واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سوء ظن به خود- آیة الله جوادی آملی (11)
پس از نجات از غفلت، باید نسبت به آنچه انسان را دوباره به غفلت مىكشاند، هشیار بود و از این رو انسان باید هم نعمتهاى خدا را بشناسد و هم بداند كه در همه حالات، در مشهد و محضر الهى است و هم نسبت به خود، خوش گمان نباشد؛ زیرا خوش گمانى باعث مىشود كه انسان كارهاى خود را حمل بر صحت و آنها را توجیه كند و توجیه كردن تبهكاریها غفلت زاست و با تهذیب روح، سازگار نیست. چنین كسى، دیگر به توبه و مانند آن راه نمىیابد تا تبهكاریهاى گذشته را ترمیم كند؛ زیرا كارهاى خود را، زشت نمىپندارد تا از آنها توبه كند انسان نسبت به دیگران نباید سوء ظن داشته باشد؛ مگر این كه شواهدى بر آن دلالت كند، ولى نسبت به خود باید سوء ظن داشته باشد. انسان وقتى نسبت به خود بدگمان باشد، اصل را بر این قرار نمىدهد كه انسان خوبى است و كارهاى خوب مىكند، بلكه اصل را بر این قرار مىدهد كه ممكن است گناه و خلاف بكند. از این رو كارهاى خود را فوراً حمل بر صحت نمىكند بلكه مىكوشد با ترازوى الهى آن را ارزیابى كند.انسان غافل كه به خود حسن ظن دارد، خود را برتر مىبیند و از بزرگوراى و كرامتهاى درونى دیگران نیز خبرى ندارد. حسن ظن به خود و غفلت از زشتیها و نواقص خویش مایه فخرفروشى است و فخرفروشى باعث تحقیر دیگران است.این حالت سوء ظن، زمینهاى خواهد شد تا انسان یافتههاى خود را بررسى كند. گاهى خدا واقعاً به انسان نعمت مىدهد؛ اما گاهى خدا كسى را امتحان مىكند نه این كه بر او انعام روا بدارد و چنین نعمت دادنى فتنه، یعنى آزمونى است تا آشكار شود كه انسان ناب و خالص است یا آلوده و مخلوط . اگر كسى به خود، حسن ظن داشت، فوراً یافتههاى الهى را حمل بر اكرام الهى مىكند: "فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربه فاكرمه و نعمه فیقول ربى اكرمن"(1) ؛ مىگوید خدا مرا گرامى داشته است و من نزد خدا كریم هستم؛ در حالى كه خدا او را آزموده است؛ نه این كه به او اكرام كرده باشد. انسان غافل كه به خود حسن ظن دارد، خود را برتر مىبیند و از بزرگوراى و كرامتهاى درونى دیگران نیز خبرى ندارد. حسن ظن به خود و غفلت از زشتیها و نواقص خویش مایه فخرفروشى است و فخرفروشى باعث تحقیر دیگران است. در حالى كه امام صادق علیه السلام فرمودهاند كسى كه به برادر مؤمنش اف بگوید، از ولایت او خارج مىشود: "اذا قال المؤمن لاخیه اف، خرج من ولایته."(2) بنابراین، انسان حق اف گفتن به برادر مؤمن خود را ندارد. چون همان گونه كه منافقان از یكدیگرند: "المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض(3) مؤمنان نیز اولیاى یكدیگرند: "المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض."(4) این ولایت متقابلى است كه بین مؤمنان برقرار است و انسان، با اهانت به برادر ایمانى از آن بیرون مىآید.امام صادق علیه السلام فرمودهاند كسى كه به برادر مؤمنش اف بگوید، از ولایت او خارج مىشود.پس غفلت نه تنها رابطه بین انسان و خدا را تیره مىكند، بلكه رابطه بین انسانها را نیز تاریك مىكند. با تیرگى رابطه بین انسان و خدا و تاریكى رابطه انسان با سایر انسانها، هرگز كسى مهذب و مطهر نخواهد شد. ارتباط مؤمنان با یكدیگر به قدرى در نزاهت روح، نقش مؤثرى دارد كه در روایات آمده است: "ربح المؤمن على المؤمن ربا"(5)؛ سودى كه در تجارت، مؤمن از مؤمن دیگر مىبرد به منزله رباست. از سوى دیگر، همان گونه كه در جهاد اصغر، بیان نورانى امیرالمؤمنین علیه السلام به مردم مصر این است كه "و من نام لم ینم عنه"(6) یعنى اگر كسى بخوابد، هرگز دشمن بیدار، نمىخوابد و شبیخون مىزند، درباره دشمن درون نیز این مطلب، صادق و بلكه روشنتر است. اگر كسى به سبات (خواب) عقل مبتلا گردد و از نظر روح بخوابد، دشمن درونش بیدار است و هرگز نمىخوابد و روشن است كه تهاجم به انسان خوابیده و پیروزى بر او آسان است. انسان غافل، خوابیده است و چون توجه ندارد، دشمن متوجه بر او مىتازد. اصولا دشمن از راهى كه انسان او را نمىبیند حمله مىكند: "انه یریكم هو و قبیله من حیث لا ترونهم."(7)مطلب دیگر، آن است كه اگر كسى رابطه خود را با خدا از طریق غفلت زدایى، مستحكم كند، مشمول مهر خداوند خواهد بود و او دلهاى جامعه را نیز به سمت وى متوجه خواهد كرد. این كه حضرت ابراهیم خلیل به خدا عرض كرد: "فاجعل افئدة من الناس تهوى الیهم"(8) یعنى، خدایا! دلهاى عدهاى از مردم را به سمت فرزندان من متوجه كن براى همین است كه اگر كسى رابطهاش را با خدا محكم كند، او دلهاى دیگران را هم به سمت وى متوجه مىكند و این تنها در نتیجه اجابت دعاى ابراهیم سلام الله علیه نیست؛ بلكه به عنوان یك اصل كلى در قرآن كریم آمده است: "ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا"(9)؛ خداوند، مودت مؤمنانى كه داراى اعمال صالحند، در دلهاى دیگران مستقر مىكند.پینوشتها:1- سوره فجر، آیه 15.2- بحارالانوار، ج 72، ص 146.3- سوره توبه، آیه 67.4- سوره توبه، آیه 71.5- بحارالانوار، ج 100، ص 82/ محاسن برقى، ج 1، ص 186.6- نهج البلاغه، نامه 62، بند 13.7- سوره اعراف، آیه 27.8- سوره ابراهیم، آیه 37.9- سوره مریم، آیه 96.منبع:کتاب مراحل اخلاق در قرآن، آیة الله جوادی آملی.لینک مطالب مرتبط :- مراتب بیدارى- آیة الله جوادی آملی (10)- دم مسیحایى ذكر- آیة الله جوادی آملی(9)- اذكار دینى و آموزش معارف- آیة الله جوادی آملی(8)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]