واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: «دیدی چه تیكهای انداخت؟» و « اشارهاش رو فهمیدی به كی بود؟» اینجور اساماسها و گفتوگوها هنگام پخش یا بعد از پخش هر قسمت نون وریحون، بین خانوادهها ودوستان در جریان بود. اتفاقی كه... «اون سكانس رو دیدی؟»، «دیدی چه تیكهای انداخت؟» و « اشارهاش رو فهمیدی به كی بود؟» اینجور اساماسها و گفتوگوها هنگام پخش یا بعد از پخش هر قسمت نون و ریحون، بین خانوادهها ودوستان در جریان بود. اتفاقی كه البته به مرور و در قسمتهای بعدی، بهطور محسوسی كاهش پیدا كرد. نون و ریحون، تنها سریال كمدی اجتماعی رمضان امسال است كه طنز متفاوتی را رو كرده است. كارگردانی این مجموعه را فرزاد موتمن برعهده دارد كه تابه حال ساخت سریال را تجربه نكرده، چه برسد به یك سریال مناسبتی. بعد از آن سكانس زندان و حرفهای سمیرا درباره بازجوها ، چشمهای خیلیها گرد شد. اما در تكرار همان قسمت، آن سكانس اصلاح شد. حتی ترتیب قسمتها هم انگار بههم ریخته و آن انسجام اولیه راندارد. خبری شده؟ چیزی را كه بشود دربارهاش خندید و راجع به آن حرف زد حرص آدم را خالی میكند. اگر نسبت به چیزی حرص وجود دارد و نتوان آن را بیان كرد، خطرناك است. اگر جامعه اجازه نداد تا به چیزی بخندیم، آن وقت ماجرا خطرناك میشود چون ممكن است تبدیل به یك كینه و حرص شود. با این وضع طنز اگر همراه با محبت باشد هم مخاطب آن را میفهمد و هم كسی كه تلنگر را به او زدهایم، خودش را جمع میكند. ماهم همین كار را كردیم. بعضیها سریال را سیاسیتر از اینها دیدهاند. مثلا انتخاب همسر به انتخابات ربط دارد و درخواست عمو برای زن نگرفتن یعنی تحریم انتخابات و هرپنج نفر، نماینده یك جریان سیاسی هستند. اینها حرف است كه ربطی به سیاست ندارد. خب این برداشتها را كردید بعدش كه چی، ما هم كارمان تماما سیاسی نیست چند تا تكه طنز دارد. همین تكه انداختن ها، با برنامه نیست؟ یكجور برنامهریزی برای آغاز اینجور طنزها. درست مثل برنامه خشنسازی سریالها، «زیرهشت» و «فاصلهها» سیاه و خشن بود. همین «جراحت» و «در مسیر زایندهرود» هم كمخشن و سیاه نیستند. اینها برنامهریزیشده نیست وقتی فضا خشن میشود، اینها در من نویسنده جمع میشود و یك جا بیرون میزند. اتفاق بدی كه در تلویزیون ما افتاده این است كه خشونت در آن بالا رفته. مدام قتل و خیانت و بیشتر از حد تجربه معمول و اینجور مسائل. اینها فضا را خشن میكند. خارجیها در پرداخت هم دقت دارند. اما ما هم پرداخت و هم موضوعمان خشن است. ببینید طرف دو ساعت تو ترافیك است، هزار جور مشكل دارد بعد یك سریال خشن میبیند. چی میماند از او؟ ضمنا هنرمندهای ایرانی، تجربهشان را از سینمای آمریكا به دست میآورند نه از تلویزیون آمریكا. در «سگدونی» تارانتینو 10 دقیقه شكنجه میدهد اما آن را در تلویزیون نشان نمیدهد. ما در ایران كارگردانهای سینمایی آمریكایی را میشناسیم برای همین مدیوم سینمای آنها را در تلویزیون خودمان میآوریم. در تلویزیونهای غربی، بهشدت تبلیغ آرامش و زندگی است. آنجا مرگ نشان دادن ممنوع است و روی اعصاب نمیروند. حالا این وسط یك سریال ساده و آرامشبخش باشد چه عیبی دارد. اصلا نون و ریحون برای قهقهه زدن نیست برای انبساط درونی است. طنز همین است. این سریال 30 درصد مخاطب داشته باشد ولی تهش مخاطب آرام برود و بخوابد از نظرم بهتر از سریالی است كه 80 درصد مخاطب داشته و خشونت را به او منتقل میكند. خوب شما به جای اینكه از اینجور كمدیهای دغدغه مند پردردسر بسازید از همین كمدیهای بیدردسر بسازید. خیلیها كه الان دارند در سینما و تلویزیون كار میكنند مدعیاند كه طنز فاخر میسازند. كمدی بدون زمینه اجتماعی، لودگی و ابتذال به معنای كامل است. امكان ندارد طنز بدون زمینه اجتماعی، طنز فاخر باشد. چرا ما به كمدی خارجی نمیخندیم؟ چون كمدی ذاتا بومی است و برآمده از بطن اجتماع. اگر كسی طنز بسازد و به كسی برنخورد باید در تعریفش از طنز تجدیدنظر بكند اما نباید این برخوردن، چاقو باشد باید مثل پری باشد كه فرد را از خواب بیدار میكند. در «نون و ریحون» نه مثل فیلمهای سینمایی كمدی سراغ لهجه و مسخره كردن و زد و خوردهای ابلهانه رفتهاید و نه مثل سریالها سراغ تكرار كلام و استفاده از توالت و موادمخدر. فضایی تقریبا تازه تجربه شده، این چه جور طنزی است؟ ببینید ما دو جور خنده داریم. یك خنده از سر سنگدلی است. یك خنده از سر محبت. خنده سنگدلی این است كه پای كسی روی پوست موز برود و بیفتد، همه میخندند اما خودش ناراحت میشود. همه داریم به یك نفر میخندیم. دومین خنده از روی محبت است كه همه با هم به یك ماجرا میخندیم. اولی میشود هجو و تمسخر كه یك جور دشنه و چاقوكشی است و دومیاش میشود شوخی و تیغ جراحی كه به قول «گلآقا» طنز میشود. هر دو تا خراش میدهند اما یكی پاره میكند یكی جراحی. اگر در دومی به طرف بربخورد، او خیلی پرت است كه معنای جراحی را نمیفهمد. در «گلآقا» وزیرها زنگ میزدند كه چرا تذكرهالمقامات برای ما نمیروید؟! صابری میگفت: «تذكره راجع به فلانی بنویسید، چند بار زنگ زده». این خیلی فرق دارد با اینكه یكی بگوید چرا كاریكاتور من را میكشید. مبنای گلآقا این بود، آدمها هر چی باشند، چون آفریده خدا هستند، زیبا نشانشان بدهید، حتی اگر ظاهرش زیبا نباشد. اما اگر از این فضا فاصله بگیرید و طرف احساس كند دارید دوپایی در شكمش میروید بهش برمیخورد. اما اگر دوپایی نروید، یك اشارهای كنید كه ما حواسمان هست، آنوقت طرف، دست و پایش را جمع میكند. این زیركی است كه هم حرفت را بزنی و هم طرف فكر نكند، بهش لجن میپاشی اینجوری معایب رفع میشود و قصد طنز هم همین است، هجو نیست كه طرف را نابود كند. مثال شعریاش این است؛ پدر زن خاقانی به خاقانی گفت: «خاقانیا اگرچه سخن نیك دانیا/ یك نكته گویمت، بشنو از من رایگانیا/ عیب كسان نگو كه تو را مه بود به سن/ شاید تو را پدر بود، ندانیا» اما حافظ میگوید: «غیرتم كشت كه محبوب جهانی لیكن/ روز و شب عربده با خلق جهان نتوان زد» میگوید خیلی غیرتیام اما تو همهاش بیرونی. پند دارد و طعنه نمیزد. همه لذت میبرند. در این كار سعی شده با این نگاه كار كنیم. اما این كار برای خیلی از ما كه همزمان چهار سریال را میبینیم فضای «نون و ریحون» بیشتر شبیه یك طنز مكتوب تصویری شده. من، تقریبا همه آثار مكتوب از عبید زاكانی تا توفیق را كاملا مدون و حسابشده خواندهام. چند سال هم با صابری بودم و در تحریریه گلآقا كار میكردم. راستش طنز مكتوب معمولا این خطر را دارد كه چطور به تصویركشیده شود. یكسری طنزهای مكتوب وقتی میخوانید شیرین هستند اما وقتی تصویر میشوند خوب نیستند. برعكس جوك كه منطق شفاهی دارد. ما سابقه طنز مكتوبمان را داشتیم. برای آنهایی كه سریالهای تلویزیونی آمریكایی را دنبال میكنند، فضای سریال آشناست. انگار زیاد سریال خارجی میبینید؟ كمدی تلویزیونی آمریكایی مثل دوستان (Friends)، چه جوری مادرتان را دیدم، بیگبنگ تنوری و... ویژگیهای ثابتی دارند كه مطمئنا دیدن آنها در تركیببندی سریال بیتاثیر نبوده. اینها طنزهایی هستند كه در یك لوكیشن ثابت هستند، دیالوگ محورند، مقداری هم صدای خنده میگذارند تا مخاطب حواسش جمع شود كه فلان دیالوگ را از دست ندهد. چند تا جوان دور هم هستند و به موضوعات روز هم اشاره میكنند. وجه اشتراكش با طنز گلآقایی همین پرداخت اجتماعی آن است. یعنی نون و ریحون اولین نمونه گرتهبرداری شده از این جور سریال هاست؟ نه! ما قبلا یك مدلش را در «پاورچین» دیدیم كه الگویی از دوستان بود اما نكته اینجاست كه آنها از اجتماع دورند انگار در خلأ هستند. پسزمینه اجتماعی ندارند. در آنها میتوانید وارد فضای فانتزی شوید و دستتان را باز میگذارد اما «نون و ریحون» تركیبی از این دوتاست؛ طنز گل آقایی و المانهای سریالهای آمریكایی كه جایش خالی است. برشهایی كه در سریال وجود دارد و روایت عجیب یك نوزاد از گذشته آن هم باصدای فرهاد آئیش، باعث پس زدن مخاطب نمیشود؟ كمی تلاش كردیم روایتها را مدرنتر كنیم اما برای تلطیف این ماجرا سراغ موضوعات عامهپسند مثل ازدواج، اشتغال و رفاقت رفتیم. اینها باعث میشود مخاطب با موضوعات آشناتر با آن روایتهای مدرنتر راه بیاید. قبول دارید «نون و ریحون»، بیشتر دیالوگمحور از آب درآمده، شبیه طنز رادیویی شده. این ویژگی این نوع كارهاست البته بعضی جاها سوار نبود. مثل سكانس حرف زدن در اتوبوس یا كلانتری اینها حركت دارند. بهنظرم هرچقدر جلوتر برود قصه بازتر میشود و قلاب میاندازد. البته چند قسمت اول مجبور بودیم به خاطر راه افتادن قصه، از راوی بیشتر استفاده كنیم. البته این كار فشردگی زمان و تولید هم داشت. ویژگی این جوركارها این است كه 80 درصد در یك لوكیشن است مثل ارتش سری و دوستان ولی بیننده ایرانی تنوع لوكیشن و حركت را دوست دارد كه زمان لازم دارد تا شوخی دربیاید. اگر بخواهی این شوخیها در بیاید باید حركات زیاد شود كه به تولید ما نمیرسید. ما دیر شروع كردیم، از اول خرداد كار كلید خورد. پس ما روی چیزی سرمایهگذاری میكنیم كه اگر تهیهكننده و كارگردان نتوانست در اجرا و صحنه خلق كند بتواند در بیان و زمان صرفهجویی كند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 430]