تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 23 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

سایت نوید

کود مایع

سایت نوید

Future Innovate Tech

باند اکتیو

بلیط هواپیما

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799833528




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

همبازی پروین بودم، اما دزد شدم!


واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: همبازی پروین بودم، اما دزد شدم!

همبازی پروین بودم، اما دزد شدم!


خودش می‌گوید بازیکن سابق تیم ملی جوانان فوتبال کشورمان بوده و یک حادثه مسیر زندگی‌اش را عوض کرده است و از مستطیل سبز فوتبال به بازداشتگاه پلیس آگاهی آمده است. با دستبند فلزی و پابند منتظر است افسر پرونده از او بازجویی کند.
جعفر بیست و شش ساله متهم است با همدستی چهار نفر از همدستانش اقدام به بارکنی- سرقت بار از پشت موتور سیکلت ها- گوشی تلفن همراه از پیک های موتوری پاساژ علاءالدین کرده و گوشی ها را با نصف قیمت به مالخری در محدوده میدان شوش می فروخته است. گفت وگویی با این متهم انجام دادیم که در زیر می خوانید. خودت را معرفی کن؟ جعفر بیست و شش ساله هستم و تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده ام. به خاطر مشکلات خانوادگی مجبور شدم از آنها جدا شوم. به همین دلیل با اندک پس اندازم خانه ای مجردی در شهرری اجاره و راهم را از آنها جدا کردم. چه مشکلی با خانواده ات داشتی؟ پدر و برادرم را به جرم حمل 16 کیلو تریاک دستگیر کردند. خانواده پرجمعیتی بودیم و 9 فرزند هستیم. یکی از برادرهایم معلول و نگهداری از او خیلی سخت است. به خاطر این مشکلات مجبور شدم خانه را ترک کنم. یکی از برادرانم خرج خانواده را با دوره گردی و میوه فروشی می دهد. سابقه کیفری داری؟ دو بار به اتهام گوشی قاپی دستگیر شدم. هر بار با جلب رضایت از شکات و مدت کوتاهی حبس آزاد می شدم و با دوستانم به سرقت و بارکنی می پرداختیم. در سرقت اول 56 شاکی داشتم و یکسال به زندان افتادم. به خاطر چند سرقت دستگیر شدی؟ آخرین بار در 12 سرقت 250 گوشی تلفن همراه سرقت یا بارکنی کردم. از سرقت هایت بگو. برای تلفن قاپی ترک موتور محمد، دوستم می نشستم و با پرسه زنی در مولوی و چهارراه شاپور در یک فرصت مناسب گوشی را می قاپیدیم. از این راه سه میلیون به دست آوردم که نصف آن را به محمد می دادم. پس از سرقت، گوشی ها را به مسعود که فامیل دورمان بود و در پیک موتوری بود، می فروختم. مدتی بعد با فردی به نام امیر آشنا شدم که او پیشنهاد تشکیل باند و استفاده از روش بارکنی را داد. به همین خاطر با دو موتورسیکلت چهار نفره در اطراف پاساژ علاءالدین پرسه می زدیم و با شناسایی پیک موتوری ها سد راهشان شده و با تهدید بارشان را سرقت می کردیم. بعد از سرقت نیز گوشی ها را به امیر داده و پول می گرفتیم. نمی ترسیدی مالباختگان تعقیبت کنند؟ گفتم که چهار نفری برای سرقت ها می رفتیم و اگر ما را تعقیب می کردند با قمه تهدیدشان می کردیم. برادرت هم به خاطر ارتکاب همین جرم دستگیر شده؟ او شاگرد یکی از برادران دیگرم در فروش میوه با خودرو بود و درس می خواند. روزی که فهمیدم جواد سرقت انجام می دهد آن قدر او را با چوب زدم که حتی سرش شکست و چندین بخیه برداشت. دوست نداشتم برادرم سارق شود. قبل از این که دست به سرقت بزنی کار می کردی؟ من ورزشکارم و عضو تیم ملی فوتبال جوانان بودم. یک حادثه مرا به اینجا کشید. محمد پروین، علی حمودی و علیرضا حقیقی همدوره ای من در تیم ملی جوانان بودند. آنها امروز در تیم ملی هستند و من باید پشت میله های زندان باشم. چه حادثه ای برایت رخ داد؟ در باشگاه جوانان راه آهن توپ می زدم، اما باید به سربازی اعزام می شدم. خیلی دنبال تیم نظامی گشتم، اما تیمی پیدا نشد و برخی گفتند باید آشنا داشته باشی، وقتی به در بسته خوردم فوتبال را کنار گذاشتم. بعدش چه اتفاقی برایت رخ داد؟ بی پولی به سراغم آمد. در آن میان با پسر جوانی به نام حسین آشنا شدم او پیشنهاد داد برای این که وضعمان تغییر کند دست به گوشی قاپی بزنیم. من هم قبول کردم و پس از چند ماه برای اولین بار دستگیر شدم. پول ها را چه کردی؟ من گول حرف های میثم و امیر را خوردم و همه پول ها به آنها رسید. امیر با پول های سرقتی مغازه ای در خیابان شریعتی خرید و میثم نیز در کار ساخت و ساز افتاد. ما فقط داشتیم برای آنها کار می کردیم. گوشی های سرقتی را چکار می کردید؟ در هر بار بارکنی در اطراف خیابان جمهوری بین ٥٠ تا٢٠٠گوشی سرقت می کردیم که میثم آنها را به مالخری به نام مسعود می فروخت. فکر می کردی دستگیر شوی؟ اگر به دستگیر شدن فکر می کردم هیچ وقت سراغ جرم نمی رفتم. تصور می کردم خیلی حرفه ای عمل می کردیم به همین خاطر پلیس ردی از ما پیدا نمی کرد. حرف آخر. من ورزشکار بودم، اما در این چند سال بسیار شکسته شدم. ای کاش به فوتبالم ادامه می دادم و الان جایگاهی برای خودم داشتم. کاش پیش خانواده مانده بودم و از آنها جدا نمی شدم. پدرم گاوداری داشت و می توانستم پیش او کار کنم. عشق فوتبال بودم و داشتم خوب پیشرفت می کردم، اما نشد. مجید غمخوار / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)



جمعه, 15 اسفند 1393 ساعت 11:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


ورزش

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن