واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - نوری مالکی نه منتخب غرب است و نه شیکپوش ، اما آیا کشور در حال جنگ به رهبر خوش عکس نیاز دارد؟ جرارد راسل: رهبری را تصور کنید که برای ادامه حکومت به کمکهای ایالات متحده وابسته است. همزمان سفیر ایالات متحده در این کشور تهدید به استعفا میکند. رهبر مد نظر ما سخنان سناتورها و البته وزیر امور خارجه فرانسه را میشنود که به دنبال از کار برکنار کردن او هستند. در رسانههای غربی هم همگان از این مرد با عنوان رهبری ضعیف و غیرقابل اطمینان یاد میکنند. رهبر مد نظر ما بر خلاف انتظار شما ، حامد کرزای نیست. این شخص کسی نیست جز نوری مالکی نخست وزیری عراق البته در قالب سه سال پیش .نخست وزیری عراق این روزها از جامه رهبری ضعیف خارج شده و تبدیل به رهبری قدرتمند شده است . مردی که هم قدرتمند است و هم همچنان به کمکهای واشنگتن وابسته. حامد کرزای مردی که زیر بارانی از انتقادها قرار گرفته است چگونه میتواند نوری مالکی را تبدیل به نسخهای برای خود کند؟ به مدت سه سال تمام من دیپلمات کشورم در کابل و بغداد بودم و تمام حرکات این دو نفر را زیر نظر داشتم. این دو نفر بسیار تا بسیار با هم متفاوت هستند. اما شباهتی در شرایطی که در آن گرفتار شدهاند، دیده میشود . دستاورد مالکی در عراق میتواند هم کرزای را نجات دهد و هم افغانستان را . زمانی که در سال 2005 در دفتر نخست وزیری به عنوان تنها خارجی مسلط بر زبان عربی صحبت میکردم؛ متوجه شدم که تا چه اندازه تواناییهای ابراهیم جعفری بر عراقیها پوشیده مانده است . او روشنفکری تمام عیار، مسلمانی پایبند و البته رهبری مستقل بود . اما جانشین او نوری مالکی بود که نه به زبان انگلیسی آشنایی داشت و البته چندان هم دیپلماتیک نبود . با این همه آنچه در عراق تحت نظر مالکی رخ داد، حسادت افغانها را برانگیخته است . عراق همچنان روزهای خشونت و بیثباتی را تجربه می کند . هیچ کس نمی داند پس از خروج اخرین سرباز امریکایی چه اتفاقی برای عراق خواهد افتاد . مالکی در این سالها بیعیب هم نبوده است . با اینهمه میزان مشروعیت و مقبولیت او از کرزای بیشتر است .میزان تلفات عراقیها در حال حاضر یک دهم این رقم در سال 2007 است . میزان تلفات نیروهای ائتلاف هم تا 95 درصد کاهش یافته است . مالکی در انتخابات سال 2009 نتیجه خوبی را نصیب خود کرد . در انتخابات اخیر هم او به تنهائی 600 هزار رای در بغداد از آن خود کرد و البته در مجموع هم اکثریت عراقیها او را انتخاب کردند . آیا کرزای هم میتواند موفقیتهای مشابهی را از آن خود کند؟ بسیاری موفقیتهای مالکی را به سه عامل منوط میکنند: نخست منابع نفتی عراق که به معنای این است که عراق میتواند بدون کمک های خارجی هم به کارهای خود ادامه دهد . افغانستان منابع طبیعی در اختیار دارد و البته صنعت کشاورزی، اما این منابع برای سلب تسلط بیگانگان کافی نیست . عامل دوم این است که نوری مالکی با نوعی خوش شانسی روبهرو شد. زمانی که او قدرت را در دست گرفت بر حجم نیروهای امریکایی در عراق افزوده شد و البته شبه نظامیان نیز خسته شدند . در افغانستان اما به نسبت سال 2006 تاکنون بر حجم تلفات افزوده شده است . همزمان ارتش و نیروهای امنیتی نیز در افغانستان به پشتیبانیهای خارجی وابسته هستند .سومین دلیل این است که فعالیتهای نیروهای ائتلاف در عراق به نفع متحدان شیعه نوری مالکی تمام شد . اما طرفداران کرزای از پشتوها هستند که بیشترین صدمه را از حضور بیگانگان در افغانستان پرداخت کردند . و اما اصلی ترین دلیل برتری مالکی بر کرزای این است که نخست وزیری عراق منتخب هموطنانش است و نه گزینه مد نظر غربیها در وطن. او قدرت را زمانی که عضو حزب الدعوه بود در دست گرفت. حزبی که شاید سابقه چندانی هم نداشت اما توسط عراقیها تاسیس و هدایت شده بود . مردی که منتخب حزب الدعوه بود برخی فاکتورهای مد نظر غرب را که در کرزای دیده بودند، کم داشت : او نه خوش عکس است و نه میتواند انگلیسی صحبت کند و البته ذرهای هم خوشپوش نیست . در نهایت اما تمام این نقصانهای ابتدایی به نفع مالکی تمام شد . مردم کشوری که با جنگ دست و پنجه نرم میکنند، نیاز چندانی به رهبری خوشپوش ندارند . مالکی در سالهای اخیر نشان داده است که حرف با عملش یکی است . در ماه مارس سال 2007 زمانی که در چند مایلی محل مصاحبه او با بان کی مون دبیر کل وقت سازمان ملل بمبی منفجر شد، مالکی با آرامش به صحبتهای خود ادامه داد . یا زمانی که خبرنگار عرب به سمت جورج بوش کفش پرتاب می کرد ، مالکی با اطمینان ایستاده بود . این قبیل حرکتها آسان نیستند.فیلمهای موجود در خصوص حامد کرزای و کابینه او ، افرادی را نشان میدهد که در اوریل سال 2008 میلادی از محل حادثه می گریزند . علاوه بر این مالکی بسیار بیش از کرزای ملیگرا است . او نخستین رهبر عراق پس از دوران صدام حسین است که هرگز در غرب زندگی نکرده است . او از ایران به سوریه میرود چرا که اعتقاد دارد در سوریه بهتر میتواند حس زندگی در اداب و فرهنگ عراقی را جستجو کند . کرزای اما روابط عاطفی بسیاری با غرب دارد . او همواره در سخنان خود از واژههایی استفاده میکند که نشان دهنده وابستگی او به غرب است . در چنین شرایطی کرزای هم شانس مالکی را ندارد و هم برخی ویژهگیهای خاص او را. با این همه هنوز هم از دست آقای کرزای برخی کارها برای پیشرفت برمیآید و البته ایالات متحده هم میتواند به او کمک کند . امریکاییها باید اختیار افغانستان را مانند عراق به رهبران و مردم این کشور واگذار کنند. کرزای اعتراف میکند که دلیل عدم موفقیتهای او در همکاری نکردن وزرایی نهفته است که به جای وفاداری به کرزای به منافع خود فکر میکنند. مالکی نیز در سال 2006 میلادی با همین مشکل روبه رو بود . مالکی برای مقابله با این مشکل از حزب الدعوه استفاده کرده و جمعی از مشاوران امین و وفادار به خود را انتخاب کرد . کرزای نیز میتواند حزبی برای خود دست و پا کند . یک حزب میتواند در پارلمان محافظ منافع کرزای باشد و البته هویتی سیاسی برای او به ارمغان آورد . بیش از همه اینها کرزای باید خود را رهبری در خور روزهای سخن جنگ نشان دهد و نه تنها ابزاری در خدمت امریکاییها . او برای این کار به کمک امریکاییها نیاز دارد . مالکی توانست به امریکاییها بفهماند که باید برای بالا بردن وجهه او بخشی از اعتبار مبارزه با تروریست را به او ببخشند . کرزای نیز باید همین مطالبه را تکرار کند. کرزای باید بپذیرد که ایالات متحده به دلیل ضعف او نسبت به تواناییهایش بی اعتماد است . شکایتهای گاه و بیگاه او از ایالات متحده نیز به هیچ وجه به او اعتبار نمیبخشد . زمانی که ایالات متحده از کوچه و خیابانهای کابل برود، بیشک به رهبر و شریکی قدرتمند در افغانستان نیاز دارد . ایالات متحده به نخست وزیری عراق فرصت قدعلم کردن داد. اکنون باید با همان چشم به حامد کرزای نیز نگریسته شود . نیو ریپابلیک یازدهم می / ترجمه : سارا معصومی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]