واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه - اقتراح گروه اندیشه خبرانلاین در مجله نوروزی: بررسی وضعیت فکری و موقعیت نخبگان در جامعه ایران در دهه هشتاد/ 2 دکتر منوچهر آشتیانی، استاد و محقق جامعه شناسی و فلسفه و از شاگردان هایدگر بوده است. او در پاسخ به خبرنگار گروه اندیشه خبرآنلاین درباره وضعیت فکری و موقعیت نخبگان در جامعه ایران در دهه هشتاد چنین گفت: " وضعیت کنونی نخبگان جامعه ایران در دهه 1380 بسیار بد بود. در این دهه، محدودیت ها و عدم آزادی فکر بیشتر شد. در ظاهر و به طور صوری آزادی هایی اعطا شده اما جلوی آزادی های واقعی گرفته می شود. ریشه این وضعیت نیز در این است که علیرغم اینکه ما از فرماسیون 2500 ساله شاهنشاهی خارج شده ایم، هنوز از مولفه هایی چون روشنگری و تفکر انتقادی و تفکر عقل گرا و انسان گرا برخوردار نیستیم. ما وارد دوران جمهوریت شده-ایم اما خیلی از این مولفه ها را هنوز نداریم. ما در سال 1388 گرفتار برخوردهایی شدیم که شرایطمان را بیش از پیش دشوار کرد. در فرهنگ ما همیشه این ویژگی وجود داشته که وقتی تزی بوجود می آید، آنتی تز آن از راه می رسد و آن تز را در هم می کوبد و نابود می کند. مثلا مقابل ابن سینا، غزالی بوجود می آید که ابن سینا را کافر می نامد و می گوید آثار او را باید سوزاند. اما در اروپا کانت به عنوان تز مطرح می شود و هگل به عنوان آنتی تز او از راه می رسد و کار کانت را تکمیل می کند. یعنی تزها شکل می گیرند، آنتی تزها نیز در برابر آنها قرار می گیرند و در نهایت سنتزها فرهنگ را جلو می برند. در ایران هیچ وقت چنین فرایندی وجود نداشته است. وقتی نخبگان ما چیزی را مطرح می کنند، در برابر حرف آنها یا آنتی تزی بوجود نمی آید یا اینکه واکنش بسیار تندی به عنوان آنتی تز مطرح می شود. در سال 88 این ویژگی در ایران تشدید شد. البته تندروی هایی از سوی برخی جناح-های روشنفکری هم صورت گرفت ولی در برابر تندروی این اقلیت نیز رفتار تندی مشاهده شد. در این سال ها اکثریت مطلق نخبگان، روشنفکران، هنرمندان، نویسندگان، دانشجویان و استادان معترض بودند. باید به این نکته توجه می شد که یک گروه عظیم از نخبگان کشور به پاره ای از امور معترض اند. ما باید به خواسته های این ها توجه می کردیم و لااقل یکی دو گام در جهت تحقق خواسته هایشان برمی-داشتیم. اما هیچ گامی در جهت ایجاد این تلفیق یا سنتز برداشته نشد. البته پروژه نخبه کشی در ایران زمینه تاریخی دارد. از مزدکیان و مانویان و طاهریان و صفاریان گرفته تا ابن مقفع و نهضت های را فضیه و معتزله و اسماعیلیه تا دوران معاصر، ما همیشه با سرکوب اقلیت های مذهبی و اجتماعی مواجه بوده-ایم. برخی را نیز مثل سهروردی و عین القضات همدانی سوزانده و از بین برده ایم و برخی را نیز مثل مولانا از کشور تارانده ایم. این سنت زشتی است که از قدیم در ایران وجود داشته. ولی در دوران جمهوریت چنین چیزی نباید تکرار شود. به هر حال حوادث سال 88، جامعه ما را از حیث وضعیت نخبگان به عقب برد. یعنی الان جامعه ما بسته تر، مغشوش تر و کاریزماتیک تر است. نخبه هایی هم در موسساتی تربیت می شوند و بزرگداشت هایی مصنوعی برگزار می شود ولی بعداً معلوم نیست که این نخبه ها کجا می روند و چه کار می کنند. ما پانزده سال است که داریم نخبه دانشگاهی صادر می کنیم. مطابق آمار وزیرعلوم سابق ، 75 درصد این نخبه ها در این دهه از ایران خارج شده اند و الان در کانادا و آمریکا و اروپا هستند. یعنی 250 هزار مهندس و دکتر از ایران خارج شده اند. البته این نکته هم قابل توجه است که چرا از بین این همه نخبه، یک اینشتین یا ماکس پلانک بوجود نمی آید. الان پاکستان و هندوستان نخبگان علمی ای دارند که برنده جایزه نوبل شده اند. چرا چنین کسی در بین نخبگان علمی ما ظاهر نمی شود؟ درخت نخبگی ایران، چرا شاخه هایش قطع شده است و سرش را زده اند؟ یعنی افراد نخبه ما تا یک حد خاصی رشد می کنند و بعد رشد آنها متوقف می شود. از همه بدتر اینکه الان در جامعه ما، مقیاس به طور کلی دانستن و دانشمند و نخبه بودن نیست بلکه ثروتمند یا قدرتمند بودن است. در جامعه ما در حال حاضر معنویت کنار رفته و مادیت حاکم است. در مجموع در شرایط فعلی، فضای تنفس و میزان نفوذ معنوی نخبگان در جامعه ما بسیار کم شده است. جامعه هم واکنشی نسبت به نخبگان نشان نمی دهد. یعنی حرف های نخبگان انعکاسی پیدا نمی کند. در واقع نخبگان ما الان تنها مانده و ایزوله شده اند. ما نخبگان ایزوله داریم. نخبه ایزوله، به قول آدورنو، محکوم به مرگ است. نخبه ای که نتواند با جامعه و هستی اجتماعی اش ارتباط برقرار کند، خواه ناخواه محکوم به مرگ است. " /62
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]