واضح آرشیو وب فارسی:قدس: نگاهي به فيلم «تيغ زن»، آخرين فيلم عليرضا داوود نژاد ؛ پول، جواهر را سنگ مي كند!
* مهدي نصيري
* تيغ زن
نويسنده و كارگردان: عليرضا داوودنژاد
بازيگران: رضا عطاران/ لادن مستوفي/ علي صادقي/ رضا داوودنژاد
خلاصه داستان: نازنين طبق نقشه اي كه با مجيد كشيده به ويلاي مردي در شمال مي رود تا پولهاي او را سرقت كند. در اين ميان نيما و عطا كه عاشق او هستند هم راهي سفر مي شوند و...
«عليرضا داوودنژاد» خودش را با فيلم خوش ساخت «نياز» به عنوان كارگرداني صاحب سبك و فيلمسازي كه سينما را مي شناسد، معرفي كرد. «نياز» فيلم خوش ساختي بود كه البته وجه اقتصادي و تجاري آن چندان پررنگ نبود و عليرضا داوودنژاد فيلمسازي بود كه ظاهراً علاقه زيادي به سينماي اقتصادي و تجاري داشت !داوودنژاد بعد از عدم موفقيت تجاري «نياز»، علاقه اش به سينماي تماشاگر پسند و تجاري را نشان داد. او همواره با سليقه جامعه پيش مي رفت و ظرافتهاي هنري فيلمهايش را در كنار ساختار و مؤلفه هاي تجاري آنها حفظ مي كرد.
«عاشقانه» فيلم جذاب او در اوايل دهه هفتاد بود كه بيشتر به سينماي مخاطب پسند نزديك شد و به دنبال آن «مصائب شيرين» نقطه تلاقي سينماي هنري و تجاري و سلايق اجتماعي و خانوادگي داوودنژاد شد و اين كارگردان را به عنوان يك هنرمند موفق نشان داد، اما «مصائب شيرين» براي داوودنژاد موفقيتي بود كه تا به امروز ديگر تكرار نشده است. اين فيلم خانوادگي داوودنژاد كه با حضور اعضاي خانواده او در مقابل دوربين ساخته شده بود، چندي بعد خودش را در «بهشت از آن تو» تكرار كرد، اما اين فيلم، از جريان اجتماعي جامعه داوودنژاد عقب مانده بود و به همين دليل داوودنژاد داستان فيلم بعدي اش را تغيير داد و اين بار با «بچه هاي بد» كه يك فيلم جاده اي قابل قبول بود خودش را به جامعه و جوانان نزديك كرد. «بچه هاي بد» فيلم بدي نبود، اما نتوانست نمونه ديگري از «مصائب شيرين» باشد.
«مصائب شيرين» در اواسط دهه 70 خودش را به جوانان نزديك كرده بود و توانسته بود موفق باشد و شايد به همين دليل، داوودنژاد در آثار بعدي اش يعني فيلمهاي «هشت پا» و «ملاقات با طوطي» باز هم اصرار داشت كه جوانان را به طرف آثارش جلب كند؛ كه نتوانست!«هوو» شايد در كارنامه داوونژاد مدركي براي اثبات شكست محسوب شود. بله !عليرضا داوودنژاد ديگر قادر نبود فيلمي مورد علاقه جوانان بسازد و در گيشه هم با شكست مواجه شده بود. حالا ظاهراً با ساخت فيلم «تيغ زن» شكست در كارنامه داوودنژاد تثبيت شده است.
«تيغ زن» در آغازش نويد فيلمي داستان محور را مي دهد. نقشه سرقت كه در ابتدا توسط مجيد و نازنين طرح مي شود، گمان اينكه فيلم ساختاري داستاني و پر تعليق دارد را ايجاد مي كند، اما بعد از اين، ملغمه اي از تمام فيلمهاي قبلي داوودنژاد در تصاوير آن به صورت آشفته و درهم برهم روايت مي شوند.
محور و مركز اتفاقات و رويدادهاي «تيغ زن» دختري به اسم «نازنين» است كه لادن مستوفي نقش او را بازي مي كند. نازنين سفري را به شمال آغاز مي كند و سه مرد ديگر داستان، همراهان او در اين سفر هستند. عطا، راننده خل وضعي كه رضاعطاران نقش او را بازي مي كند، مردي است كه خيلي پيشتر از اين عاشق نازنين بوده و نيما نيز، حالا به عشق نازنين راهي سفر شده است. در اين ميان مجيد هم به عنوان شريك نازنين در جريان سرقت حضور دارد.
همه اين روابط و رويدادهايي كه در نتيجه آنها شكل خواهد گرفت، محوريت «نازنين» را در داستان اثبات مي كنند، اما اينكه نازنين كيست؟ از كجا آمده؟ چه رابطه و علاقه اي به عطا يا نيما دارد؟ رابطه و منطق ارتباطش با مجيد و... سؤالهايي است كه بي پاسخ مي ماند و طبيعتاً هيچ چيز بيشتر از بي اطلاعي از شناسنامه و انگيزه هاي قهرمان يك فيلم نمي تواند يك داستان را آشفته، شلخته و درهم و برهم نشان بدهد.
«تيغ زن» آشفته و شلوغ است. مجيد و نازنين براي پول و نيما و عطا براي عشقشان مبارزه مي كنند، اما مبارزه و درگيري آنها در گستره روايت فيلم هيچ انسجام و منطق و پيوستگي ندارد. ظاهراً قرار است كه حركت نازنين به سمت پول بهانه اي براي تحريك عشق باشد و همه چيز با جايگزين شدن صداقت عاشقانه به يك ملودرام ساده كه رگه هايي از شوخي و كمدي را هم با خود به همراه دارد، ختم شود، اما ملودرام داوودنژاد بيشتر به يك كمدي بي سر و ته و غير جذاب شبيه است تا داستاني داراي كشش و قاعده درگيرسازي مخاطب!
سينما براي جذب مخاطب بايد داستان گو باشد يا عنصر و عناصر ديگري را جايگزين ساختار داستاني كند و فقط در اين صورت است كه تماشاگر چيزي براي درگير شدن با آن و دنبال كردنش خواهد داشت. در غير اين صورت تنها راه چاره، متوسل شدن به عناصر كاذبي چون كمدي هاي سبك و نارس و هجو است كه حتي اين شيوه و رويكرد هم در فيلم داوودنژاد جواب نداده و قادر به جذب مخاطب نيست.
اكثر دقايق «تيغ زن» صرف وقايع بدون حادثه مي شود و داوودنژاد خواسته تا ضعفهاي اين جريان را با بامزگي رضا عطاران و علي صادقي جبران كند، اما حاصل كار او تنها مشتي حرف و حديث عاشقانه شده و لودگي كميكي كه ظاهراً جذابيت زيادي هم براي مخاطبان فيلم ندارد.
عليرضا داوودنژاد بعد از انقلاب، روندي رو به رشد را در كارش آغاز كرد و از فيلم خوب و خوش ساخت «نياز» به تكاملي هنري و تجاري در «مصائب شيرين» رسيد و اين فيلم را به عنوان يك نقطه اوج در كارنامه آثارش ثبت كرد، اما از «مصائب شيرين» به بعد سينماي اين كارگردان با سابقه و پركار سينماي ايران هر سال بيشتر از پيش به ورطه نزول و سقوط در عناصر كاذب سينماي تجاري نزديك مي شود.«تيغ زن» بر عكس تيراژ فيلم هيچگاه نتوانسته نشان دهنده جواهر هنر داوودنژاد در سينماي خود او باشد كه عشق، سنگ را جواهر مي كند!
دوشنبه 4 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]