واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - دیمیتری مدودف رئیسجمهوری روسیه برای نخستین بار از زمان به دست گرفتن قدرت و راهیابی به کرملین حاضر به مصاحبه با یک روزنامه هموطن شد. رئیسجمهوری که بسیاری او را دستراست پوتین و حلقه به گوش او میدانند اینبار اما در مسیر اثبات شخصیت سیاسی خود گام برداشت. تندروترین روزنامه منتقد کرملین که مدتهاست با انتقادات تند و تیز خود از پوتین و مدودف حلقه را بر کرملیننشینان تنگ کرده بود این بار توانست نخستین مصاحبه آقای رئیسجمهور را به نفع خود رقم بزند. مدودف نیز با این انتخاب زیرکانه برگ برنده دیگری را در دست گرفت. او حالا بیش از پیش در جامه یک لیبرال محتاط فرورفت. سیاستمداری از جنس مردان قدرتی که از رویارویی کلامی با منتقدان خود نیز واهمه ندارند. سارا معصومی: نخستین مصاحبه مدودف آنچنان رنگ و بوی سیاسی به خود نگرفت. بیشک دفتر ریاست جمهوری به این شرط روزنامه منتقد دولت را برگزیده بود که مصاحبهکننده چندان رئیسجمهور را با سؤالات سیاسی رنگ انتقاد گرفته، کلافه نکند. این روزنامه مدتهاست که با انتقاد از عملکرد دولت در حوزههای حقوق بشر، آزادی بیان و نقض دموکراسی کرملین را به ستوه آورده است. چهار روزنامهنگار روزنامه نووایا گازتا در طول 10 سال گذشته به طرز مشکوکی کشته شدهاند. از نظر مخالفان هر روزنامهنگار منتقدی که در داخل یا خارج از مرزهای کشور کشته میشود، خونش بر گردن ساکنان کرملین است. دیدار مدودف با سردبیر این روزنامه بیش از آنکه شبیه به مصاحبهای مطبوعاتی باشد شکل و شمایل دیداری خصوصی را داشت؛ دیدار در پشت درهای بسته. آخرین روزنامه نگار این روزنامه در ماه ژانویه در حال قدم زدن در یکی از خیابانهای اصلی مسکو به ضرب گلوله افراد ناشناس کشته شد. هستند بسیاری از منتقدان کرملین که ادعا میکنند سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی روسیه در این قتلهای زنجیرهای منتقدان دست دارند. در این مصاحبه اما نه سردبیر روزنامه خاطر مدودف را با سؤال در خصوص این قتلها مکدر کرد و نه رئیسجمهور تمایلی نشان داد به سخن گفتن در این خصوص. مدودف که در ماه می قدرت را از ولادیمیر پوتین تحویل گرفت، در طول چند ماه گذشته چندان از سیاستهای پوتین فاصله نگرفتهاست. مدودف هم درست مانند پوتین به حفظ قدرت در دستان ساکنان کرملین به شکل انحصاری اعتقاد دارد. تسلط دولت بر صنعت و عدم آزادی شبکههای خصوصی از جمله محدودیتهایی است که هم پوتین و هم مدودف آن را اعمال کردند. مدودف اما حالا اندک اندک با نزدیکتر شدن به قدرت سعی دارد خود را رهبری دموکراتتر از پوتین نشان دهد. او در این مصاحبه بر لزوم تمسک به قانون و بهبود خدمات اجتماعی تأکید کرد. زمانی که سردبیر از مدودف پرسید: آیا میخواهید روحی تازه به دموکراسی بدهید؟ مدودف با همان جدیت آمیخته به زیرکی خاص سیاستمداران روس گفت: نیازی به این کار نیست. دموکراسی در روسیه وجود داشته، دارد و خواهد داشت. درست مانند شعار دوستداران لنین که میگفتند: لنین وجود داشت، دارد و خواهد داشت. مدودف اما از برخی فرصتها در همین مصاحبه کوتاه استفاده کرد تا اندکی از سیاستهای نخستوزیر فعلی کشورش فاصله بگیرد. انتقاد از توازن میان رفاه و آزادی برقرار در کشور از جمله محورهای این مصاحبه بود. تأکید بر وجود این توزان از مشخصههای دولت پوتین بود. مدودف این طرز تفکر که مردم روسیه راضی به چشم پوشی از برخی حقوق خود در ازای رفاه و ثروت هستند را رد کرد. این طرز تفکر در زمان حکمرانی پوتین در بخشهای مختلف حکومتی رواج داشت. بوریس یلتیسن، رئیسجمهور سابق روسیه که در سال 1999 از این سمت کنار رفت، نیز پیش از این با این روزنامه مصاحبه کرده بود. مدودف، گورباچف نیستزمان آن فرارسیده است که رئیسجمهوری روسیه اندکی از ولادیمیر پوتین، نخستوزیری این کشور فاصله بگیرد. حالا تمامی تحلیلگران مسائل روسیه ذهن خود را برای یافتن یک پاسخ متمرکز کردهاند: آیا دیمیتری در نهایت رئیسجمهوری ایستاده بر اصول سیاسی خود، خواهد شد؟ آیا او میخواهد در جامه اصلاحطلبی فرورود که قرار است روسیه را نجات دهد؟ شاید بسیاری ترجیح میدهند در رؤیاهای خود امید را بر تجربه غالب کنند. مدودف موقعیت امروز خود را مدیون ولادیمیر پوتین است. او تاکنون بارها سوگند وفاداری به مرد شماره یک روسیه خورده است. شاید مدودف از حکمرانی قانون در روسیه سخن میگوید اما حقیقت این است که از حرف تا عمل فاصله بسیار است. در واشنگتن، لندن، پاریس، برلین و سایر پایتختهای اروپایی اما همگان دوست دارند مدودف را در قامت جوان سیاستمداری ببینند که قرار است قطار تغییرات در مسکو را حرکت دهد. قرار است کشورش را از سایه شوروی سابق دور کرده و آن را در مسیر تبدیل شدن به جامعه مدنی صحیح قرار دهد. یکی از مشاوران اوباما در جلسهای خصوصی ادعا میکند که در حال حاضر زمان آن فرارسیده است که غرب به مدودف فرصت کافی برای خارج شدن از سایه پوتین را بدهد. در نخستین روزهای حضور پوتین در قدرت در ایالات متحده بسیاری دوست داشتند به ولادیمیر پوتین همانگونه اعتماد کنند که ریگان به گورباچف اطمینان کرد. پوتین زمان انتصاب از سوی بوریس یلتسین، سیاستمداری پرانرژی و جوان بود. او نخستین رهبر خارجی بود که دقایقی پس از حملات یازدهم سپتامبر با وجود تمامی اختلافها با کاخ سفید به جورج بوش زنگ زد و از او دلجویی کرد. اندک اندک اما آمریکاییها از او دلسرد شدند. پوتین شیوههای خود را برای حکمرانی داشت و همین امر به آمریکا اثبات کرد که او آن رهبر حلقه به گوشی نیست که واشنگتن انتظار داشت. پوتین به دنبال تبدیل کردن روسیه به قدرت بزرگ جهان بود. زمانی که پوتین با پایان دوران ریاست جمهوری بیهیچ حرف و حدیثی قدرت را به شاگرد سابقهدار خود مدودف تحویل داد، جرقههای امید در دل غربیها زدهشد. بسیاری عدم حضور مدودف در سازمان جاسوسی روسیه کا گ ب را به فال نیک گرفتند. مدودف با شعار ریشهکنی فساد و حمایت از پیشرفت اقتصادی در کشور روی کار آمد. اما حرف به تنهایی برای روسها کفایت نمیکرد. پوتین نیز در روزهای نخست حضور در قدرت از این حرفها بسیار زد. مدودف اما هیچگاه آمریکاییها را به یاد گورباچف نینداخت. او نه امروز و نه هیچ روز دیگری گورباچف نخواهد بود. روسها پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی آنگونه عمل نکردند که ایالات متحده آرزو داشت. مدودف و پوتین در هر مسیری که قدم بگذارند بیشک مسیر منافع ملی روسیه است. گورباچف گمان میکرد که پایاندادن به مسابقه تسلیحاتی به نفع کشورش است و این در حالیاست که نه پوتین و نه مدودف چنین اعتقادی ندارند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]