدرضا گودرزی:اختلاف منتقدان روی تعریف داستان است تا مباحث نظری آن. هر کسی در این زمینه الگوی خودش را  مد نظر قرار می‌دهد و بر اساس آن می‌گوید این داستان خوب است یا نه؟ و ممکن است فرد دیگر آن را قبول نداشته باشد. به نظرم نکته‌ای که آقای علایی گفتند، با وضعت موجود نمی‌خواند. خیلی‌ها می‌دانند که شمارگان کتاب​ها خیلی پایین آمده است. علایی: البته منظور من تعداد عناوین کتاب‌هایی است که در سال منتشر می‌شوند، نه شمارگان آن​ها. گودرزی: اگر تعداد نویسندگانی را که کتاب‌شان چاپ می‌شود با تیراژ مقایسه کنیم، خواهیم دید آمار نویسندگانی که کتاب می‌نویسند، با تیراژ کتاب‌ها هماهنگی ندارد، ما تعداد زیادی نویسنده داریم اما تیراژ کتاب​ها پایین است. برای بررسی کیفیت و کمیت باید موضوعات متعددی را بررسی کرد، به عنوان مثال امکان چاپ کتاب‌ها نیست یا بحران کیفیت از نظر ارزش‌های زیباشناسی و تاویلی وجود دارد و یا بحران در روشنفکران ما به وجود آمده و یا اصلا بحران مخاطب یا رکود نشر داریم؟ این‌ها مسایلی است که باید مورد بررسی قرار گیرند تا در مورد کمیت و کیفیت ادبیات داستانی به نتیجه برسیم. به هر حال امروز از نظر کمی با تعداد بیشتری ازکسانی روبرو هستیم که داستان می‌نویسند. چیزی که سالیان سال است در ایران مطرح می‌شود این است که ما سنت رمان نویسی نداریم و چون هنوز وارد جامعه کاملا مدرن نشده‌ایم، نمی‌توانیم رمان -که یکی از مظاهر زندگی مدرن است- خلق کنیم؛آیا این نظر را قبول دارید که نویسندگان ما اصولا داستان کوتاه نویس هستند تا رمان نویس؟گودرزی: چیزی که در دهه‌ی اخیر مطرح شده، این است که رمان ما قابل قیاس با داستان کوتاه‌مان نیست و وضع بدتری دارد. همه می‌دانیم که شکل رمان متعلق به جامعه مدرن است. وقتی ما وارد دوران مدرن نشده‌ایم و در دوره‌ گذار هستیم، آیا می‌توانیم، رمان مدرن داشته باشیم ؟ من معتقد نیستم ما رمان نداشته و نداریم، معتقدم که چون این وابستگی‌ها وجود دارد، رمان ما در سطح عقب‌مانده‌تری از داستان کوتاه ما قرار دارد. می‌شود تحلیل‌های دیگری کرد، مثلا این‌که سنت ادبی ما به داستان کوتاه نزدیک‌تر است تا رمان. بعد هم اگر بگوییم رمان با جامعه مدرن و بورژوازی سازگار است، باز هم می‌بینیم ما جامعه بورژوازی به معنای کلاسیک آن نداشته‌ایم. ما بیشتر جامعه تجاری داشته‌ایم.این ارتباط باعث می‌شود که رمان ما قدری فردی‌تر شود و نویسنده بر اساس تجربیات فردی‌اش رمانی بنویسد که خوب باشد. ولی معتقدم وضعیت رمان ما مطلوب نیست. از نظر کیفیت هم داستان‌های کوتاه درخشانی داریم، این‌که جهانی نشده‌اند باید بررسی کرد. در چند سال اخیر به دلیل ممیزی شدید بسیاری از داستان‌های کوتاه ما بیرون نیامده‌اند. بلقیس‌ سلیمانی: من شک دارم داستان‌های کوتاه ما نسبت به رمان  پیشرفته‌تر باشند و یا اصولا این متر و معیار را داشته باشیم که داستان کوتاه در ایران زمینه‌ای دارد، ولی رمان ندارد. در دنیا داستان کوتاه بعد از رمان شکل می‌گیرد. اتفاقا اگر قرار باشد بگوییم که رمان فرآورده جامعه مدرن است، باید بگوییم داستان کوتاه فرآورده خاص جامعه مدرن است. بنابراین این موضوع نمی‌تواند تعیین کننده باشد. اگر ما حکایت‌های کوتاه​مان را در سنت ادبی‌ خودمان، جد داستان کوتاه در نظر بگیریم، به همین اندازه رمانس‌های مختلف و مکتوب شده‌ای​ داریم که اتفاقا درضمیر ناخودآگاه مردم ماندگارترند و خوانده شده‌اند. طوطی‌نامه‌ها، امیرارسلان نامدار، حسین کرد شبستری را می توانیم جد و آبای رمان به حساب بیاوریم. به نظرم اتفاقا جامعه ایران آماده تولید رمان است. اگر به این شک کنیم، اصلا باید شک کرد چطور می‌توان داستان کوتاه خوب تولید کرد؟ ولی نمی‌توان رمان تولید کرد؟به نظر می‌رسد ما همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید. یعنی ما یک جامعه میان حال پیرامونی هستیم، با یک اقتصاد در حال شکوفایی و سیاست خاص و وضعیت دانشی خاص. در همین وضعیت آثاری که تولید می‌شود، به هم می‌آیند و ما نمی‌توانیم بگوییم با این وضعیت جامعه می‌توانیم اثر شاخص جهانی تولید کنیم. وقتی وضع فرهنگی، سواد و دانش ما در وضعیت پایینی باشد، این بحران در همه سطوح خود رانشان می‌دهد که یک بخش آن هم ادبیات است. گودرزی: خانم سلیمانی می‌گویند رمان از لحاظ زمانی قبل از داستان کوتاه بوده است، مگر زمان شاخص است؟ اگر این طور باشد که رمانس قبل از رمان بوده است، روی زمان نمی‌شود تکیه کرد. داستان کوتاه بعد از رمان آمده و وابستگی‌اش به جامعه مدرن بیشتر است. این موضوع ساده است .رمان وضعیت ایدئولوژیک جامعه سرمایه‌داری را منعکس می‌کند و عملکرد داستان کوتاه به این شدت نیست . مثال‌هایی که خانم سلیمانی برای رمان زدند، همه داستان کوتاه هستند که او برای رمان مثال می‌زند. ما رمانس به آن معنی ،دو تا داریم؛ حسین کرد شبستری و امیرارسلان نامدار. آن‌چه که خانم سلیمانی رمان می‌دانند من داستان کوتاه می‌بینم که توسعه یافته‌اند و تعریف رمان را ندارند. علایی: من نمی‌خواهم درباره‌ی بحث‌هایی نظیر این که آیا سابقه‌ی تاریخی داستان کوتاه در این‌جا قوی‌تر است یا رمان بحث کنم. با نظر آقای گودرزی بیشتر موافقم که رمان یک ژانر بورژوازی تلقی می‌شود. تعارض دیدگاه آقای گودرزی و خانم سلیمانی به این دلیل است که یکی رمان‌نویس ودیگری داستان کوتاه نویس است. با این حال باید ببینیم که وضعیت کلی فرهنگی معاصر چگونه است؟ چون طبیعتا داستان‌نویسی یکی از زیر مجموعه​های آن است.  فکر می کنم مشکل ما ناشی از رویکردمان  به این قضیه  است. در واقع ما یک رویکرد پست مدرن داریم و فرض را بر این می‌گذاریم که در جامعه‌ بعد از سرمایه‌داری هستیم، اما معلوم نیست که جامعه ما پیشا​مدرن است یا  مدرن. همین تعارض باعث می​شود تا بی‌نظمی و آشفتگی در وجوه مختلف فرهنگی دیده ‌شود. ما نباید به کلمه بحران حساس باشیم؛ چرا که در کتاب‌های قدیم از جمله «سبک شناسی» ملک‌الشعرای بهار همه‌اش درباره‌ی انحطاط ادبی صحبت می​شود. اتفاقا لفظ بحران یا آشفتگی اگر دیده می‌شود، به خاطر تلفیق دو وجه پسا مدرن و پیشا مدرن است. اگر یکی از این‌ها بود، ما با شفافیت بیشتری مواجه بودیم. شاید تاثیرپذیری از ترجمه‌ها وجریان‌های ادبی در شکل گیری چنین وضعیتی بی‌تاثیر نبوده یا مثلا تاثیر مثبتی روی ادبیات ما نگداشته. به هر حال در شرایط فعلی بحران یا میان‌مایگی یا انحطاط دیده می‌شود، به دلیل این‌که ادبیات بخشی از این فرهنگ است و این فرهنگ هم ظاهرا ملغمه‌ای است؛ دست کم نه از جهت ساختارهای اقتصادی؛ از جهت دیدگاه‌های فرهنگی. اگر به تاریخچه ادبیات داستانی کوتاه ایران نگاه کنیم می‌بینیم که در گذشته نویسندگان شاخص بسیاری داشتیم که آثار آن‌ها امروز هم جزو آثار خوب ما محسوب می‌شوند، اما امروز از میان آثار انبوهی که خلق می‌شود کمتر اثری شاخص می‌شود.بلقیس سلیمانی: من فکر می کنم  آثار شاخص زیاد داریم، اما تعداد نویسندگانی که در صدر باشند کم هستند. اگر این بحران باشد، باید بررسی کرد که آیا این بحران جهانی است یا منطقه‌ای است؟ نظر خود من این است که در دنیای جدید، جهان به این سمت می‌رود که آثار شاخص تولید نکند. یا جامعه نویسنده‌ شاخصی تولید نمی‌کند. علتش این است که جهان به سمت میان‌گونه شدن پیش می‌رود، دوره آفرنیش غول‌ها گذشته است. شاید  اصولا دیگر نیاز ندارد. البته وجود رسانه‌ها را اصلا نباید نادیده گرفت. عمومی شدن سواد و دانش نیز عامل مهمی است که انسان را به سمت انسان میان‌مایه بودن می‌برد. وقتی در جهان نگاه می‌کنیم، همین وضعیت را می بینیم.مثلا پل استر نویسنده‌ای سرآمد در امریکا است، آیا واقعا حد و اندازه کشوری مثل امریکا با آن قدمت رمان نویسی غنی، تولید پل استر است؟ فکر می‌کنم جهان به این سمت و سو دارد پیش می‌رود. نوبل و جوایز دیگری که به نویسندگان مختلف تعلق می‌گیرد، این موضوع را نشان می‌دهد و اصولا این باور از بین رفته که این اثر شاخص است. در دنیای امروز همه چیز تولید می‌شود که مصرف شود. یک اثری حداکثر یک ماه یا یک سال در صدر بماند و بعد پایین می‌آید، مثل هر کالایی که تولید می‌شود. بازار با قواعد خود تصمیم می‌گیرد که چه چیز را بالا ببرد و چه چیز را پایین بکشد. به نظرم در ایران هم این اتفاق دارد می‌افتد. دوره پدرسالارها تمام شده است و می‌شود در وجه اجتماعی سیاسی و اجتماعی و ایدئولوژیک‌اش این موضوع را دید، همین طور در ادبیات هم می‌توان این موضوع را مشاهده کرد. امروز دیگر جوانان دنبال مقتداهای ادبی نیستند. در آن وضعیت اثری که تولید می‌شد، توسط عده‌ای بالا کشیده می‌شد؛ زیرا نگاه آن‌ها به آن اثر  با نگاه امروز ما متفاوت بود. خیلی چیزها را باید در بستر اجتماعی و سیاسی و جهانی الان دید و بررسی کرد. ما الان اثر شاخص تولید نمی‌کنیم؛ زیرا نه مخاطب می‌پذیرد و نه جهان آمادگی تولید اثر شاخص را دارد. حتا اگر اثر شاخصی تولید شود، در ماندگاری و شاخص بودن آن باید شک کرد. گودرزی:این که  تمرکز زادیی در جهان وجود دارد ، درست است. ولی غول‌های الان بیشتر از قبل است، ما شاید نمی‌خواهیم آن‌ها را ببنیم. فوئنتس، آستوریاس، مارکز و بورخس هر کدام یک غول هستند. جهان این قدر عوض شده، اما  بازهم غول​هایی در این حوزه هستند یا می​آیند. با این جهان ونه گوت وقتی با این جمعیت می‌آید، یک سرو گردن بالاتر از بقیه است. به نظرم میان مایگی به آن شکل نیست. وضعیت هستی شناسی انسان به سمت میان مایگی رفته است. رکود و انفعال ویژگی جهان امروز است و ما باید به نسبت خود آن‌را بسنجیم. من دو بار در عمرم می‌خواستم رمان بنویسم، دیدم که باید دو ساعت اوقات فراغت داشته باشیم. رمان تولید ایدئولوژی است، ولی داستان کوتاه این طور نیست.  آقای رئیسی شما وضعیت امروز ادبیات داستانی را چطور ارزیابی می‌کنید؟رضا رئیسی: نویسنده باید احساس امنیت شغلی و فکری داشته باشد تا بتواند کار کند. اگر این طور باشد، امکان ندارد که کاری کنید که در دنیا مطرح نشود. باید دید که فشارهایی که بر ما وارد می‌شود چیست. باید پذیرفت که نقطه شروع بعد از انقلاب خوب نبود، کسانی که باید کارگاه‌های داستان‌نویسی را هدایت می‌کردند و افرادی را تربیت می‌کردند، خیلی زود به موضع گیرهای سیاسی افتادند و ما از آن جا صدمه اصلی را خوردیم. بعد از آن هر دولتی که آمد باسیاست‌های خاص خود آمد.چیزی که الان مشکل آفرین شده ، آمدن خشونت در ادبیات است. آنچه در جامعه امروز ما اتفاق می‌افتد، در مدیریت فرهنگی ما هم حاکم شده است. نکته دیگر این است که در حال حاضر خانم‌ها در ادبیات داستانی ما نقش به سزایی دارند. این قدر که خانم‌ها درادبیات کار کرده‌اند، آقایان نتوانستند کار کنند؛ ضعف و قوت این نکته را باید بررسی کرد. با وضعیتی که نویسندگان ما امروز دارند، نمی‌توان انتظار زیادی از آن‌ها داشت. تازه باید دست آن‌ها را که در این سال‌ها با این وضعیت کار کرده‌اند، بوسید. علایی: با این بخش سخنان خانم سلیمانی و آقای رییسی موافق نیستم که انسجام و یکپارچگی ببین وجوه مختلف جامعه دیده نمی‌شود. به نظرم این طور نیست، زیرا ما در مطالعه تاریخ هنر به طور کلی می‌بینیم که چنین تناسب یک به یکی وجود ندارد. هانیبال الخاص جایی گفته بود، «من اگر داخل قفسی بودم بهتر می‌توانستم کار خلاقه انجام دهم» این نکته ظریفی است. ما وقتی به تاریخ هنری نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که آثار خوب در دوره‌های بد خلق شده‌اند. دوره موسوم به عصر طلایی یونان که شکوفایی سیاسی و اقتصادی یونان بود؛ ولی ویژگی ادبیات نمایشی‌اش برعکس است و نمایش بعد تراژیک و سیاه دارد. بنابراین گذاشتن کل بار مسوولیت روی مفهوم نه چندان روشنی مثل ساختار اجتماعی و سیاسی، هنرمند را از زیر بار مسولیت بیرون می‌کشد، چون اوضاع بد هست بنابراین آثار باید نازل باشند. تاریخ گذشته ما نشان می‌دهد که این طور نبوده است. اگرکیفیت اعم از بعد فکری و محتوایی‌اش مد نظر باشد و یا بعد صناعتی‌اش مد نظر باشد در تحلیل نهایی انعکاسی از وضعیت حاکم بر جامعه است، اعم از این که این وضعیت را مثبت یا منفی تلقی کنیم که از نگاه جامعه‌شناسی منفی است. شما در بحث اولیه به کمیت خوب آثار در کشور اشاره کردید، اما گفتید که مساله دیگر بررسی کیفیت آثار تولید شده است، اگر کمیت و کیفیت آثار را کنار هم بگذاریم می‌توان به نتیجه‌ای قابل قبول در مورد وضعیت فعلی ادبیات رسید، در مورد کیفیت آثار چه نظری دارید، آیا متر و معیار مشخصی برای کیفیت آثار وجود دارد؟گودرزی: ما هر کدام شاخصی را در ذهن‌مان برجسته می‌کنیم که ممکن است دیگری آن را قبول نداشته باشد.  این‌که متر و معیار برای تعیین کیفیت چیست، بسیار سخت است. این که لذت چیست یا چه چیزی زیباست، همه مقولاتی فردی هستند. مساله‌ای که در ادبیات این سال‌ها دیده می‌شود، یکسان شدن سلایق ادبی است، این موضوع از طریق جوایز ادبی قابل شناسایی است، اگر به جوایز مختلف نگاه کنیم، معمولا آثاری برگزیده می‌شود که شبیه هم هستند، دلیل این یکسان شدن و یکسان سازی سلایق ادبی را در چه می‌بینید؟سلیمانی: در سال‌های اخیر ادبیات ما شاخصه ویژه‌ای یافته، آن هم جوان گرایی است. دلایل این موضوع هم متعدد است، یکی این که بسیاری از نویسندگان حرفه‌ای ما از ایران مهاجرت کرده‌اند و بسیاری از آن‌ها کم کار شده‌اند و بسیاری نیز ترجیح می‌دهند کارهایشان در جشنواره‌ها نباشد. یکی از مزایای این جشنواره‌ها، کشف استعدادهای جدید است. اما بعضی اوقات اتفاقی می‌افتد و آن هم این است که سلیقه‌های گوناگون دیده نمی‌شوند و همه تبدیل به جهبه‌ی واحدی می‌شویم که می‌خواهیم یکسان‌سازی بکنیم. فکر می‌کنم اگر قرار باشد بگوییم ادبیات صدای آدم‌هاست و بیش از هر چیز، ادبیات عرصه‌ تمرین دموکراسی است. این‌جاست که این صدمه خودش را نشان می‌دهد . شما جشنواره‌های ادبی راه می​اندازید که به دموکراسی ادبی برسید، ولی به نوعی یکسان‌سازی دست می یابید. این مساله یک ضد جریان ایجاد می‌کند و  شما به جای رسیدن به دموکراسی ادبی،به دیکتاتوری ادبی می رسید. در جار و جنجال‌های اخیر دیدم که یک موقعیت میلان کوندرایی پیش آمده. خیلی‌ها با شهامت اعلام کردند:«همینی که هست، می‌خواهید بخواهید می‌خواهید نخواهید.» این موقعیتی که به وجود می​اید و باعث می شود تا یک نفر اعلام کند که من دیکتاتور هستم، وضعیت جدیدی است. این که چرا به این جا می رسیم و  فضا را باعملکردمان می‌بندیم جای سوال دارد. اگر جشنواره‌ها گوناگون هستند، باید گوناگونی سلیقه‌ها هم در آن دیده شود.نباید به سمت یکسان دیدن و یکسان شدن برویم. در برخورد با چنین وضعیتی پرسش​های بسیاری برای آدم پیش می​آید. این که  آیا  با نیان جایزه ها به خودشان اعتماد ندارند یا نه برعکس جامعه ادبی ما یکسان نویس است.  حتی می شود پرسید که این انتخاب‌ها باعث نشده تا همه یک جور بنویسند یا نه نوع نوشتن ها باعث این انتخاب ها شده است؟ فکر می‌کنم که جوایز باید تنوع دیدگاه را با تنوع داور همراه کنند و نگاه همه نگر داشته باشند. در این سال‌ها کمتر دیده‌ام جوایزی که ادعای روشنفکری دارند، برای این که نشان دهند دموکرات هستند، به نویسندگانی که گرایشات ایدئولوژیک دارند جایزه دهند، دموکراسی این نیست که بین خودتان انتخاب کنید. همه ما باید تمرین دموکراسی کنیم، جوایز ما نمودی از وضعیتی هستند که در آن قرار داریم. همه در وضیعت فکری دموکراتیک به سر نمی‌بریم، در وضعیت پیش از دموکراتیک قرار داریم و خطرش همین یکسان‌نویسی است. شاید صداهای تازه‌ای بیایند و آن‌ها را بشنوند. گاهی چشم‌ها را می‌بندیم. این جوایز بیایند رصد کنند ببینند، آثاری که در آن سال تولید شده همه خوانده می‌شوند؟ این که پز دهیم داوران ما در فرانسه نشسته‌اند و آثار ما را می‌خوانند، خوب نیست. متاسفانه این سال‌ها شاید به دلیل این‌که در جهان ما هر کس طبق نسبت محفلی و محلی نگاه کرده و ما هم جمع خودمان را رشد داده‌ایم. گاهی منش این جشنواره‌ها خوب نیست. با وجود این‌که در این سال‌ها گفته می‌شود در داستان کوتاه خیلی جلوتر رفته‌ایم، ولی وقتی می‌خواهیم نگاه گسترده‌ای به کل جریان ادبیات داستانی خودمان داشته باشیم، ناگهان قله‌ها رمان در می‌آیند؛ «سوشون» سیمین دانشور، «همسایه‌ها»ی احمد محمود، «بوف کور» صادق هدایت و «کلیدر» محمود دولت‌آبادی. اعتقادم این است که ما در رمان درخشیده‌ایم که بد هم نیست. اگر قرار باشد ما در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم، از طریق رمان است؛ زیرا چهره همه جانبه‌تری از انسان ایرانی ارایه می‌دهد. اتفاقا بسیاری از این رمان‌ها داستان‌های کوتاه گسترش یافته نیستند، این جزییات لعنتی هستند که رمان را می‌سازند. گودرزی: حرف من این است که بعد از انقلاب، داستان کوتاه ما بهتر از رمان است. قبل از انقلاب مجموعه داستان گسترشی نداشت. مگر می‌شود که مجموعه داستان کسی را به عنوان اثر شاخص‌اش معرفی کرد و رمان او را خوب ندانست. باید دید بهترین نویسندگان ما چه کسانی هستند. داستان کوتاه‌نویسان ما همه بهترین هستند، بهرام صادقی، گلشیری، هدایت داستان کوتاه‌نویس هستند یا رمان نویس؟ هر نکته‌ای قابل بحث است. هنوز معتقدم به دلایل اقتصادی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی موقعیت‌مان به سمت رمان نبوده است. داستان کوتاه خیلی فرار هست. در مورد رمان توافق‌ها راحت‌تر است. این بهتر و بدتر عوامل متعدد دارد. رئیسی: من در یک سال سه کار داشتم که یکی از آن‌ها در جایزه‌ای خصوصی مطرح شد و یکی دیگر در طیف دولتی مطرح شد. تجربه‌ای که متوجه شدم این بود که برای کدام از آن‌ها خود ادبیات مهم است. به نظرم در داوری‌ها خود ادبیات اصلا مهم نیست، چقدر بحث خودی و غیر خودی است و چون بحث خودی غیر خودی پیش می‌آید، داوری‌ها به همان سمت می‌رود و قضاوت درستی شکل نمی‌گیرد. نویسنده‌ها نباید خود را درگیر این قضایا کنند، کارشان را بکنند. شخصا اصلا روی جشنواره‌ها حساب باز نمی‌کنم، اگر آن حساب و کتاب‌ها را داشته باشم از کار اصلی وا می‌مانم. کار خوب حرفش را می‌زند. این‌ها اصلا معیار نیست. یک جایزه راه می‌افتد یک ارگان دولتی هزینه‌اش را می‌دهد خود را صاحب کار می‌داند و چون دنبال بحث سربازگیری است توجه می‌کند آدمی را بیاورد که اگر کاری به او سفارش داد، بتواند بنویسد. اگر این طور است که خانم سلیمانی می‌گویند، که رمان می‌تواند تصویر همه جانبه‌تری از چهره انسان ایرانی ارایه دهد، پس چرا رمان‌های ما جهانی نشده‌اند؟سلیمانی: این‌که چرا جهانی نمی‌شویم پیچیده است. بزرگترین سد ما، زبان فارسی است. زبانی که وقتی دارد از زندگی می‌نویسید، بیش از حد چند پهلو می‌شود. زبانی که از حالت رسانه‌ای‌اش دور می‌شود و به لایه‌های کنایه‌ای ادبیات می‌رود و ترجمه کردن آن بسیار مشکل است. مساله دیگری هم هست؛ بزرگی می‌گوید ما برای این که اثر بزرگی خلق کنیم، باید سه ویژگی داشته باشد؛ حرف جهانی، تکنیک فنی و علمی و رنگ و بوی اقلیمی. به نظر می‌رسد ما هنوز به آن‌جا نرسیده‌ایم، شاید یکی از دلایلش این باشد که ما خلاءهای علمی و فلسفی داشته‌ایم. باید دید آیا می‌توان مفهوم فلسفی را در قالب داستان و رمان ارایه کرد؟ حقیقت این است که یک سترونی در فکر ایرانی به جوده آمده که نمی‌دانم کی قرار است برود. فکر می‌کنم رمان یا داستان ایرانی نمی‌تواند منفک از شاخه‌های دیگر ایرانی باشد. بنابراین ما همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید. رییسی: برخلاف این‌که گفته می‌شود، رمان به عنوان کالای مصرفی به کار برده می‌شود، معتقدم باید پشت این مصرف نیاز وجودی من باشد، اما نکته حساس‌تر این است جاهایی که بحث سیاست به بن‌بست می‌رسد تازه ادبیات رو می‌آید. رمان و ادبیات روشنگر شرایط فرهنگی و روحی و احساسی ما است. این طور نیست که کهنه و یا تعطیل شود. همین که حساسیت ایجاد شود و زبان به زبان بگردد، طرف می‌رود دنبالش و پیدایش می‌کند؛پس این ادبیات متوقف نخواهد شد. من تأکیدم این است که در نداشتن‌ها خلاقیت بروز می‌ کند، در تنگنا دنبال راه فرار می گردیم، شجاعت و ترس یادمان می‌ماند. در این سی سال کارهایی که رویشان می‌شود حساب باز کرد، کارهایی بوده که افراد تحت فشار نوشته‌اند. آقای علایی شما این نظر را می پذیرید که زبان فارسی سدی برای ترجمه‌ی آثار ما به زبان‌های دیگر است؟