واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: عشق خياباني 4 زندگي را سوزاند
گروه حوادث ، فروغ طباطبايي - با در خيابان آشنا شدم و رفت و آمدمان آغاز شد.هر روز همديگر را مي ديديم تا اين كه براي ازدواج پافشاري كرد.من اما هرگز حاضر نبودم دختري را كه اسير عشق خياباني شده بود به خانواده ام معرفي كنم.
اين بخشي از اعترافهاي جنايتكاري است كه دختري را بي رحمانه در گرداب عشق خياباني، قرباني كرد و حكم اعدامش به تائيد ديوان عالي كشور رسيد.
به گزارش خبرنگار ما، شعلههايي كه عصر يكي از روزهاي سرد زمستان 1386 در خانه اي در شمال اصفهان زبانه مي كشيد توجه همسايگان و رهگذران را جلب كرد.آنان با آتش نشاني تماس گرفتند و كمك رسانان پس از مهار شعلهها با جنازه سوخته دختري به نام در آشپزخانه رو به رو شدند.
سپس كشيك جنايي در جريان ماجرا قرار گرفت و همراه با پليس آگاهي رهسپار قربانگاه شد.شواهد نشان مي داد دختر نگون بخت، ابتدا با سيم خفه و بعد جنازه اش به آتش كشيده شده است.با افشاي اين مسئله، پيكر به پزشكي قانوني فرستاده شد و كارآگاهان براي شناسايي عامل يا عاملان جنايت به تكاپو افتادند.
بررسي دقيق تر ساختمان، از دزديده شدن پول و طلاهاي حكايت داشت و فرضيه جنايت با انگيزه دستبرد، قوت گرفت.در آن ميان مادر او گفت: دخترم چند سالي بود كه تنها زندگي مي كرد. دلباخته مرد جواني به نام بود اما او در اين اواخر به دخترم بي محلي مي كرد و مي خواست هرطور شده فرزندم را از سرش بازكند.شك ندارم اين مرد در قتل دخترم دست دارد.
پليس با اين سرنخ به رديابي متهم 27 ساله پرداخت و خيلي زود به هدفش رسيد. كه سعي داشت در بازجوييها با ارائه اطلاعات ضد ونقيض، رسيدگي به پرونده را به بيراهه بكشد وقتي فهميد دستش رو شده است چاره اي جز بيان حقيقت نيافت.وي توضيح داد: چند سال پيش با در خيابان آشنا شدم و رفت و آمدمان آغاز شد.هر روز همديگر را مي ديديم تا اينكه براي ازدواج با من پافشاري كرد.من اما هرگز حاضر نبودم دختر تنهايي را كه اسير عشق خياباني شده بود به خانواده ام معرفي كنم.به همين خاطر به گفتم بهتر است همه چيز را فراموش كند و دست از سرم بردارد اما گوشش بدهكار نبود.ديوانه وار به من دل بسته بود و هر چه قدر براي ازدواج، بيشتر اصرار مي كرد متنفرتر مي شدم.
اضافه كرد: آن روز به خانه اش رفتم تا اين رابطه را براي هميشه تمام كنم كه به گريه افتاد و التماس كرد تا تنهايش نگذارم.با اين وجود، من سيمي را كه همراه برده بودم دور گردنش پيچيدم و...
به دنبال اعترافهاي تكان دهنده مرد عصيانگر و بازسازي صحنه جنايت، پرونده با صدور كيفرخواست به شعبه 120 دادگاه عمومي - جزايي اصفهان فرستاده شد.در نشست رسيدگي به اين پرونده كه به رياست قاضي برگزار شد، خانواده داغدار براي اشد مجازات خواست و مجرم، جزئيات ماجرا را بيان كرد:
قاضي: پول و طلاهاي رزيتا را دزديدي؟
داريوش: بله، بعد از اين كه رزيتا خفه شد پول و طلاهايش را برداشتم و مي دانم كه اشتباه كردم.من از آن دختر متنفر بود اما اين موضوع را نمي فهميد.
قاضي پس از بررسي مدركهاي موجود، داريوش را به اشد مجازات محكوم كرد و اين در حالي بود كه وكيل مدافعش ادعا كرد جاني به هنگام جرم، حال طبيعي نداشته و احتمال جنون ادواري اش مطرح است.بنا براين به پزشكي قانوني معرفي شد كه سلامت رواني او به اثبات رسيد.بدين ترتيب حكم در شعبه 37 ديوان عالي كشور تائيد شد و ضرباهنگ مرگ جنايتكار به صدا درآمد.خانواده داغداراگر از خونخواهي نگذرد او به زودي اعدام مي شود.
اسرار جنايت اينترنتي را گشود
پش تر، ديوان عالي كشور حكم اشد مجازات قاتل دختري را كه به دنبال رابطه اينترنتي به ضيافت مرگ دعوت شده بود تائيد كرد. در آخرين روزهاي مرداد 1385 پليس اصفهان از كشف جنازه دختري در حاشيه زاينده رود (بوستان ناژوان) با خبرشد.سپس بازپرس كشيك دادسراي جنايي، با بررسي صحنه جرم، دستورسپردن جنازه دختر 19 ساله به پزشكي قانوني را صادر كرد تا روشن شود چرا و چه گونه كشته شده است.
همزمان افسران اداره آگاهي، ماموريت يافتند تا در اين زمينه تحقيق كنند.آنان پس از مدت كوتاهي فهميدند طي روزهاي اخير يك دختر در ناپديد شده است.الهام از 20 مرداد كه خانه پدرش را ترك كرده بود ديگر برنگشت.پليس كه احتمال مي داد بين جنازه و دختر گم شده رابطه اي باشد به منظور روشن شدن موضوع از خانواده الهام خواست به پزشكي قانوني برود.حدس كارآگاهان درست بود و جنازه شناسايي شد.همچنين پزشكي قانوني اعلام كرد دختر سياه بخت، هفت ماهه باردار و علت اصلي مرگش فشار خارجي بر عناصر حياتي گردن بود.با افشاي اين راز، تحقيق كارآگاهان روي شناسايي مردي متمركز شد كه احتمال مي رفت روز جنايت همراه قرباني بود و قطعا براي جرم، انگيزه غير مالي داشت. در نخستين شاخه تجسسها و با گواهي يك پزشك كه درباره بارداري الهام، اطلاعاتي به پليس داد مشخص شد اين دختراز مدتها پيش با مردي رابطه عاشقانه داشت و قرار بود اين دوستي به ازدواج برسد.با كنكاش در مدركها و ارتباطات تلفني قرباني، متهم 24 ساله به نام دستگير شد. وي در بازجوييهاي مقدماتي، خود را بي گناه خواند اما سرانجام 23 شهريور 85 ( يكماه بعد از جنايت) لب به اعتراف گشود.
گفت: من و الهام از طريق اينترنت و با چت كردن با هم آشنا شديم، مقابل دانشگاه نجف آباد قرار ملاقات گذاشتيم و از همانجا روابطمان گسترش يافت.ما به هم علاقه داشتيم و قرار بود ازدواج كنيم ولي يك مسئله مرا به شدت نگران كرده بود.اواخر بهار بود كه فهميدم دوست دخترم باردار است و ديگر راهي براي بازگشت وجود ندارد.
جاني، ادامه داد: براي سقط جنين، سراغ يك پزشك رفتيم اما قبول نكرد.ترسيده بودم و مي دانستم آبرويم در خطر است.شب قبل از جنايت با الهام، تلفني صحبت كردم و قرار گذاشتيم به اصفهان بيايد تا همديگررا ببينيم.با همه دستپاچگي تصميم قاطع گرفتم تا كار را تمام كنم.جمعه بود و خيابانها خلوت.در چهار راه غذا خريديم و به سمت زاينده رود و پارك ناژوان رفتيم.داخل يكي از باغهاي اطراف نشستيم و غذا خورديم. زمان به سرعت مي گذشت و من به دنبال فرصت مناسبي مي گشتم.سعي داشتم ظاهرم را كاملا حفظ كنم؛ حتي برايش لقمه مي گرفتم.در حال شوخي بوديم كه ناگهان گلويش گرفتم و فشردم.ديگر نمي توانست نفس بكشد.التماس مي كرد اما من بي توجه بودم.ديگر از عشق و محبتي كه به او داشتم خبري نبود.ترسيده بودم.همه چيز تمام شد، ديگر تكان نمي خورد.مقداري آب به صورتش ريختم كه فايده نداشت.مرده بود.براي اطمينان با شيشه نوشابه ضربه محكمي به سرش زدم،كيف و چادرش را برداشتم و گريختم. بازپرس شعبه پنجم دادسراي جنايي اصفهان با صدور قرار مجرميت، جاني را روانه زندان كرد و رسيدگي به پرونده به شعبه 17 دادگاه كيفري استان اصفهان سپرده شد.قاضي و چهار مستشار پس از شنيدن كيفرخواست، دفاع مجرم و درخواست خانواده قرباني، راي به قصاص نفس (اعدام) داد كه به تائيد شعبه 27 ديوان عالي كشور رسيد.
شنبه 4 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سياست روز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]