تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 2 فروردین 1404    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن به ميل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1867367127




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-سرکه شیره‌های پیرمرد مجرد


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

سرکه شیره‌های پیرمرد مجرد تابستان 1385 بود. در یکی از روزهای کشدار گوشی تلفن را برداشتم و شماره منوچهر احترامی را گرفتم. می‌خواستم درباره ادبیات کودک با او گفت‌وگو کنم.
 

تازه کار خبرنگاری را شروع کرده بودم. پس مثل یک آدم تازه کار باوجود نصیحت های استادان کهنه کار، بدون شناخت دقیق مصاحبه شونده، قرار مصاحبه را گذاشتم. چیز زیادی از پیرمرد نمی دانستم. حتی نمی دانستم او خالق کتاب داستان های محبوب کودکی من مثل «گربه من نازنازیه همه اش به فکر بازیه» و «دزده و مرغ فلفلی » است. فقط می خواستم یکی از همین مصاحبه های کیلویی درباره ادبیات کودک بگیرم. شماره اش را از خبرنگاران دیگر گرفته بودم. احترامی پشت تلفن به من گفت کجا راحت ترم؟ گفتم فرقی نمی کند. نشانی خانه اش را داد. خانه ای بود طرف های تهرانپارس. ظهر تابستانی خیلی گرمی بود. وقتی به آن خانه رسیدم از پله ها بالا رفتم. اسباب و اثاثیه خیلی مرتب نبود. در طبقه دوم، جایی که قرار بود مصاحبه انجام شود، احترامی ملافه ای از روی یک مبل برداشت و به من اشاره کرد تا بنشینم. گفت آنجا خانه اش است، اما کمتر به آنجا می آید و بیشتر با خانواده اش زندگی می کند. ابتدا تصور کردم شاید آنجا دفتر کارش است. بعد پیش خودم گفتم حتما منظورش از خانواده، زن و بچه هایش هستند. در همین افکار بودم که احترامی از من پرسید: نوشیدنی می خوری؟ ظهر تابستان بود و من تشنه بودم. گفت می خواهد به من کوکا بدهد. با خنده گفت. منتظر بودم بطری نوشابه ای در دست او ببینم، اما دیدم سراغ یخچال قدیمی اش رفت. قدری یخ خرد کرد و در داخل کاسه های سفالی چیزی شبیه شربت درست کرد. فضای خانه کاملا قدیمی بود. انگار در یک خانه متروکه پر گرد و غبار نشسته باشم. به همین دلیل از ظرف و ظروف و خوردن چیزی در آنها اکراه داشتم. با این حال ممکن بود پیرمرد ناراحت شود. وقتی احترامی کاسه پر یخ شربت را جلوی من گذاشت، دیدم رنگش تفاوتی با کوکا کولا ندارد. گفت بخور. کاسه را دست گرفتم و شروع به نوشیدن کردم. کوکا کولای خوشمزه ای بود. آنقدر تشنه بودم که کل کاسه را سر کشیدم. خودش هم در کاسه ای جداگانه شربت را بالا کشید. نوشیدنش زیر آن سبیل های بلند، صحنه جالبی خلق کرد. وقتی هر دو نوشیدیم، پرسید آیا خوشم آمده یا نه. گفتم کوکا بود دیگر. از سوالش تعجب کرده بودم. با حالت قهقهه خندید. گفت کوکا نبود. گفتم چطور؟ گفت واقعا متوجه نشدی؟ گفتم مرا دست انداخته اید؟ گفت این کوکا کولای نسل ماست. بهش می گوییم سرکه شیره. گفت آن وقت ها این همه شربت و کوکا و نوشیدنی نبود. گفت تابستان ها همین سرکه شیره را به جای کوکا سر می کشیده. واقعا نوشیدنی گوارایی بود. درست یادم نیست، شاید قبل از آن از مادربزرگم یا قدیمی ترهای فامیل، اسم سرکه شیره را شنیده، اما هرگز امتحانش نکرده بودم. آنقدر مزه داد که احترامی باز هم درست کرد و در تمام طول مصاحبه که جرعه جرعه آن را می نوشیدم، او به من می خندید و مرا نسل روغن نباتی می نامید. وقتی مصاحبه تمام شد، یک سوتی دیگر هم دادم. جلوی در از او پرسیدم آیا بچه هایش هم مثل خودش نویسنده هستند؟ این بار شدیدتر از دفعات قبل به من خندید. کاملا گند زده بودم. گفت مرد حسابی من اصلا زن نگرفتم که بخواهم بچه داشته باشم. در راه برگشت به خانه، به این فکر می کردم که خالق ماندگارترین داستان های کودک، خودش کودکی نداشت. آن موقع دیگر فهمیده بودم او نویسنده داستان های کودکی من بوده است. خودش هنگام مصاحبه برایم گفت و خدا را شکر این یکی گند را به رویم نیاورد. روحش شاد. سجاد روشنی / گروه فرهنگ و هنر


 


شنبه 25 بهمن 1393 ساعت 02:15





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن