واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۳

روز مادر، روزی که اکثر مردم برای آمدنش لحظه شماری میکنند تا بار دیگر از زحمات مادرانشان قدردانی کنند. خرید کادو و رفتن بر سر مزار، رایج ترین شیوه این قدردانی است، ولی در گوشهای دیگر از شهر، مادرانی هستند که در این روز نه کادویی میگیرند و نه فاتحهای نثار روحشان میشود. آری این مادران، چشم انتظار فرزندانی هستند که یک زمانی به آنان یاد دادهاند بهشت زیر پای مادر است، ولی همان فرزندان، در بهشت زیر پای مادرانشان، آتشی روشن کرده و تمام احساسات پاک مادرانه را خاکستر کردند. به بهانه روز مادر، با چند نفر از دوستان خبرنگار، شاعر، نویسنده، عکاس، بازیگر و طلبه راهی بخش سالمندان آسایشگاه فیاض بخش تبریز میشویم. از همان لحظات اول، بوی پاکی، صداقت، محبت و انتظار به مشامم میرسد، چون به گفته یکی از پرستاران این مرکز، در این بخش یا مادرانی هستند که چشم انتظار فرزندانشان هستند و یا زنانی که آرزوی مادرشدن دارند. زن میانسالی که نمیتواند به راحتی سخن بگوید، در حیاط آسایشگاه به استقبالمان میآید و با حرکات دستش متوجه میشوم که دعایمان میکند و با همان حرفهای شکسته بستهای که تلفظ میکند، من و دوستانم را به سمت بخش سالمندان این مرکز راهنمایی میکند. نگهداری از 23 سالمند زن در مرکز فیاض بخش تبریز به گفته یکی از پرستاران، در این بخش از آسایشگاه، 23 سالمند زن نگهداری میشود. قاسمی با بیان اینکه به کار کردن در این بخش افتخار میکنم، میگوید: تعداد کمی از فرزندان سالمندان، در طول سال برای ملاقات مادرانشان میآیند. وی میافزاید: چند سالمند در این بخش داریم که از وقتی در این مرکز نگهداری میشوند، هیچ شخصی از فرزندان و آشنایان آنان به ملاقاتشان نیامده، ولی آنها همچنان در انتظار روزی هستند که فرزندان و اقوام به ملاقاتشان بیایند. وی ادامه میدهد: چند سالمند دختر مجرد نیز در این بخش نگهداری میشوند. عاشق مادرم هستم طیبه نام یکی از سالمندان مجرد این بخش است. وارد اتاق که میشویم پنج دقیقهای اشک میریزد. سر صحبت را با صدای لرزان آمیخته به شوخی باز میکنم. خودم نمیدانم بخندم یا گریه کنم، ولی طیبه همچنان اشک میریزد. میگویم طیبه خانم اشک شوقت کی تمام میشود؟ با گوشه چارقدش اشکهایش را پاک میکند و قبل از اینکه من عید را برایش تبریک بگویم، میگوید:"جوان، بایرامین مبارک اولسون.الله سیزی یاددان چیخاتماسین کی بیزی یاد الدیز." از احساسش نسبت به کلمه مادر میپرسم. عشق اولین کلمهای است که با لکنت زبان اداء میکند و ناگهان میگوید: عاشق مادرم هستم. طیبه در حالی که هرازگاهی اشکهای مروارید مانندی از کنار گونهاش به روی زانوهایش میافتد، میگوید: بعد از فوت کردن مادر و پدرم دوران بدبختی من شروع شد. میگوید: مال و منال زیادی از پدر و مادرم برایم مانده بود، ولی فامیلهایم به خاطر اینکه تنها بودم، مرا به سالمندان آورده و حاضر نشدند در قبال مال و منال خودم از من نگهداری کنند. طیبه در پایان و در حالی که باز گریه میکند، ادامه میدهد: دوست دارم روزی مادر شوم. اقدس قالیباف نام یکی دیگر از سالمندان این بخش است. او نیز با صدایی حزن آلود و مکثهای چند ثانیهای می گوید: 9 سال است که اینجا هستم، ولی به جز خواهرانم، فرد دیگری به دیدارم نمیآید. پدرم 15 بار به زور مرا به عقد پیرمردها درآورد زهرا محمد حسینی سالمند میانسال دیگری است که برایم از مشکلات و زندگی سخت و فلاکت بار خودش میگوید. از پدر و مادر خود به شدت گلایه میکند و میگوید: 10 ساله بودم که برای اولین بار و با اصرار شدید پدرم با یک پیرمرد 70 ساله لال ازدواج کردم. زهرا هم همانند اقدس و طیبه مدام اشک میریزد، در حالی که دست یکی از خانمهای خبرنگار را میفشارد. وی با بیان اینکه پدر و مادرم نسبت به من بیتفاوت بوده و هستند، میگوید: هیچ کسی جز خواهر بزرگترم به ملاقاتم نمیآید. میگوید تحمل ماندن در اینجا را ندارم. روزی چند عدد قرص خواب استفاده میکنم. از صدا و سیما و خیران میخواهد که برایش کاری کنند تا زندگی عادی خودش را در خارج از این مکان آغاز کند. زهرا در پایان میگوید: به پدر و مادرم و مردم بگویید که نمیخواهم با آنان زندگی کنم. برای من یک خانه تهیه کنند. من هم قول میدهم تنها زندگی کنم و کاری به کارشان نداشته باشم! فرزندانم هرازگاهی به دیدارم میآیند یکی از مادران سالمند مرکز فیاض بخش تبریز به خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه آذربایجان شرقی میگوید: 34 سال پیش همسرم را از دست دادم که حاصل ازدواج ما سه دختر و یک پسر بود. فاطمه شتربان اصل قشلاق با بیان اینکه برای حفظ آبرو و تامین مایحتاج فرزندانم در منازل مردم کار میکردم، ادامه میدهد: هفت ماه در تهران زندگی و کار کردم که یک روز هنگام تمیز کردن سقف یکی از منازل افتادم و به دستم 17 بخیه زدند. انگار هیچ گلهای از فرزندان خود ندارد. حتی خودش هم نمیداند چرا از بخش سالمندان این مرکز سر درآورده است. فاطمه در پایان میگوید: دخترم زهرا به من قول داده که بعد از خرید خانه از من مراقبت خواهد کرد و تنها زهرا وسایل مورد نیاز مرا میآورد. نیازی به بودجه و حمایت دولتی نداریم مدیر آسایشگاه خیریه شهید فیاض بخش تبریز در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه آذربایجان شرقی از پذیرش سالمندان بی بضاعت به صورت کاملا رایگان در این مجموعه خبر میدهد و میگوید:: نیازی به بودجه و حمایت دولتی نداریم، چرا که گردش مالی این مجموعه توسط مردم و به ویژه خیرین صورت میگیرد. لیقوانی با بیان اینکه از مجموع 125 مددجوی تحت پوشش این مرکز، 25 نفر در بخش سالمندان نگهداری میشوند، تصریح میکند: کادر متخصص و درمانی این مرکز 25 نفر است که بعضی به صورت شیفتی و بعضی به صورت شبانه روزی به مددجویان، خدمات ارائه میدهند. وی در ادامه با اشاره به موادی از دستورالعملهای قانونی در این خصوص میافزاید: بر اساس دستورالعملهای قانونی افراد بالای ۶۰ سال به عنوان سالمند تحت پوشش خدمات درمانی و نگهداری این مجموعه قرار میگیرند. لیقوانی تصریح میکند: برخی از سالمندان نیز اگر توان مالی نداشته باشند با تایید اداره کل بهزیستی و مراجع قانونی میتوانند در این مرکز تحت پوشش قرار گیرند. مدیر آسایشگاه خیریه شهید فیاض بخش تبریز می گوید: ظرفیت بخش سالمندان این مرکز، 25 نفر است که در حال حاضر25 نفر تحت پوشش خدمات این بخش قرار گرفتهاند. بر اساس این گزارش، مادر تنها موجود و شاید تنها فرشته هستی است که از جگر گوشههای خود کینهای به دل نمیگیرد و همواره مشتاق موفقیت فرزندان خود است، ولی متاسفانه این فرزندان هستند که با هر بهانهای ترجیح میدهند که والدین خود را به خانههای سالمندان بسپارند. عزیزان، مادرانتان چشم به راهتان هستند. دیر نیست. هنوز هم میتوانید.! گزارش از: سید مرتضی مرتضوی، خبرنگار ایسنا، منطقه آذربایجانشرقی انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6]