علایی: این طور نیست. از نظر هیچ زبان‌شناسی این طور نیست که فلان زبان متمایز از زبان‌های دیگر است و غیر قابل ترجمه باشد. ممکن است برداشت سلیقه‌ای باشد و قدری ناسیونالیسم هم در آن دیده شود. این شاید نگاه بدبینانه‌ای باشد. از یک نظر هم گاه نگاه شخصی است که می گویند زبان فارسی پیچدگی‌هایی دارد و دو پهلو است. این ویژگی هر زبانی است. اصلا ماهیت زبان همین است، پس قابل ترجمه است. این که مترجمی پیدا نمی‌شود حرف دیگری است. ما می‌دانیم زبان هایدگر ترجمه شده است، پس هر زبانی قابل ترجمه است. سلیمانی: بعضی زبان‌ها امکاناتش برای تولید بعضی چیزهاست. معقتدم عربی و فارسی برای تولید شعر و عرفان است، برای همین اکهارت را به فارسی ترجمه کنید، مشکلی ندارید؛ زیرا دایره‌ی واژگان مخاطب فارسی بین اکهارت و مخاطب فارسی شکل می‌گیرد. مثلا زبان فارسی قابلیت ترجمه‌ی زبان علم را ندارد. هر زبانی متناسب با وضعیتی است که در آن قرار گرفته است. در همان موقعیت نیز شکل می‌گیرد. زبان فارسی بیشتر  امکانات این را دارد که در سطوح مختلف زندگی قرار گیرد، زیرا تجربه‌ای مثل عرفان و شعر را پشت سرش دارد. از طرفی کاربران زبان هم خیلی اهمیت دارند، غیر از ما، افغانستان و تاجیکستان کاربران زبان فارسی هستند که این تعداد بسیار کم است. علایی: این‌که قابلیت‌های علمی زبان فارسی کمتر است، پذیرفته شده است، اما این مانعی برای ترجمه نیست. شاید ترجمه را مشکل‌تر کند، ولی مانع نیست، دست‌کم به لحاظ زبان‌شناسی این طور است، اما با بخش​های دیگر موافق نیستم. قرن 19 روسیه دوره درخشان داستان‌نویسی به شمار می‌آید؛ ولی شما جریان مهم فلسفی ندارید یا نمونه روشن‌تر آن  ادبیات امریکای لاتین است، اولین صفتی که درباره‌ی امریکای لاتین به ذهن‌مان متبادر می‌شود، لفظ دیکتاتوری است و به لحاظ فلسفی هم چیزی ندارند. نمی‌خواهم بگویم ادبیات مستقل و متنزع از بقیه جریان‌های اجتماعی شکل می‌گیرد. این دید دیالکتیگی قضیه است، اما ادبیات  از نوعی استقلال هم برخوردار است، وگرنه مجبوریم به دید مکانیکی متوسل شویم؛ ولی می​بینیم این‌طور نیست، نمونه‌هایی در تاریخ خودمان و تاریخ کشورهای دیگر هست. نکته دیگر این است که نوعی تاثیرپذیری منفی و بعد هم نوعی کاهلی و تنبلی در بین نویسندگان ما دیده می‌شود. چنان‌چه بسیاری از نویسندگان خوب ما مهاجرت کردند، دست از کار کشیدند. اگر این دو عامل بیرونی و درونی را به کار بگیریم، این نازل بودن سطح آثار و تولید انبوه را در همه چیز می‌بینیم و از آن‌جا که بر آمده از یک بستر سالم عینی نیست به سطح کیفی دست پیدا نکرده است. وقتی به مساله فردی می‌رسیم، همان قدر مهم است. نوعی کاهلی و الگوبرداری که جز پاره‌ فرهنگ‌های ماست، دیده می‌شود که معمولا آثار چیز خوبی در نمی‌آیند. گودرزی: زبان فارسی می‌تواند علمی باشد، به شرط این‌که در دوره‌ای کارکردهای دیگر از آن بکشیم. اگر این‌طور باشد که ما بگوییم زبان فارسی برای شعر است، خود را نابود کرده‌ایم. باید با این موضوع مبارزه کرد. معتقدم زبان فارسی وابسته به نوعی کارکرد تاریخی است که گفتمان و قدرت غالب آن را ایجاد کرده است. رئیسی: گیر عمده‌ی ما، در بحث زبان این است که زبان‌مان بیشتر از آن‌که ایهام داشته باشد، ابهام دارد، آن‌قدر کارمان را بومی می‌کنیم، مترجم فکر می‌کند که این کار ممکن است چیزی برای آن طرف نداشته باشد. اگر مترجمی مترجم خوب و دلسوز باشد، می‌تواند این کار را انجام دهد. آثار شکسپیر را ببینید، چگونه است که کار به آن سختی ترجمه می‌شود، بنابراین به مترجم بستگی دارد، وگرنه موافق این نیستم که زبان ما مانع است. چرا زنان داستان‌نویس در این سال‌ها پیشرفت چشمگیری در داستان‌نویسی داشتند؟سلیمانی: عوامل گوناگونی دارد. میزان سواد خانم‌ها و میزان حضور و فعالیت اجتماعی‌شان بالا رفته است. اگر انقلاب برای هیچ کس کاری نکرده باشد، طیف زنان متوسط به پایین را وارد عرصه‌های اجتماعی کرد. این دلیل عمومی و اولیه است. اما چرا زنان گونه رمان را برگزیدند، بسیاری بر این باورند که زنان برای اولین بار می‌خواستند از خودشان بگویند و این گفتن از خود را با این شیوه می‌توانستد بیان کنند. زنان دچار بحران هویت شده بودند و در بیان این موضوع از خودشان گفتند. خیلی‌ها معتقدند زنان عقل کلامی‌شان خوب است و کلمه در دستان آ‌نهاست. بعضی نیز می‌گویند که زنان به این دلیل شروع به رمان نوشتن کردند که بی‌کار شدند. مردها به دلایل اقتصادی دو سه شیفت کار کردند و زن‌ها بسیاری‌شان در پی این بر آمدند که شغل مناسب پیدا کنند، این فرصت پیش آمد دست کم بنویسند. فکر می‌کنم واقعا روایت بخشی از خرد زنانه است، ما خیلی دلمان می‌خواهد که از خودمان حرف بزنیم. از سوی دیگر بسیاری معتقدند ژانر شعر با آن که ژانر مسلط ایرانی‌ها بود، در دهه‌ی 70  عقب نشینی کرد و جایش را به ادبیات داستانی داد و بخش وسیعی از جامعه رویکرد تازه‌ای به داستان داشت. زنان بخش جدیدی از این رویکرد جدید بودند. فکر می‌کنم زن‌ها این سال‌ها یک کار برای ادبیات داستانی ما کردند، آن‌ها میان تکنیک نویسی ومخاطبانی که دچار سرگردانی بودند و به نوشته‌های سطح پایین گرایش می‌یافتند، پل زدند. اگر کاری کرده باشند، جمع‌آوری بخش وسیعی از خوانندگانی بود که به ادبیات داستانی- دست کم رسمی - روی نمی‌آورند، به عبارتی نوشته‌های سهل خوان ایجاد کردند. اگر زنان هنری داشته باشند، این بود که ما را به طرف ادبیاتی بردند که توسط قشر وسیعی از خوانندگان مورد استقبال قرار می‌گرفت. رییسی: موفقیت‌ خانم‌ها دلیلش این بوده که مردهایمان زیادی دنبال سیاست رفته‌اند و خانم‌ها به مشترکات انسانی بازگشتند و به این دلیل کارهایشان موفق شد. اگر کیفیت نه چندان خوب آثار ادبی را قبول داشته باشید، فکر نمی‌کنید که کاهلی و کم‌کاری نویسندگان و خالی کردن صحنه باعث رکود در ادبیات خواهد شد؟رییسی:بحث ترس و عدم جسارت را به کاهلی نویسندگان باید اضافه کرد. متاسفانه بعضی از کسانی که توقع داشتیم کارهایی صورت دهند، کاری نکردند. بخشی از کسانی که بعدها آمدند شروع به کار کردند، رو نیامدند. یک بحث دیگر خودسانسوری است که الان بیشتر شده است. نویسنده خودش را سانسور می‌کند. اما آن کسی که بایدکار کند، دارد کارش را می‌کند. قرار نیست در بوق و کرنا کنند. من وقتی در شرایطی می‌نویسم که احساس می‌کنم با سیاست و مدیریت فرهنگی موجود، این کار بن بست می‌خورد، ممکن است بنویسم کنار بگذارم. فکر می‌کنم کارها متوقف نیست، اما توقعی که از پیشکسوت‌ها داشتیم، برآورده نشده است که این به دلیل قدری تنبلی و کاهلی است. 52




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 443]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن