واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: دانش - روانشناسان ادعا میکند اغلب رهبران سیاسی نه بر اساس تواناییها و سیاستمدار بودن که بر اساس ویژگیهای فیزیکی انتخاب میشوند. آیا این همان روش قدیمی انتخاب رییس قبیله در میان انسانهای نخستین است؟ محمود حاجزمان: تصور کنید شما و همکارانتان دور یک میز کنفرانس نشستهاید و از منشی جلسه میخواهید داوطلب را به داخل فرا بخواند. همه شما تصمیم گرفتهاید که تا قبل از پایان ساعت کاری به یکی از تقاضادهندگان خوششانس این جمله باورنکردنی را بگویید: «میخواهیم به شما پیشنهاد کنیم که مسولیت ریاست ما را عهدهدار شوید.» به گزارش نیوساینتیست، این ایده که زیردستان بتوانند روسای خود را انتخاب کنند ممکن است خیالی به نظر برسد، اما برای اجداد ما اینطور نبود. آنجانا آهوجا و مارک فنوگت از دانشگاه آمستردام در کتاب جدید خود نظریهای را ارائه کردهاند که بر اساس آن، ردپای رفتارهای رهبری و فرمانبرداری از همان روزهای نخست در نوع بشر قابل مشاهده است. تمام گروهبندیهای بشری از جمله ملتها، مکاتب اعتقادی و حتی دستههای جنایتکاری دارای رهبران و پیروانی بودهاند و این رفتارها کاملا حالت خود به خودی داشته است. بر اساس نظریه این دو دانشمند، رهبری و فرمانبرداری رفتارهایی انطباقی (Adaptive) هستند که تکامل آنها به اجداد ما نوعی برتری برای بقا بخشیده است. در حقیقت، این ترکیب آنقدر مفید است که گونههای دیگر موجودات، از ماهیها گرفته تا پرندگان و میمونها، همگی نوعی از رفتارهای رهبری و فرمانبرداری را از خود نشان می دهند. چنین رفتاری در ماهیها و پرندگان بسیار ابتدایی است، اما این رفتار در میان پستاندارانی مانند میمونها ما به طرز باورنکردنی در سطح بالایی قرار دارد. اما میان نظریه این دانشمندان در خصوص اینکه رهبری و فرمانبرداری رفتارهایی تکاملی هستند، و انتخاب رئیس توسط شما و همکارانتان چه ارتباطی وجود دارد؟ مطالعه برخی از جوامع بدوی شکارچی نشان میدهد که اعطای امتیازات فردی از پایین به بالا، و نه از بالا به پایین صورت میگیرد. رهبری گروه حالت انعطافپذیر دارد و از سوی جمع به شخصی اعطا میشود که از نظر آنها در زمینه خاصی، از گیاهدرمانی گرفته تا شکار، دارای بیشترین مهارت است. این دانشمندان ادعا میکنند که برخی از شرکتهای مدرن به صورت ناخودآگاه، این شیوه اجدادی را در ترفیع افراد با موفقیت استفاده میکنند. برای مثال، مدیرعامل شرکت Gore-Tex به جای انتصاب از طرف هیئتمدیره، توسط تمام اعضای شرکت انتخاب میشود. مطاله جوامع بدوی همچنین نشان میدهد که هرم سلسله مراتب نسبتا کوتاه است و اختلاف طبقاتی در کمترین حد خود قرار دارد. حتی در یکی از این قبایل مفهومی به نام اموال شخصی و در نتیجه دزدی وجود نداشت. نگرشی که منجر میشد اعضای این قبیله کشمکشی دائمی با مهاجران دامدار داشته باشند. اگر یک فرد غریبه وارد جامعه آنها شود و از آنها بخواهد که وی را به عنوان رهبر خود انتخاب کنند، احتمالا سردرگمی و اغتشاش عجیبی به وجود خواهد آمد؛ زیرا در این جوامع منزوی هیچگونه انتخاباتی وجود ندارد. چنین جوامعی به جای فرمانبرداری از افرادی که شخصیت سلطهطلب دارند، احتمالا وی را به قتل میرسانند و از سنتهای خود پیروی میکنند. رهبران قد بلند! اگر شما رهبری و فرمانبرداری را از منظر روانشناسی تکاملی بررسی کنید، آنگاه بسیاری از صفات عجیب و غریبی که ما بر اساس آنها رهبران خود را انتخاب میکنیم دیگر چندان عجیب به نظر نمیرسند. برای مثال، متخصصان علوم سیاسی هیچ توضیح منطقی و متقاعدکنندهای ندارند که چرا در بیشتر کشورهای جهان، کاندیداهای قدبلند (تقریبا) همیشه بر رقبای کوتاهتر خود پیروز میشوند. اما صدهاهزار سال قبل زمانی که کشمکشهای قبیلهای به روش فیزیکی حل و فصل میشد، قد بلند فرد مزیتی نسبی در مقابل حریف کوتاهتر به شمار میرفت. همچنین از نظر جوامع، رهبران باید سیاستمدار به نظر برسند، اما اکثر افراد قادر نیستند که توضیح دقیقی درباره منظور خود بدهند. این مساله نشان میدهد که ما در درون خود مفاهیمی غریزی درباره اینکه یک رهبر چگونه باید به نظر برسد، داریم. این الگوی ذاتی از یک رهبر خوب در طول تاریخ تکامل بشر درون ما نهادینه شده، اگرچه این الگو بر حسب شرایط مختلف دگرگون شده و ما در هنگام جنگ یا صلح رهبران مختلفی را انتخاب میکنیم. نشانههای امروزی این الگوها توسط روانشناسان قابل کشف است. اخیرا کشف شده که افراد به طرز شگفتانگیزی میتوانند از روی علائم ظاهری، بین مدیران عالیرتبه و همتایان رده پایینتر آنها تمایز قائل شوند (نکته کلیدی در اینباره چانههای چهارگوش است). بلندی قد در میان هر دو دسته مدیرانعامل و سیاستمداران مشترک است. مطالعه دیگری نشان داده که کودکان خام و بیتجربه از میان عکس کاندیداهای انتخاباتی که به آنها نشان داده میشود، نوعا عکس شخصی را انتخاب میکنند که انتخابات را برده است. چنین مطالعاتی تقویتکننده این نظریه است که بسیاری از رهبران امروزی جایگاه خود را نه مدیون تصمیمات منطقی و حسابشده رایدهندگان، که مدیون تواناییشان در فشار دادن «دکمه رهبری» در روان افراد هستند. خواه باراک اوباما باشد که مشغول تمرین بوکس در یک باشگاه است و خواه ولادیمر پوتین که در حال شکار در سیبری دیده میشود، سیاستمداران دوست دارند ما تصور کنیم آنها افرادی قوی هستند. گو اینکه ما هنوز به افراد قویهیکلی نیاز داریم که از ما محافظت کنند، آنهم در دورهای که حکمرانان مشکلات خود را به جای میدان جنگ، پشت میز مذاکره حل میکنند. تعصبات اجدادیدر حقیقت آزمایشها نشان میدهند روشی که ما بر اساس آن رهبران خود را انتخاب میکنیم، اغلب دلایل ساده و هوشیارانه را به چالش میکشند. به عنوان مثال در آزمایشی که بر روی گروهی از دانشجویان انجام شد، فنوگت انجام یک وظیفه خاص را بر عهده گروههای مختلف گذاشت. احتمال انتخاب فرد الف که قبلا در انجام کار شکست خورده بود به عنوان رهبر گروه، بسیار بیشتر از فرد ب بود که قبلا در انجام کار موفق شده بود. دلیل این امر آن بود که فرد الف متعلق به همان دانشگاهی بود که بقیه گروه از آنجا آمده بودند، در حالیکه فرد ب مربوط به دانشگاه دیگری بود. بنابراین حتی در میان دانشجویان از ملل مختلف، ایده عمیقا ذاتی «ما» به جای «آنها» نقش تعیینکنندهای دارد. البته این مطالب به این معنا نیست که شرکتهای مدرن باید به پناهگاهی برای بدویت تبدیل شود. تکامل ممکن است نوعی بدگمانی ذاتی نسبت به رهبری افراد کوتاهقد، زنان و یا افرادی متعلق به نژادهای دیگر بخشیده باشد، اما ما باید از خود سوال کنیم که آیا چنین پیشداوریها و تعصباتی به دنیای بههم پیوسته امروزی تعلق دارد؟ دنیایی که در آن شهروندانی با رنگ پوست و ادیان مختلف در کنار یکدیگر زندگی میکنند. انتخاب نخستین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکا مدرک دلگرمکنندهای را ارائه میدهد که انسانها میتوانند بر تعصبات اجدادی خود غلبه کنند، اگرچه موفقیت اوباما بیشک به کمک مشخصات فیزیکی ظاهر وی (قد بلند) به دست آمده است. شاید مهمترین پیام نظریه آهوجا و فنوگت این باشد که بین روش امروزی رهبری و پیروی، و روشی که اجداد ما بر اساس آن رفتار میکردند، نوعی عدم تطابق وجود دارد. در حالیکه اجداد ما در گروههای کوچکی در دشتهای آفریقا زندگی میکردند، نیمی از جمعیت امروز دنیا در شهرها زندگی میکنند. در گذشته رهبری میان گروههای زیادی پخش شده بود، اما امروزه رهبری در دستان نخبگان سیاسی متمرکز شده است. آیا دلیل اینکه ما احساس میکنیم بین ما و رهبرانمان جدایی افتاده است، همین نیست؟ خبر خوب این است که بررسی سالیان اخیر زندگی بشر میتواند به بهبود کارها کمک کند. افرادی که در شرکتهای کوچک (که میتوان آن را به عنوان یک قبیله کوچک در نظر گرفت) کار میکنند، شادتر از همقطارانشان در شرکتهای بزرگ هستند. روسای خوب و سیاستمداران زبردست میدانند که تماسهای فردی تاثیر زیادی دارد. به همین دلیل آنها گاهی اوقات بدون هیچ تکلفی به میان کارمندان و مردم میروند تا همبستگی خود را با زیردستان نشان دهند و حمایت آنها را نیز به دست آورند. دلیل درست به نظر رسیدن تمام این کارها تنها یک چیز است: اجداد ما نیز به کمک این رفتارها موفق میشدند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]