واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نمونه هايي از سخنراني (1) با توجه به مقالات گذشته و نکاتي که درباره مقدمه و چگونگي آن بيان شد، در اين نوشتار و همچنين مقاله بعدي ميخواهيم، نمونه هايي از سخنراني را ذکر کنيم. دقت کنيد که نحوه ورود و خروج و همچنين بيان مقدمه چگونه است. در لابلاي مطالب آموزشي، به نمونه هايي از سخنراني ها که در برخي مواقع ممکن است به صورت ناگهاني هم، اتفاق بيفتد، اشاره مي شود. فرض کنيد. از سخنران مىخواهند كه خطبهاى ايراد نمايد. در آن خطابه، هدف مخصوصى مورد نظر نيست و سخنران نمىخواهد درباره مطلب معينى سخن بگويد. در اين جا، خطيب به مقدمه نياز ندارد، بلكه مطلبى را كه موافق ذوق خود و متناسب با فكر شنوندگان باشد، انتخاب مىكند و بدون مقدمه، پيرامون آن سخن مىگويد. در اين سخنرانى، نه فقط مقدمه لازم نيست، بلكه ذكر مقدمه خلاف بلاغت است. روى ان اميرالمؤمنين قال للحسن (عليه السلام) قم فاخطب لا سمع كلامك فقام و قال الحمد لله الذى من تكلم سمع كلامه و من سكت علم ما فى نفسه و من عاش فعليه رزقه و من مات واليه معاده و صلى الله على محمد و آله الطاهرين و سلم اما بعد فان القبور محلتنا والقيامه موعدنا والله عارضنا و ان عليا باب من دخله كان آمناً و من خرج منه كان كافراً.(1) روايت شده است كه اميرالمؤمنين على (عليه السلام) به فرزندش حضرت مجتبى فرمود: برخيز، خطبهاى بخوان كه من كلامت را بشنوم. امام مجتبى از جا حركت كرد و گفت: حمد براى خداوندى است كه هر كس زنده باشد، رزقش بر عهده او است و هر كس بميرد، بازگشتش به سوى خداوند است. آن گاه، بر حضرت محمد و آلش درود فرستاد. ممكن است خطباى اسلام، در پارهاى از مواقع، با وضعى اين چنين آشفته و پر جنجال مواجه گردند. اگر بتوانند چند لحظه مردم را ساكت كنند، بايد حتماً بدون مقدمه سخن بگويند و تذكرات خويش را با عباراتى كم و كوتاه بيان نمايند.سپس فرمود: قبرها جايگاه ما است و قيامت وعده گاه ما. خداوند، در آن روز، طبق رفتارى كه در دنيا داشتهايم، با ما عمل خواهد نمود. على (عليه السلام) درى است كه هر كس به آن داخل شود، در امان است و هر كس از آن خارج گردد، گرفتار كفر و ناامنى است. على (عليه السلام)، خود، اول خطيب عالم اسلامى بود. امام مجتبى به امر پدر، خطبه كوتاهى را با محتوايى رفيع، بدون مقدمه، در محضر مقدسش ايراد نمود، و موجبات رضايت خاطر آن حضرت را فراهم آورد. در ذيل حديث آمده است كه على (عليه السلام)، پس از پايان خطبه، در كنار فرزند آمد و مراتب خشنودى و رضايت خاطر خويشتن را از سخنان او ابراز فرمود. نمونه ديگر: جمعيت زيادى را در نظر بگيريد، از زن و مرد، بزرگ و كوچك و ميانسال و جوان، كه روز سيزده فروردين، طبق مراسم معمول، از شهر خارج شده و در سرزمين بالنسبه وسيعى گرد هم آمدهاند. بعضى در جست و خيزند، برخى فوتبال مىزنند، گروهى فرياد مىكشند، عدهاى مىخندند، و جمعى در حال كشمكش و نزاعاند. اگر يكى از مأمورين انتظامى، در اين اوضاع آشفته و ناموزون، بخواهد با مردم سخن بگويد و از اعمال ناروا و خلافشان جلوگيرى نمايد، در درجه اول بايد آنان را ساكت كند و به استماعشان وادار سازد. البته اسكات مردم به طور عادى ناممكن است و گوينده بايد از يك عمل غير عادى استفاده كند و چند لحظه مردم را ساكت نمايد و پيام خود را برق آسا به آنان بگويد. در چنين شرايطى، گوينده، بلندگو را مهيا مىكند، كنار بلندگو مىايستد، با سلاح گرم چند تير پىدرپى در فضا شليك مىكند، مردم با شنيدن صداى تير ساكت مىشوند كه بفهمند چه شده، سخنران به سرعت از اين فرصت استفاده مىكند، پيام خود را فشرده و بدون مقدمه به مردم ابلاغ مىنمايد و چنين مىگويد: آگاه باشيد. تعدادى مأمور انتظامى، با لباس عادى بين شما پراكندهاند. متعرض زنان نشويد. دگران را اذيت نكنيد، كه شخص مزاحم، بلافاصله دستگير و به زندان اعزام مىگردد و فردا پروندهاش به جريان مىافتد. ممكن است خطباى اسلام، در پارهاى از مواقع، با وضعى اين چنين آشفته و پر جنجال مواجه گردند. اگر بتوانند چند لحظه مردم را ساكت كنند، بايد حتماً بدون مقدمه سخن بگويند و تذكرات خويش را با عباراتى كم و كوتاه بيان نمايند. چه، اگر بخواهند در آن محيط نا آرام، براى سخن، مقدمهاى بياودند، هر چند كوتاه باشد، سكوت موقت از ميان مىرود و خطيب از گفتن چند حمله لازم و ضرورى باز مىماند. منبع:1. بحار، ج 75، ص 114سخن و سخنوري - محمد تقي فلسفيتهيه : محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14664]