تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دعايى كه با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم شروع شود، رد نمى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805030594




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مسافر کوچک کربلا +تصاویر


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


شهید رضا پناهی؛
مسافر کوچک کربلا +تصاویر
«رضا پناهی» رزمنده نوجوانی که با دست خط خودش عبارت مسافر کربلا را در پشت پیراهنش نوشت و راهی راهی شد که تنها مردان خدا از آن عبور می‌کردند.



  به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، شهید رضا پناهی کوچکترین کماندوی رسمی که عضو واحد اطلاعات و عملیات لشگر ده سیدالشهدا بود. وی همرزم سردار رشید اسلام شهید غلامعلی پیچک بوده و همراه او به ماموریتهای گشتی وشناسائی در عمق مواضع دشمن اقدام می کردند. شهید رضا پناهی ساکن کرج و بیست روز مانده به سالروز سیزده سالگی به شهادت رسید.
بالاخره مدرسه رفت معصومه امامی اصل، مادر شهید رضا پناهی ۱۲ ساله در یادآوری خاطرات آن روزهای رضا گفت: از چند روز قبل از مدرسه رضا مرا صبح زود بیدار می‌کرد و می‌گفت: «مامان وقت مدرسه رفتنم نشده؟»   صبح روز اول مهر مانند کسی که منتظر باشد سریعاً از خواب بیدار شده و خیلی خوشحال و بعد از سلام کردن پرسید: «مامان امروز دیگر باید مدرسه بروم؟»
با تأیید من بسیار خوشحال و شاداب صبحانه خورد و لباس‌های مدرسه‌اش را باذوق هرچه‌ تمام‌تر پوشید. کیفش را به دوشش انداخت و دست در دست من از منزل خارج شدیم.
به مدرسه که رسیدیدم، گفت: «مامان من نمی‌ترسم برو.» با وجودی که می‌دید بچه‌ها گریه می‌کنند به من گفت من مانند آن‌ها نمی‌ترسم. دوران آمادگی و کلاس اولش را در مدرسه «تأمین سعادت»، هاجر کنونی مصباح کرج سپری کرد.    

 
گهگاه مدرسه می‌رفتم و رضا اظهار ناراحتی می‌کرد که فلان پسر او را کتک می‌زند؛ و سریعاً هم می‌رفت با دوستش آشتی می‌کرد. قبل از مدرسه حروف الفبا و شعر به رضا یاد داده بودم، معلمش از هوش و ذکاوتش تعریف می‌کرد و می‌گفت قبل از گفتن من اشعار را می‌خواند.

کلاس سوم و چهارم را نیز در مدرسه نور کمال و درواقع مسلم بن عقیل کنونی درس خواند. بسیار به مدرسه علاقه‌مند بود و فقط اجازه می‌داد از خیابان او را رد کنم که به مدرسه برود اما خودم او را به مدرسه می‌بردم.
درس‌هایش را باعلاقه مرور می‌کرد، اما در برخی دروس ضعیف بود که با کمک گرفتن از معلم و ما تقویت می‌شد. در راه مدرسه به منزل برایم تعریف می‌کرد که چه تکالیفی دارد، دوستانش خوب یا بد هستند و ازآنجایی‌که بچه دست‌ودل‌بازی بود خوراکی‌هایش را با بچه‌ها تقسیم می‌کرد.
اتابک برادر کوچک‌ترش پول‌ توجیبی‌هایش را پس‌انداز می‌کرد و از رضا پول‌هایش را می‌گرفت. رضا یک‌بار از من پول خواست وقتی پرسیدم که مگر هرروز به تو پول نمی‌دهم بعد از چند بار اصرار بالاخره گفت اتابک پول از من می‌گیرد و پول‌های خودش را پس‌انداز می‌کند. وقتی اتابک را صدا کردم دیدم جیب‌هایش را پر از پول کرده است.
مدیر مدرسه رضا آقای فاضلی بود، از مدرسه خاطرات شیرینی داشت. یک روز با بچه‌ها اردو رفته بود و موقع نهار بچه‌ گربه‌ای را در آن حوالی دیده بود که گرسنه است نصف غذای خود را به بچه‌ گربه داده بود. اولین باری که در مدرسه با نمرات عالی قبول شد برایش دوچرخه خریدیم و می‌گفت حتی اگر هم نمی‌خریدید بازهم درس‌هایم را می‌خواندم.
  جبهه دانشگاه من است رضا جغرافیا و علوم را زیاد دوست داشت و می‌گفت اگر من بزرگ شوم دوست دارم پزشک شوم اما زمانی که منطقه می‌رفت به او گفتم تو که می‌خواستی پزشک شوی گفت: «وجود من در جبهه لازم است و رهبر دستور جهاد داده است. خدا بخواهد برمی‌گردم و به آرزوی مدرسه‌ام می‌رسم اما فعلاً آرزویم چیز دیگری است. جبهه دانشگاه من است مرا دعا کن.»    





وصیتی از مسافر کوچولوی بهشت
بسم‌الله الرحمن الرحیم من طَلَبَنی وَجَدَنی و من وجدنی عَرَفَنی و من عرفنی اَحَبَّنی و من اَحَبَّنی عَشَقَنی و من عَشَقَنی عَشِقتُه و من عَشِقتُه قَتِلتُه و من قَتِلتُه فَعَلیَّ دِیَتُه و اَنا دِیَتُه.
هر کس من را طلب کند مرا می‌یابد و کسی که مرا یافت مرا می‌شناسد و کسی که مرا شناخت مرا دوست خواهد داشت؛ و کسی که من را دوست داشت، عاشق من می‌شود و کسی که عاشق من می‌شود، من عاشق او می‌شوم و کسی که من عاشق او شوم، او را می‌کشم و کسی که من او را بکشم، خون‌بهایش بر من واجب است، پس خون‌بهای او من هستم «حدیث قدسی»
هدف من از رفتن به جبهه این است که اولاً به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم.
و آن وظیفه را که امام عزیزمان بارها در پیام‌ها تکرار کرده که هر کس قدرت دارد واجب است که به جبهه برود و من می‌روم تا به پیام امام لبیک گفته باشم.   آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت‌های زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کنند او نمی‌تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند.
من به جبهه می‌روم و امید آن دارم که پدر و مادرم حتی اگر شهید شدم، ناراحت نباشند. چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده‌ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان (عجل الله) شده‌ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی‌رود. تا این‌که به معشوق خود یعنی «الله» برسم.
و به‌حق که ما می‌رویم که این حسین زمان و خمینی بت‌شکن را یاری کنیم و به‌حق که خداوند به کسانی که درراه او پیکار می‌کنند پاداش عظیم می‌بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله.     تبیان  



۲۸/۱۲/۱۳۹۳ - ۰۷:۲۰




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن