واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: درس جامجهاني كشتي براي ورزش ايران
نویسنده : سعيد احمديان
سومي در جامجهاني كشتي فرنگي تهران آن هم در حاليكه ستارههاي فرنگي غايب بودند و پازاج با تيمي جوان به اين مسابقات آمده بود نميتواند زياد قابل انتقاد باشد و بايد به كادر فني فرنگي حق داد وقتي المپيكيها پشت تيم را خالي ميكنند بيشتر از اين نميشود انتظار داشت. با اين حال نگاهي به قهرماني آذربايجان در جامجهاني تهران ميتواند نشان از زنگ خطر براي كشتي و البته كل ورزش كشور باشد، زنگ خطري كه از سوي يك ايراني به صدا در آمد. اينكه تيم آذربايجان با مربي ايرانياش در تهران، شاگردان پازاج را شكست ميدهد و در فينال هم رؤياي قهرماني روسيه را نقش برآب ميكند و بر سكوي قهرماني جامجهاني ميايستد براي مسئولان ورزش كشورمان ميتواند قابلتأمل باشد و ذهن آنها را بار ديگر به اين سمت سوق دهد كه آيا آن مربي ايراني كه تيم آذربايجان را قهرمان كرده است نميتوانست همين افتخار را براي ايران كسب كند؟ اينكه آذربايجان توانسته تيم دوم ايران و بدون ستارههاي اصلياش را شكست دهد نميتواند چيزي از كار بزرگ آذربايجان و مربي ايرانياش كم كند. به هر حال آنها به جز ايران، روسيه را هم در فينال شكست دادند تا نشان دهند كه شايسته قهرماني هستند. در اين مجال بحث بر كيفيت قهرماني آذربايجان نيست، بلكه صحبت از نقش يك مربي ايراني در كسب اين افتخار است، مربي كه تا چند سال پيش يكي از كمكهاي اصلي محمد بنا بود و در اوج گرفتن كشتي فرنگي نقش داشت. اينكه جمشيد خيرآبادي به جاي كوچ كردن كشتيگيران ايراني، آنسوي تشك كشتيگيران آذربايجان را هدايت ميكند ميتواند نمونهاي از سرمايهسوزي در ورزش كشورمان باشد. خيرآبادي اولين سرمايه ايراني نيست كه نفعش را كشورهاي ديگر ميبرند و بهطور حتم آخرين آن هم نخواهد بود. در سالهاي گذشته بارها اين اتفاق افتاده است و مديران ورزش كشورمان نشان دادهاند كه در سرمايهسوزي و دلسرد كردن قهرمانان و مربيان برجسته سابقه طولاني دارند. اينكه محمد بنا امروز خانهنشين است و دستيارش سرمربي آذربايجان است يا مانند رضا مهماندوست سرمربي سابق تكواندو كه پس از سالها ايران را قهرمان جهان كرد، در كشورهاي ديگر فعاليت ميكند، حكايت از اين دارد كه ورزش كشورمان همچنان گرفتار چرخهاي است كه قدر سرمايههايش را نميداند؛ سرمايههايي كه در اين كشور رشد كرده و به اوج پختگي رسيدهاند اما وقتي زمان استفاده از آنها ميشود، متأسفانه با كمتوجهي يا خانهنشين ميشوند يا مهاجرت ميكنند. نمونه اخير آن را هم در جامجهاني تهران ديديم. اينكه چه شرايطي به وجود آمد تا امثال «خيرآبادي»ها و «مهماندوست»ها عطاي كار در كشور را به لقايش ببخشند يا مربياني مانند «بنا»ها خانهنشيني را ترجيح دهند، بايد مورد بررسي قرار بگيرد تا پس از اين سرمايهسوزي در ورزش كشورمان چه در كشتي و چه در رشتههاي ديگر نباشيم. البته بيانگيزگي بيشتر اين مربيان را ميتوان در سايه كمتوجهي مديران ورزش ديد؛ مديراني كه فقط به هنگام اهداي مدال به ياد ورزشكاران و مربيان ميافتند و پيش از آن سراغي از مشكلاتي كه گريبانگير تيم است نميگيرند؛ مديراني كه انتظار دارند با دست خالي و كمترين امكانات و تداركات، يك تيم ورزشي در المپيك و مسابقات جهاني بهترين نتيجه را بگيرد؛ مديراني كه اهميتي براي سرمايههاي مربيگري ورزش كشور قائل نيستند، مانند زماني كه در اهداي جوايز به مربي ورزشكار طلايي 30 سكه پاداش ميدهند و به ورزشكاري كه با دانش اين مربي قهرمان شده 150 سكه ميدهند. همه اين بيتوجهيها در حالي است كه وقتي تيم نتيجه نميگيرد، مربي آن سيبل ميشود. همه اينها در كنار هم وقتي جمع ميشود در نهايت سبب ميشود تا سرمايههاي ورزش ايران كه نقش زيادي در تربيت قهرمانان كشورمان دارند، بيانگيزه شوند و وقتي اين تبعيضها و ناديده گرفتنها را ميبينند تصميم بگيرند يا خانهنشين شوند يا به پيشنهادهاي كشورهاي خارجي كه منتظر جذب سرمايههاي ورزش كشورمان هستند، پاسخ مثبت بدهند. نتيجه آن هم ميشود اينكه تيمي مانند آذربايجان با يك مربي ايراني در خاك كشورمان قهرمان جامجهاني ميشود. در اين شرايط به نظر ميرسد براي حفظ سرمايهها و فراري ندادنشان با تبعيضهاي نهان و آشكار بايد يك چاره جدي انديشيده شود تا اين ورزش ايران باشد كه از سرمايههايش بيشترين بهره را ببرد نه كشورهاي ديگر!
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]