واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: اگر واقعا يكي از همسران نخواهد فرزندي داشته باشد، چه ميشود و چگونه بايد با اين اختلاف نظر برخورد كرد؟ميخواهيم در گفتگويي با دكتر پروين ناظمي، مشاور و مدرس دانشگاه آزاد اسلامي، در اين باره بيشتر بدانيم. يكي از دوستان پدرم تعريف ميكرد كه پسر بزرگ شان آنقدر شيطنت ميكرد و بازيگوش بود كه يكي دو نفر از مردان فاميل در ابتداي ازدواج خودشان واكتوز ميکردند و قيد بچه دار شدن را زدند! ميدانم كه باور نميكنيد اما واقعيت است. بسياري از افراد تجربه هاي ناخوشايندي از داشتن فرزند دارند كه به رغم توافق پيش از ازدواج، از بچه دار شدن سر باز ميزنند. حال اگر واقعا يكي از همسران نخواهد فرزندي داشته باشد، چه ميشود و چگونه بايد با اين اختلاف نظر برخورد كرد؟ ميخواهيم در گفتگويي با دكتر پروين ناظمي، مشاور و مدرس دانشگاه آزاد اسلامي، در اين باره بيشتر بدانيم. ما ايراني ها از داشتن فرزند لذت ميبريم، آيا همسراني هم وجود دارند كه يك يا هر دوي آنها نخواهند فرزندي داشته باشند؟ براساس تجربه و مراجعه كنندگان خودم، خيلي كم است اما به هر حال بعضي افراد وجود دارند. چرا برخي از همسران شان نميخواهند فرزند داشته باشند؟ ببينيد، علت عمده اين خواسته برميگرد به تجربه ناخوشايند. يعني از زمان كودكي خود تجربه بدي دارند، سختي كشيدهاند، اختلاف والدين را ديده اند، در فقر بزرگ شده اند و حالا نميخواهند موجود ديگري به دنيا بياورند كه احتمالا او هم همان سختي ها را بكشد. پس اگر به اين علت باشد، موضوع بچه دار نشدن احتمالا در خانواده هايي است كه علاوه بر تجربه هاي ناخوشايند دوران كودكي، هم اكنون در وضعيت نامناسب اقتصادي و اجتماعي به سر ميبرند؟ بله. معمولا همين طور است. در غير اين صورت پدر و مادري كه در شرايط مطلوب زندگي به سر ميبرند، اين تجربه ناخوشايند را به فرزند خود تعميم نمي دهند. البته حتي ديده شده كه مادربزرگ ها و پدر بزرگ ها كه سختي بزرگ كردن فرزند را كشيده اند، به فرزندان خود سفارش ميكنند كه بچه دار نشوند و البته اين توصيه خيلي تندروي محسوب ميشود و بسياري از افراد از اعماق قلب شان ميخواهند از نسل خود فرزندي داشته باشند اما مشكلات تربيت و هدايت او موجب ميشود به طور موقت از اين فكر ها نكنند. علت هاي ديگر چطور؟ اگر تجربه كودكي خودشان نيز نامناسب نباشد؟ بسياري از افراد ممكن است از نظر شرايط مالي در مضيقه باشند و به اين علت نخواهند فرد سومي را وارد زندگي خود كنند كه حتي من زوجي ميشناسم كه پس از 18 سال بچه دار شدند. 18 سال؟ زياد نيست؟ بعدا مشكلي برايشان ايجاد نميشد؟ بچه دار نميشدند، بهتر نبود؟ بله. هيجده سال زياد است و بعدا در زمينه تربيت و ارتباط با فرزندشان مشكل ايجاد ميشود و به همين دليل بهتر است نصميم گيري در اين مورد، زودتر انجام بگيرد اما نمي توان گفت بهتر است بچه دار نمي شدند چون تمايل زياد براي داشتن فرزند در هر سني وجود دارد و به علت مسايل پزشكي هم كه شده بهتراست بچه دار شوند. گفتيد مسايل پزشكي، آيا به افرادي كه نميخواهند بچه دار شوند ، يك يا هر دو زوج، ميگويند كه براي مثال احتمال ابتلا به سرطان پستان و رحم با نبود بارداري و شير ده افزايش مييابد؟ يا اينكه از نظر مسايل عاطفي به ويژه در دوران ميانسالي و سالمندي دچار مشكل ميشوند؟ چرا اتفاقا يكي از روش هاي ايجاد انگيزه در افرادي كه تمايل به داشتن فرزند ندارند اما همسرشان ميخواهد فرزند داشته باشد همين است كه عوارض بچه نداشتن را البته در كنار مسئوليت هاي داشتن فرزند به همسران گوشزد كنيم تا خود بتوانند انتخاب كنند. در حقيقت براي داشتن يا نداشتن فرزند بايد آگاهي وجود داشته باشد. اطرافيان چه قدر در تصميم گيري براي فرزند دار شدن موثرند؟ تاثير زيادي دارند. به اين صورت كه اگر از بارداري و زايمان و بچه دار شدن و تربيت و نگهداري او خاطره بدي داشته باشند و براي همسران جوان تعريف كنند، به طور مسلم يك يا هر دوي آنها منصرف ميشوند و اگر حتي كسي فرزند دو قلو داشته باشد اما شيريني فرزند داشتن را به شب زنده داري و دل نگراني والدين براي سلامت بچه ها ترجيح دهد، موجب تصميم گرفتن براي بچه دار شدن شود. در هر صورت ممكن است اشتباهي در شناخت همسران نسبت به موضوع فرزند داشتن وجود داشته باشد كه بايد ديدگاه و شناخت آنان اصلاح شود. نه بي جهت آنان را تشويق به بچه دار شدن كرد و نه آنان را از اين كار منع كرد. بايد سختي ها و شيريني ها را نشان دهد تا خود انتخا ب كنند. براي مثال اگر از زايمان ميترسد،روش هاي گوناگون زايمان را براي او توضيح ميدهيم و آنها را با اين روش ها آشنا ميكنيم يا براي مثال حس مسئوليت پذيري را در آنان افزايش ميدهيم و مانند اينها. در زمينه بچه دار شدن، آسيب شناسي خانوادگي هم وجود دارد؟ به طور قطع همين طور است. در بسياري از موارد، پدر و مادر عروس بر اين باورند كه با بچه دار شدن فرزندشان پايه زندگي محكم ميشود و ورود فرزند موجب ميشود كه مرد پايبند زندگي شود و وقتي مردان به اين موضوع پي ميبرند، به علت نبودن اطمينان، تن به داشتن فرزند نمي دهند چون ميترسند همسرشان فقط براي اينكه جاي پاي خود را در زندگي محكم كند، ميخواهد فرزند داشته باشد. البته بيشتر مردان فرزند ميخواهند. بله. درست است اما وقتي اطمينان به موفقيت زندگي مشترك وجود نداشته باشد، به هر حال نگرانيها باعث ميشود داشتن فرزند به تعويق بيفتد. و در نهايت اين افراد بايد چه كاركنند؟ به هر حال وقتي زندگي شروع ميشود، ميتوان با مشاوره هاي پس از ازدواج پايه خانواده را مستحكم كرد نه با بچه دار شدن و تهديد مرد خانه به اينكه بچه ها را مياندازم سرت و ميروم تا خانم به زندگي پايبند شود و وقتي با تجزيه تحليل سوءتفاهمات به وجود آمده برطرف و راه حل پيداشد و اطمينان به زندگي مشترك به وجود آمد، ميتوان به داشتن فرزند هم اميدواربود. راستي براي افرادي كه از شيطنت بچه ها ميترسند و نمي خواهند بچه دار شوند، چه توصيهاي داريد؟ بايد به اين افراد گفت، چرا زندگي را يك بعدي ميبينيد؟ آيا شما و خواهر و برادرانتان يكي هستيد؟ چرا به بچه هاي آرام تر و مودب تر و ... نگاه نميكنيد؟ ضمن اينكه بازيگوش بودن نشانه ناموفق بودن و بيادب بودن نيست و آرام بودن هم نشانه سلامت بودن نيست اما بايد بدانيم كه هر پدر و مادري شيوه تربيت خود را دارند و ميتوانند فرزندي آرام تر و تميز و مرتب داشته باشند. جالب است خانم دكتر، همان پسر دوست پدرم كه شيطنت او موجب شده بود فردي قيد بچه دار شدن را بزند، الان پزشك موفقي است كه ازدواج كرده و يك پسر 4 ساله دارد. نظام آباد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 481]