محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830611508
رضا رشید پور: چه جوری مثلث شیشه ای شکست!!
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: رضا رشیدپور مثلث شیشهایاش را دوست دارد و حالا كه پخشاش متوقف شده، مثل یك خاطره خوب از آن حرف میزند. درباره برنامهاش و مشكلاتی كه برای پخشاش به وجود آمد، صریحتر از آنی بود كه انتظار داشتیم،... رضا رشیدپور مثلث شیشهایاش را دوست دارد و حالا كه پخشاش متوقف شده، مثل یك خاطره خوب از آن حرف میزند. درباره برنامهاش و مشكلاتی كه برای پخشاش به وجود آمد، صریحتر از آنی بود كه انتظار داشتیم، هر چند كه حواساش بود طوری حرف نزند كه مشكلات خودش و برنامهاش از این كه هست بیشتر شود. آقا این ماجرای دكور برنامه و نشانههای شیطانپرستی چی بود؟راستاش من هم اول توی اینترنت دیدم. فكر نمیكردم این قدر گسترش پیدا كند...اولاش فكر كردم شوخی است...به نظر من هم اولاش این طوری آمد. حتی در یك نامه رسمیكه در این زمینه به دست گروه اجتماعی رسیده بود...نامه رسمیفرستاده بودند؟!آره. مدیر گروه هم زیر این نامه نوشته بود: جلالخالق! اول برایمان در همین حد بود. اما بعد دیدیم تعدادی از دوستان قضیه را جدی دیدهاند. به نظرم بخشی از واكنشهای جدی اطرافمان، انگار بیشتر باید در شاخه هجو دستهبندی شوند. به هر حال صدا و سیما این قدر بیدر و پیكر نیست كه یك نفر وارد شود و برنامه ببرد روی آنتن تا تبلیغی برای یك گروه فراماسونر شیطانپرست باشد! اگر قرار باشد ماجرا این طوری پیش برود كه نیروهای امنیتی چه كارهاند؟ ترجیح میدهم به قول مهران مدیری، به كسی كه این حرفها را زده و نوشته، فقط نگاه كنم. من زیاد با روابط و قوانین درون سازمان آشنا نیستم. میشود برایم بگویی كه این جور حرفها و فشارها چه قدر میتوانند در تعطیلی یك برنامه موثر باشند؟به هر حال نمیشود برنامهای كه درباره انتقاد و انتقادپذیری است، از نقد مستدل ناراحت و دلگیر شود. اما این اتفاقی است كه از طرف منتقدان آگاه میافتد. به خصوص یك برنامه زنده شب به شب كه خودش را در معرض چنین انتقادهایی قرار میدهد.صد در صد. و اصلا جذابیتاش در همین است. حتی پیش میآمد كه در برنامههای خودمان، چنین انتقادی نسبت به خود برنامه توسط مهمانان برنامه شكل بگیرد و من هم این را میپذیرفتم. ولی این ماجرای شیطانپرستی، به نظرم دستاویز خیلی سبكی است. خندهدار است. من این را اول در روزنامه جوان دیدم. ماجرا از همان جا شروع شد؟نه، روزنامه جوان هم به نقل از سایتهای اینترنتی به شكل كامل چاپ كرد. انتظار داشتم قبل از چاپ حداقل تماسی با ما میگرفتند. اگر ما مسلمانیم، باید بدانیم كه ریختن آبروی مومن از قتل نفس بدتر است.یا آن فرمایش حضرت علی كه اگر خلخال از پای زن یهودی درآورده شود، مرد مسلمان اگر از غصه بمیرد حق دارد...اما این اتفاقی است كه در این موارد خیلی ساده اتفاق میافتد. دارند به ما میگویند كه نه تنها خداپرست نیستیم كه شیطانپرستیم! این ریختن آبروی مومن نیست؟ به سهم خودم از نهادهای امنیتی میخواهم كه با چنین مواردی برخورد كنند. این روند تخریب این روزها به شدت دارد اشاعه پیدا میكند و همه را در برمیگیرد و به نظرم كمكم كار به جاهای باریك كشیده میشود. یك كشتی است كه اگر سوراخ شود، كل جامعه فرهنگی ما را میتواند غرق كند. این روزها وقتی سر و كله یك آنتن ماهواره در قابی از یك فیلم سینمایی پیدا میشود، حذفاش میكنند و وجود چنین عنصری را بر بام خانهای در تهران، ناشایست میدانند؛ اما وقتی یك نفر چنین توهینی به گروه تولید كننده یك برنامه میكند، هیچ كس واكنش نشان نمیدهد. به جز این مقاله و اشاره، كدام بخشها در این سی و پنج برنامه مثلث شیشهای، واكنش ایجاد كرد و باعث فشار شد؟ما ایرانیها در اقشار مختلف نقدپذیر نیستیم. مخصوصا اگر پای منافعمان در میان باشد. مثلا وقتی پای یك منفعت چهار میلیون تومانی مثل عمل جراحی دماغ مطرح است، دو نفر پزشك به خودشان اجازه میدهند كه در یك برنامه زنده روی آنتن، حرفهای عجیبی به هم بزنند.جالب است كه نایب رئیس انجمن جراحان گفت كه وظیفه رسانه، مطرح كردن احتمال مرگ بیمار، به دلیل جراحی در یك مطب خصوصی نیست!آره. دیدی واكنشاش را؟ وقتی یك پزشك كه در مسند قدرت نیست، چنین واكنشی نشان میدهد؛ من از سیاستمدارش چه انتظاری داشته باشم؟ بعد هفته نامه سلامت برمیدارد دو تا گزارش چاپ میكند و بدترین چیزها را به من نسبت میدهد و حتی تماسی با من نمیگیرد تا حداقل نظر من هم در آن پرونده مطبوعاتی چاپ شود. جالب این جاست كه در مقایسه با سایر صنوف، سیاستمدارها انگار بیشتر تحمل نقد دارند. به خصوص در این شرایط كه انگار هر كسی آماده است تا برداشت خاص خودش را از هر واقعه و هر گفتهای داشته باشد، آن هم با غلبه نگاه سیاسی. مثلا یادم هست كه در برنامهای دو تا مهمان تلفنی داشتم، به اولی گفتم فلانی عزیز، و به دومیگفتم فلانی، كه ناگهان دوست خیلی نازنینی گفت با چه مجوزی چنین كاری كردی؟ به یكی گفتی عزیز و به دیگر نگفتی! آخر این چه برداشتی از یك گفت و گوی زنده است. به خاطر همین چیزهاست كه با وجود همه انتقادهایی كه از برنامههایت داشتم، شبی كه این آخری تعطیل شد، با خودم گفتم كه به هر حال رضا رشیدپور كسی است كه در چنین فضایی توانسته 200 برنامه زنده روی آنتن ببرد. هر انتقادی داشته باشم، به نظرم این اتفاقی ستودنی است و دارد یك فرهنگ نقد را در جامعه جا میاندازد. خب، من هم انتظار چنین نقدهایی را دارم. یادم هست در روزنامه "شرق"، مینا اكبری یادداشت خیلی تندی درباره برنامههای من نوشته بود یا سایت "سینمای ما"، كه دائم مطالب انتقادی در این باره كار میكند. با این وجود انتظار چنین نقدهایی را دارم. بیاییم حرف بزنیم. حتی نصیحت كنیم. ولی این كه جلوی یك برنامه را به نام چیزی مثل شیطانپرستی بگیریم و آن را از بین ببریم، اتفاق خوبی نیست. همین جا میخواهم از مدیران تلویزیون تشكر كنم. وقتی یك مدیر از اعتبار خودش خرج نقد میكند، باید نتیجهاش را ببیند؛ گیرم كه حرفهای من تعبیر به چاپلوسی شود. آقای ضرغامییك آدم منطقی است. حرفهایت را گوش میكند و قسمتهای منطقیاش را میپسندد و میپذیرد. آقای رجبی معمار، مدیر شبكه پنج یك آدم فرهنگی است و تمام تلاشاش را به خرج داد تا "مثلث شیشهای" همین سی و پنج برنامه روی آنتن باقی بماند. اینها آدمهای ارزشمندیاند كه دارند از اعتبارشان برای پخش یك برنامه انتقادی مایه میگذارند...آن هم در شرایطی كه شعار اغلب مدیران فرهنگی ما انگار این است كه: سری را كه درد نمیكند دستمال نمیبندد، از وقوع یك حادثه فرهنگی كه بوی گرفتاری از آن به مشام برسد، هراس دارند. به نظرم این مدیران دارند ریسك میكنند تا چنین برنامهای را روی آنتن برود. سی و پنج جلسه جسارت به خرج دادند تا چنین برنامهای روی آنتن برود. بگذار تا بدانند حداقل یك نفر هست كه قدر كارشان را میداند. ظاهرا علاقهای نداری بخشهای حساسیتبرانگیز برنامهات را شرح دهی. بحث را میبری سمت دیگر... این را بیخیال شو. بگذار عوضاش بگویم كدام بخشها بازتاب خوبی داشت... پس بگذار من سوال كنم. مثلا آن برنامه با حضور عبدالعلیزاده، وزیر مسكن دولت خاتمیو حرفهایش در نقد دولت كه برایتان ظاهراً دردسر شد. میدانستی اگر به برنامه بیاید، چه موضعی را در پیش میگیرد؟خب، طبیعتا وقتی وزیر سابق متعلق به جناح دیگر را میآوری جلوی دوربین، معلوم است چه برخوردی میكند......یا مثلا وزیر مستعفی دولت، داود دانشجعفری كه به محض جدا شدن از كابینه، به برنامه شما دعوت میشود. این اتفاقی است كه معمولا در برنامههای تلویزیونی نمیافتد. منطق اتاق فكر ما برای دعوت از این افراد، از این قرار بود كه فرد مورد بحث میآید و حرفهایش را میزند. بخشی از دلایل و انتقادهایش لابد درست است. اما برخی از این دلایل به عقیده برخی غیرمنطقی است. حالا فردی یا مسئولی كه اعتقاد دارد این حرفها غیر منطقی است، او هم بیاید و حرفاش را بزند. خب، چرا دولتی كه در این برنامهها مورد انتقاد قرار میگیرد، هیچ نمایندهای در این برنامه نداشت؟خودشان نیامدند. ما بارها دعوت كردیم. روی آنتن بارها چنین دعوتی را مطرح كردم. در همان برنامه آقای عبدالعلیزاده، حداقل شش بار گفتم كه حق پاسخگویی برای آنهایی كه مورد انتقاد قرار گرفتهاند، محفوظ است. هر كدام از دوستان كه نقدی بر این حرفها وارد میدانند، كافی است تماس بگیرند تا به این برنامه دعوت شوند. بارها هم اعلام كردیم كه موضع مهمانها، موضع صدا و سیما و مثلث شیشهای نیست. این برنامه فقط یك محمل و یك بستر است. عوض این كه بگوییم مثلث شیشهای دارد شیطانپرستی ترویج میكند، میتوانستیم به برنامه بیاییم و به شكل منطقی با حرفهای وزیر سابق مسكن مخالفت كنیم. راهشان كاملا باز بود. یك حسن دیگر برنامه تو این بود كه خواهناخواه مهماناش را بیروتوش عرضه میكرد و این اتفاق مهمیاست. با برخورد تو با مهمانهایت هر چه قدر مشكل داشته باشم، به هر حال تهاش كه نگاه میكردی، میدیدی برنامه روی آنتن رفته و تو به شكل زنده واكنشهای یك آدم را دیدهای. پس میتوانی دربارهاش قضاوت كنی. چه مجری برنامه با او تعارف داشته باشد، چه نداشته باشد. چه فلان سوال را پرسیده باشد، چه نپرسیده باشد...آخر من بلدم از مهمانام پنالتی بگیرم و گل بزنم؛ اما احساس میكردم همین كه داور سوت زد و پنالتی گرفت، باقی ماجرا و گل شدن توپ را خود مخاطب میتواند در ذهناش ببیند. دیگر لازم نیست بیایم و پشت توپ بایستم و گل بزنم و پیراهنام را دربیاورم و به هوادارهایم نشان بدهم.حرف درستی است... آقای رجبیمعمار هم هفته گذشته در گفت و گویی به این نكته اشاره كرد كه خیلی خوشام آمد...چند مورد هم البته پیش آمد كه سوت داور كار نكرد و مهمان برنامه زیادی پیش رفت و توپ خودش گل شد و برایت دردسر درست كرد.آره. این اتفاق هم افتاد. از جنجالهای روز فاصله بگیریم و برویم سراغ روزهای شكلگیری این سری برنامهها. سر و كله اولین سری این برنامهها، یعنی "عبور شیشهای" چطور بین برنامههای سیما پیدا شد؟از همان اولاش به سه سری برنامه فكر كرده بودیم. اسمهایشان مشخص بود.یعنی از همان اول میدانستید كه اسم این سومیمثلا مثلث شیشهای است؟آره.به این میگویند شیطانپرستی پیشبینی شده......برای هر كدام از این اسمها و برنامهها هم فلسفه خاص خودش را داشتیم. عبور شیشهای بر این اساس بود كه مسائل را فقط نشان میدهیم و از كنارشان عبور میكنیم. یعنی فقط سوال را مطرح میكردیم. در شب شیشهای ماجرا فرق داشت. قرار بود این عبورها را تبدیل به اقامت كنیم. بنشینیم و دربارهشان حرف بزنیم. یعنی مهمان حتما باید به سوال ما پاسخ میداد و بالاخره در مثلث شیشهای، سوت داور، یعنی واكنش مخاطب را اضافه كردیم كه ضلع سوم مثلث در برخورد ما با مهمانانمان بود. این دیگر یك نشست دوطرفه نیست. عبور شیشهای و شب شیشهای به نتیجه رسیدند و دوست داشتم مثلث شیشهای هم در اوج تمام شود. پس با وجود این ایده، چرا تاثیر حضور مخاطب در مثلث شیشهای كم بود؟ انگار صدایش شنیده نمیشد.به نظرم مخاطب در این برنامه حضور داشت. چطور؟ در نوع گفت و گوی من و مهمانام. این بار روی هوش مخاطب هم حساب كرده بودیم. در عبور شیشهای، از مهمان برنامه سوال میكردیم و او هر پاسخی میداد میپذیرفتیم، ولی در مثلث شیشهای به جواب مهمان قانع نبودیم. سعی میكردیم تا مخاطب ما قانع نشده، سوال را ادامه دهیم. مثلا فرض كن در برنامه علی دایی، وقتی از دایی میپرسیدیم چرا علی كریمیرا بازی نمیدهی و او پاسخ میداد كه چون آماده نیست، از زبان مخاطبمان گفت و گو را ادامه میدادیم و میگفتیم: شاید هم به این خاطر باشد كه نمیخواهی ركوردت را بشكند. این اضافه میشد. یك نكته دیگر درباره برنامه های تو، درصد بالای اتفاقاتی است كه برای رسانه ملی ما، هر كدام از این اتفاقات یك خطا و سوتی به حساب میآیند. مثلا حرفهای سیروس گرجستانی درباره مایكل جكسون. چطور توانستی همه این خطاها را رد كنی و باز روی آنتن بمانی؟ این وسط نكته قابل توضیحی وجود دارد؟خب، یك بخشاش برمیگردد به یك جور درایت رسانهای. از خودت میپرسم. فكر كن عوض این كه برنامه را قطع كنم، مینشستم و با گرجستانی درباره مایكل جكسون صحبت میكردم. خوب بود؟ و اصلا میارزید به این خاطر برنامه تعطیل شود؟اتفاقا در چنین مواردی، من هم ترجیح میدهم عمر طولانی فعالیت را انتخاب كنم تا این كه هزینه حرف زدن در چنین موردی را بپردازم... دقیقا...ولی انگار متوجه سوالام نشدی. من كه نمیگویم چرا صحبت در این باره را ادامه ندادی. مقصودم بیشتر این است كه وقتی چنین اتفاقاتی میافتد، اتفاقاتی كه بروز هر كدامشان میتواند یك برنامه را تعطیل كند، چطور شد كه باز توانستی در این فضا ادامه بدهی؟آها. پس حالا میتوانم برگردم به تشكری كه چند دقیقه قبل از مسئولان شبكه تهران داشتم. دیدی كه یك چاپلوسی بیمعنی نبود. پس واقعا چنین اتفاقاتی افتاده و آنها از برنامه حمایت كردهاند و پایش ایستادهاند.مهمترین اینجور اتفاقات خطرناك در این چند دوره چی بود؟مثلا همین ماجرای مایكل جكسن، یا گفتوگوی معروف با بهروز صفاریان...یكی از برنامههای مورد علاقه من در تاریخ تلویزیونبینیام هم است...اتفاقا برنامه محبوب من هم هست...باور نمیكنم. چون در تمام طول برنامه داشتی تلاش میكردی كه صفاریان حرفهایش را نزند. ضمن این كه رسما برنامه را زودتر تمام كردی...برو جدول برنامههای شبكه تهران را ببین. آن شب قرار بود فیلم سینمایی پخش كنند و ما باید برنامه را زودتر تمام میكردیم.این را همان موقع هم گفتی. ولی اجازه بده این یكی حرفات را باور نكنم...باور نمیكنی؟ این حق توست. ولی دارم با صداقت باهات حرف میزنم. حداقل این را قبول داری كه بهروز صفاریان در آن برنامه از كنترل تو و سازمان خارج شد؟در این كه بهروز صفاریان در آن برنامه بسیاری از خط قرمزهای سازمان را رد كرد، حرفی نیست. ولی قبول كن كه یك چالش واقعی را روی پرده شاهد بودی.به نظرم این چالش اگر دست خودت بود، ترجیح میدادی اتفاق نیفتد.شاید در مواردی این طور باشد. به خاطر این كه بهروز حرفهایی میزد كه نه سازمان و نه من جوابی برایش نداشتیم و اصلا در حد و حدود مسئولیتهای ما نبود. اما وقتی سازمان این قدر پای یك برنامه میایستد و پخشاش میكند، دیگر نامردی است كه به سانسور هم محكوماش كنیم. به هر حال برنامه خیلی خوبی بود...ما برنامههای خوب دیگری هم داشتیم. مثلا گفت و گو با رئیس سازمان ملی جوانان یا مهرداد بذرپاش كه به نظرم خیلی برنامه خوبی بود. بعد از گفت و گو با رئیس سازمان ملی جوانان، سازمان ثبت اسناد هم فكس زد و آمار ما را تایید كرد كه این فكس را روی آنتن هم خواندم. ببین. همان 35 تا برنامه هم انگار زیادی بوده! راستی، این وسط یك برنامه دیگر هم داشتی به اسم مثلث كه بیشتر تلفنی بود و یك شب هم بیشتر پخش نشد.آره. آن برنامه ایده جذابی داشت كه اگر ادامه پیدا میكرد، پربینندهترین برنامه تلویزیون میشد. بعد چرا ادامه پیدا نكرد؟صلاح در این بود كه...آخر سازمانی مثل رادیو و تلویزیون، با این همه برنامهریزی برای روی آنتن بردن یك برنامه، چطور به این سرعت عقیدهاش عوض شد؟ آخر اگر قرار بود همه چیز از روی برنامهریزی پیش برود... آقای رجبی معمار بعد از توقف پخش این برنامه، گفت و گویی كردند و گفتند در فضای فعلی، ساختن یك برنامه چالشی، چیزی نزدیك به حماقت است. ولی روی برنامهریزی سازمان در این مورد میشود حساب كرد.باور كن خودم هم نمیدانم كه چرا آن برنامه "مثلث" بعد از یك قسمت تعطیل شد. بحثهای زیادی در آن برنامه به میان آمد، از جمله این كه گفته شد چرا به خوانندگانی مثل فرزاد فرزین و محسن نامجو مجوز دادید اما به محسن چاوشی مجوز نمیدهید كه انگار وزارت ارشاد در این زمینه گلایهمند بود. اینحرفها در گفت و گو با چه كسی مطرح شد؟آقای دشتگلی، رئیس هیات نظارت بر موسیقی. با این وجود دلیل اصلی توقف پخش آن برنامه را نمیدانم. تازه همه اینها در شرایطی است كه رئیس سازمان صدا و سیما، چند بار گفته كه تعدادی از خط قرمزهای موجود كاذب است. من كاری به خط و خطوط سیاسی ندارم. به نظرم الان صدا و سیما در موضع مظلومیت قرار گرفته. از طرف همه نهادهای سیاسی و اجتماعی تحت فشار است. هر سریالی كه پخش میكند، یك گروه نامه مینویسند. آخر من نمیدانم هیچ كجای دنیا پزشك بد و نویسنده بیكار و بیعار وجود ندارد؟ از طرف دیگر خیلی زود مسائل فرهنگی را امنیتی میكنیم. همین روزها خواندم كه وزیر ارشاد گفته در مسئله موسیقی زیرزمینی، نیروی امنیتی دخالت میكند. این طوری شأن پلیس را هم پایین میآوریم. به فیلمسازها و تهیهكنندههایی هم كه با نكتهای در اثرشان مشكل داریم، مثل یك مجرم رفتار میكنیم. كدام بخشها از برنامه مثلث شیشهای بود كه به ضریب هوشی مخاطبات ایمان آوردی؟ پاسخی داد كه انتظار نداشتی؟یكی آن مورد خواب آقای كروبی كه تصور میكردم آقای كروبی فقط به این شوخی بخندند، اما ایشان گفتند: من خودم كه دیگر اصلا نمیخوابم. به نامزدهای دیگر هم توصیه میكنم كه نخوابند. بعدی هم فیروز كریمیبود كه وقتی نظرش را درباره علیآبادی رئیس سازمان تربیت بدنی پرسیدم، گفت: مدیری بسیار خوب و لایق و توانمند... البته در شهرداری!و كجا بود كه به این نتیجه رسیدی كه دیگر بحث پیش نمیرود و برنامه دیگر هدر رفته است...در مورد رامبد جوان، كه حاضر به این جور گفت و گو نبود و انتقادها را جدی نمیگرفت. از یك جای برنامه به بعد، به نظرم رسید كه از این برنامه دیگر چیزی درنمیآید و زدم به در شوخی و تفریح. كدام جلسه به تو خوش گذشت؟گفت و گو با پسر دكتر بهشتی، سر این بحث كه چرا انقلاب ما دچار آنارشیسم نشد. بعد از آن برنامه به نظرم رسید كه به اندازه كافی در این زمینه تحقیق كردهام و از متانت ایشان در این بحث لذت بردم. از كدام برنامه زیاد استقبال شد؟برنامه مربوط به فیروز كریمی. مردم خیلی دوست داشتند. حتی شهرداری هم در تلویزیونهایش در سطح شهر، به جای بازی جام ملتها كه همزمان برگزار میشد، مثلث شیشهای فیروز كریمیرا پخش میكرد و مردم هم نشسته بودند و نگاه میكردند.یك برنامه هم انگار قرار بود با حضور آقای رحیم مشایی پخش شود كه نشد...قرار بود آقای رحیممشایی به مثلث شیشهای بیایند، اما شب قبل از حضور او، هنگامه قاضیانی مهمان ما بود كه از بازسازی بیحساب و كتاب آثار باستانی، شكایت داشت و میگفت كجای دنیا با آجر سه سانتی، بناهای تاریخی را مرمت میكنند. این سوال را یكی از خبرنگاران، فردای آن روز از آقای مشایی، در حالی كه رئیس جمهور از كاخموزه گلستان بازدید میكردند، پرسیده بود و آقای مشایی گفته بود كی این حرف زده، گفته بودند خانم قاضیانی در برنامه مثلث شیشهای. آقای مشایی هم گفته بودند كه قرار آن شبشان برای حضور در برنامه را لغو كنند. و حالا سوال آخر، چطور تلویزیون حاضر شد آنتن زنده در اختیار مجری برنامهای كه دیگر قرار نیست پخش شود بگذارد تا هم گزیده برنامههای قبلیاش را پخش كند و هم آن وسط یكی، دو تا كنایه به تعطیل شدن برنامهاش بزند. گفتم كه، تا این لحظه كه نشستهایم و داریم حرف میزنیم، سازمان صدا و سیما از برنامه مثلث شیشهای راضی است و لازم نبود پخشاش متوقف شود. شاید یكی، دو جا باید پاسخگویی صورت میگرفت كه آن هم مشكل پاسخگوهاست و مثلث شیشهای به هیچ وجه كوتاهی نكرده است. این را هم اضافه كنم كه به نظر من، سعه صدری كه باقی جاها باید دنبالاش گشت، در سازمان صدا و سیما وجود دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 523]
صفحات پیشنهادی
رضا رشید پور: چه جوری مثلث شیشه ای شکست!!
رضا رشید پور: چه جوری مثلث شیشه ای شکست!! رضا رشیدپور مثلث شیشهایاش را دوست دارد و حالا كه پخشاش متوقف شده، مثل یك خاطره خوب از آن حرف میزند. ...
رضا رشید پور: چه جوری مثلث شیشه ای شکست!! رضا رشیدپور مثلث شیشهایاش را دوست دارد و حالا كه پخشاش متوقف شده، مثل یك خاطره خوب از آن حرف میزند. ...
رضا رشيدپور: رسانه؛ هنر چندم؟!
رضا رشیدپور مطالب مرتبط: رضا رشید پور: چه جوری مثلث شیشه ای شکست!! گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ /culture منبع: www.aftab.ir شما هم رأی بدید ...
رضا رشیدپور مطالب مرتبط: رضا رشید پور: چه جوری مثلث شیشه ای شکست!! گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ /culture منبع: www.aftab.ir شما هم رأی بدید ...
میرداماد و آتش شهوت
رضا رشید پور: چه جوری مثلث شیشه ای شکست!! برنامهسازی جذاب برای بچهها · شیرینی لقمه سیب · پهلویها تاریخ را به میل خود دست كاری كردند ...
رضا رشید پور: چه جوری مثلث شیشه ای شکست!! برنامهسازی جذاب برای بچهها · شیرینی لقمه سیب · پهلویها تاریخ را به میل خود دست كاری كردند ...
تختی از زبان شعر
از این گونه گفتار بسیار بود نبودی تو و گفتنه در كار بود كنون ای گل امید بازآمده ... دگرپس از مرگ آن نامبردار یلچرا هست توش و توانی دگرهمانا پس از پور دستان ساماز ... رضا براهنی: کسی که ماتم خود را به آسمان رساند چه یادگارسیاهی نهاد بر ... است و جانگداز غم بیبرادری آن قامت رشید و دل خاک خوفناکآوخ ز جور چراغ پرافسون ...
از این گونه گفتار بسیار بود نبودی تو و گفتنه در كار بود كنون ای گل امید بازآمده ... دگرپس از مرگ آن نامبردار یلچرا هست توش و توانی دگرهمانا پس از پور دستان ساماز ... رضا براهنی: کسی که ماتم خود را به آسمان رساند چه یادگارسیاهی نهاد بر ... است و جانگداز غم بیبرادری آن قامت رشید و دل خاک خوفناکآوخ ز جور چراغ پرافسون ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها