واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: چه به ناگاه نيايش هاي شريعتي خاموش شد
خدايا مرا همواره آگاه و هوشيار دار تا پيش از شناختن درست و كامل كسي با فكري مثبت يا منفي قضاوت نكنم. خدايا در روح من اختلاف در "انسانيت" را به اختلاف در "فكر" و اختلاف در "رابطه" با هم مياميز، آن چنان كه نتوانم اين سه قوم جدا از هم را باز شناسم.
سرويس فرهنگي برنا:
علي شريعتي در سوم آذرماه سال 1312 در مزينان، يك روستاي سنتي كوچك، كنار كوير، در نزديكي مشهد ديده به جهان گشود. گرچه پدرش نخستين معلم او به حساب ميآمد اما او در سيستم آموزشي جديد در دبيرستان هاي ابنيمين و فردوسي مشهد هم تحصيل كرد و در اين مراحل زبان عربي و فرانسه را نيز آموخت. وي با داشتن گرايش تدريس، به دانشسراي تربيت معلم وارد شد و پس از دوسال مدرك مربيگري گرفت. بدين ترتيب در سن 18 سالگي شغل معلمي را آغاز كرد كه تا پايان عمر عاشق اين شغل بود. در ادامه تحصيلات آكادميك، در سال 1337 از دانشگاه مشهد با احراز رتبه ممتاز با مدرك ليسانس ادبيات فارغالتحصيل شد.
عطش پايانناپذير او براي كسب دانش و آگاهي بيشتر هنگامي به اوج خود رسيد كه توانست با استفاده از بورس تحصيلي، از دانشگاه سوربن پذيرش بگيرد. پنج سال بعدي اقامت او در پاريس شايد سازندهترين و مهم ترين دوران گسترش و تعميق دانش و ديدگاه اجتماعي و فلسفي او به حساب ميآمد. مطالعه انديشههاي گوناگون فيلسوفان و نويسندگان جديد و علاوه بر اين همكاري شخصياش با بعضي از آنها باعث شد تا به تفكر بپردازد و انديشههاي جديدي از خود ابداع كند. در سال 1342، در جامعهشناسي و تاريخ اديان، يعني مهم ترين موضوعات مورد علاقهاش دكتري گرفت. پس از آن او دانش و آگاهي خود را در راه تحليل مشكلات سياسي ـ اجتماعي مردم و كشورش بكار برد و راه حل جديدي ارائه داد.
علي شريعتي تا دوران جوانياش شاهد اوضاع نابسامان دو پادشاه سلسله پهلوي بود كه اقداماتشان كشور را به جانب اسارت سوق ميداد و مردم ايران را از سنت هاي قومي، فرهنگي و ارزش هاي خود بيگانه ميكرد. تا اين زمان، در نظام رسمي ارباب و رعيتي نسلي پرورش يافته بود كه به نحو عميقي مجذوب غرب و برخي از ايدئولوژيهاي مسلط آن شده بود.
اسلام، محور اصلي تعاليم دكتر شريعتي
وي با دانش و آگاهي عميقي كه از گرايش ها و انديشههاي جديد داشت، در جهت مخالف اين جريان گام برداشت و اسلام را محور اصلي موضوع تعاليم خود قرار داد. او از همان آغاز دوران معلمياش و نيز در زماني كه هنوز نوجواني بيش نبود، نيروي خود را در راه تبليغ منطقي، علمي و مترقي اسلام صرف كرد. علي به همراه پدرش در مشهد، فعالانه در نبرد سياسي عليه نفوذ و سلطه بيگانه درگير شد. آنها در كانون نشر حقايق اسلامي، تعاليم قرآني را تفسير مي كردند و عميقاً مورد بحث و بررسي قرار ميدادند.
پس از قبول شدن در بورس تحصيلي، علي شريعتي براي مدتي دست از فعاليت هاي سياسي كشيد و براي ادامه تحصيلات عاليه به فرانسه رفت. او از اين دوران براي مطالعه جدي و نيز فعاليت علني سياسي در راه احقاق حقوق بشر و آزادي دموكراتيك در ايران، بهرهبرداري خوبي كرد.
وي به ناگاه تصميم گرفت كه به ايران بازگردد. لحظهاي كه دكتر به ايستگاه مرزي بازرگان در مرز ايران و تركيه رسيد، دستگير شد. اين امر به دستور مستقيم شاه صورت گرفت. خبر دستگيري او با اعتراض شديدي چه در داخل و چه در خارج ايران مواجه شد و باعث محبوبيت و اثبات درستي راهش گرديد.
بزرگ ترين اعتراضي كه از جانب رژيم شاه به شريعتي وارد ميشد، اين بود كه او به نسل جوان ايران جهتي تازه ميداد و آگاهي اسلامي را در آنهايي كه از مفهوم تمدن بزرگ موردنظر شاه سرخورده شده بودند، زنده ميكرد.
قسمتي از نيايش دكتر شريعتي
خدايا مرا همواره آگاه و هوشيار دار تا پيش از شناختن درست و كامل كسي با فكري مثبت يا منفي قضاوت نكنم. خدايا در روح من اختلاف در "انسانيت" را به اختلاف در فكر واختلاف در رابطه با هم مياميز. آن چنان كه نتوانم اين سه قوم جدا از هم را باز شناسم. خدايا عقيده مرا ازدست "عقده ام"مصون بدار. خدايا به من قدرت تحمل عقيده "مخالف" ارزاني كن. خدايا رشدعقلي وعلمي مرا از فضيلت "تعصب"، "احساس" و "اشراق" محروم نسازد.
شريعتي در جريان بازداشت آخر در معرض شكنجه قرار گرفت. سعي ميكردند كه او را وادارند از رژيم حمايت كند، او با شدت و قدرت هرچه تمامتر از اين كار خودداري ميورزيد و ميگفت:«اگر همچون عينالقضات شمعآجينم كنند، حسرت يك آخ! را بردلشان خواهم گذاشت».
نوشتههاي وي ممنوعالانتشار و خود او كاملاً از حقوق سياسي و اجتماعي محروم شد. بدينترتيب او كه در محيطي خفقانآور بسر ميبرد، به فكر هجرت افتاد. بعد از اقامتي اندك در فرانسه روز 29 خرداد 1356 به طرز مشكوكي جسد وي را در اتاقش پيدا كردند.
سوسن شريعتي، دختر وي سال 86 در مراسم يادبود او گفته بود: برخلاف تصورات موجود در جامعه، پيكر دكتر شريعتي هنوز به خاك سپرده نشده است، در واقع پيكر ايشان كنار مرقد مطهر حضرت زينب عليه السلام در حال نگهداري است و تاكنون تمام تلاش هاي ما براي انتقال پيكر ايشان به ايران ناتمام باقي مانده است و حتي يك بار شهرداري تهران اعلام كرد كه دفن دكتر شريعتي در حسينيه ارشاد كه بنا بر وصيت ايشان انجام مي شد، مشكلات زيست محيطي دارد اما من اميدوارم بالاخره زماني پيكر دكتر شريعتي در ايران دفن شود.
نگرش به گذشته
دكتر شريعتي در چند زمينه گوناگون به گذشته مينگرد و آن را ميستايد. او با توجه به مصيبتها و بدبختيهاي انسان تحت ستم كنوني از گذشته باشكوه ياد ميكند تا براي حال الهامبخش و عامل هماهنگي و اتحاد باشد. او به هر سيستمي كه انسان را استثمار ميكند و بر او ستم روا ميدارد، شديداً انتقاد ميكند. در اين زمينه او بر انسانيت و بشردوستي تاكيد ميورزد.
دكتر شريعتي قهرمان سركوبشدگان و فقرا و در همان حال، منتقد سرسخت قدرتمندان، ثروتمندان و سيستم سرمايهداري بود. او اين اصل را پذيرفته بود كه:«تاريخ، تضاد ميان منافع طبقاتي است، و ميان «مغضوبين زمين» و طبقات سرمايهدار و مالك يك رويارويي هميشگي وجود داشته است. او يك بعد جامعهشناسي جالب به تجمع ثروت بويژه در محيط ايران افزود. به گفته او:«آدم وقتي فقير ميشود، خوبيهايش هم حقير ميشوند، اما كسي كه زر دارد يا زور دارد، عيب هايش هم هنر ديده ميشوند و چرندياتش هم حرف حسابي بحساب ميآيند.»
خدايا ؛شهرت، مني را كه ميخواهم باشم، قرباني مني كه ميخواهند باشم، نكند.
انتهاي خبر // شبكه خبري برنا//121 - 97 - 39//www.BornaNews.ir
چهارشنبه 29 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]