واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: کار جذاب و عجیب و غریبی بود و بعد از اتمام این صحنهها خیلی لذت بردم و به اصطلاح کلی حال کردم! نیما در سکانس ابتدایی و شروع فیلم معلق در آسمان دیده میشود و این تمثیلی از... تماشاگر ایرانی عاشق قصه دیدن است تنابنده علاوه بر طنز نویسی و فیلم نامه نویسی در مجموعههایی نظیر «زندگی به شرط خنده»، «چند میگیری گریه کنی» و... یک بازیگر توانا، مسلط با رویکرد به ایفای نقشهای گوناگون است. کارگر معدن تک و تنها در «دانههای ریز برف» کارگر پمپ بنزین عاشق پیشه در ناکجا آبادی در «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین»، روحانی مردمی و زبر و زرنگ «استشهادی برای خدا»، کلاهبردار خوش قلب «مامور بدرقه»، جوان جویای نام «سن پترزبورگ» و... ما حصل این کارنامه هفت، هشت ساله تنابنده در عرصه بازیگری است. محسن تنابنده در «هفت دقیقه تا پاییز» باز هم نقش متفاوتی را تجربه میکند، یک کارگر شیشه پاک کنی برجهای بلند که انگاری یک پایش روی زمین و پای دیگرش روی آسمان است. به قول تنابنده برای حضور در این فیلم بسیاری از پیشنهادیهای خوب تئاتری را که این روزها در حال اجرا است نپذیرفته است. به هر حال تنابنده این پتانسیل را دارد که به عنوان یک بازیگر متفاوت خودش را در سینمای ایران تثبیت کند. این توجه و رویکرد شما به تجربه و حضور در انواع و اقسام نقشهای متفاوت از کجا نشات میگیرد؟اولین تجربه بازیگری ام را با علی رضا امینی در «دانههای ریز برف» انجام دادم. در هر کاری حضور پیدا میکنم نکته مهم و اساسی کیفیت و جنس کاراکتری است که برای بازی به من پیشنهادی میشود . این که شخصیت جذابیت داشته باشد تا در من بازیگر ایجاد انگیزه کند تا نقش را جلوی دوربین به منصه ظهور در بیاورم و چالشی را برای من به وجود بیاورد که با تنش و جدل درونی نقش کامل و پیراسته جلوی دوربین شکل بگیرد. خودتان را بیشتر بازیگر میدانید یا فیلم نامه نویس؟خب من فارغ التحصیل رشته بازیگری ام اما علاقه ای ندارم هر نوع پیشنهادی را بپذیرم. بنابراین گزیده کار میکنم و دوست ندارم مخاطب هر شبکه تلویزیونی را که انتخاب میکند من را در سریال و یا فیلمی ببیند. این نوع حضورها قدرت و اثر کار بازیگری بازیگر را برای مخاطب کم رنگ میکند. بعد از حضور در مجموعه مناسبتی «مامور بدرقه» در ماه مبارک رمضان سال گذشته این انتظار میرفت که تبدیل به یک بازیگر پر کار طنز تلویزیونی شوید؟آگاهانه به این سمت و سو نرفتم. دهها پیشنهاد نقش مشابه در سریالهای تلویزیونی و فیلمهای تجاری داشتم اما چون برایم جذابیت نداشت آنها را قبول نکردم. الان پشیمان نیستید؟نه، اصلا احساس پشیمانی ندارم. حتی به خاطر موقعیت مالی خوب احساس پشیمانی ندارید؟باز هم نه، حقیقت ماجرا این است که به راحتی از راه نوشتن فیلم نامه در آمد خوبی دارم و اموراتم میگذرد. ترجیح میدهم در کارنامه کاری ام 10 فیلم خوب داشته با شم تا چهل، پنجاه تا کار که در میان آنها 6- 5 کار خوب بیشتر دیده نشود. هیچ وقت به بازیگری به چشم یک کار اداری و روتین نگاه نکرده ام. برسیم به نوشتن و بازی «هفت دقیقه تا پاییز»در وهله اول از سید جمال ساداتیان تشکر میکنم چون کار کردن با این شیوه برای تهیه کنندگان حرفهای بسیار دشوار است و برای این که در لحظه فیلم نامه همزمان با ساخته شدن فیلم در حال نوشتن است و از نگاهی هم شاید شیوه چندان درستی نباشد؛ اگر چه تجربههای خوب و متفاوتی با علی رضا امینی در دو، سه تا فیلم داشتیم. «هفت دقیقه تا پاییز» و شرایط تولیدش ناگهانی پیش آمد، علیر ضا امینی با کیوان نخعی فیلم نامه فیلمی را کامل کرده بودند. در هنگام پروسه کاری سعی و تلاشم را کردم که فیلم نامه، اتفاقات و ماجراهای درون آن سر و شکل جدیدی به خودش بگیرد. فیلم نامه بر اساس ایجاد حادثه ای در زندگی این دو زوج شکل میگیرد؟ماجرا این است که دو تا زوج که هر کدامشان هم فرزندی دارند طی حادثه ای روابطشان دوباره مورد بازنگری قرار میگیرد. این بازنگری توسط دانای کل در فیلم نامه صورت میگیرد؟نه، توسط نیما انجام میشود و یک حادثه را از این زاویه دیدبه دو شیوه به جلو میبریم. بار نخست با نجات جان بچه ای ماجرا شکل متفاوتی به خودش میگیرد و بار دوم هم با نجات جان کودک دیگری ماجراهای متفاوت دیگری رخ میدهد. چهار تا شخصیت اصلی فیلم چه خاستگاه اجتماعی دارند؟نیما یک آدم ساده و معمولی است که شیشه پاک کن برجهای مرتفع مسکونی و تجاری است. خودتان این صحنهها را بازی میکنید؟بله، با کلی ترس و لرز و احتیاط، این شیشه پاک کنی را در برج صدرا انجام میدادم. البته لانگ شاتها را از بدل استفاده میکردیم و بقیه موقعیتها را خودم بازی کردم که کار جذاب و عجیب و غریبی بود و بعد از اتمام این صحنهها خیلی لذت بردم و به اصطلاح کلی حال کردم! نیما در سکانس ابتدایی و شروع فیلم معلق در آسمان دیده میشود و این تمثیلی از استیصال و عجز همه آدمهای دیگر فیلم نامه است. میترا (هدیه تهرانی) همسر نیما است که در مجالس عروسی فیلم برداری میکند، حامد بهداد (فرهاد) هم آدمی است که همیشه مترصد داشتن سرمایه کلان برای آغاز یک شغل پر درآمد است و طی ماجراهایی پایش به زندان باز میشود و همین زندان رفتن ماجراهایی را برای او به وجود میآورد و در نهایت رابطه اش با همسرش تیره و تار میشود. مریم (خاطره اسدی) یک زن معمولی خانه دار است که خواهر میتراست. شخصیت نیما میتواند موقعیتهای بازیگری و بردن مجدد را برای شما نظیر «استشهادی برای خدا» به وجود بیاورد؟هر چهار تا نقش «هفت دقیقه تا پاییز» تقریبا هم وزن و یکسان هستند. یعنی محسن تنابنده نویسنده تلاش نکرد شخصیت نیما را که در فیلم نامه بازی میکند پر رنگتر ترسیم کند؟نه، این کار احمقانه ای است و من هیچ گاه سراغ این نوع کارهای مبتدی نمیروم و این چهار تا کاراکتر داستان را جلو میبرند و کنش و واکنشهای آنها نسبت به یکدیگر است که درام قصه را شکل میدهد. در فیلم نامه نویسی این فیلم رویکردی به این نوع آثار که در سینمای اروپا معمولا نمونه بارز آن فیلمهای آنتونیونی است نداشتید؟شکل روایتی فیلمهای اروپایی این نوع خیلی تکنیکال است. اما تماشاگر ایرانی فیلمهای تکنیکال را بر نمیتابد. تماشاگر ایرانی عاشق قصه دیدن روی پرده سینما است و البته این قصه هم باید ساده، روان و بدون پیچ و خمهای گمراه کننده باشد و یک کار تر و تمیز و شسته رفته را بر پرده سینما ببیند. این که کارگردان بیاید نوع روایت را غیر فصلی کند و تکنیکهای کمتر استفاده شده در سینمای ایران را در فیلمش مورد استفاده قرار بدهد، نمیتواند در گیشه موفق باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3125]