واضح آرشیو وب فارسی:فارس: زندگینامه شهدای امور تربیتی/۱
گمان میکنم اگر جریان زندگیام را به صورت کتاب درآورند برای دانشآموزان مفید باشد
در وصیتنامه شهید رجایی آمده است: به کسی تکلیف نمیکنم ولی گمان میکنم اگر تمام جریان زندگی مرا به صورت کتاب درآورند برای دانشآموزان مفید باشد.
![خبرگزاری فارس: گمان میکنم اگر جریان زندگیام را به صورت کتاب درآورند برای دانشآموزان مفید باشد خبرگزاری فارس: گمان میکنم اگر جریان زندگیام را به صورت کتاب درآورند برای دانشآموزان مفید باشد](http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/06/02/13920602000077_PhotoA.jpg)
به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، شهید محمدعلی رجایی در سال 1312 هجری شمسی در شهرستان قزوین متولد شد. تحصیلات ابتدایی را تا اخذ گواهینامه ششم ابتدایی در همین شهرستان به پایان رساند؛ وی در سن چهار سالگی از نعمت پدر محروم شد و تحت تکفل مادر مهربان و منیعالطبع قرار گرفت. او در سال 1327 به تهران مهاجرت کرد و یک سال بعد یعنی در سال 1328 وارد نیروی هوایی شد. در مدت 5 سال خدمت در نیروی هوایی، دوره متوسطه را با تحصیل شبانه گذراند. سپس در سال 1335 به دانشسرای عالی رفت و در سال 1388 دوره لیسانس خود را در رشته ریاضی به پایان برد و با سمت دبیر ریاضی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به ترتیب در شهرستانهای خوانسار، قزوین و تهران، به تدریس اشتغال ورزید. شهید رجایی در مدت تدریس، همیشه دبیری دلسوز، پرکار و شایسته بود و ضمن تدریس، به فرا گرفتن علوم اسلامی و انجام فعالیتهای سیاسی همت میگماشت؛ در سال 1340 به عضویت نهضت آزادی درآمد که منجر به دستگیری وی (در اردیبهشت 1342) و پنجاه روز زندان شد. وی پس از آزادی از زندان، به همراه شهید باهنر به سازماندهی مجدد هیأت مؤتلفه پرداخت و برای پرورش افرادی که بتوانند نبردی مسلحانه را اداره نمایند، به اعزام داوطلبانی به جبهه فلسطین دست زد. در همین رابطه و برای تکمیل برنامه مزبور (درسال 1350) خود شخصاً به خارج از کشور سفر کرد. ابتدا به فرانسه و ترکیه رفت و از آنجا عازم سوریه شد. آن شهید همگام با فعالیتهای سیاسی، لحظهای نیز از خدمات فرهنگی غافل نبود. ازجمله آنها تدریس در مدارس کمال و رفاه، همکاری با بنیاد رفاه و تعاون اسلامی با همکاری شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی و شهید دکتر باهنر و آیتالله هاشمی رفسنجانی است. وی با نهایت شجاعت و شهامت به مدت دو سال، در زندانهای انفرادی رژیم پهلوی انواع و اقسام شکنجهها را تحمل نمود و چون کوهی استوار مقاومت کرد؛ در اثر این مقاومتها او را به زندان قصر و سپس به اوین فرستادند. او در زندان به ماهیت واقعی منافقین پی برد و از آنان دوری گزید. دوران زندان مجموعاً چهار سال به طول انجامید و شهید رجایی در سال 1357 با اوجگیری انقلاب اسلامی، همراه با دیگر زندانیان سیاسی آزاد شده و بلافاصله وارد مبارزات سیاسی و فرهنگی شد و به اتفاق عدهای از همکارانش برای بسیج و سازماندهی مبارزات مخفی معلمان مسلمان، تلاش گستردهای را آغاز کرد و موفق به ایجاد انجمن اسلامی معلمان شد؛ او در راهپیماییهای عظیم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان کوشید و نقش موثری در فعالیتهای تبلیغاتی آنها داشت. شهید رجایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1358، مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را بر عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتی کردن تمام مدارس شد. سپس به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و به دنبال تمایل مجلس شورای اسلامی در تاریخ 1359.5.18 به عنوان اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به مجلس معرفی و با رأی قاطع به نخستوزیری منصوب شد. علیرغم این که در فاصله بسیار کوتاه از پذیرش این مسئولیت خطیر، با توطئه عظیم استکبار جهانی در ایجاد جنگ تحمیلی از سوی رژیم صدام، کارشکنیهای بنیصدر و متحدانش و خرابکاریهای منافقین و ساواکیها را مواجه شد، توانست به بهترین وجه از عهده انجام وظایف و مسئولیتهای سنگین خود برآید. به دنبال عزل بنیصدر از ریاست جمهوری، شهید رجایی با رأی اکثریت مردم محرومی که شاهد تلاشهای صادقانه این فرزند صدیق ملت و مقلد با وفای امام (ره) بودند به ریاست جمهوری انتخاب شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی که توان تحمل وجود این مایه امید مستضعفان و عنصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند. در هشتم شهریور ماه 1360 او را به همراه یار قدیمیاش دکتر محمدجواد باهنر با انفجار دفتر نخست وزیری به شهادت رساندند. * وصیتنامه شهید رجایی بسماللهالرحمنالرحیم این بنده کوچک خداوند بزرگ؛ با اعتراف به یک دنیا اشتباه و بیتوجهی به ظرافت مسئولیت، از خداوند رحیم طلب عفو؛ و از همه برادران و خواهران متعهد تقاضای آمرزش میکنم. وصیت حقیقی من به مجموعه زندگیام است. به همه چیزهایی که گفته و توصیههایی که در رابطه با اسلام، امام و انقلاب داشتهام تأکید مینمایم. به کسی تکلیف نمیکنم. ولی گمان میکنم اگر تمام جریان زندگی مرا به صورت کتاب درآورند برای دانشآموزان مفید باشد. هر چه از مال دنیا دارم متعلق به همسر و فرزندانم میباشد کیفیت عملکرد را طبق قانون شرع به عهده خودشان میگذارم. برادرم محمدحسین رجایی وصی و همسرم ناظر و قیم باشند. خدای را به وحدانیت، اسلام را به دیانت، محمد(ص) را به نبوت و علی و یازده فرزند معصومش علیهمالسلام را به امامت و پس از مرگ را به قیامت و خدای را برای حسابرسی به عدالت قبول دارم و از دریای کرمش امید عفو دارم. این مختصر را برای رفع تکلیف و تعیین خط مشی برای بازماندگان و بر حسب وظیفه شرعی نوشتم و گرنه وصیتنامه این بنده حقیر با این همه تحولات در زندگی در این مختصر نمیگنجد. مکه، حجبیتالله بر من واجب شده بود امکان رفتن پیدا نشد. اینکه که به لقاءالله شتافتم این واجب را یکی از بندگان صالح خداوند به عهده بگیرد. ثلث اموال به تشخیص بازماندگان به «خیرالعمل» صرف شود و اگر به نتیجه قطعی نرسیدند به بنیاد شهید بدهند. انتهای پیام/
94/01/01 - 14:21
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]