تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر بنده اى بر همان چيزى كه در درون داشته و با آن از دنيا رفته، برانگيخته مى شود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806881998




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شليك آخر با دستان صدام!


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شليك آخر با دستان صدام!
نویسنده : علي احمدي فراهاني 
  34سال پيش در چنين روزهايي، عالم مجاهد آيت‌الله‌العظمي سيد‌محمدباقرصدر(ره)، در ميان بهت افكارعمومي و به‌گونه‌اي مظلومانه، درزير شكنجه رژيم صدام به شهادت رسيد. با اين همه اما تا سال‌ها چند و چون واپسين روزهاي حيات سيد ‌مخفي ماند تا سرانجام، يار ديرين او حجت‌الاسلام‌والمسلمين شيخ محمدرضا نعماني زبان به بيان حقايق گشود و گوشه‌هايي از رازهاي واپسين روزهاي حيات او را بازگو كرد. اين نوشتار از خاطرات و گفته‌هاي ايشان فراهم آمده است. مأموريت آيت‌الله‌هاشمي شاهرودي در ايران شيخ محمدرضا نعماني در ميان انبوه خاطرات خويش، روزهايي را به ياد مي‌آورد كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، سيد شهيد شاگرد برازنده و نام‌آور خود آيت‌الله سيد‌محمود‌هاشمي شاهرودي را به ايران فرستاد تا ميان او و امام خميني هماهنگي بيشتري ايجاد كند. از آن روز آيت‌الله‌شاهرودي از استاد خويش جدا شد و تا هم اينك در ايران به سر مي‌برد:‌«شهيد آيت‌الله سيد‌محمد‌باقرصدر پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي ايجاد هماهنگي بين خود و امام خميني، آيت‌الله‌هاشمي‌شاهرودي را به ايران فرستاد و تأكيد داشت كه اين كار به شكل سري انجام شود؛ البته بديهي است كه سري بودن اين مسئله، مدت زيادي دوام نمي‌آورد، چون آيت‌الله شاهرودي از محبوب‌ترين و نزديك‌ترين شاگردان شهيد صدر محسوب مي‌شد و از سوي رژيم بعث هم تحت كنترل بود و قطعاً آنها از سفر ايشان به ايران و نمايندگي از سوي شهيد صدر مطلع مي‌شدند. در واقع اقدام آقاي صدر در اعزام آقاي‌هاشمي‌شاهرودي به ايران، بعثي‌ها را درباره آنچه در آينده قرار بود در عراق پيش بيايد، سخت نگران و وحشتزده كرد، زيرا آنها مي‌دانستند آقاي شاهرودي شخصيت مهم و برجسته‌اي است و سفر ايشان به ايران نمي‌تواند بدون يك هدف بزرگ و مهم صورت گرفته باشد، لذا حزب بعث به شكل بي‌سابقه‌اي بر كنترل و مراقبت از شهيد صدر افزود». (1) روزهاي محنت‌‌بار سيد در «حصر» رژيم صدام پس از برخاستن اولين موج نهضت اسلامي در عراق، از دستگيري آيت‌الله صدر طرفي نبست، از اين رو به حصر خانگي وي روي آورد. شايد اگر شيخ محمدرضا نعماني در آن روزها در كنار سيد نبود، واقعيت‌هاي آن روزهاي او، در دل تاريخ مدفون مي‌گشت. وقايعي از اين دست: ‌«رژيم عراق با دستگير كردن شهيد صدر در روز هفدهم رجب، قصد داشت ايشان را اعدام كند، ولي وقتي با واكنش مردم روبه‌رو شد، تصميم گرفت ايشان را در شرايط حصر در منزل قرار دهد. اين حصر آغاز شد و ماه به طول انجاميد و در نهايت به شهادت شهيد صدر منتهي شد. رژيم در ادامه اقدامات خود و پس از محاصره منزل، آب و برق و تلفن منزل شهيد صدر را قطع كرد. اين وضعيت، حدود 15 روز به طول انجاميد و اگر در خانه، منبع آب نبود، تشنگي، همه اهل خانه را تلف مي‌كرد. به نظر مي‌رسيد كه هدفشان هم همين بود. از سوي ديگر، آنها حاج‌عباس، خدمتگزار سيد را از ورود به منزل منع كردند تا شهيد صدر و خانواده‌‌اش را با گرسنگي از پا درآورند. حاج عباس، پيش از محاصره منزل، وظيفه تهيه مايحتاج خانواده سيد را بر عهده داشت. ما به دليل همين محاصره بي‌رحمانه و قطع ورود مواد غذايي، ناچار بوديم از نان‌هاي خشك و غيرقابل مصرف استفاده كنيم. يادم است كه يك روز من و شهيد صدر با همين نان‌ها مشغول صرف ناهار بوديم كه ايشان در چهره بنده علائم ناراحتي را مشاهده كرد. من البته به خاطر خودم ناراحت نبودم. با خودم مي‌گفتم سبحان‌الله كه نايب امام معصوم، اين نان‌هاي خشك را مي‌خورد، اما سركش‌ها و طاغوتي‌ها لذيذترين و گواراترين خوراكي‌ها را در اختيار دارند. سيد وقتي چهره مرا ديد، گفت: اين لذيذترين غذايي است كه در عمرم خورده‌ام، چون در راه خدا و به خاطر خداست. به هر حال روزها پشت سر هم مي‌گذشتند و پيوسته بر رنج شهيد صدر افزوده مي‌شد. سيد با مشاهده گرسنگي كودكان و رنج مادر بيمار و سالخورده‌‌اش، بيشتر احساس تنگنا و رنج مي‌كرد و مي‌فرمود: اينها به خاطر من از گرسنگي تلف خواهند شد، اما تا وقتي كه اين وضعيت براي اسلام است، من راضي و خوشحال هستم و براي بالاتر از آن هم آماده‌ام! با پيچيدن خبر محاصره غذايي منزل شهيد صدر در ميان مردم، رژيم بعث تحت فشار قرار گرفت، البته نه از ناحيه مرجعيت و حوزه، بلكه از سوي عامه مؤمنين و جوانان كه با نوشتن شعار روي ديوارها و توزيع اعلاميه، محاصره غذايي مرجع شيعه را محكوم مي‌كردند. اين فشارها موجب شد كه رژيم بعث، محاصره غذايي را لغو كند و به حاج عباس اجازه داد كه روزانه، تحت نظارت مأموران، مواد خوراكي منزل شهيد صدر را تأمين كند. يك مأمور امنيتي، هر روز، سايه به سايه، حاج عباس را در بازار همراهي مي‌كرد و بعد هم اجازه نمي‌داد كه او با خانواده شهيد صدر صحبت كند؛ بلكه هر روز صبح بايد مي‌آمد و كاغذ كوچكي را كه مواد غذايي مورد نياز خانواده روي آن نوشته شده بود، تحويل مي‌گرفت و مي‌برد و مي‌خريد. از روز هجدهم ماه رجب تا آخر ماه شعبان، ارتباط ما با بيرون از منزل كاملاً قطع شد. نه اخباري از مردم به ما مي‌رسيد و نه آنها از وضع ما مطلع مي‌شدند. راديو تنها مونس ما بود كه از طريق آن اخبار را مي‌شنيديم. وقتي گاهي اوقات صداي بوق ماشين مي‌آمد، خوشحال مي‌شديم، چون احساس مي‌كرديم در نزديكي جهان زنده‌ها به سر مي‌بريم. علاوه بر اين سروصداي نانوايي چسبيده به منزل هم شيرين‌تر از هر سروصدايي بود. هنگامي‌ كه انسان در قفسي تنگ و خفقان‌آور قرار بگيرد، حتماً چنين احساسي به او دست مي‌دهد. اولين ارتباط بعد از 40 روز، در آخرين روز ماه شعبان برقرار شد، به اين ترتيب كه آن شب بالاي پشت بام ‌رفتم و در گوشه‌اي دور از ديد دوربين‌هاي امنيتي كه اطراف منزل شهيد صدر قرار داده بودند، به جست‌وجوي هلال ماه مبارك رمضان پرداختم. آن شب چشمم به حجت‌الاسلام سيد عبدالعزيز حكيم افتاد كه ايشان هم براي رؤيت هلال به پشت بام آمده بود. با توجه به فاصله نسبي ميان خانه شهيد صدر و منزل ايشان، ما توانستيم با اشاره دست، به يكديگر پيام بدهيم، اما بعضي از اين اشارات را مي‌فهميديم و بعضي‌ها را هم متوجه نمي‌شديم. در نهايت با زبان اشاره قرار گذاشتيم كه روز بعد در همانجا يكديگر را ببينيم و بدين ترتيب پس از 50 روز بايكوت كامل، اولين ارتباط ما با جهان بيرون برقرار شد. روز دوم كه بالاي پشت‌بام رفتم، ديدم او سعي مي‌كند با زبان اشاره مطلبي را به من بفهماند. من هم سعي كردم اين كار را بكنم، اما چندان فايده‌اي نداشت. روز سوم ايشان جملاتي را با خط درشت روي يك تكه مقوا نوشته بود كه من مي‌توانستم برخي را بخوانم و برخي را هم نمي‌توانستم. اين اقدام و ابتكار ايشان، سرمنشأ پيدا كردن شيوه‌اي مناسب براي ارتباط و گفت‌وگو با يكديگر شد. از آن به بعد، هر چه را كه شهيد صدر مي‌خواست، به خط درشت پشت سيني غذا مي‌نوشتم و البته اين كار را با چند سيني انجام مي‌دادم و هر واژه و عبارتي را با خط درشت، پشت يك سيني مي‌نوشتم و به اين ترتيب كلمات را يك به يك به او نشان مي‌دادم تا جمله تمام مي‌شد. او هم با دوربين اين كلمات و جملات را مي‌خواند و از مقصود ما باخبر مي‌شد. با اين شيوه، شهيد صدر توانست تا حدودي از جريان امور در خارج از منزل، اطلاع پيدا كند و پيام‌هاي خود را به مجاهدين و مؤمنين برساند». (2) واپسين روزهاي حصر شواهد و از جمله خاطرات شيخ محمدرضا نعماني نمايانگر آن است كه سيد شهيد پس از مسدود گشتن واپسين روزنه‌هاي اميد، انقطاع الي الله برگزيد و در انتظار شهادت روزها را سپري كرد: «آقاي صدر در اين روزهاي آخر انقطاع كامل از دنيا و توجه مطلق به سوي خدا پيدا كرده بود. او دائماً يا قرآن مي‌خواند يا ذكر مي‌گفت. بيشتر هم تسبيحات اربعه مي‌گفت. آخرين روزهاي حصر را هم با روزه‌داري سپري كرد و به هيچ چيز جز عبادت خدا فكر نمي‌كرد. گاهي اوقات كه من درباره مسائل مربوط به فعاليت‌ها و مبارزات اسلامي با او صحبت مي‌كردم، پاسخي نمي‌داد و تنها به يك تبسم مليح اكتفا مي‌كرد، چون فايده و اميدي در آنها نمي‌ديد. حزن و اندوه چون خوره‌اي به جسم و جان او افتاده بود، طوري كه از شدت ضعف به پيكره‌اي استخواني تبديل شده بود. فكر مي‌كنم اگر كسي در آن روزها، ايشان را مي‌ديد، نمي‌شناخت؛ اما خدا را شاهد مي‌گيرم كه اين غم و اندوه ابداً به خاطر ترس از كشته شدن يا دلبستگي به زندگي و دوست داشتن دنيا نبود». (3) واپسين وداع آيت‌الله صدر از مدت‌ها پيش «واپسين وداع»خويش را پيش‌بيني مي‌نمود، از اين رو با متانت و استواري با آن مواجه گشت، چيزي كه براي مأموران تعجب‌آور بود. او قبل از آخرين دستگيري خويش، براي هميشه از نزديكان وياران وفاداري كه در روزهاي پرمحنت حصر او را همراهي كرده بودند، خداحافظي كرد: «روز شنبه شانزدهم فروردين 59 ساعت 5/2 بعدازظهر بود كه رئيس اداره امنيت نجف همراه معاونانش به ملاقات شهيد صدر آمد و گفت: مسئولان مايلند شما را در بغداد ببينند. شهيد صدر گفت: اگر به تو دستور داده‌اند كه مرا بازداشت كني، با تو هر جا كه مي‌خواهي مرا ببري، خواهم آمد. آنها هم گفتند: ‌بله، هدف بازداشت شماست. سيد گفت: پس چند دقيقه‌اي منتظر باشيد تا با خانواده‌ام خداحافظي كنم. آنها گفتند: نيازي نيست، چون همين امروز و فردا برمي‌گرديد. شهيد صدر كه مي‌دانست چه فرجامي در انتظارش است، گفت: مگر براي شما ضرري دارد كه من با كودكان خودم خداحافظي كنم؟ در جريان بازداشت‌هاي متعدد، اين اولين باري بود كه مي‌ديدم ايشان با خانواده وداع مي‌كند. بعد از وداع، در حالي كه تبسمي بر لب داشت، برگشت و به مأموران گفت: برويم. وقتي ايشان رفت، اولين نشانه‌هاي اتفاق شومي را كه در راه بود، به صورت برچيده شدن بساط نيروهاي امنيتي اطراف خانه مشاهده كردم. شهيده بنت‌الهدي رفت تا پرس‌وجويي بكند، اما هيچ يك از آنها را در اطراف خانه نديد. ما فهميديم اين بازداشت، مقدمه شهادت سيد بزرگوار است. صبح روز بعد، نيروهاي امنيتي بار ديگر منزل را محاصره كردند و اين بار اين سؤال براي ما پيش آمد كه آيا آمدن اينها نشانه آن است كه سيد را آزاد كرده‌اند و حالا دوباره مي‌خواهند خانه را محاصره كنند كه اين البته موجب خوشحالي ما بود، اما بنت‌الهدي گفت: نه! اينها آمده‌اند مرا بازداشت كنند و رفت و لباس‌هايش را عوض كرد و مچ آستين‌هايش را محكم بست كه به هنگام شكنجه شدن، كاملاً پوشيده باشد! رفتار وي به گونه‌اي بود كه واقعاً صبر و مقاومت حضرت زينب(س) را در دل زنده مي‌كرد». (4) قتل به دست شخص صدام تكريتي كمتر كسي از آنچه در روزهاي پيش از شهادت بر سيد شهيد و خواهر مكرمه‌اش رفته است، اطلاع دارد. در اين‌باره تنها پاره‌اي قرائن و منقولات خودنمايي مي‌كنند. حد وسط اين روايت‌ها، شكنجه‌هاي شديد اين خواهر و برادر در آن روزهاي سياه و قتل آن دو به دست شخص صدام تكريتي است. چنانكه شيخ محمدرضا نعماني پس از تحقيقات فراوان چنين مي‌نويسد: «من آنچه را كه از شاهدان عيني دريافتم، اين است كه جنايتكار معدوم، صدام تكريتي، شهيد صدر و خواهر گرامي‌اش را پس از شكنجه‌هاي فراوان، با بدترين شيوه‌ها به قتل رساند. سيد شهيد را با بندهاي آهني بسته بودند و صدام با تازيانه بر سر و روي او مي‌كوبيد و مي‌گفت؛ «‌تو مزدور ايراني‌ها هستي و مي‌خواهي در عراق انقلاب برپا كني.» شهيده بنت‌الهدي و برادرش در يك اتاق بودند. شهيده مظلومه در گوشه اتاق به خاطر شكنجه‌هاي زياد و جراحت‌هاي ناشي از بريدن اعضاي بدنش، بيهوش افتاده بود و متوجه آنچه در پيرامونش مي‌گذشت، نبود. در اين مرحله، صدام شخصاً با شليك گلوله به زندگي اين دو انسان والا و بزرگوار خاتمه مي‌دهد». (5) دفن در نيمه شب سيد را مظلوميتي است بي‌پايان كه مرثيه آن، تا هم‌اينك سروده نشده است. او همانگونه به شهادت رسيد كه زيسته بود و همانگونه مظلومانه، نيمه شب در گورستان وادي‌السلام نجف به خاك سپرده شد كه دركنج سياهچال رژيم صدام به شهادت رسيده بود. مردم تا مدت‌ها از شهادت و دفن او بي‌اطلاع بودند تا اينكه صدور پيام تسليت حضرت امام خميني(ره)، قطعيت خبر را مسجل كرد. حجت‌الاسلام شيخ محمدرضا نعماني در‌اين‌باره مي‌نويسد: ‌«در شامگاه روز چهارشنبه بيستم فروردين سال 59، رژيم بعث، برق شهر نجف را به طور كامل قطع كرد. در سياهي شب، مأموران امنيتي از ديوار منزل مرحوم حجت‌الاسلام سيد محمدصادق صدر، پسر‌عموي شهيد صدر، بالا رفتند و از او خواستند كه به ساختمان استانداري نجف برود. در آنجا، ابوسعد، رئيس اداره امنيت شهر نجف، وقتي محمدصادق صدر را ديد، گفت: اينها جنازه صدر و خواهرش است كه اعدام شده‌اند، با ما بيا تا آنها را دفن كنيم! مرحوم سيد محمد صادق گفت: بايد آنها را غسل بدهم. اما ابوسعد گفت: غسل و كفن شده‌اند! باز سيد گفت: بايد بر آنها نماز بخوانم. ابوسعد گفت: بخوان. پس از نماز، ابوسعد گفت: آيا مي‌خواهي جنازه آنها را ببيني؟سيد گفته بود: بله. در تابوت را باز مي‌كنند. جنازه شهيد صدر غرق به خون و آثار شكنجه در نقاط مختلف صورتش پيدا بوده است. البته بعثي‌ها اجازه نداده بودند كه سيد صادق تمام جنازه را ببيند. ابوسعد گفته بود: تو مي‌تواني خبر اعدام سيد را اعلام كني، اما مراقب باش كه در مورد اعدام بنت‌الهدي چيزي نگويي كه در آن صورت خودت را اعدام خواهيم كرد! مرحوم سيد صادق هم از روي واهمه‌اي كه پيدا كرد، سكوت كرد و سال‌ها بعد، وقتي در آستانه مرگ قرار گرفت، خبر اعدام بنت‌الهدي را داد. جنازه شهيد صدر و خواهرش در قبرستان وادي‌السلام در شهر نجف به خاك سپرده شد. رژيم صدام جنايت وحشيانه‌اي را كه مرتكب شده بود، كاملاً مخفي نگه داشت، به طوري كه تا چندي پس از اين جريان، هيچ كس از اين واقعه باخبر نبود، جز تعداد اندكي از مردم نجف كه از طريق گوركن‌هاي وادي‌السلام در جريان امر قرار گرفته بودند. ترفندي هم كه رژيم به كار برد اين بود كه هر چند وقت يك بار، وقوع اين جنايت از سوي يكي از اعضاي حزب بعث انكار و سپس توسط فرد ديگري از همان حزب تأييد مي‌شد و مردم از اين همه تناقض، سردرگمي عجيبي پيدا كرده بودند. عمداً هم اين كار را مي‌كردند تا كسي عملاً نتواند موضع مشخصي را عليه اين جنايت اتخاذ كند. در آن شرايط، توجه همه به بخش عربي راديوي جمهوري اسلامي ايران جلب شده بود تا خبر قطعي از ايران برسد. ظاهراً در ايران، چند روز پس از وقوع جنايت، از اين خبر مطلع شدند و با پيام بسيار مهمي كه از سوي امام منتشر شد، صحت خبر براي مردم مسجّل شد». (6) و كلام آخر اميد مي‌رفت كه راز سر به مهر شهادت سيد و حالات و شرايط او در واپسين روزهاي حيات، پس از سقوط صدام تكريتي آشكار گردد، اما پس از اين رويداد، پرونده او از استخبارت عراق توسط امريكايي‌ها ربوده شد و از عراق بيرون رفت! و بدين ترتيب برگ ديگري از مظلوميت وي در برابر ديدگان تاريخ قرارگرفت. پي‌نوشت: تمامي موارد از گفت و شنود حجت‌الاسلام والمسلمين شيخ محمدرضا نعماني با ماهنامه شاهد ياران، شماره 19 ويژه‌نامه شهيد آيت‌الله العظمي سيد‌محمدباقر صدر اخذ شده است.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن