تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):حيا زينت اسلام است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816704377




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مريم اميرجلالي:درسريال چهارديواري آتش به دل بودم ولبخند به لب


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: «بدترين اتفاق زندگي من درست در روزهايي بود كه يكي از شادترين قسمت‌هاي سريال چهارديواري را بازي مي‌كردم.» مريم اميرجلالي، 29 آذر سال 1326 در خانواده‌اي نظامي، هنرمند و پرجمعيت به دنيا آمد، او اصالتا آذري و داراي 4 خواهر و 4 برادر است و تا قبل از آشنايي با مينا جعفرزاده و بازي در مجموعه تلويزيوني زيرگنبدكبود به مدت 14 سال در قسمت اداري فروشگاه شهر و روستا كار مي‌كرد. اين بازيگر درباره بدترين اتفاق زندگي‌اش مي گويد: اواسط برداشت سريال چهارديواري بودم، براي گرفتن يك قسمت به برداشت بيستم رسيده بوديم، مدام عوامل مي‌خنديدند، برداشت تكرار مي‌شد، بالاخره اين سكانس تمام شد و كارگردان استراحت كوچكي به بازيگران داد. رفتم سراغ كيفم و بي‌دليل نگاهي به گوشي‌ام كردم، شماره‌اي غريبه بارها و بارها به من زنگ زده بود..... شماره را گرفتم، صداي پشت خط را نمي‌شناختم. احوالپرسي مختصري با من كرد و ازم خواست سفري به اراك داشته باشم ! وقتي علت را برايم گفت گوشي تلفن از دستم افتاد! اميرجلالي با تاثر ادامه داد: از حال رفتم. مدتش را نمي‌دانم. وقتي به خودم آمد همه بالاي سرم بودند. دست يكي ليوان آب بود، يكي شانه‌هايم را مي‌ماليد و.... فقط يادم مي‌آيد با صداي بلند گريه مي‌كردم و مي‌گفتم، برادرم، برادرم.... خلاصه كنم. از كارگردان مرخصي گرفتم و رفتم اراك. 4 يا 5 روز آنجا ماندم و بعد برادرم را منتقل كردم تهران. مي‌گفتند سرطان كبد داشته و.... حتي خودش هم از اين بيماري اطلاعي نداشت. اميرجلالي توضيح مي‌دهد، سريال چهارديواري يك مجموعه كمدي، طنز بود، در حالي كه من عميقا دردمند و متاثر بودم، بايد هر روز جلوي دوربين مي‌رفتم و مي‌خنديدم. 12 روز بيشتر طول نكشيد كه برادرم را از دست دادم.، بيماري كبد از پادرش آورد. روزهاي بعد از فوت برادرم خيلي سخت گذشت. از يك طرف مجبور بودم جلوي دوربين، سكانس‌هاي شاد را شاد بازي كنم و از طرف ديگر فقط خدا از حال و دلم خبر داشت. همين بود كه گريمم بارها و بارها تكرار مي‌شد، اشكم بند نمي‌آمد.... خيلي سخت گذشت.... فقط آنهايي كه برادر از دست داده‌اند مي‌دانند چقدر مشكل است آتش به دلت باشد و لبخند بر لبت... خدا نصيب هيچ‌كس نكند. جام جم




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 410]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن