واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
پیامک های عاشقانه؛
اس ام اس های بیقراری عاشقانه
سرویس کشکول جام نیوز: دیدن کفش های فرسوده در قدم زدنهای خسته،
غمگین ترین تصویر دنیا است عزیز
مخصوصا اگر آن کفشها که می بینی پای مردی باشد که پدرت است
لحظه به لحظه ی بودن باتورو دوره کردم،،، من خداروهم خسته کردم
دیگر نمی توانم بیقرارم…
خدایا… میخواهم اعتراف کنم دیگر نمیتوانم،
خسته ام من امانت دار خوبی نیستم
“مرا ازمن بگیر” مال خودت من نمیتوانم نگهش دارم….
قلب عزیزم……
لطفا خفه شو و تو همه کارها دخالت نکن……
همین که خون پمپاژ میکنی کافیه……
اگه هم خسته شدی اجباری به کار نیست…..
گفته ها و نگفته ها
خسته ام از تکرار شنیدن!
مواظب خودت باش،
تو اگر نگران حال من بودی!
که نمیرفتی
به بعضی ها چیزی نباید گفت: چون آدم فقط خودشو خسته می کنه
چقدر خسته ام
خسته از دلهره آینده
خسته از شرایطی که بهتر نمیشه
خسته از سرنوشتی که رقم خورده
خسته از انتظار بهبودی که بی گمان حاصل نمی شه
خسته ام بی نهایت خسته
دیگر از تنهایی خسته شده ام
به کلاغها زیر میزی میدهم
تا قصه ام را تمام کنند
کاش خرگوشی بودم ولی خودم بودم… خسته شدم از اینکه همش باید ماسک بزنم دروغ بگم وانمود کنم
دلم برای خودی واقعیم تنگشده… دلم می خواد فقط واسه دل خودم زندگی کنم
خدایا خسته ام خسته رفع خستگی را چه مرهم میکنی
عاشقش بودم کولش کردم که خسته نشه. پیاده که شدگفت :عجب خری بود
چه لحظه هایی با تو میگذره و نیستی
یه دنیا حرف واسه تو که نیستی
چه آرزوی محالی چه زندگی بیستی
رفتی خسته شدی واسه من نیستی
چه تلخه وقتی نزدیک منی و پیشم نیستی
چه احساس تلخی نه ازت بگیرم چه ریسکی
خسته ام!
نه اینکه کوه کنده باشم، نه
دل کنده ام
زندگی باید کرد گاه با گلی سرخ گاه با یک دل بی قرار/گاه باید رویید در پس یک باران گاه باید خندید با غمی بی پایان
یه روزی خسته میشی از پرسه و ولگردی
یا پشیمون میشی از اینکه منو ول کردی
تازه خواستم پر بگیرم ک شکستی بالمو
تو که جایه زانو هام نیستی بفهمی حالمو
مهلت بده میروم
فقط پایت رو بردار تا غرورم را جمع کنم
وای که انتظار میکشه منو
دل بی قرار میکشه منو
وای وای میکشه منو
آرزوی یار میکشه منو
وقتی رفتی تا آخر برو
وقتی “ماندی تا آخر بمان
این تن خسته ست!
از نیمه رفتن ها
از نیمه ماندن ها
رهایی وهم است نازنین
زیرا تا زمانی که گام برمی داری.
هنوز نرسیده ای.
جست و جو فریبی بیش نیست.
زیرا تا زمانی که می جویی،
هنوز نیافته ای.
همه ی بیقراری های تو،
از طلب قرار تو بر می خیزد.
طالب بی قرار شو
و دست از جستجو بدار
وقتی قرار شد من بی قرار تو باشم, ناگهان تو تنها قراره زندگیم شدی
بعضی ها فقط برای این می آیند
که عاشقمان کنند و بی قرار
یک مشت خاطره به آغوشمان بریزند و بروند
و با هرچه یادمان داده اند, تنهایمان بگذارند
بعضی ها فقط می آیند که زود بروند
که داغ شوند و روی دلمان بمانند
قطره های اشک بی قرار نوازشگر گونه هایم است، چه کنم که اشک قشنگترین بهانه است برای گفتن از بی تو بودن، برای بیان دلتنگی و برای بیان غربت
دیگر چرا به فصل نگاهت بهار نیست؟
چشمت برای دیدن من بی قرار نیست؟
افتادم چو اشک از چشمانت ای دریغ!
دیگر مرا به چشم تو هم اعتبارنیست
دیدار شما ارزوی قبلی ماست
روابط عمومی چشمان بی قرار
عشوه نکرده می کشی عاشق جان نثار را/عشوه کنی چه می شود این دل بی قرار را
تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت؟
تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت؟
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟
یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟
بهر دیدار محبت تابه کی در انتظار؟
خسته ام از زندگی با غصه های بیشمار
چه دشوار است انتظار عشق از کسی داشتن که لبخندهایت را نه از سر محبت بلکه از سر نیاز، سکوتت را نه به پای حرمت بلکه به پای نفهمیت، عاشقانه هایت را نه از سر عشق بلکه از سر عادت، و تپش قلب بی قرار از عشقت را نه از تنفس عشق، بلکه از سر شهوت بداند
در ناامیدی بسی امید است
تلویزیون ما سیاه و سفید است
توانا بودهر که با ما بود
که بی ما دلش پر ز غوغابود
چو عضوی به درد آورد روزگار
زخنده دگر عضوها را کند بی قرار
خدا گر ببندد زه حکمت دری
ز رحمت زند قفل محکمتری نایاب فان 206
۰۱/۱۲/۱۳۹۳ - ۱۰:۱۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]