تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان زيرك، دوستش حق است و دشمنش باطل.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837196704




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: روزنامه‌‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان «شروع مجدد از مسکو» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ باراک اوباما «ديپلماسي شروع مجدد خود» را از مسکو آغاز کرده است. ديروز هيلاري کلينتون و سرگئي لاوروف باهم ملاقات کردند و پس از اتمام ملاقات هر دو گفتند که از مذاکراتشان راضي هستند. اين البته به آن معنا نيست که چيزي حل شده است و بيشتر بايد آن را ناشي از اين ملاحظه دانست که اگر هنگام ورود به يک راه صعب العبور، از همان ابتدا دائماً به عاقبت- احتمالاً- فاجعه بار آن فکر کنيد، اساساً قدم اول هرگز برداشته نخواهد شد. پس بهتر است حالا که دعواي ميانه راه قطعي است؛ لااقل در آغاز، همه چيز به خير و خوشي شروع شود. در اختيار داشتن يک درک تاريخي و استراتژيک از روابط روسيه و آمريکا، عنصري کليدي در فهم مناسبات جديدي است که ميان اين دو کشور در حال شکل گيري است. امامهم تر از آن، اين است که يک «نقطه ديد» مناسب براي نگريستن به اين موضوع پيدا کنيم. کسي که بناست اين مناسبات را تحليل کند، اگر «منظر» مناسبي در اختيار نداشته باشد، به احتمال بسيار زياد انبوهي از مسائل فوق العاده حساس را اساساً نخواهد ديد و در عوض ممکن است تا حدود زيادي گرفتار توجه به موضوعاتي شود که به رغم اهميت ظاهري در واقع پيش پا افتاده محسوب مي شوند. رايج ترين اشتباه در فهم آنچه اکنون ميان مسکو و واشنگتن مي گذرد اين است که فرد خود را اسير کليشه هاي دوران «جنگ سرد» کند و در آن متوقف بماند. چنين رويکردي علاوه بر اينکه محدوديت هايي بسيار شديد بر اصل بحث تحميل خواهد کرد، امکان به دست آوردن هرگونه درکي از مناسبات و دغدغه هاي جديد دو کشور را منتفي مي کند. اکنون دوران منازعات جنگ سرد به طور کامل سپري شده و ديگر نه روسيه آن روسيه است، نه آمريکا موقعيتي را که به هنگام فرو ريختن ديوار برلين در اختيار داشت- يا لااقل خيال مي کرد دارد- حفظ کرده است و نه محيط و جنس تحولات بين المللي شباهتي به آن دوران دارد. دوره مقياس هاي بزرگ- که مهم ترين مشخصه جنگ سرد بود- به سر آمده است. ديگر داشتن ارتش هاي بزرگ، ترتيب دادن رژه هاي شکوهمند، به نمايش درآوردن موشک هاي غول پيکر و داستان سرايي درباره قدرت افسانه اي سرويس هاي اطلاعاتي، علامت قدرت محسوب نمي شود. هويت بازيگران و ماهيت آنچه مي توان آن را قدرت بين المللي در دوران جديد خواند، کاملاً دگرگون شده و به همين دليل اشتباهي بزرگتر از اين نمي توان تصور کرد که کسي مثلاً مسئله تعداد سلاح هاي هسته اي دو طرف يا پيمان هاي خلع سلاحي که ميان آنها وجود دارد را «مسئله اصلي» در روابط آينده مسکو- واشينگتن تصور کند. براي گريز از اين خطا، بهترين روش يافتن آن مسئله بنياديني است که اگر روابط جديدي در کار باشد، لاجرم براساس و تحت تاثير آن شکل خواهد گرفت. آيا چنين مسئله محوري وجود دارد؟ شايد در ابتدا عجيب به نظر برسد اما به شيوه هايي کم و بيش قابل اعتماد مي توان استدلال کرد تنها نقطه ديدي که ميزان خطا در پيش بيني آينده روابط روسيه و آمريکا را به حداقل مقدار ممکن کاهش مي دهد، «مسئله ايران» است. ايران، تنها مسئله اي نيست که ميان روسيه و آمريکا وجود دارد و شايد کساني تصور کنند- و اين تصور خطا هم نيست- که مسائل بزرگتري ميان اين دو کشور هست، اما ويژگي تمرکز بر مسئله ايران در تحليل مناسبات روسيه، آمريکا و ايران است که مي توان الگوهاي حاکم بر رفتار روسيه را از دل آن استخراج کرد و يک تخمين مطمئن به دست آورد که روس ها در معامله با آمريکا تا کجا پيش مي روند و در کجا توقف خواهند کرد. اگر ايران را به عنوان يک مورد خاص استثنا کنيم مجموعه درگيري هاي استراتژيک روسيه و آمريکا در شرايط فعلي را مي توان ذيل 3 عنوان خلاصه کرد، که حل و فصل همه آنها به اين بستگي دارد که گفت وگوها درباره مسئله ايران چگونه پيش برود. مسئله اول، موضوع استقرار بخشي از سپر دفاع موشکي آمريکا در اروپاي شرقي است که آمريکايي ها همواره گفته اند براي مقابله با تهديد موشکي ايران است اما روس ها آن را در واقع تهديدي عليه خود محسوب مي کنند. تيم اوباما نشانه هايي بروز داده است که ممکن است در ادامه اين طرح تجديدنظر کند. توجيهي که جوزف بايدن در کنفرانس اخير امنيتي در مونيخ براي اين کار ارائه داد، اين بود که در شرايط بحران مالي احتمالاً آمريکا منابع کافي براي تکميل اين طرح در اختيار نخواهد داشت. اما چند روز پيش سخنگوي کاخ سفيد و صريح تر از او منابع مستقل تر در آمريکا طي روزهاي اخير، به صراحت گفته اند که آمريکا انتظار دارد در ازاي انصراف آمريکا از ادامه اين پروژه، مسکو «همکاري هايي» درباره ايران به عمل بياورد. در ميان تحليلگران مسائل استراتژيک، اين اطمينان وجود دارد که روسيه و آمريکا اگر نه به زودي، حتماً در 4 سال اول دولت اوباما به معامله اي در اين باره دست خواهند يافت. فقط دو مشکل هست که دو طرف هنوز راه حل روشني براي آن ندارند: 1- به تازگي به جاي آمريکا، صهيونيست ها به مدافعان لزوم استقرار سپر دفاع موشکي آمريکا در شرق اروپا تبديل شده اند. آمريکا ولو بتواند موضوع را در چک و لهستان حل کند، قادر به جمع کردن بساطي که از دسامبر گذشته در صحراي نقب درون سرزمين هاي اشغالي و با ادعاي دفاع از اسرائيل در مقابل حملات موشکي پهن کرده نخواهد بود. 2- مسئله ديگر اين است که حتي اگر آمريکا از پروژه خود صرف نظر کند، وزن اين امتياز از ديد روس ها چقدر خواهد بود و در ازاي آن حاضر به واگذاري چه امتيازهايي هستند؟ به نظر نمي رسد که روس ها با ثمن سپر دفاع موشکي آماده يک «معامله بزرگ» باشند اگر چه آمريکايي ها تمام سعيشان را مي کنند که اين موضوع را هرچه گران تر به مسکو بفروشند. مسئله دوم، موضوع پيمان هاي خلع سلاحي و نظامي ميان روسيه و آمريکا، تحرکات آمريکا در آسياي ميانه، گسترش ناتو به شرق و همچنين مناسبات ميان روسيه و اروپاست که مي توان موضوع انرژي و به طور خاص گاز را هم به آن اضافه کرد. درست است که روس ها نشان داده اند در مواقع لزوم با اين برگ ها تا حد امکان بازي مي کنند اما تا آنجا که موضوع جنبه اقتصادي دارد (مسئله انرژي) هيچ بحراني از جانب روسيه براي غرب نمي تواند بلندمدت باشد چون روس ها اساساً ميزان وابستگي خود به درآمد ناشي از اين حوزه را بسيار بالا برده اند. اما در حوزه همکاري هاي دفاعي و موضوع گسترش ناتو به شرق مي توان فرض کرد و برخي از تحليلگران غربي هم گفته اند که روسيه- بويژه تا زماني که تيم فعلي در آن بر سر کار باشد- با هدف جلوگيري از ايجاد درگيري جديد و حفظ ثبات، نوعي استقلال نصفه و نيمه از خود نشان خواهد داد. اين استقلال البته منافاتي با اينکه در موارد خاص معامله هايي ميان روسيه و آمريکا شکل بگيرد ندارد. از جمله، مثلاً در مورد کاهش سلاح هاي هسته اي- که ديگر حيثيتي نيست- احتمالاً به زودي نسخه هاي جديدي از پيمان هاي سالت احيا خواهد شد. مسئله سوم، تحولات کاملاً جديدي است که در افغانستان در حال وقوع است. روس ها در مورد عراق پس از اندکي سبک و سنگين کردن به اين نتيجه رسيدند که بهتر است کنار بکشند و بپذيرند که عراق، صحنه رويارويي ايران و آمريکاست و بازيگران سوم نهايتاً محلي از اعراب نخواهند داشت. اما در مورد افغانستان روسيه خود را صاحب حق مداخله مي داند در عين حال که کاهش تنش در آن منطقه را از اين حيث که بتواند ناآرامي هاي چچن را کنترل کند، مهم تلقي مي کند. روس ها در اين مورد احتمالاً برگ هايي در دست خواهند داشت اما آن را براي زماني که استراتژي اوباما در مورد افغانستان مشخص شود و جايگاه روسيه در مورد رويکرد منطقه اي مربوط به اين موضوع تعيين گردد ذخيره خواهند کرد. اکنون مي توان از اين بحث نتيجه گرفت. اگر با ملاحظه مسئله ايران به موضوع نگاه کنيم، اصول کلي زير قابل استخراج است: 1- مسکو بي شک خواهان افزايش ثبات در منطقه است و به همين دليل از تحولات بزرگ استقبال نمي کند. علت اين است که روس ها احساس مي کنند قدرت فعلي آنها براي اينکه بتوانند از دل دگرگون کردن وضع موجود وضع خود را بهتر کنند، کافي نيست پس ثبات، لزوماً بهتر از ماجراجويي است. 2- الگوي رفتار روس ها در مورد ايران- و بسياري مسائل ديگر- تا امروز اين بوده است که محکم وارد موضوع شده اند اما نتوانسته اند موضع خود را تا آخر حفظ کنند. به ياد مي آوريد که در موضوع جنگ گرجستان در فاصله کوتاهي پس از تهديد به «جنگ بزرگ» و پس از بالا گرفتن تهديدهاي اروپا و آمريکا، روس ها به معامله اي تن دادند که حتي به طور نسبي هم به نفع آنها نبود. 3- روسيه خود را در جامعه بين المللي به شدت معامله گر نشان داده و به همين دليل براي همه طرف ها غيرقابل اعتماد است. در ايران هيچ کس در اين باره ترديدي ندارد که روس ها به تعهدات احتمالي خود نسبت به ايران چندان پايبند نيستند فقط به اين شرط که امتيازهاي کافي گرفته باشند. چنين روحيه اي امکان همکاري استراتژيک را به رغم اينکه ايران به آن علاقمند است منتفي مي کند. 4- و نکته آخر اين است که روس ها تا امروز نشان داده اند که در پروژه هاي بزرگ ناچار از «هماهنگي» هستند و قدرت عمل يک جانبه آنها بسيار ضعيف است. از اين رو نبايد به مقاومت روسيه در مقابل باج خواهي هاي غرب چندان اميد داشت. تحت اين شرايط همه چيز به اين بستگي خواهد داشت که «آمريکايي ها چه بدهند؟» اما درباره يک نکته نبايد اشتباه کنند. توان روسيه در تأثيرگذاري بر ايران بسيار کمتر از آن است که آمريکايي ها محاسبه کرده اند، لذا سرمايه گذاري بيش از حد روي اين پروژه فقط به معناي تلف کردن وقتي است که مي تواند باارزش باشد. اعتماد ملي «ايران و اعراب در نقطه عطف» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي به قلم مهران كرمي است كه در آن مي‌خوانيد؛تا پيش از وقوع انقلا‌ب اسلا‌مي ايران، از مصر به‌عنوان رهبر معنوي و قلب تپنده جهان عرب نام برده مي‌شد. هر جريان فكري كه در مصر ريشه مي‌دواند در ديگر كشورهاي عربي نيز بلا‌فاصله شاخ و برگ پيدا مي‌كرد و حتي شعاع تاثيرگذاري آن از مرزهاي عربي هم فراتر مي‌رفت و جهان اسلا‌م را دربرمي‌گرفت. دو جريان بزرگ اسلا‌م‌گرايي و ناسيونال‌سوسياليسم عربي يكي برگرفته از جنبش اخوان‌المسلمين و ديگري متاثر از رهبري جمال عبدالناصر هر دو از كشور مصر برخاسته و تا پيش از دهه 1980 ميلا‌دي سراسر كشورهاي عربي را تحت تاثير خود قرار داد. وقوع انقلا‌ب اسلا‌مي در ايران به رهبري امام خميني(ره) و انعقاد پيمان كمپ ديويد ميان مصر و اسرائيل عملا‌ رهبري جهان عرب و جنبش‌هاي سياسي را از مصر منتقل كرد و پس از گذشت 30 سال قاهره هنوز نتوانسته است نقش و جايگاه پيشين خود را بازيابد. اسلا‌م‌گرايي اين بار از مركز تهران سر برآورد و با صدايي از جنس شيعي در سراسر منطقه بازتاب پيدا كرد و ناسيوناليسم عربي را دست‌كم براي سه دهه در محاق فرو برد.