واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه - دکتر ضیاء موحد / عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برخی اعتقاد دارند سابقه بحث از جهان های ممکن به لایب نیتس باز میگردد، این در حالی است که غزالی بطور رسمی از جهان های ممکن با عنوان جائزات سخن گفته است. بنابراین مسئله جهان های ممکن موضوعی است که در تاریخ فلسفه ما نیز مورد بحث قرار گرفته و اینکه گفته میشود بحث از جهان های ممکن نزد مسلمانان وجود نداشته، شاید به این معنا باشد که به شکل امروز طرح نشده است. سه تعبیر متفاوت و رایج در بحث از جهان های ممکن وجود دارد. نخستین تعبیر، زبانی است به این معنا که هر جهان ممکن، در واقع مجموعه جملاتی است که در آن جهان صادق هستند و آن جهان را میسازند. تعبیر دوم، متافیزیکی است به این معنا که به واقع جهان های ممکن وجود دارند. در این نگاه گفته میشود در کنار جهان موجود، جهان هایی هستند که به همین میزان واقعی هستند. تعبیر سوم اما کمی متعادل تر از دو رویکرد دیگر است و بر این نکته تأکید دارد که ما میتوانیم جهان های ممکن را تصور کنیم . بعنوان مثال در این تعبیر میتوان جهانی را تصور کرد که در آن آدم ها تغییر نکردهاند و فردوسی در آن وجود دارد اما شاهنامه هم در آن سروده نشده است. هر چند برخی در بحث از جهان های ممکن چیزهایی را تصور میکنند که به نظر بسیار نامعقول هستند. میتوان تصاویر ملموس تری از جهان های ممکن ارائه داد و بعنوان مثال از جهان های ممکنی سخن گفت که همه چیزهایی که در جهان واقعی و موجود وجود دارند، در آن جهان های ممکن نیز وجود داشته باشند یا میتوان جهان ممکنی را در نظر گرفت که چیزهایی که در جهان واقعی وجود دارند در آنها نباشند یا بالعکس، همچنین میتوان فرض کرد برخی از این جهان های ممکن به یکدیگر دسترسی داشته باشند. به عنوان مثال می توان دو گزاره "X ضرورتاً ویژگی F را دارد" و "ضرورتاً X ویژگی F را دارد" را طرح کرد. نکته مهم در گزاره "X ضرورتاً ویژگی F را دارد" این است که این گزاره به جهان واقعی و موجود اشاره دارد. این به این معناست که ضرورتاً هر A و هر B در همه جهان های ممکن ویژگی F را دارند و بنابراین اگر شیای در یکی از جهان های ممکن وجود داشته باشد که نقیض این امر باشد آنگاه این گزاره نیز نقض خواهد شد. این درحالی است که گزاره "ضرورتاً X ویژگی F را دارد" به همان جهان ممکنی مربوط است که این سخن در آن گفته میشود. موضوع جهان های ممکن ضرورتاً به آن صورتی نیست که در قرن بیستم مورد بحث قرار گرفته بلکه ابنسینا پیش از آن با کمال هوشمندی به این موضوع پرداخته است. بارکن، شاگرد کارنپ مقاله ای در سال 1946 نوشته و در آن به بحث درباره منطق موجهات پرداخته است، بارکن به دو فرمول اشاره کرده که به نام خود وی نیز مشهور شدهاند. در ادامه کریپکی در نیمه دوم قرن بیستم کوشید دلالت های صدق و کذب فرمول های منطق موجهات را مشخص کند. با کوشش های کریپکی بود که مشخص شد دو فرمول بارکن در چه مواردی صادق هستند. با جستجو در آثار تاریخی خودمان، در کمال تعجب متوجه شدم که ابن سینا هر دو فرمول بارکن را البته به شکل عکس نقیض آن یعنی به شکل سورهای جزئی و امکانی در نظر داشته است. من ادعا نمیکنم که قدما با همه ریزهکاری ها در این مباحث آشنا بودهاند اما نکته مهم این است که آنها نیز در درون سیستم مفهومی خود به این مسائل توجه داشتهاند. آنها میراثی گران بها برای ما به جا گذاشتهاند که در آن مباحث دقت های بسیاری وجود دارد. به نقل از مهر / 62
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 484]