واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۲۲ فروردين ۱۳۹۴ (۱۲:۱ب.ظ)
تلخي بي پايان/ با دعوا و ناسزا هم از ميدان به در نمي روند! گروه فرهنگي خبرگزاري موج
تلخ است؛ اما مثل تمام چيزهاي تلخي که به همان اندازه روشن و حقيقياند، موضوع نگارش پاياننامه در موضوعات مختلف براي دانشجويان، توسط مؤسسات گوناگون بهظاهر فرهنگي هم حقيقت دارد، آنقدر حقيقت دارد که وقتي به يکي از مؤسسات اينچنيني مراجعه ميکني و آنها هرچقدر هم که با ديدن يک مشتري دستبهنقد قند در دلشان آب ميشود و بهدروغ شکر فراوان! هم به شما تعارف ميکنند، بازهم تلخي و سنگيني ماجرا بدجور توي ذوق ات ميزند و با خود فکر ميکني که چرا؟ چرا فضاي علمي کشور تا به اين حد آشفته است و چرا متوليان علم و فرهنگ کشور به طرز دردناکي از ورود و رسيدگي قاطع به اين مساله سرباز ميزنند.
با اين مقدمه با يکي از دانشجوياني که زماني نگارش پاياننامهاش را به يکي از مؤسسات فرهنگي و آموزشي! واقع در خيابان کارگر جنوبي سپرده بود گفتوگو کردهايم که نتيجه آن را در زير ميخوانيد.
*ضمن قدرداني از شما بابت فرصتي که در اختيار ما قرارداديد؛ در صورت امکان خود را معرفي کنيد.
-زارعي هستم. دانشآموخته رشته زبان و ادبيات فارسي در مقطع کارشناسي ار
*از دشواريهاي نگارش پاياننامه بگوييد.
-متأسفانه من خودم پايان نامه ام را ننوشتم. دادم بيرون برايم نوشتند.
*بيرون؟!
-بله همين موسسههايي که مثلاً براي دانشجويان مقاله و پاياننامه مينويسند.
*خوب از نتيجه کار راضي بوديد؟
-راضي؟! چند بار بابت اين قضيه گريه کرده باشم خوب است؟!
*چرا گريه؟!
- ماجرايش مفصل است. از کارشکنيهاي وقت و بيوقت گروه علمي! موسسه گرفته تا مطالب واقعاً سرهمبندي شده و غالباً کپي پيستي که مثلاً تحت عنوان پژوهش و نگارش فصل اول و دوم پاياننامه به دستم ميرسيد.
*خوب چرا خودتان نگارش پاياننامهتان بر عهده نگرفتيد؟ با علم به اينکه ميدانستيد سپردن اين کار به ديگران غيرقانوني است.
-غيرقانوني براي که؟! اگر غيرقانوني بود که اينهمه موسسه مثل قارچ همه جاي تهران سبز نشده بود و لااقل يکي جلوي آنها را ميگرفت! خودم هم متأسفانه دلايل خودم را براي اين کار داشتم. بيماري شديدم و عدم دسترسي به منابع به خاطر شهرستاني بودن، همچنين شاغل بودن و رسيدگي به امور بچهها و منزل مرا ناگزير به اين کارکرد.
*يعني شما از شهرستان براي همين کار به تهران آمده بوديد؟!
-بله...تعريف اين موسسه را از دوستانم شنيده بودم، بنابراين به خاطر مشکلات شخصي و با اين خيال که خوب يک گروه خوب علمي کار را به دست ميگيرد و من هم به ديگر امورم ميرسم در اين چاه افتادم.
*چاه؟!
-بله چاه...دلم به حال خودم ميسوزد. اول کار هزينه کار را تمام و کمال از من گرفتند. بعد هم که...اصلاً وقتي کار را برايم فرستادند دهانم از تعجب بازمانده بود. دوباره خودم نشستم و ظرف دو ماه کار را به هر مصيبتي بود جمع کردم.
*خوب اعتراض ميکرديد!
-فکر ميکنيد نکردم؟! کار حتي به تهديد و شکايت هم رسيد. اما آنها آنقدر از اين مسأله و حواشي آن سود ميبرند که اين مسائل برايشان مهم نيست. چون ميدانند دانشجو اگر شکايت کند پاي خودش هم گير است و دستش بهجايي نميرسد. بنابراين دادوبيداد دانشجو برايشان چندان اهميتي ندارد.
*فکر ميکنيد چرا دانشجويان ديگر رغبتي به نگارش مستقيم پاياننامه ندارند و کار را با همه اين دردسرها به بيرون ميسپارند؟
-البته همه دانشجوها اين کار را نميکنند. برخي که مثل من بيمارند يا مثلاً تاريخ ازدواجشان نزديک است و ميخواهند کار به نحوي جمع شود يا هر دليل ديگر مثل بيحوصلگي و سنگيني بيشازحد کار و... اينکه ميدانند هرچقدر هم براي اين کار زحمت بکشند، بازهم بعد از فارغالتحصيل شدن بيکار ميمانند و...
*خوب نتيجه هم ميگيرند؟
-راستش را بخواهيد نه...زجر هم ميکشند. دعوا هم راه مياندازند. اما بههرحال به دلايلي که در بالا گفتم، اين کار را انجام ميدهند.
*پس ميتوانيم بگوييم شما هستيد که اين مؤسسات هم هستند!
-به روايتي بله...
*و صحبت آخر...
-من يکي از دانشجوياني هستم که در اين ماجرا هم مالم را باختم هم اعصابم به همريخت و حتي با همسرم هم بر سر اين موضوع اختلاف پيدا کردم. از دانشجويان ميخواهم به هر طريقي شده خودشان پاياننامهشان را بنويسند. به هر طريقي که شده... اين مؤسسات بيشتر اعصابشان را خورد ميکنند و خوب اين کار اشکال شرعي هم دارد و درآمد حاصل از مدرک تحصيليشان هم حلال نيست. من خودم هميشه بابت اين موضوع عذاب وجدان دارم.
گفتوگويم با اين دانشآموخته تمام ميشود. اما ناتمامهاي تلخ و آزاردهنده فراواني همچنان در پستوي ذهنم پنهان است که کار را برايم دشوار ميکند.
ما به کدام سمت ميرويم؟!
گفتوگو از: اعظم رمضاني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]