در دهه 1990 و به دنبال خروج نيروهاي شوروي از افغانستان و جنگ اول خليج فارس با هجوم نظامي آمريكا به عراق، اين دو صورتي ديگر پيدا كردند و بنيادگرايي سني و سلفي‌گري با پشتيباني معنوي و مالي عربستان سعودي در سراسر جهان اهل سنت از اندونزي گرفته تا افغانستان، چچن و بوسني پايگاه‌ها و مخاطبان جديدي پيدا كرد. اشغال نظامي افغانستان و عراق توسط آمريكا پس از 11 سپتامبر، اگرچه بيش از پيش به چهره بين‌المللي ايالا‌ت متحده خدشه وارد كرد ولي در سوي ديگر هم به تضعيف دولت‌هاي محافظه‌كار و سنتي عرب منجر شد. بحران‌ها، آشوب‌ها و جنگ‌ها در منطقه خاورميانه اما يك برنده اصلي داشت و آن جمهوري اسلا‌مي بود كه در هر جا به تضعيف موقعيت حاميان آمريكا و بنيادگراهاي سلفي مي‌انجاميد، خلا‌ء سياسي و معنوي به وجود آمده را پر مي‌كرد. ناكامي جريان غرب‌گراي 14 مارس براي عقب راندن حزب‌الله و متحدان ايران در لبنان و به دنبال آن پيروزي مقاومت در نبرد 33 روزه با اسرائيل، از رويدادهاي اساسي چهار سال گذشته بود كه موقعيت ايران و حاميان منطقه‌اي آن را در جهان عرب تثبيت كرد. جنگ 22 روزه و مقاومت حماس كه ديگر متحد ايران در منطقه بود، در رويارويي با اسرائيل، عملا‌ ايران را به يكي از بازيگران اصلي خاورميانه عربي تبديل كرد. در 30 سال گذشته سه موج و جريان سياسي از ايران، جهان عرب را در برگرفته و بر سير جريان‌هاي فكري و حتي ساختار سياسي برخي از اين كشورها اثر گذاشته است. نخست پيروزي انقلا‌ب اسلا‌مي و تفكر صدور انقلا‌ب بود كه با تجاوز عراق به ايران عملا‌ در سرتاسر دهه 1360 بر روابط ايران و كشورهاي عربي سايه افكند. در اين دوران كشورهايي چون سوريه و ليبي و تاحدودي الجزاير از جهان عرب دوشادوش ايران قرار داشتند. در دهه دوم انقلا‌ب، جريان اصلا‌حات در ايران، پژواكي شگرف در ميان جريان‌هاي سياسي در جهان عرب و نيز ميان دولت‌هاي عربي پديد آورد و روابط جمهوري اسلا‌مي با كشورهاي تاثيرگذاري چون عربستان سعودي به گونه‌اي بي‌سابقه به بهبودي گراييد. اين جريان اما ديري نپاييد و با آمدن محمود احمدي‌نژاد موج سومي روابط ايران و جهان عرب را درنورديد.روي كار آمدن احمدي‌نژاد اگرچه در داخل اغلب جريان‌ها و گروه‌هاي سياسي كشور را در جايگاه منتقد و مخالف نشاند و بن‌بست سياسي و اقتصادي را پديد آورد، اما از سوي افكار عمومي در جهان عرب با استقبال بي‌سابقه‌اي مواجه شد و احمدي‌نژاد در كنار سيدحسن نصرالله و خالد مشعل به صورت رهبراني درآمدند كه افكار عمومي را در منطقه عربي به تحريك و تحسين وامي‌داشت. اگر موج اصلا‌ح‌طلبي در ايران به نزديك شدن روابط دولت‌هاي عربي با جمهوري اسلا‌مي كمك كرد و در عين حال جريان‌هاي روشنفكري جهان عرب را به تحسين واداشت ولي موج سوم يا موج مقاومت، ملت‌هاي عرب را در مقابل دولت‌هاي عمدتا محافظه‌كار آنها نشاند و دولت‌هاي عربي كه تا اين زمان در مقابل ايران همواره از موضع احتياط سخن مي‌گفتند، اين بار بي‌پروا به انتقاد از سياست خارجي جمهوري اسلا‌مي پرداختند، تا آنجا كه برخي از آنها در جريان دو نبرد 33 روزه حزب‌الله و 22 روزه حماس از در انتقاد مستقيم به ايران و حمايت تلويحي از اسرائيل درآمدند. عربستان سعودي و مصر دو كشوري هستند كه در چهار سال گذشته با احساس خطر از نقش‌آفريني جديد منطقه‌اي ايران اين رويكرد را رهبري كردند و كشورهايي چون اردن و امارات نيز در كنار آنها به ايفاي نقش پرداختند. قطع رابطه دولت مراكش با جمهوري اسلا‌مي و سفر علي لا‌ريجاني در راس هياتي از شركت‌كنندگان در كنفرانس حمايت از مردم فلسطين به سودان، دو نقطه عطف دوران جديد هستند. قطع رابطه مراكش به بهانه حمايت از استقلا‌ل دولت بحرين در خليج‌فارس به همان اندازه شگفت است كه حمايت قاطع جمهوري اسلا‌مي از ژنرال عمرالبشير كه به اتهام جنايات جنگي در قضيه دارفور مورد پيگرد بين‌المللي قرار گرفته است اما هر دو ريشه در يك واقعيت دارند و آن اينكه نقش‌آفريني منطقه‌اي ايران عملا‌ منطقه را به دو دسته حاميان و مخالفان جمهوري اسلا‌مي تقسيم كرده است. متحدان ايران در اين نقش‌آفريني جديد جنبش‌هاي رو به رشد شيعي در كشورهاي مورد اشاره و دولت‌هايي چون سودان و سوريه هستند كه همچون جمهوري اسلا‌مي رويكردي ضدغربي و ضدصهيونيستي دارند.مخالفان ايران هم دو دسته دولت‌هاي غرب‌گراي عربي و جريان‌هاي بنيادگراي سني و غرب‌ستيز هستند. اين رويارويي كه كشورهاي عربي از آن به‌عنوان تلا‌ش ايران براي ايجاد شكاف در بين اعراب از آن ياد مي‌كنند، به نظر مي‌رسد تازه در نيمه راه است و نمي‌توان به اين زودي پاياني براي آن ترسيم كرد.انتخابات رياست‌جمهوري ايران و اينكه اصلا‌ح‌طلبان در نتيجه آن به قدرت نزديك شوند يا قدرت همچنان در دست احمدي‌نژاد بماند، نقطه عطف بعدي خواهد بود. جام جم «كاسه داغ‌تر از آش» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي جام جم به قلم عباس محمدنژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛سوءتفاهم پيش آمده پس از اظهارات ناطق‌نوري درخصوص بحرين پس از آمد و رفت فرستادگان ويژه 2 كشور خيلي زود پايان يافت تا جهان اسلام به جاي پرداختن به اختلافات جزئي، سياست خود را بر موضوعات مهمي چون فلسطين متمركز كند، اما برخي كشورهاي عربي كاسه داغ‌تر از‌ آش شده، از ايران انتقاد كرده‌اند و همين ديروز پادشاهي مغرب در حمايت از بحرين و با ادعاي اين‌كه سياست‌هاي تهران در قبال رباط غير قابل قبول است، روابط ديپلماتيك خود را با تهران قطع شده اعلام مي‌كند. چنين موضعي از جانب دولتي كه حتي در بين اعراب هم محلي از اعراب ندارد، در كنار موضع وزير خارجه عربستان كه خواستار اتحاد مقابل چالش ايران شده بود، پاسخ مناسب دستگاه ديپلماسي كشور را مي‌طلبد كه نگذارد برخي كشورهاي كم‌ظرفيت، سياستمداران ايران را ضعيف تلقي كنند؛ عربستاني كه در قضيه حمله صهيونيست‌ها به غزه نه‌تنها سكوت كرده، بلكه از صهيونيست‌ها حمايت مي‌كرد، مدتي است فشار بر شيعيان و عمره‌گذاران را در دستور قرار داده و مقامات اين كشور نيز پنهان و آشكار عليه ايران موضع مي‌گيرند. درست است كه مقامات كشورمان آگاهانه براي حفظ وحدت كشورهاي اسلامي و جلوگيري از انشقاق و تشتت مسلمانان سعي بسيار دارند تا مانع افزايش سوء‌تفاهمات شوند، اما نبايد هميشه صورت مساله را پاك كرد و براي رويكرد مدارا بايد حدي قائل بود؛ حد آن هم منافع و عزت ملي است كه كشور براي حفظ آن تاكنون بهاي سنگيني پرداخته است. اما مشكل برخي كشورهاي عربي چيست؟ چرا از قدرت روزافزون ايران نگرانند؟ چرا مي‌كوشند مانع گسترش روابط ايران با دنيا شوند؟ در بعد سياست خارجي، استواري ايران بر مواضع هسته‌اي خود كه موجب عقب‌نشيني كشورهاي قدرتمند شد در كنار مواضع دولتمردان كشورمان كه برخي خط قرمزهاي خودساخته صهيونيست‌ها همچون هولوكاست را به چالش كشيد به‌علاوه نقش پشتيباني ايران از مقاومت اسلامي در لبنان و فلسطين كه شكست سختي براي صهيونيست‌ها و حاميان آن رقم زد و در بعد سياست داخلي، پيشرفت و جهش ايران در زمينه‌هاي مختلف علمي و فناوري كه جايگاه ايران را در زمينه‌هاي مختلف در سطح جهان افزايش داده است، يك پيام آشكار براي همه كشورها داشت و آن اين است كه كشوري كه به پشتوانه مردمش تكيه كند با وجود همه سختي‌ها و فشارها راهش را پيش خواهد برد و اين پيام براي كشور يا كشورهايي كه از پشتوانه مردمي برخوردار نيستند و تنها نظام پادشاهي به حاكمان آن اجازه مي‌دهد به تناوب به كرسي رياست بنشينند، نه يك پيام بلكه هشداري است كه چنين قدرتي پايدار نخواهد ماند. كشورهاي عربي به جاي اين‌كه در قبال موضوعي پيش پا افتاده، حس ناسيوناليسم عربي‌شان گل كند، كمك كنند كودكان فلسطيني از گرسنگي نميرند كه توجه به اين موضوع از هر موضوع ديگر واجب‌تر است. اعتماد «قدرت نمايي مشترک ايران و عراق» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد به قلم مراد ويسي است كه در آن مي‌خوانيد؛سفر هاشمي رفسنجاني به عراق اتفاقي ويژه و خاص است؛ از نظر فضاي جديد حاکم بر روابط ايران و عراق سنگ تمام ميزبانان عراقي در حفظ شأن هاشمي رفسنجاني و ايران، حجم و سطح ملاقات هاي وي با طيف وسيعي از مسوولان ارشد، علماي ديني و مراجع تقليد، رهبران احزاب، نخبگان و شخصيت هاي سياسي، نمايش اقتدار و نفوذ منطقه يي ايران و از نظر جايگاه افرادي چون آقاي هاشمي در معادلات منطقه يي. 1- فضاي جديد و متحول در روابط ايران و عراق؛ ديد و بازديدهاي متوالي طالباني و مالکي و حکيم و بارزاني و زيباري و هاشمي رفسنجاني و احمدي نژاد و متکي و ولايتي از تهران و بغداد، نشانگر دوران جديدي از روابط ايران و عراق است. هنوز يک ماه از سفر ولايتي و متکي به بغداد نگذشته و درست چند روز پس از بازديد طالباني از تهران، آقاي هاشمي نيز به عراق رفت. بارزاني و طالباني به عنوان سران کردها و حکيم، جعفري، مالکي، چلبي و عبدالمهدي به عنوان سران شيعيان و مشهداني و حاجم الحسني از برجستگان عرب سني بارها به تهران آمده و در بالاترين سطح ميزباني شده اند و به ديدار مسوولان طراز اول ايران رفته اند و در مقابل مقامات ارشد ايران در بالاترين سطح تشريفات و احترام در بغداد و اربيل ميزباني شده و مي شوند. هفته و ماهي را نمي توان يافت که مسوولان ارشد ايران و عراق از بغداد و تهران بازديد نکنند، اما دو هفته اخير اوج آمدوشدهاي مقامات ارشد ايراني و عراقي و نماد اوج گيري مناسبات تحول يافته تهران و بغداد بود. 2- اشغال امريکايي، اقتدار ايراني؛ مقايسه سفر مقامات ايراني و امريکايي به عراق از جمله سفر چندماه قبل بوش و سفر اخير آقاي هاشمي نشان از تفاوت فاحش بين دو مقوله نفوذ اشغالگران و اقتداردوستان مي دهد. سفر مقامات ارشد امريکايي به عراق با وجود 142 هزار سرباز امريکايي و ده ها هزار نيروي امنيتي اين کشور در عراق، مخفيانه و بدون اعلام قبلي صورت مي گيرد اما سفر مقامات ارشد ايران با اعلام قبلي و حتي با اعلام جدول ملاقات ها در روزهاي بعد صورت مي گيرد و در حالي که ديدار مقامات امريکايي محدود به منطقه امنيتي سبز بوده است، مقامات ايراني به طور گسترده به اماکن عمومي مي روند و در حالي که بوش با نفرت خبرنگار عراقي و پرتاب لنگه کفش استقبال مي شود، مقامات ايراني از شدت استقبال مردمي قادر به حرکت عادي در اماکن عمومي نيستند. 3- قاهره و رياض خشمگين از تهران و بغداد؛ پس از سقوط صدام و پس از تشکيل و شروع به کار شوراي حکومتي انتقالي به عنوان جانشين حکومت بعث، ايران در بين کشورهاي همسايه عراق اولين کشوري بود که شوراي حکومتي عراق را به رسميت شناخت. ايران پس از مدت کوتاهي ضمن ارتقاي روابط ديپلماتيک از سطح کاردار به سطح سفير، سفير جديد خود را به عراق اعزام کرد و سفير عراق را در تهران پذيرفت. اين مساله از آن جهت داراي اهميت است که بسياري از کشورهاي عربي و همسايه عراق حاضر به اعزام سفير خود به عراق جديد نشده بودند. سال ها بعد و در چند ماه اخير به سمت اعزام تدريجي سفراي شان به بغداد حرکت کردند و حتي هنوز مصر و عربستان دو مدعي اصلي رهبري جهان عرب حاضر نشده اند سفراي شان را در بغداد فعال کنند. اظهارات ضد ايراني سعود الفيصل وزير خارجه عربستان نيز بيش از آنکه نشانگر نفوذ ايران در عراق و لبنان و فلسطين باشد نشانگر سياست اشتباه عربستان و عدم پذيرش خواست ملت عراق براي ايجاد يک حکومت و دولت منتخب است. همان گونه که سياست عربستان و مصر در قبال جنگ 33روزه حزب الله و اسرائيل و جنگ 22 روزه حماس و اسرائيل باعث انتقادات مردمي از قاهره و رياض شد. 4- خشم بعثي ها طبيعي است؛ بعثي ها و جريانات ضدايراني در عراق و برخي کشورهاي عربي از گسترش روابط ايران و عراق نگران هستند. اين احساس طبيعي است زيرا بعثي ها و جريانات ضد ايراني با حذف صدام و حکومت بعث، قدرت را از دست داده اند و راي مردم عراق نيز در انتخابات پنج سال اخير عراق با آنان نبوده است. مکانيسم انتخابات و در اقليت بودن جريانات بعثي و ضدايراني در انتخابات متوالي باعث شده اين جريانات از رسيدن به اهداف خود از طريق مکانيسم هايي نظير انتخابات مايوس شده و درصدد تبليغات و جنگ رواني عليه ايران برآيند. در همين چارچوب تبليغات شبکه هاي تلويزيوني العربيه و الشرقيه عليه ايران در هفته هاي اخير و اعتراض حزب اسلامي به سفر آقاي هاشمي به عراق را بايد در همين چارچوب جمع بندي کرد. 5- سطح و حجم ملاقات هاي آقاي هاشمي در سفر عراق نشانه اقتدار، محبوبيت و قدرت تدبير ايران و شخص آقاي هاشمي است. ملاقات با مسوولان شوراي رياست جمهوري عراق (دو ملاقات و يک کنفرانس خبري با طالباني رئيس جمهوري و ديدار با عادل عبدالمهدي معاون رئيس جمهوري) دولت و کابينه عراق (ديدار با نوري مالکي نخست ورير کنوني، برهم صالح معاون نخست وزير و تعدادي از وزرا)، قوه مقننه (خالد عطيه نايب رئيس مجلس و شماري از روساي فراکسيون ها و کميسيون ها)، مقامات پيشين (ابراهيم جعفري نخست وزير سابق و ابراهيم بحرالعلوم وزير نفت پيشين)، رهبران احزاب (حکيم و رهبران مجلس اعلا و برخي ديگر از احزاب)، مراجع چهارگانه تقليد (حضرات آيت الله سيستاني، محمدسعيد حکيم، بشير نجفي و اسحاق فياض) و علماي ارشد (آيات و حجج اسلام بحرالعلوم، خالصي، قپانچي و...)، ديدارهاي مردمي در کاطمين، سامرا، کربلا و نجف و در مجموع شش روز سفر فشرده و ملاقات ها و جلسات متعدد هم محبوبيت بود و هم قدرت نمايي بي نظير ايران و عراق جديد. ابتكار «سه نکته تا انتخابات»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم الف.فاطمي است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها ملت بزرگ و شريف ايران خود را براي حضور مجدد در صحنه براي ايجاد نشاط سياسي و اجتماعي آماده ميکند. اين حضور همراه با واکنشها و مسايلي است که قبل از ورود به آن مي طلبد نسبت به نکاتي توجه بيشتري مبذول داشت.يکي از اين صحنه هاي پرشور سياسي انتخابات رياست جمهوري است که ملت ما بارها اين حماسه را سروده اند و اينک براي بار دهم آماده همنوايي مجدد اين سرود ميباشند و هرچه به زمان انتخابات نزديک تر ميشويم نظر به حساسيت گروها و جريانات سياسي تلاش هاي خود را معطوف به جلب اعتماد مردم نموده و خود را در معرض نقد وآزمايش قرار ميدهند تا با دست رسي به اين اعتماد بتوانند بيشتر در خدمت مردم باشند. از طرف ديگر جامعه ورزشي و مسئولان تيم ملي ما براي يک بازي بسيار حساس با تيم ملي عربستان از سري مسابقات مقدماتي جام جهاني آفريقاي جنوبي خود را مهيا ميکند. هر دو مرحله بالاي وجوه مشترک زيادي دارد که ميتوان به مهمترين آنها از جمله نشاط و غرور ملي،پيگيري مستمر اکثريت مردم و به تعبيري نشان دادن و معرفي جامعه خود به جامعه جهاني، اشاره کرد. به همين دليل ذکر سه نکته ضروري به نظر مي رسد. نکته اول -همانطوري که ميدانيم انسان و نيروي انساني يکي از مهمترين پايه هاي توسعه و پيشرفت است و نقش مهمي در مفاهيم توسعه وپيشرفت ايفا مي کند. که مي توان آن را به عنوان يکي از سخت ترين و پرهزينه ترين بخش توسعه پايدار نگاه کرد.از همين روي است که اين اصل مراقبت و نگهداري بيشتري را ميطلبد. کشور ما از آن جهت که جزو کشورهاي در حال رشد و توسعه مي باشد توجه به اين مهم اهميت بيشتري دارد. پس نبايد از مراقبت اين بخش مهم توسعه غافل ماند. يعني ضمن پرورش نيرو بايد در حفظ نيروهاي خود نهايت دقت را داشته باشد.حال با توجه به اين مهم و نظر به تلاش همه اقشار و اشکال جامعه در رشد و ترقي نيروها و منابع انساني به نظر مي آيد نيرو هاي انساني يکي از مصاديق جدي بيت المال همان جامعه است که در رشد و بارور شدن آنها همه زيرساخت ها ي جامعه تلاش نموده است و از بين بردن اين سرمايه به همه آن بخشها ضرر خواهد زد. در همه توصيه هاي مديريتي به اين مهم اشاره فراوان شده و خواستار دقت جدي در اين امر شده اند و در مفاهيم اخلاقي اجتماعي و نصايح رهبران مذهبي و اجتماعي ما هم اين مهم به کرات ديده و شنيده شده است.از اين نيم مقدمه بالا قصدم اشاره به دو مطلب است ميخواهم سوخت و سوز نيروهاي انساني ومتخصص و به نحوي از بين رفتن بيت المال را اشاره کنم که شايد خواسته يا ناخواسته آگاهانه يا نا آگاهانه ما هم در اين نقشي داشته باشيم. نکته دوم - علي دايي يکي از چهر هايي است که در ورزش ايران و جهان شناخته شده است و براي رسيدن به اين مرحله هم ورزش ايران،هم جامعه ورزشي ايران و هم خودش نقش به سزايي داشته است و شايد سالها طول بکشد تا امثال او دوباره درجامعه ورزشي ما طلوع بکند. زماني بحث کناره گيري يا کناره نهادن او از تيم ملي بعد از جام جهاني مطرح شده بود. بخش وسيعي از جامعه از نحوه برخورد با او ناراحت شدند و خيلي هم سعي در حمايت از او نمودند و حقير هم به اندازه وسع ناچيزم در آن روزها به اين مسئله پرداخته ام نه بخاطر شخص علي دايي بود و نه به خاطر سابقه رفاقت يا چيزي از اين دست، بلکه بيشتر بخاطر نکته بالا بود که به آن اشاره کردم.چه ما بخواهيم و چه نخواهيم علي دايي و امثال آن جزئي از بيت المال است که نبايد به هدر برود. به همان دليلي که علي دايي قابل حمايت بود آلان هم مي توان به او هشدار داد همان اشتباهي که نسبت به او شد حال خودش نسبت به ديگر سرمايه هاي ملي در امر ورزش منجمله مهدوي کيا نکند.البته اين نکته ربطي به بحث فني يک بازيکن ندارد که افت فني بازيکن بايد در چهارچوب خود بررسي گردد آن چيزي که مورد بحث ماست ارزش ملي يک بازيکن يا هر نيروي متخصص ديگري است. ذکر کلام سرمربي آرژانتين در جواب خبرنگاري که به او گفته بود با توجه به اينکه مارادونا توان بازي ندارد چرا او را انتخاب کردي گفت من نيازي به بازي مارادونا ندارم، بودن او براي من بهترين بازي است. يقيننا نگاه او به مارادونا هم يک نگاه ملي بود کاش ما هم بتوانيم قدر دان و قدرشناس نيروهايمان در هر سطح و جايگاهي باشيم. نکته سوم -به قول جلال ال احمد نميشود سفرنامه حج نوشت و گريزي به کربلا نزد.حال نميشود در رابطه با منابع توسعه و نيروي انساني و رعايت آنهاصحبت کرد اما گريزي به انتخابات نزد. چه ما بخواهيم و يا نخواهيم مجموعه دوستان از هر خط و هر گروه که بخواهند براي رياست جمهوري کانديد شوند از سرمايه هاي ملي و از بيت المال اين ملت هستند که براي رشد و شکوفايي آنها علاوه بر زحمت خودشان.جامعه هم خيلي متحمل هزينه شده تا به اينجا برسند حال براي تصدي مديريت بخش از جامعه خود را نماينده کرده اند. اينها براساس همان اصلي که در فوق اشاره شد بخشي از بيت المال هستند و بخاطر اصول مديريتي که متذکر شده ام بخشي از فاکتورهاي مهم توسعه اين جامعه هستند که همه گروها و تشکل هاي سياسي متعهد به رعايت آنها هستند. همانطوري که در نکته دوم يادآوري شده است ما به اصول فني يک بازيکن کاري نداريم در اينجا هم به خط و خطوط سياسي اين افراد کاري نداريم کدام ارجح هستند؟ يا کدام اصلح هستند؟ يا کدام جريان سياسي به صواب نزديک تر است؟ يا کدام يک دورتر؟ آنچه مهم است اين است که همه اين نيروها دلسوزانه دارند تلاش مي کنند و همه براي اعتلاي اين کشور متحمل زحماتي هستند. آن چيزي که اين مطلب ناظر به آن است و به همه جريانات درگير هم توصيه مي شود، ملاحظه همه نيروها ست واينکه براي نگهداري آنها چه به جهت شان و آبرو و چه به جهت به نقد کشيدن و جهات ديگر رعايت اين مجموعه از بيت المال را بکنند که خداي ناخواسته ما از کساني نباشيم که در هدر دادن بيت المال نقشي داشته باشيم تا هر چه بهتر و بيشتر شاهد اعتلاي ايران عزيز و اقتدار آن در همه صحنه هاي داخلي و خارجي باشيم.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن