واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: «تا بیكران دوردست» اثر كیهان كلهر
كیهان كلهر سالهاست در خلق آواهاى جدید موسیقى فعالیت مى كند و هیچ وقت نخواسته است كار امروزش شبیه به كار دیروز باشد و حسابى از تكرارها فرارى است. شاید به همین دلیل است كه دائماً در سفر است و از پس هر دوره سفر كه حداقل بیست روز طول مى كشد و در آن بیست روز، حداقل بیست كنسرت برگزار كرده، با نگاهى نو به موسیقى گوشه و كنار دنیا به ایران باز مى گردد. این سفرهاى مكرر و طولانى براى كلهر به عنوان ركن جدانشدنى زندگى تبدیل شده اند. گاه این سفرها، به او هدیه هایى مى دهند و گاه او براى سرزمین هاى مختلف سوغات هاى ایرانى مى برد. بعضى وقت ها هم این رابطه تا آنجا پیش مى رود كه این هدیه دادن ها و گرفتن ها سالها ادامه پیدا مى كند و «غزل»هاى مختلف را با «شجاعت حسین خان» و سیتارش مى سراید.حدود یك سالى مى شود كه در طول این سفرهاى رنگارنگ با «اردال ارزنجان» نوازنده ترك ساز باغلاما همكارى مى كند و بیش از بیست كنسرت را در آمریكا، اروپا و تركیه با او برگزار كرده است و شاید تابستان امسال هم این دو نوازنده در تهران به اجراى برنامه بپردازند. «تا بیكران دوردست» آلبوم نخستین همكارى هاى این دو نوازنده است. «اردال ارزنجان» برجسته ترین شاگرد استاد «عارف ساء» است و دراین آلبوم سعى كرده است مقام هاى اصلى موسیقى علویه تركیه را در كنار مقام هاى موسیقى كردى بنوازد.«سازى كه علوى ها مى نوازند، بسیار به تنبور نزدیك است و ساز باغلاما را شاید در واقع بتوان سازى مذهبى دانست، همان طور كه تنبور در ایران سعى دارد آرام آرام به موسیقى شهرى بیاید، باغلاما هم این حركت را آغاز كرده ، اما از 20 -30 سال پیش ، و اكنون این ساز به ركن اساسى موسیقى ملى تركیه و حتى موسیقى پاپ این كشور تبدیل شده است. اما در اصل موسیقى علویه، موسیقى است آئینى و مذهبى.»اینها حرف هاى كیهان كلهر است در مورد موسیقى علویه كه در كنار موسیقى كردى ایران آمده است. اردال ارزنجان سازش را با احساس نواخته، خوب گوش كرده است ، خوب به كمانچه دل سپرده است و آن وقت دست به سازش زده. اگرچه موسیقى ترك در دنیا آنقدرها معروف نیست و در اكثر كشورها موسیقى شناخته شده اى نیست، اما «ارزنجان» نوازنده اى است مشهور.او به سبك آلبوم هاى موسیقى تلفیقى این روزها موسیقى تركیه را نواخته و همزمان گوش سپرده به موسیقى كردستان و نغزهاى فولكلور غرب ایران و گاه هم جایش را عوض كرده است و كلهر موسیقى ترك نواخته و او كردى زده است گاهى هم این گفت وگو همزمان انجام شده است.«تا بیكران دوردست» 11 ترك دارد. یازده تركى كه نام ندارند ، یازده قطعه اى كه روى نغمه هاى بومى بنا شده اند و بعد از دل تكرارها و حركت هاى دورانى سازها، صداهاى نو نشر كرده اند.«ببینید وقتى كارى براى شصت دقیقه پخش مى شود ، باید مداوم باشد منظورم این است كه نمى خواستم این داستانى را كه در حال تعریف كردن آن هستم قطع نكنم. لزومش را حس نكردم. بخصوص این كه این نغمه ها همه وجود داشتند، چطور مى شد روى نغمه اى كه 500 سال پیش به این زیبایى ساخته شده من بیایم و اسم بگذارم؟ چیزهایى نبودند كه من ساخته باشم، این موسیقى در فضا وجود داشت، من اگر روى آنها اسم مى گذاشتم، آنها را مال خود كرده بودم. فكر مى كنم این قطعات یك جور دارایى عمومى هستند، از طرفى اسم گذارى یك قطعه یك نوع دید خاص را به شنونده مى دهد، مثلاً قطعه اول، در اصل «پرواز قوش» نام داشت كه یك قطعه كردى است. اما دلم نمى خواست این حالت تداعى ایجاد بشود. دوست داشتم موسیقى خودش تصویرش را ارائه كند».كلهر براى ضبط این كار كه سه روز طول مى كشد و مثل تمامى آثارش به شیوه كنسرتى ضبط شده است ، بارها و بارها به تركیه مى رود، ساعت ها و ساعت ها با ارزنجان ساز مى زند تا بتواند به شناختى عمیق تر از صداى ساز او برسد. تا بتواند جمله بندى هاى شبیه ترى را از دل «باغلاما»ى او در بیاورد. براى آشنایى با موسیقى تركیه در ابتدا 60ـ50 CD موسیقى این كشور را گوش مى كند و از نو به تركیه مى رود و به صداى ساز او گوش مى دهد و باز 60 CD دیگر را گوش مى كند و این كارها یك سال طول مى كشند تا این آلبوم به مرحله ضبط مى رسد. بعد از شنیدن این همه سى دى به شناخت دقیق ترى از موسیقى تركیه مى رسد. بخصوص این كه با نوازنده اى همكار مى شود كه در نوازندگى اش، بیشتر روى موسیقى شرق تركیه اشراف دارد.موسیقى كه لحن كردى دارد و ملودى هاى غرب ایران و عرب خاورمیانه تأثیربسزایى روى آن داشته است. با این شناخت مى داند كه به موسیقى عثمانى یا استانبولى كه در رگ و ریشه موسیقى تركیه جایى ندارند، علاقه اى ندارد. پس باتوجه به تسلط اردال ارزنجان روى موسیقى علویه راحت تر تصمیم مى گیرد.كلهر عامدانه موسیقى كردى را انتخاب كرده است و برخلاف آنچه به نظر مى رسد ممكن است این موسیقى دست و پاى او را ببندد. اما او در این موسیقى عمیق تر شده است، هر از گاهى به سطح آمده و باز در عمق موسیقى فرورفته است. «تابیكران دوردست» را شاید بتوان گفت وگویى بلند دانست كه حرف و حدیث هاى سال هاى دور دو رفیق را بازگو كرده. دو دوست كه بعد از سالها دورى با هم ملاقات مى كنند وبعد از هر درى صحبت مى كنند، عشق، انتظار، جنگ، قهر، آشتى، رقص، شادى و خلاصه تمام آنچه را كه مى توان از سالها دورى در شصت دقیقه بیان كرد.در قطعات اول باغلاما بارها و بارها كمانچه را دعوت مى كند، و بعد صداى كمانچه از دورها آهسته نزدیك و نزدیك تر مى شود. باغلاما آواهاى ترك و گاه تركمن مى نوازد و كمانچه تم هاى ملودى كردى و بعد جاهایشان را عوض مى كنند و حرف هایشان را از زبان هم مى زنند. اگرچه نواى منتشرشده از دو ساز متفاوت است. لحن ها بسیار شبیه هم هستند. كلهر در این زمینه مى گوید: «این آلبوم پیشرفته ترین دو نوازى است كه تا به حال در تمام زندگى حرفه اى ام و در تمام همكارى هایم داشته ام، گفت وگویى است كامل. بخصوص اینكه جنس و فرهنگ این دو موسیقى یكى است، چون موسیقى آسیاى مركزى و آسیاى صغیر یكى است، آدمهاى آن هم مثل هم فكر مى كنند. سیستم موسیقى شان هم یكى است، حتى برخى از مقام هاى موسیقى این نواحى از مقام هاى ایرانى گرفته شده. طبیعى است كه این خویشاوندى جایى بروز بیرونى پیدامى كند. شاید بتوان از همان مثال همیشگى دوبچه دوقلو استفاده كرد كه در دو كشور جدا از هم زندگى كرده اند، ممكن است به یك زبان حرف نزنند، اما شباهتشان از فرسنگ ها دورتر هم پیداست، مختصات مختلف دارند اما برادرند.اگرچه آشكارا ردپاى آهنگسازى كلهر در تمام قطعات پیداست، اما او صرفاً طراح این نقشه بوده است و آهنگ سازى ها دونفرى انجام شده. در واقع روى این نغمه هاى محلى كه سالها پیش از این ساخته شده اند، مشتركاً فكر شده و مقام هاى مناسب آن كار انتخاب شده اند. در بخش هاى مختلف گاه صدایى شبیه به صداى سازهاى كوبه اى هم شنیده مى شود. اما این صدا تنها صداى ضربات كوتاه روى باغلاماست. كلهر در طول این سالها نشان داده است خیلى علاقه مند نیست كه دورش را شلوغ كند و گروهش را بزرگ تر، بلكه بیشتر به این علاقه مند است كه صدایش را واضح تر و عمیق تر به گوش مخاطب برساند.تكرار در این آلبوم، همچون اغلب آلبوم هاى موسیقى محلى یك اصل محسوب مى شود. در قطعات 5 تا 9 «تا بیكران دور دست» اغلب جمله هایى را مى شنویم كه اصلشان یكى است اما با لحن هاى گوناگون نواخته شده اند. این فرم نواختن از بداهه پردازى شروع شده است و به همان شیوه ادامه پیداكرده است و گاه در این تكرارها، لحظات شگرف خلق شده اند: «فقط یك بداهه نواز خوب مى تواند یك جمله را به 10 شیوه گوناگون بنوازد، به نوعى یك ورزش ذهنى است»، این تكرار همیشه در فرهنگ شرق وجودداشته. در ابیات مختلف یك غزل، یك مضمون بارها و بارها تكرار شده و هر بار به شكلى، یا مثلاً واقعه عاشورا هنوز هرسال تعریف مى شود و مردم هم دوست دارند آن را بشنوند. اما هربار از یك زاویه. این تغییرات است كه هویت یك چیز واحد رامى سازد. به نظر من نامش را نمى توان تكرار گذاشت، نامش را شاید بتوان به ریشه فرورفتن گذاشت. همین ویژگى موسیقى ایرانى است كه باعث مى شود پاپ، راك، بلوز، جاز و حتى موسیقى كلاسیك غربى حرف خاصى براى زدن پیش آن نداشته باشند.»شاید درمورد تك تك قطعات این آلبوم بتوان حرف هاى ضد و نقیضى زد، اما آنچه «تا بیكران دوردست» را تبدیل به ساختارى واحد و اثرى كرده است .منبع : روزنامه ایران (سمیه قاضى زاده)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 509]