محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832459931
«گلاره عباسی» در گفتوگو با «آزاده نامداری»: شدیداً خوشباورم!
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
«گلاره عباسی» در گفتوگو با «آزاده نامداری»: شدیداً خوشباورم!
جام جم سرا: آزاده نامداری، مجری سیما، گفتوگویی کرده است با گلاره عباسی، هنرپیشه و بازیگر سینما؛ درباره زندگی و دغدغههای فکری و خصوصیات شخصی او. «جام جم سرا» برخی از بخشهای صرفا سیمایی و سینمایی را کنار گذاشته و بقیه گپوگفت آنها را برای اطلاع خوانندگان و کاربرانش در ادامه منتشر میکند.
گفتوگو کردن کار همیشه من است. سالها در کسوت مجری تلویزیون با مهمانهایم گفتوگو میکردم. کار راحتی نیست؛ اینکه مهمانت را آسوده کنی تا با تو گرم شود، به تو اعتماد کند و با تو حرف بزند. اما برای من گفتوگو کردن کار جذابی است اگر موشکافانه باشد و مهمانت کمی خودش را رها کند و اجازه دهد درباره همه ابعاد زندگیاش صحبت کنی. گفتوگوی آزادم این بار با یکی از نزدیکترین دوستانم است:
این قدر همدیگر را میشناسیم که سوالات را بیهوا میپرسم و او چقدر صادقانه و موقر پاسخ میدهد. ویژگی اصلی او همین یکرنگی است. نمیتواند رنگرنگ باشد و به نظرم این رنگ صورتی است. اگر من بخواهم چه از منظر گفتوگو کننده و چه در موقعیت دوست صمیمی رنگ مهمانم را بنویسم، میگویم گلاره عباسی صورتی است. همین قدر معصوم، راستگو و راحت با قلبی که به گرمی میتپد. این اولین گفتوگوی من با گلاره عباسی، بازیگر سینما و تلویزیون است.
*دقیقا الان چند سالته؟
-۳۱ سال *برای وارد شدن به دهه سوم زندگیت چقدر استرس داشتی؟
-قبل از ورود به این سن خیلی استرس داشتم. اواخر دهه دوم زندگیم فکر میکردم تا ۳۰ سالگی خیلی کارها باید انجام بدهم. همه میگفتند دهه سوم زندگی خیلی زود میگذرد و این مساله نگرانم کرده بود، به همین خاطر برای این روزهای عمرم خیلی برنامهریزی کرده بودم تا برای این سن کاردیگری نداشته باشم. بعد از وارد شدن متوجه شدم که زندگی غیره منتظرهتر از این حرفاست و خیلی نمیشود برایش برنامهریزی کرد. *فکر نمیکنی همین غیره منتظره بودن جذابش میکند؟
-نه؛ برای من برعکس است. من خیلی دوست دارم که برنامههایم را از قبل بدانم. غافلگیر شدن خوب است اما اگر فقط با اتفاقات خوب غافلگیر شویم. به هر حال چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم این جریان در حال اتفاق افتادن است و این گذر خوب است. الان در ۳۱سالگی احساس بهتری نسبت به ۳۰سالگیام دارم. *فکر میکنم دهه سوم زندگی یک زن خیلی با شکوه است. در تمام رمانهای معروف هم تمام زنهای باشکوه، جذاب و محکم را در ۳۰سالگیشان دنبال میکنیم. در این سن برای زنان اتفاقات خوبی میافتد به خاطر اینکه در حال پخته شدن هستند. اما باشناختی که از تو دارم فکر میکنم از همان ۱۸ سالگی پخته رفتار کردهای آیا این پختگی در تو وجود دارد؟
-خودم فکر میکنم که هنوز کودک هستم، البته گاهی هم این پختگی که در خودم هست را حس میکنم. به خاطر این که دهه دوم زندگی دهه تلاش است. برای رسیدن به هدفها در این دوره تلاش بیشتری میکنیم. سعی میکنیم به جهانبینی برسیم و برای خودمان هویت پیدا کنیم. از ۲۵ سالگی همه چیز برای من تغییر کرد و بهانههای کوچکی برای خوشبختی پیدا کردم در دورهای از زندگیم همیشه دوست داشتم از یک چیزی که مورد علاقهام است کلکسیونی داشته باشم اما هر چه فکر میکردم هیچ چیز آنقدر برایم مهم نبود که بخواهم آن را جمعآوری کنم. همیشه به تمام کسانی که مجموعهای از چیزیهایی که مورد علاقهشان بود را داشتند، حسادت میکردم، این مثال را میخواهم به ذهن خودم ارتباط بدهم که به مرور به دنبال هویت خودش رفت. دوران ۲۰سالگی زمانی است که با خودمان دچار چالش میشویم و با آزمون و خطا خوب وبد خودمان را پیدا میکنیم. به این ترتیب من دهه ۲۰ زندگی را دهه کاشت و دهه ۳۰ زندگی را دهه برداشت مینامم. *تو تازه در اول راه ۳۰سالگی هستی اما اینطور فکر میکنی که قرار است اتفاقات خوب و آنچه منتظرش بودی در این دهه برایت اتفاق بیفتد.
-خوبی دهه ۲۰ زندگی این است که با توجه به نترس بودن و ریسکهای بیشتر باشکوهتر به نظر میرسد، در این دوره جسورتر و شجاعتر هستیم. من فکر میکنم شجاعت و جسارت سن ۱۸ تا ۲۵ سالگیام را دیگر هیچوقت به دست نمیآورم اما باید قدر این دوره را هم دانست به این دلیل که ما در ۳۰سالگی چارچوبهایمان مشخص است. *چرا حال تو خوب است؟ گاهی وقتها دلم میخواهد از تو بپرسم چرا این قدر حالت خوب است؟ نگاه تو به دنیا نگاه خوب است. با این شلوغی که در تو میبینم، اگر این شرایط را من داشتم حتما آزار میدیدم اما تو خیلی راحت با آن کنار آمدهای؛ از اول همینطور بودهای؟
-حساسیت تو به من بیشتر و مقاومتت از من خیلی کمتر است، شلوغ بودن به من هیجان و اضطراب میدهد اما مایوس نمیشوم. *برای رسیدن به این آرامش تمرین کردهای؟ آیا میتوان تو را به عنوان یک آدم با حال خوب معرفی کرد؟
-آرامش داشتن یک مقدار با حال خوب فرق دارد. ممکن است کسی آرامش نداشته باشد و خیلی هم مضطرب باشد اما حالش خوب باشد، من جزو این دسته هستم، امیدوارم، مایوس نیستم و زندگی را خیلی دوست دارم وخیلی خوشحال هستم. *یک انگیزه همیشه باید وجود داشته باشد تا ما خوشحال باشیم؛ میتواند یک آدم و یا چیزهای مختلفی باشد تا به ما انگیزه بدهد. چه چیزی به تو انگیزه میدهد؟
-عشق و امید در زندگی هر آدمی میتواند موثر باشد امید داشتن به چیزهایی که به آنها عشق میورزیم کلید این انگیزه است. از خواب که بیدار میشویم به این فکر کنیم که عاشق خانوادهمان هستیم و از حضور آنها لذت ببریم. ممکن است عاشق کارمان باشیم پس امیدوارانه درگیر کارمان میشویم. از ۲۵ سالگی همه چیز برای من تغییر کرد و بهانههای کوچکی برای خوشبختی پیدا کردم. ممکن است به خیلی چیزها دلگرم شوم. *پس تو خیلی زود بزرگ شدهای. در ۲۵ سالگی همه چیز برایم فانتزی بود و وقت نکردم به این چیزها فکر کنم اما تو نقطهای را تجربه کردهای که توانستی چیزهای کوچکی را پیدا کنی و با آنها خوشحال باشی؟
-من در دورهای از ۲۵ سالگی واقعا به این نقطه رسیدم با اینکه تحت فشار کاری زیادی بودم اما یک روز متوجه شدم حتی از حضور آفتاب هم میتوانم لذت ببرم و به صورت واقعی و نه شعارگونه و از آن به بعد یک آدم خوشحال بودم. *کسی برای این کار به تو کمک کرده است؟
-نه اما در یک دوره سخت زندگیم کسی کمکم کرد. *یعنی تو از سختی به اینجا رسیدهای؟
-بله من فکر میکنم از سختی به اینجا رسیدهام. بعد از دوره سختی که گذراندم به این آرامش رسیدم. نمیخواهم حرفهایم شعاری باشد اما چیزهایی که نسبت به آن خشم داریم را باید از بین ببریم. دو نفر را نمیتوانم هرگز ببخشم. شاید اگر با آنها دیالوگ برقرار کنم بتوانم آنها را ببخشم اما آنها را دور ریختهام *کسی هست که از او خشمگین باشی؟
-یک زمانی داشتم اما یه دوره حس کردم باید ببخشم. فکر کردم درست یا غلط من از آن آدم خشم دارم، حالا این خشم میتواند از یک شخص یا حتی محل کار باشد، اما وقتی ببخشیم رها میشویم. *بخشیدن آسان است؟
-یکی دو مورد وجود دارد که من به معنای واقعی آزرده شدم اما کینه و لجبازی آدم را از پا میاندازد. *خشم فروخوردهای داری؟
همه اینها همین است باز اگر خشم را بروز دهیم ممکن است کمتر شود یا از بین برود.
*تو خشمهایت را بروز میدهی؟
-نه من خشمهایم را بروز نمیدهم. اما خیلی درگیر آنها نمیشوم. *شاید آن افراد برایت بیاهمیت هستند؟
-در کل خیلی از آدمها آزرده نمیشوم. دوستی به من میگفت دو رکعت نماز بخوان و همه را ببخش، اما من نمیتوانم؛ این کار خیلی سخت است. بخشیدن یک پروسه زمانی میخواهد. نمیشود یکدفعه همه را بخشید. *مگر تو از چند نفر خشم داری؟
-دو نفر را نمیتوانم هرگز ببخشم. شاید اگر با آنها دیالوگ برقرار کنم بتوانم آنها را ببخشم اما آنها را دور ریختهام. ما آدمیزاد هستیم حتما هم لازم نیست همه را ببخشیم. اگر این موضوعات انرژی ما را نگیرد و ما بتوانیم رهایشان کنیم، خوب است. *یعنی در این صورت میتوانیم آرام زندگی کنیم؟
-مگر چند بار در روز یاد آنها میافتیم؟ *شاید خیلی از منظر بالا باشد اما مگر آدمهایی که از آنها خشم داریم چقدر میتوانند مهم باشند که قلب ما به خاطر آنها لکهدار شود؟
-نمیشود گفت کسی آنقدر مهم نیست. این یک نوع خود شیفتگی است که بگوییم کسی اینقدر مهم نیست که بتواند من را آزار دهد. بهتر است بگوییم من آنقدر وسیع میبینم ماجراها را و به درکی میرسم که به همه آدمها حق میدهم و وارد مرحله پذیرش میشوم. *حال خوب الانت به این جایزه [منتخب هیأت داوران فیلم روسیه برای بازی در فیلم اشیا] مربوط نمیشود؟
-خب وقتی کاری انجام میدهیم و دیده میشود حالت هم خوب میشود. مجموعهای از اتفاقات خوب باعث خوشحالی آدم است. *اگر یک روز دیگر نتوانی بازی کنی چه کار میکنی؟
-فکر میکنم خیلی افسره شوم. تمام اطرافیانم میگویند وقتی سر کار هستم اصلا قابل مقایسه نیستم با زمانی که بیکار هستم. خیلی تغییر میکنم. خیلی اتفاق سنگینی است، شاید مجبور باشم دیگر کار نکنم اما شرایط خیلی مهم است، زمانی است که یک بازیگر انتخاب میکند که دیگر بازی نکند اما یک وقتی هم هست که دیگر انتخابش نمیکنند. ممکن است من تصمیم بگیرم بچهدار شوم و بگویم مدتی کار نمیکنم و این انتخاب خود من است. *اگر این اتفاق برایت بیفتد شغلی هست که به آن فکر کرده باشی؟
-نوشتن را خیلی دوست دارم. زمانی هم اینکار را انجام میدادم. همیشه به این فکر میکنم که اگر به عنوان مثال بچهدار شوم و مجبور باشم دیگر کار نکنم در آن مدت مجموعه داستانهای کوتاه بنویسم. *بچهدار شدن را خیلی دوستداری؟
-قطعا روزی مادر میشوم.
*از سر خودخواهی آن را دوست داری تا یک موجود وابسته به خودت داشته باشی یا از جنبه جان دادن به یک موجود دیگر خوشحال میشوی؟ -نه؛ برای اینکه من از به دنیا آمدن خودم خیلی راضیام، فکر میکنم حالا این پروسه را یکی دیگر تجربه کند. به دنیا آمدن خیلی قشنگ است. ما میآییم و میرویم و یک چیزی در دنیایی که ما خیلی نمیشناسیم تکمیل میشود. باروری جزء واقعیت حیات است. من معتقدم ما زیرمجموعه از کائناتی بزرگ هستیم و ادامه حیات وظیفه ماست. *اگر سه ماه پیش و قبل از گرفتن جوایز هم با تو حرف میزدم نگاهت به دنیا همین شکلی بود و دوست داشتی حیات ادامه پیدا کند؟ میخواهم بدانم اتفاقات بیرونی چقدر در روحیه ما تأثیر دارد؟
-اتفاقات بیرونی روی احساسات ما تاثیر میگذارد ولی روی اعتقادات آدم نه. من همیشه دلم میخواست بچهدار بشوم. به اینکه من توانایی باروری را دارم و این وظیفه من است معتقدم. تنها چیزی که یک زن میتواند تجربه کند اما مردها نمیتوانند. من همیشه با تو این مشکل را دارم. اصلا ما چهکار داریم که ما میتوانیم چیزی را تجربه کنیم اما بقیه نمیتوانند یا برعکس. *کسی که دوستش داری حالا در هر جایگاهی آن فرد باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
-خیلی طیف متفاوتی دارد برای اینکه ما افراد را بر اساس جایگاهشان در زندگی انتخاب میکنیم. من میتوانم بگویم چه چیزی باعث میشود تا من با یک آدم معاشرت نکنم و آن هم دروغ و نداشتن صداقت است. وقتی با این مسئله روبهرو میشوم یکدفعه با آن آدم کات میکنم. حتی دروغهای کوچک و بیاهمیتی که وجود دارد من را آزار میدهد. *این به خاطر این است که روزی از بیصداقتی ضربه خوردی؟
-هم میتواند این باشد هم اینکه پنهانکاری و دروغگویی الان همهگیر شده است. نمیگویم همه باید همه مسائلشان را به من بگویند اما انتظار دارم چیزهایی که به ما مربوط میشود را پنهان نکنند. آدمها حق دارند مسائل خصوصیشان را به من نگویند اما اگر چیزی مربوط به من و آن شخص است باید گفته شود. خانواده و کارم همزمان با هم دغدغه من هستند به عنوان مثال اگر کسی با من قراری دارد و دیر میرسد خیلی راحت بگوید خواب ماندهام تا اینکه داستانی دروغین در مورد یک تصادف خیالی برای من تعریف کند. *یعنی دیدگاههای منفی و انتقادها را هم اگر کسی صادقانه بگوید، میپذیری؟
-بعضی افراد ایرادگیر هستند و به محض دیدن افراد شروع به ایراد گرفتن از آنها میکنند و استرس وارد میکنند اما ممکن است کسی من را صدا کند و یک ایراد من را به من گوشزد کند در این صورت مشکلی ندارم. *فکر نمیکنی ما عادت داریم تا همه از ما تعریف کنند؟
-خب همه غیر واقعی از هم تعریف میکنند. اگر ایرادم را به من بگویند بهتر از آن است که پشت سرم حرف بزنند. *متاسفانه ما فقط با افرادی خوشحالیم که دوستمان دارند و ما را تایید میکنند.
-این هم اشکالی ندارد. من فکر میکنم اگر دروغ و دورویی وجود نداشته باشد و آن فرد پشت سرمان برعکس آنها را نگوید و صرفا حس درونیاش این باشد، چه ایرادی دارد؟ به هر حال مهربانی بد نیست. خوش زبانی همیشه خوب است. لزومی هم ندارد همیشه بد همدیگر را بگوییم و انرژی منفی از خودمان ساطع کنیم. تملق و چاپلوسی با پذیرفتن همدیگر با تمام بدیها و خوبیها فرق دارد. در رابطههای زن و شوهرها خیلی این مسئله وجود دارد که مدام ایرادهای آن طرف را به رویش میآوریم. یا باید ایراد آن فرد را بپذیریم یا به او گوشزد کنیم و اگر برطرف نشد وارد مرحله پذیرش شویم. *یک خاطره خوب یا بد از کودکیت بگو.
مهمترین خاطره کودکیام که خیلی در خاطرم مانده است، حضور پدر بزرگ و مادر بزگم است که در یک ساختمان با آنها زندگی میکردیم و خوشبختترین آدم جهانم وقتی به پدربزرگم فکر میکنم. همیشه زیر بالشتش برای من آدامس موزی میگذاشت. من همیشه کنار بخاری آنها مینشستم و مشقهایم را مینوشتم. خاطره دیگر این است که یک بار من به همراه پدر و خواهرم به شهربازی رفتیم و خیلی خوش گذشت. *خاطره بد هم داری؟
-من در کودکی خیلی با خودم بازی میکردم و با خودم حرف میزدم و این مورد تمسخر دیگران بود. آدمهای خیالی زیادی بودند که من با آنها حرف میزدم. بعضی اوقات برای اینکه من را اذیت کنند سوسک را به من نشان میدادند و میگفتند که شکلات است و من آن را میخوردم. این روند بارها ادامه داشت. *همین الان هم این بزرگترین ویژگی تو است که خیلی خوش باور هستی و این خیلی جذاب است، آدمهای زیادی جذب تو میشوند برای اینکه آنها را باور میکنی و به آنها این فرصت را میدهی تا آنچه که خودشان دوست دارند از خودشان به تو نشان دهند. ما یک جنبه سیاه داریم و یک جنبه سفید. تو طوری رفتار میکنی که آدمها جنبه سفیدشان را به تو نشان میدهند. لزومی ندارد تو همه آدمها را سیاه وسفیدشان را بدانی اما در رابطههای سطحی و دوستانه همین که قسمت سفیدشان را میبینی خوب است.
-یعنی این بد نیست که من نمیتوانم همه چیز آدمها را یک جا ببینم؟ *اگر به کجا برسی حالت خوب میشود؟
-الان دوست دارم به چیزهایی برسم که همیشه دوست داشتم، در کارم بهتر باشم، جنبه فرهنگی کارهایم برایم مهمتر است. انگیزههای مادی زندگی کمتر برایم اهمیت دارند. برایم فرقی نمیکند سوار چه ماشینی میشوم. اعتبار کارهایم برایم خیلی مهمتر از بخش مادی آنهاست. *میتوانی ادعا کنی که راهت را پیدا کردهای؟
-نه، اصلا. شاید احوالم از پنج سال پیش بهتر باشد اما آنچه که میخواهم را هنوز پیدا نکردهام. ما جاهطلبی در وجودمان است که برای رسیدن به جایگاه مورد نظرمان حاضر نیستیم هر کاری را انجام بدهیم اما در نهایت باید به آن برسیم. اینکه مورد تایید باشم هم برایم مهم است. *نه این خیلی خوب است که به آدمها فرصت میدهیم تا خوب باشند. خود من این فرصت را به عمد به آدمها میدهم و به آنها این فرصت را میدهم تا خودشان را آنطور که میخواهند نشان دهند و در این میان خیلی چیزها را متوجه میشوم و به خود آنها نمیگویم. اما یکدفعه آنها را کنار میگذارم. این یک ویژگی ذاتی است به نام صفر و یک.
یعنی ما به آدمها فرصت میدهیم و میگوییم خودت را معرفی کن حتی اگر بخشی از آن واقعیت ندارد، ما به حرف آنها گوش میدهیم و معاشرت میکنیم اما یکدفعه آنها را کات میکنیم، آدمها از ما ناراحت میشوند و متوجه نمیشوند که چه اتفاقی افتاده است برای اینکه فکر میکردند ما دروغهایشان را باور میکردیم. این رفتار یک پیشینه دارد و این صفر و یک بودن اصلا خوب نیست. اطرافیان ما اذیت میشوند برای اینکه ما آنها را یکدفعه ترک میکنیم.
-البته ما آنها را یکدفعه ترک نکردیم بلکه فرصتی که به آنها داده بودیم تمام شده است. *یعنی نگاه مردم برایت مهم است؟
-بله باید بگویم که نگاه مخاطب برایم خیلی مهم است. وقتی شناخته شده باشیم موظف هستیم تا مردم را هم در نظر بگیریم. من به عنوان یک فرد شناخته شده نباید خیابان را یکطرفه بروم. من نه گفتن بلد نیستم و با آن مشکل دارم. گاهی سعی میکنم با آن مقابله کنم اما نمیتوانم به عنوان مثال اگر من به عنوان یک بازیگر جراحیهای مختلف زیبایی را انجام ندهم مردم عادی هم وقتی من را ببینند با خودشان میگویند پس این شکلی هم میتوانیم دیده شویم. *در این راه چیزی تا به حال اذیتت کرده است؟
-من خودم را در بند چیزی یا کاری نمیکنم. خیلی وقتها با تاکسی و اتوبوس بیرون میروم اما گاهی ممکن است دلم بخواهد تلفنم را جواب ندهم اما در مواجهه با مردم هیچ مشکلی ندارم. بعضی از بازیگرها فکر میکنند منتی سر مردم دارند که فیلم بازی میکنند اما نه این مردم هستند که منتی سر ما دارند که ما را نگاه میکنند. *بزرگترین دغدغهات چیست؟
-خانواده و کارم همزمان با هم دغدغه من هستند. خوشحالم در یک عصر پاییزی پای صحبتهای دوست خوبم نشستم و دغدغههایش را بیش از پیش شناختم. *تو خیلی سنتی هستی با تمام اینکه خیلی سعی میکنی آن را پنهان نگه داری؛ این نگاه از خانوادهات میآید؟
-بله شاید سنتی باشم اما اینکه تعریف مدرن و سنتی بودن چه چیزی است هم خیلی مهم است. در همین مورد خاص مدرن بودن به سمت فردگرایی میرود. به عنوان مثال زن مدرن ترجیح میدهد بچهدار نشود و رنجهای آن را تحمل نکند، مادر شدن یک گذشت بزرگ میخواهد که تو با علاقه از آن حرف میزنی. تعریف مدرن و سنتی خیلی وسیع است. ما الان در مرحله گذار بوده و دقیقا نمیدانیم که کجا هستیم. حتی اگر بخواهیم از نظر خودخواهانه هم نگاه کنیم میتوانیم بگوییم من میخواهم این حسها را به خاطر خودم تجربه کنم. میخواهم وظیفهام را در ادامه حیات انجام بدهم یا بگوییم میخواهم کسی باشد تا در آینده مواظب من باشد. در نهایت همه این کارها در راستای خوشحال کردن خودمان است. *یعنی همه کارهایی که انجام میدهیم به خاطر خودمان است؟
-بله در خیلی مواقع هست. اما مشکل اصلی این است که ما قسمت کردن را بلد نیستیم. اگر در بچگی نتوانستیم ساندویچمان را با دوستمان قسمت کنیم پس در بزرگی هم نمیتوانیم احساساتمان را قسمت کنیم و در نهایت افسرده و تنها میشویم. *این درد الان جامعهمان است. ما به سمت فردگرایی میرویم و فقط میگوییم این من هستم که مهم هستم.
-بله و متاسفانه حتی به سمت خوشحالی فردی هم نمیرویم و در عین اینکه فردگرا شدهایم آسایشی هم نداریم. من معتقدم خلاف جهت هستی نباید حرکت کرد. به عنوان مثال غذا خوردن ما رفت به سمت غذاهای آماده و پاکتی و راحتتر و ما به نظر خوشحال بودیم اما در آخر سرطان آمد. درست است که ما دیگر شیر گاو نمیدوشیم و فکر میکنیم که بهتر است، اما جای گاو دوشیدن با سرطانها مبارزه میکنیم. این کارها را طبیعت انجام میدهد و نمیشود بر خلاف طبیعت راه رفت. *تو چرا اینقدر با آدمها رودربایستی داری؟
-من نه گفتن بلد نیستم و با آن مشکل دارم. گاهی سعی میکنم با آن مقابله کنم اما نمیتوانم. *چه کسی باعث شد نه گفتن را یاد نگیری؟
این را از مادرم یاد گرفتهام اما فرق من با مادرم این است که در کل بخشنده است و وقتی نه نمیگوید از خودش راضی است و اذیت نمیشود. من نه نمیگویم اما با خودم جدال دارم که چرا نتوانستم به آن شخص بگویم نه. من خیلی احساساتی هستم و با آن کسی که چیزی میخواهد همراه میشوم و نمیتوانم به او جواب منفی بدهم. گاهی نه گفتن بهتر از آن است که آدمها را سر کار گذاشته و دستشان را در حنا بگذاریم و متاسفانه من گاهی اینکار را میکنم. (آزاده نامداری/سیب سبز)
سه شنبه 28 بهمن 1393 17:42
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]
صفحات پیشنهادی
گفت وگوی آزاده نامداری با گلاره عباسی+تصاویر
گفت وگوی آزاده نامداری با گلاره عباسی تصاویر گفتوگو كردن كار هميشه من است سالها در كسوت مجري تلويزيون با مهمانهايم گفتوگو ميكردم كار راحتي نيست اينكه مهمانت را آسوده كني تا با تو گرم شود به تو اعتماد كند و با تو حرف بزند آزاده نامداري گفتوگو كردن كار هميشه من است سگفت وگوی جالب آزاده نامداری با گلاره عباسی!+عکس
گفت وگوی جالب آزاده نامداری با گلاره عباسی عکس گفتوگو كردن كار هميشه من است سالها در كسوت مجري تلويزيون با مهمانهايم گفتوگو ميكردم كار راحتي نيست اينكه مهمانت را آسوده كني تا با تو گرم شود به تو اعتماد كند و با تو حرف بزند اما براي من گفتوگو كردن كار جذابي است به خصگفت وگوی آزاده نامداری با گلاره عباسی
خوشباورترین آدم روی زمینام گفت وگوی آزاده نامداری با گلاره عباسی تاریخ انتشار سه شنبه 28 بهمن 1393 ساعت 11 13 | شماره خبر 1836234839338071097 تعداد بازدید 0 پ پ آزاده نامداری در مقدمه مصاحبهاش با گلاره عباسی نوشت گفتوگو کردن کار همیشه من است سالها در کسوت مجری تلویزیآزاده نامداری ، گلاره عباسی و مجریان مرد در رستوران گردان برج میلاد+عکس
آزاده نامداری گلاره عباسی و مجریان مرد در رستوران گردان برج میلاد عکس منصور ضابطیان احسان کرمی آزاده نامداری و گلاره عباسی برگزاری جشنواره در برج میلاد به چهره ها فرصت استراحت و خوردن شام در رستوران گردان برج را هم داده است منصور ضابطیان مجری رادیو هفت احسان کرمی آزاگفتگوی آزاده نامداری با روزبه نعمت اللهی درباره زندگی شخصی اش!
گفتگوی آزاده نامداری با روزبه نعمت اللهی درباره زندگی شخصی اش اتفاقهاي تاثيرگذار روي من هميشه بزرگ نيستند گاهي از كمترين و بيربطترين اتفاقات درسهاي بزرگي ميگيرم روزبه نعمت اللهی خوانندهای كه كم و بیش میشناختماش روزی زندگیاش برایم خاص شد كه عكسجدیدترین عکس آزاده نامداری در فضای مجازی
جدیدترین عکس آزاده نامداری در فضای مجازی آزاده نامداری با انتشار عکس زیر نوشت شب آنچنان دربر میگیردت که بیندیشی صبحی نخواهد اما آمدن صبح ناگهانی است بی خبر ازهراس شب به ناگهان به آرامش صبح میرسی ودردلت هزار بار خدا راشکر میکنی که دوباره آفتاب رادیدی آزاده نامداری تصویعکس/ آزاده نامداری در کنار خواهرش
عکس آزاده نامداری در کنار خواهرش روز نو تاریخ انتشار ۱۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۷ ۱۳آزاده نامداری و خواهرش +عکس
آزاده نامداری و خواهرش عکس دلنوشته آزاده نامداری برای خواهرش آذین دلنوشته آزاده نامداری برای خواهرش آذین صفحه اجتماعی آزاده نامداری جمعه 17 بهمن 1393دیدگاه جالب آزاده نامداری درباره تولد + عکس
دیدگاه جالب آزاده نامداری درباره تولد عکس آزاده نامداری با انتشار عکس زیر نوشت تولد یه اتفاقیه که تحت کنترل ما نیست بدنيا میایم وکسی نظرمونو نمیپرسه اما وقتی این هدیه ازطرف خدا نصیب یه خانواده میشه یه خوشبختی تازه شروع میشه تولد یه هدیه ازطرف خداست یعنی خدا هنوز بشوکه شدن آزاده نامداری از شنیدن یک حرف + تصویر
شوکه شدن آزاده نامداری از شنیدن یک حرف تصویر آزاده نامداری نوشت نه چون اهل خطا بودیم رسوا ساختی مارا که ازاول برای خاک دنیا ساختی مارا که باور میکندبااینکه درآغازمی دیدی که منکر میشویم آخرخودت را ساختی مارا شعر جالبی که آزاده نامداری منتشر کرد آزاده نامداری با انتشار عاظهارنظر «آزاده نامداري» در مورد فيلم «شيفت شب» +عکس
اظهارنظر آزاده نامداري در مورد فيلم شيفت شب عکس اظهارنظر آزاده نامداري در مورد فيلم شيفت شب آزاده نامداري با انتشار عکس هايي از فيلم شيفت شب به کارگرداني نيکي کريمي در صفحه اينستاگرام خود نوشت شيفت شب به کارگرداني نيکي کريمي با بازي ليلا زارع نيکي کريمي محمدرضا فروتنواکنش آزاده نامداری به آلودگي هواي اهواز + تصوير
واکنش آزاده نامداری به آلودگي هواي اهواز تصوير آزاده نامداری باانتشار این عکس نوشت سلام به همه ي مردم اهواز همه ي اين چند روز چه توي جشنواره چه درمحافل هنري حرف ازشما بود ورنجي که ميکشيد باور کنيد هواي تهرانم سرفه کردنهاي مکرر مارو طبيعي کرده ديگه آزاده نامداري باآزاده نامداری در کاخ جشنواره فیلم فجر 93 +عکس
آزاده نامداری در کاخ جشنواره فیلم فجر 93 عکس آزاده نامداری آزاده نامداری هم که هر شب در کاخ جشنواره است و طبق معمول ساعت خود را با روسری اش سِت کرده است برترینها دوشنبه 20 بهمن 1393آزاده نامداری و دوستانش درکنار شهر فرنگ + تصویر
آزاده نامداری و دوستانش درکنار شهر فرنگ تصویر آزاده نامداری با انتشار عکس زیر در صفحه اجتماعی اش نوشت بدون شرح عکس جدید آزاده نامداری درکنار شهرفرنگ آزاده نامداری با انتشار عکس زیر در صفحه اجتماعی اش نوشت بدون شرحصفحه اجتماعی آزاده نامداری پنجشنعکس های گلاره عباسی و شبنم مقدمی در جشنواره فیلم فجر+تصاویر
عکس های گلاره عباسی و شبنم مقدمی در جشنواره فیلم فجر تصاویر گلاره عباسی و شبنم مقدمی عکس های گلاره عباسی و شبنم مقدمی در جشنواره فیلم فجر پنجشنبه 16 بهمن 1393اظهارنظر «آزاده نامداري» در مورد فيلم «شيفت شب» |عکس|
اظهارنظر آزاده نامداري در مورد فيلم شيفت شب |عکس| آزاده نامداري با انتشار عکس هايي از فيلم شيفت شب به کارگرداني نيکي کريمي در صفحه اينستاگرام خود نوشت شيفت شب به کارگرداني نيکي کريمي بابازي ليلا زارع نيکي کريمي محمدرضا فروتن گوهرخيرانديش سحرقريشي اميرحسين آرمان فيلممژده لواسانی و آزاده نامداری در جشنواره فیلم فجر+عکس
مژده لواسانی و آزاده نامداری در جشنواره فیلم فجر عکس مژده لواسانی و آزاده نامداری در جشنواره فیلم فجر مژده لواسانی و آزاده نامداری هم بالاخره در جشنواره حضور پبدا کردند اینستاگرام جمعه 17 بهمن 1393-
گوناگون
پربازدیدترینها