تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):راست ترين سخن، رساترين پند و زيباترين حكايت، كتاب خدا (قرآن) است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816515089




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خواجه عبدالله انصاری


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان:

خواجه عبدالله انصاریشرح حال كوتاه خواجه عبدالله انصاری پیر هراتخواجه و پدرشخواجه عبدالله انصاری كه مقامی شایسته در عرفان دارد و نام پرآوازه اش در اقطاع زمین و زمان پیچیده، عارفی وارسته و سالكی است آراسته و صاحب كرامات فراوان. در علم و دانش و قدرت بیان و كلمات شیرین و عبارات زیبا و نمكین، مطالبی خلق كرده كه مونس دردمندان و انیس و جلیس و همنشین شیفته دلان و گوشه نشینان است.كلامش دلنشین و سخنانش آتشین؛ زیرا آنچه از دل برخاسته، در دل ها نشسته و راهی بس عمیق به وجود آورده كه با ادای آن سوزها برمی خیزد و هر شنونده را با آتشی خالصانه گرم و سوزنده و پر احساس می كند و سرتا پای وجودش را، مسخـَّر می نماید.سخنانش اگر چه اكثراً به صورت نثر مسجع و مقفا است، ولی ساده و روان و شیواست و از این رو، مطلوب دل ها و مورد پسند سوخته دلان و سودا زدگان و حق طلبان است. گفتارش، صفابخش محفل دردمندان و آثارش آرام بخش روح و دل و جان است.آثار این پیر بزرگوار و این مرشد صاحب كرامات، قطب المحققین و قدوة السالكین، خواجه عبدالله انصاری ، مشهور به پیر هرات، به كرّات چاپ و در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.

پیر هراتابواسمعیل، عبدالله ابن ابی منصور انصاری، معروف به پیر هرات، از علمای نام آور شریعت و پیران و رهرویی با حقیقت و طریقت است كه با شش واسطه به ابوایوب انصاری می رسد. ابوایوب انصاری، از صحابه ی حضرت رسول اكرم (ص) است كه صاحب رَحل رسول الله (ص) بوده و زمانی كه حضرت رسول (ص) از مكه به مدینه هجرت فرمود، همه استدعا داشتند كه حضرت به خانه آن ها وارد شود، اما حضرت فرمودند «هرجا شتر فرود آید، من آنجا درآیم» شترِ حضرت در خانه ابوایوب بنشست و حضرت به خانه ابوایوب درآمد.خواجه نامش عبدالله، و كنیه اش اسماعیل و ملقب به شیخ الاسلام به سال 398 در غروب آفتاب روز جمعه دوم شعبان در قریه قهندژ یا كهندژ از توابع طوس در زمان خلافت القادر بالله عباسی دیده به جهان گشود و در سال 481 هجری پس از 84 سال زندگی پر بركت دیده از جهان فرو بست و آرامگاهش در بقعه كازرگاه هرات كه اكنون معروف به «بزرگاه» است قرار دارد و زیارتگاه مشتاقان و ارادتمندان او می باشد.این پیر روشن ضمیر، دارای قوه ی حافظه ای بس خارق العاده بوده و آن طور كه خودش گفته(هر چه از قلم من بگذرد، آن را حفظ می كنم).در «فواید الرضویه» از ایشان نقل شده است كه : «خواجه علیه الرحمه گفت: سیصد هزار حدیث و هزار هزار سَـند حفظ كرده ام».در نفحات الانس، از خواجه آورده است: «من صد هزار بیت از شعرای عرب، یاد دارم».خواجه، در طریقت، به شیخ ابوالحسن خرقانی، عشق و ارادت می ورزید، چنانكه شیخ فرماید: «عبدالله مردی بود بیابانی، می رفت به طلب آب زندگانی، ناگاه رسید به شیخ ابوالحسن خرقانی؟ دید چشمه ی آب زندگانی، چنان خورد كه از خود گشت فانی، كه نه عبدالله ماند و نه شیخ ابوالحسن خرقانی».خواجه از زمان طفولیت در كسب علم و كمال، كوشید و از این تلاش و كوشش تا پایان عمر، دمی فرو نگذاشت. همیشه در افاضه و استفاضه به سر می برد، مقامی بس والا و ارادتمندانی بی شمار داشت، در هرات كه مجلس می گفت، طالبان و مریدان و شاگردان بی شمارش چنان مشتاقانه گرد می آمدند كه حدی بر آن متصور نبود، آن كه مقام شیخ الاسلامی شهر را دارا بود و با توجه به مقام والایی كه داشت، به امر به معروف و نهی از منكر و اشاعه ی دین مبین اسلام می پرداخت و در این مورد مُجدّانه كوشش می نمود كه ظاهر شریعت از هر لحاظ مراعات گردد.خواجه در تقوی و عبادت و مراقبت و ریاضت و حفظ حقوق دیگران، در عصر خود بی مثال و بی نظیر بود. به آنچه می گفت عمل می نمود. عارف و خداشناس بود. ارادتمندانش، بااین فضایل ملكوتی و انسانی و عرفانی او، چون پروانه به دور شمع وجودش می گشتند و از محضرش كسب فیض می نمودند.

خواجه و پدرشخواجه عبدالله، فرزند محمد و از اعقاب (مَتّ) انصاری است (مت به فتح م و تشدید تاء، نام پسر ایوب می باشد) كه در حكومت خلافت عثمان به اتفاق حنف ابن قیس، به خراسان رفت و در هرات زندگی نمود.ابومنصور محمد ابن علی انصاری، مردی با تقوی و اهل حال و عرفان و سلوك بود كه به پیشه وری و امور بازاری اشتغال داشت. پیر، و مراد او شریف حمزه عقیلی بود كه در نفحات الانس جامی به آن اشارت گردیده. خواجه در این مورد گفته است: «پدر من در بلخ با شریف حمزه عقیلی بوده، وقتی زنی با شریف گفته است كه ابومنصور را بگوی كه مرا به زنی بگیرد، پدر من گفته است كه من هرگز زن نخواهم و رد كرده است. شریف گفته است كه آخر زن خواهی و تو را پسری می آید، اما چه پسری! چون به هرات آمده است زن خواسته و من به دنیا آمده ام.«شریف حمزه در بلخ گفته است كه ابومنصور، شما را به هرات پسری آمده است چنان مهین كه جامع مقامات. و نیز در لقحات است كه شیخ الاسلام گفت: پدرم در من سری عظیم داشت، مرا می گفت: ای عبدالله، چند گویی كه فضیل عیاض و ابراهیم ادهم؟ از تو فضیل آید و ابراهیم ادهم. پدر خواجه، مردی صادق و با ورع بود كه كسی آنچنان نتوانستی.خواجه عبدالله گوید: شیخ احمد كوفانی، مرا گفت كه این همه، بكردی و گرد عالم بگشتی، چون پدر خود، ندیدی. پدر من در هنگام مجردی وقت صافی و فراغت دل داشته است. چون در زن و فرزند افتاده بود، آن فراغت از دست وی شده بود، همواره اظهار ملالت می كرد و تنگدل می نمود و حتی در آن تنگدلی با ما گفت: میان من و شما، دریای آتش باد.ما چه گناه كرده بودیم، وی زن خواست و فرزند آمد، روزی در آن تنگدلی، از دكان برخاست، سبحانك اللهم بگفت و دست از دكان بداشت و به بلخ رفت، پیش پیر خود، شریف حمزه عقیل. من خُرد بودم كه پدر من دست از دنیا بداشت.پدر خواجه به سال 430 هجری رخت ازاین جهان بر بست و در بلخ به نزدیك پیر خود حمزه عقیلی رحمت الله الیه به خاك سپرده شد.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2047]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن