تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835408494




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حرفهایی که تابحال از ستاره اسکندری نشنیده بودید!!


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ...دلت می‌خواهد چند پروژه تلویزیونی را نام ببرم که من رفتم ولی به من گفتند صورت و فیزیک تو مناسب تصویر نیست؟ چقدر فرم در دفاتر مختلف پر کرده باشم خوب است؟ چون... سینما هم ناچار است روزی از من استفاده کندستاره اسکندری، ستاره سریال پر بیننده فاکتور 8 از سال‌های بازیگری اش دل پری دارد. زمانی که «مرگ تدریجی یک رویا» از فریدون جیرانی از تلویزیون پخش می‌شد، خیلی تلاش کردیم با ستاره اسکندری (که با نقش ساناز عظیمی ‌متفاوت‌تر از همیشه بود) گفت و گو کنیم که نشد. این موضوع گذشت تا شروع پخش سریال پرمخاطب «فاکتور 8» و حضور دوباره ستاره اسکندری، این بار با نقشی کاملا ً متفاوت با ساناز عظیمی. فاکتور 8 بهانه ای شد تا هر طور شده با او که به تازگی از سفر فرانسه برگشته، گفت و گو کنیم؛ گفت و گویی درباره مائده ایرانمنش. قهرمان سریالی که مخاطبان را یک شب در میان پای تلویزیون می‌نشاند. گفت و گویمان از ابتدای بازیگری او شروع شد تا بازی‌های متفاوتش در این دوره 3 سال اخیر. اسکندری در میان گفته‌هایش از ناملایماتی حرف زد که در سال‌های بازیگری گریبانگیر او و امثال او بوده و کمتر از آنها سخن گفته: حرف‌هایی که تا به حال از زبان ستاره اسکندری نشنیده اید. طی 3 سال اخیر در 3 سریا پر بیننده «نرگس»، «مرگ تدریجی یک رویا» و «فاکتور 8» بازی کرده‌اید، 3 نقش متفاوت داشته‌اید و از یک چهره تقریبا ً ناآشنا برای مردم عادی، به یک چهره معروف تبدیل شده‌اید.تا قبل از نرگس، من نقش‌های کوچک بازی کردم که تقریبا ً در همه آنها نقش یک زن مظلوم را ایفا می‌کردم؛ البته تا حدی به روحیه خودم هم نزدیک بود ولی این پختگی و استقلال بعد از نرگس اتفاق افتاد. به نظر خودم نرگس نقطه عطفی در زندگی من بوده. آن اتفاق ناخوشایند فوت پوپک گلدره که باعث شد به خاطر اخلاق مندی بازیگری، آن نقش را بازی کنم، بر خلاف تصور خودم همه چیز را برعکس کرد چون فکر می‌کردم بعد از نرگس با سر زمین بخورم و دیگر همان نقش‌های کوچک هم به من پیشنهاد نشود ولی سریال نرگس دیده شد و کارگردان‌های تلویزیونی به این اعتماد رسیدند که من می‌توانم از پس نقش‌های بزرگ هم بر بیاییم؛ قبل از آن خیلی از کارگردان‌هایی که آدم‌های مثبتی هم بودند، اعتقاد داشتند که چهره من کشش نقش یک را ندارد و مردم به خاطر من پای سریال نمی‌نشینند. من همه عمرم به بازیگری جور دیگری نگاه کرده ام و خوشحالم که گذر زمان خیلی چیزها را اثبات کرد؛ مثلا ً این که مردم چهره زیبا را دوست دارند ولی با بازیگری که خوب بازی می‌کند هم به اندازه کافی ارتباط برقرار می‌کنند. نرگس اتفاق افتاد و بعد از آن هم سریال «تا صبح» که نقش کوتاهی در آن داشتم و تفاوت چندانی با نقشم در نرگس نداشت. بعد از آن آقای جیرانی ریسکی کردند و چهره من را در تلویزیون که یک زن همیشه مثبت بوده، شکستند. آقای جیرانی من را بر حسب اتفاق برای نقش ساناز انتخاب کردند و نقش با حضور من دوباره پرورانده شد. کاراکتری هم که باید قسمت 7 می‌مرد، حضورش تا قسمت 24 ادامه پیدا کرد. نقش ساناز برایم جذاب بود چون برای اولین بار باید یک زن الکلی در تلویزیون نشان داده می‌شد. البته من در «داستان یک شهر» هم برای اولین بار در تلویزیون نقش یک زن معتاد را بازی کردم که آن تجربه را هم خیلی دوست داشتم. مثل این که حسابی در بازی کردن اولین‌ها تخصص دارید!بله، اگر بشود گفت! البته خودم به این نتیجه رسیده بودم که می‌توانم نقشی را که رگه‌های منفی هم دارد، بازی کنم ولی کارگردان‌ها به این اطمینان نرسیده بودند. این اتفاق در مرگ تدریجی یک رویا افتاد و خوشبختانه قابل باور بود و من بعد از 15 سال بازیگری در تلویزیون دیده شدم؛ یعنی امروز فکر می‌کنم هم تماشاگرهای تلویزیون من را می‌شناسند و هم مدیران شبکه‌ها. بعد هم که پیشنهاد کاری مثل فاکتور 8 اتفاق افتاد؛ یک تیم خوب، کارگردانی خوب و چیزهای دیگر خوب. من به عنوان بازیگر دیگر چه می‌خواهم؟ چه فرقی می‌کند در سینما باشم یا تلویزیون؟ باید قبول کنیم که همیشه این خط کشی‌ها وجود داشته که تلویزیون عامه پسند است ولی طبق سیاست گذاری‌هایی که حداقل در این 15 سال بوده، واقعیت این است که من در این سینما جایگاهی نداشته ام و ندارم. من بعد از این که تئاتر از آن شور و حال اولیه افتاد و خیلی‌ها رفتند، سعی کردم در تلویزیون نقش‌های خوب بازی کنم و در همان کارهای متوسط خوب باشم و به شعور بیننده احترام بگذارم. الأن هم بعد از گذشت زمان وقتی با دوستانم در این باره حرف می‌زنم، به این نتیجه می‌رسم که من بازیگری را دوست دارم؛ تئاتر، سینما و تلویزیون دیگر فرقی نمی‌کند. شما در تئاتر بازیگر شناخته شده ای بودید؛ چرا این شهرت باعث نشد قبل از نرگس فرصت این را پیدا کنید که در تلویزیون توانایی‌هایتان را نشان دهید؟من جزو معدود بازیگران تئاتری بودم که سال‌های سال کار تصویر می‌کردم ولی سریال‌هایی که کار می‌کردم، یا در درجه اول خوب دیده نشدند یا من نقش کوچک بازی کرده بودم و نقش کوچک خیلی کمتر به چشم می‌آید. این سوال را باید از کارگردان‌ها و تهیه کننده‌های تلویزیون پرسید. من کاری را در کارنامه بازیگری ام ندارم که دوستش نداشته باشم. ولی قبل از این‌ها، شما در سریال «حامی» نقش اول بودید اما اتفاقی که باید می‌افتاد، نیفتاد.خب، این اتفاق به موفقیت کلی سریال برمی‌گردد. نمی‌گویم موفقیت سریال نرگس یا فاکتور 8 به خاطر حضور من بوده، به خاطر مجموعه ای است که دور هم جمع شده اند. حالا این بحث که «آیا من در حد و اندازه‌های خودم در آن موفق هستم یا نه؟ » قضاوت به عهده شما و تماشاچی است. ضمن این که در آن سال‌ها که من حامی، «با من بمان»، «خانه شماره 13» و ... را بازی کردم، درصد مخاطبان سریال‌ها پایین تر بود و شرایط تولیدی هم نسبت به الان خیلی فرق می‌کرد. تلویزیون امروز مسائل مختلف اجتماعی را با انتقاد نشان می‌دهد و در دل مشکلات می‌رود و این خیلی جذاب است. تلویزیون در این 10 سال اخیر رشد خیلی خوبی داشته. فکر می‌کنید اگر این شرایط در تلویزیون زودتر رشد می‌کرد، برای بازیگری شما اتفاق بهتری می‌افتاد؟نمی‌دانم ولی اگر من نرگس را بازی نمی‌کردم، هنوز باید نقش‌های 4 و 5 را ایفا می‌کردم. خیلی‌ها به من سفارش می‌کنند که این حرف را نزن اما من به آن معتقد هستم. من 15 سال کار کردم تا امروز در حد و حدود خودم دیده شوم. تعداد زیادی از بازیگران درجه یک تئاتر متأسفانه هنوز جذب دنیای تصویر نشده اند. ما چهره‌های غیر بازیگر زیادی را در تلویزیون می‌بینیم که فرصت خودی نشان دادن پیدا کرده‌اند اما این فرصت‌ها از بچه‌های تئاتر دریغ می‌شود. در نتیجه من موفقیتم را مربوط به استعدادم نمی‌دانم؛ البته اتفاق خوبی که در این 4 _3 سال اخیر افتاده، این است که کارگردان‌های تلویزیونی تئاتر می‌بینند و حتی برای نقش‌های 2 و 3 از تئاتری استفاده می‌کنند. این اتفاق خیلی خجسته‌ای است و اگر دقت کرده باشید، تعداد زیادی ار بچه‌های هم نسل من را در تلویزیون می‌بینید. من جوان تر که بودم _ یعنی زمان خانه شماره 13، حدود 13 سال پیش _ به این موضوع فکر می‌کردم که قرار است در تلویزیون پول بگیرم و در تئاتر کار کنم و به همین انگیزه در تلویزیون فعالیت می‌کردم. یعنی اساس فکرتان برای بازیگری در تلویزیون این مسأله بود؟دقیقا ً، اسا فکرم همین بود چون خیلی خالصانه تئاتر را دوست داشتم و فکر می‌کردم هنر فقط در تئاتر خلاصه می‌شود؛ تلویزیون برای من منبع درآمد بود ولی بعدها از زمان سریال «بیگانه ای میان ما» (احمد امینی) که توسط بهرام عظیم پور به آقای امینی معرفی شدم، نظرم تغییر کرد. به عبارتی از زمانی که از تئاتر قهر کردم، اتفاقات خوب تلویزیونی‌ای برایم افتاد که از همین سریال بیگانه‌ای میان ما شروع شد و بعد از آن هم نرگس و ... و البته مطمئنم که بخشی از آن مربوط به تقدیر است. فکر نمی‌کنید به خاطر همین تفکر، زمان دیده شدنتان در تلویزیون طولانی شد؟ از سال 72 که وارد بازیگری شدید تا این سال‌ها واقعا ً زمان طولانی ای است.من بازیگری را عاشقانه دوست دارم چون بخشی از هویتم و اگر در آن روزگار با توجه به همان استعداد اندکی که داشتم، مورد استقبال قرار می‌گرفتم، دچار سرخوردگی نمی‌شدم. اگر در تئاتر این اتفاق نیفتاد و من همیشه شوق بازیگری داشتم به این خاطر بود که به اندازه قد و قامتم بازی می‌کردم. من در تئاتر اغنا می‌شدم و حرمتم حفظ می‌شد. دلت می‌خواهد چند پروژه تلویزیونی را نام ببرم که من رفتم ولی به من گفتند صورت و فیزیک تو مناسب تصویر نیست؟ چقدر فرم در دفاتر مختلف پر کرده باشم خوب است؟ چون مبنای انتخاب سینما و تلویزیون در آن زمان چیز دیگری بود. من یک تصویر ذهنی داشتم؛ این که برای کار آرتیستی، توی بازیگر، باید شخصیت آرتیستی داشته باشی ولی بعدها متوجه شدم که تو می‌توانی کار آرتیستی انجام دهی ولی شخصیت بیزینسی داشته باشی. پذیرش این‌ها خیلی دردناک است. من فکر می‌کردم باید نان بازوی خودم را بخورم. روی پای خودم بایستم، کتاب بخوانم، شعر، موسیقی، گریم و ... بدانم ولی وارد دنیایی شدم که دیدم هیچ چیزی سر جای خودش نیست و اصلا ً هیچ کدام این‌ها مهم نیست؛ چشم‌های تو می‌تواند سبز باشد و همه اینها حل شود. اگر به تئاتر بیش از اندازه وابسته شدم به این خاطر بود که توانستم تمام دردهای زندگی‌ام را در تئاتر فریاد بزنم. با این حال خدا را شکر می‌کنم که 15 سال پای ارزش‌هایم ایستادم. اما نتیجه همه این‌ها این است که ستاره اسکندری به خاطر بازی‌های خویش مطرح شده نه چیزهای دیگر.من برای بازیگری مثل دیگر شغل‌ها حرمت قائل هستم. تو نمی‌توانی با دوربین دیجیتال هزار تا عکس بگیری و فقط دوتای آن خوب شود؛ باید به عنوان عکاس، نور، لنز و دوربین را خوب بشناسی؛ همه هنرها به این شکل است.امروز به من می‌گویند که چهره مناسبی هم داری و من فکر می‌کنم مربوط به آرامش درونی‌ای است که من این سال‌ها به آن رسیده ام. البته همین الأن هم وقتی با دوستان هم صنف خودم صحبت می‌کنم می‌گویند تو آمدی و خودت را حرام کردی و یک چیزهایی را در نظر نمی‌گیری. مثلا ً چه چیزهایی؟این که در سینما کار نمی‌کنی یا تو باید صبر کنی و پیشنهادهایت را رد کنی و ... . من امروز می‌گویم قله‌ای برایم وجود ندارد؛ تمام قله‌هایی که وجود داشته تبدیل به تپه‌های کوچک شده و در واقع به یک اغنای درونی رسیده ام و در حال حاضر فقط به شعور تماشاگر احترام می‌گذارم و برای نقشم انرژی می‌گذارم. من آن قدر حریم برای بازیگری قائلم که به چهره بسنده نکنم و بگویم همه چیز حل است.  با این همه تلاش، ناراحت نمی‌شوی که بعد از 15 سال بازیگری به این جا رسیده ای؟اگر 4 سال پیش این سوال را از من می‌پرسیدند شاید گریه می‌کردم ولی چون پله پله بالا آمدم، خوشحالم. الأن وقتی عکسم را روی مجله ای می‌بینم فقط برای رزومه کاری‌ام یک جلد مجله می‌خرم؛ به این بلوغ رسیده ام که الأن عکس من است و فردا عکس دیگری. این حرفه، بی‌ثباتی است. شاید اگر جوان تر بودم توهم برم می‌داشت که من خیلی هستم ولی الان معتقدم که من کسی نیستم، یکی ام؛ یک مجموعه استعداد و فیزیکی که در این جایگاه دیده شده‌ام و فردا ممکن است که این جایگاه را نداشته باشم. با این همه، باز هم خبری از شما در سینما نیست!یک جمله می‌گویم و شاید خیلی‌ها بگوند که چقدر از خودت متشکری ولی فکر نمی‌کنم برای حضور در سینما دیر بشود به خاطر این که سینما هم ناچار است روزی از من استفاده کند. بازیگری در خون من است. 15 سال پای بازیگری ایستاده ام و معتقدم بازیگری هم پای من می‌ایستد. این دین را به بازیگری ادا کرده ام و مطمئنم که او هم به من ادا می‌کند. اما دارد دیر می‌شودها ...!مهم نیست؛ واقعیت این است که من الان 35 ساله هستم و یک زمانی دوست داشتم دختر جوان اول سینما را بازی کنم، ولی الأن باید دخترهای جوان این نقش را بازی کنند. الأن حسرتش را نمی‌خورم چون در این سال‌ها عمرم را تلف نکردهام؛ رشد کردهام؛ عاشقانه تئاتر کار کردهام و از تئاتر پر شدهام؛ الان هم عاشقانه در تلویزیون کار می‌کنم و کم کم دارم پر می‌شوم. روزگاری شاید درباره سینما هم همین اتفاق بیفتد. در واقع اصول و قواعد را پذیرفته ام. ولی انگار سینما به این زودی‌ها به شما روی خوش نشان نمی‌دهد.من فقط چند کار سینمایی انجام داده ام، «مسافر ری»، «مواجهه» و «شبانه» که اکران نشده. تلویزیون من را پذیرفت حتی با نقش‌های بزرگ ولی سینما من را نپذیرفت حتی با نقش‌های کوچک. نباید این چیزها را بگویم ولی همین طور بوده. همه بعد از نمایش «دندون طلا» به من گفتند تو چقدر بازیگر خوبی هستی و من به دفاتر سینمایی دعوت می‌شدم ولی هیچ دریچه‌ای به رویم باز نشد چون وارد هیچ کدام از باندهایی نشدم که در این سال‌ها سینمای ما با آن‌ها می‌چرخد. این اتفاق به این مسأله ارتباط نداشته که تا قبل از مرگ تدریجی یک رویا همه اش نقش مثبت بازی کرده اید؟نقش مثبت بازی می‌کردم ولی متفاوت بودند؛ من از بازیگری‌ام دفاع می‌کنم. ممکن است که در کلیات، نقش‌ها یکجور بوده اما در جزئیات خیلی متفاوت بوده. من نقش کلفت بازی کرده ام با لهجه جنوبی، کلفت بازی کرده ام با لهجه شمالی، طنز بازی کرده‌ام؛ همه این‌ها در کلیت مثبت ولی متفاوت بوده. در این چند سال هم انگار در انتخاب این نقش‌ها دقیق تر شده اید.بله، ولی در همین سالی که گذشت و بعد از مرگ تدریجی یک رویا فقط 2 پیشنهاد کاری داشته ام که در یکی نتوانستم بروم و «فاکتور 8» که رفتم. هنوز به لحاظ پیشنهاد کاری جای من از 5 سال پیش تکان نخورده. اول که وارد بازیگری شدید چه تصوری داشتید و الأن چه تصوری دارید؟اول فکر می‌کردم که قرار است اسطوره شوم ولی الأن می‌دانم که قرار است بازیگر خوبی بمانم و کم فروشی نکنم. در گذشته هنر را در قله‌های مرتفع می‌دیدم؛ امروز واقعیت در دستانم است.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن