واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: معرفي دشمنان كيروش
آنها بدنه اي هستند كه هيچ رئيسي نتوانسته مقابلش كاري كند، حالا كه ديگر يكي از خودشان رئيس شده است.
علی حق شناس - بسياري مي پرسند: اين اسدي كيست كه مخالف كيروش است؟اين سوال را حتي خود كيروش هم به زبان ديگري طرح كرده: نمي دانم منظور اسدي از "ما" در گفتگو با من چه كساني است؟
جواب دادن به اين پرسش ها براي كساني كه طي چند سال اخير ورزش ايران را رصد مي كنند آسان نيست. اما براي آنهايي كه از دهه شصت پيگير ورزش ايران بودند هويت اين گروه كاملاً شناخته شده است.
آنها خود را تافته جدا بافته اي مي دانند كه هم يگانه صاحب علم و هم تنها مالك اخلاق در ورزش ايران هستند. نطفه اين جمع در دانشكده تربيت بدني دانشگاه تهران بسته شد، در آغازين سالهاي دهه شصت. آنها تازه تحصيلات تكميلي را شروع كرده بودند كه اين گروه غير رسمي را راه انداختند.
روش آنها را در اوايل دهه هفتاد در نخستين روزنامه ورزشي ايران روش "حسن صباح" ناميديم، مرداني كه از تصاحب يك گليم در شهري شروع مي كردند و در چشم به هم زدني شهر را به تصاحب خود در مي آوردند، اين مُيسر نمي شد مگر به اتحاد.
اين گروه به شدت پشت هم هستند. يكي را وارد جايي مي كنند و سپس آن نفر نخست راه را براي دومي و سومي و چهارمي و... باز مي كند تا تمام آن تشكيلات بين خودي ها تقسيم شود. مثل امروز كه گودرزي يك نفر را به فدراسيون فوتبال فرستاده (آري، فقط يك نفر) و خيالش راحت است كه همين اسدي كار را تمام مي كند. افكار به شدت ارتجاعي اين طيف همواره پوششي مدرن دارد. آنها از اخلاق مي گويند و از علم گرايي داد سخن مي دهند. اما اين فقط ظاهر كار است. ايشان همه ورزش ايران را براي خود مي خواهند.
شايد سوال كنيد كه؛ خب، چه ايرادي دارد؟ براي آن كه جواب كوتاهي بدهم به چند نمونه از كارها و افكار و گذشته اين گروه و دسته اشاره مي كنم:
يك/ طرح بيست و هفت ساله ها ( بر اساس اين طرح هيچ بازيكن بالاي بيست و هفت سال حق نداشت در تيم ملي بازي كند)
دو/ انجام بازي فوتبال ( و البته ساير رشته ها) بايد با شلوار و پيراهن آستين بلند باشد تا مشكل شرعي نداشته باشد.
سه/ تيم ملي اميد ايران تا كنون چهار دوره در دستان اين طيف قرار داشته و شكست خورده است. اوج آن به زمان حضور كوردس در ايران بر مي گشت.
چهار/ نگاه ضد ستاره دارند. از نظر اينان ستاره ها آفت ورزش هستند. قرائتي بسيار خشك و ارتجاعي از انضباط ورزشي دارند و ايده آل شان رسيدن به انضباط تيم هاي كره شمالي است.
پنج/ آنها ورزش را در شكل حرفه اي نمي پسندند. ورزش امروز جهان را به بيراهه رفته مي دانند. اين كه پول هاي كلان در ورزش خرج شود مخالف ديدگاه چپ گرايانه ايشان است.
شش/ ورزش دكان اينان است، ورزش ديگي است كه اگر براي آنها نمي جوشد بايد "شكست" در آن بجوشد.
كافي است بدانيد يكي از مشكلات جدي ورزش ايران بعد از انقلاب حضور دائمي اين طيف در بدنه ورزش ايران بوده است. فرقي نمي كند مهرعليزاده رئيس ورزش باشد يا غفوري فرد، هاشمي طبا باشد يا علي آبادي، اين گروه در تمام اين سه دهه ورزش ايران را كنترل كرده اند.
آنها مثل يك توده سيال، هر بار يك مقر اصلي داشته اند و چند پايگاه فرعي. پايگاه اصلي شان اغلب ساختمان ورزش در ميدان توپخانه بود، بعدها به سئول آمدند. در تمام اين ايام اما كميته ملي المپيك براي اين تيم فرصتي براي تجديد قوا و هواخوري به حساب مي آمد. آنها از اتاق هاي اين كميته همه جهان را گشته اند، آن قدر كه رقابتي مخفيانه ميان خودشان برقرار است. برنده اش كسي است كه تعداد كشور بيشتري ديده باشد. اما اكثر آنها در اين رقابت دوستانه كه از جيب دولت بوده سه رقمي هستند، يعني حداقل صد كشور را از نزديك ديده اند!
دانشكده تربيت بدني اما براي اين گروه همواره "خانه پدري" بوده است، جايي كه شخصيت ورزشي شان متولد شده بود. اما فدراسيون ها مثل غنايم در بين آنها دست به دست مي شود، مثل هيات هاي ورزشي، مثل ورزش كارگري و ورزش همگاني، مثل ورزش آموزش و پرورش، مثل ورزش دانشگاهي.
آنها بدنه اي هستند كه هيچ رئيسي نتوانسته مقابلش كاري كند. اينان ورزش ايران را سه دهه است در تيول خويش دارند. حالا كه ديگر يكي از خودشان رئيس شده است.
۱۴ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]