واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
از اقدامات جالب توجه در زندگانی امیرکبیر قبل از صدارت عظمی (در دوران سلطنت محمدشاه) نقش وی به عنوان سفیر ایران در ارزنهالروم بود که بر اثر مساعی خستگیناپذیر و تحمل شدائد بسیار، دولت ایران و عثمانی مصالحه و قراردادی تنظیم کردند.
رابرت کرزن درباره شخصیت امیرکبیر و حضور وی در ارزنه الروم مینویسد: «این شخص از تمامی مامورین عثمانی و ایران و روسیه و بریتانیای کبیر که این وقت در ارزنه الروم حضور داشتند، جالب توجهتر بود و با هیچ یک از آنها قابل مقایسه نبود و در سه سالی که شاغل مقام صدارت بود کارهای بزرگ و نمایان برای ایران کرد، اما ستاره درخشانی که در افق زندگی او طالع بود در ابر حسد و تزویر رقبایش پنهان گشت.»1 میرزا تقیخان وقتی به صدراعظمی ناصرالدین شاه منصوب شد، چون اوضاع ایران را خوب میدانست و نیز با اندیشه بلند قائممقامها آشنایی کامل داشت و وطنپرستی عباس میرزا را بخوبی درک نموده بود، تصمیم گرفت به این اوضاع آشفته سر و سامانی بدهد و ایران را از زیر یوغ بیگانه و هرج و مرجهای داخلی برهاند. البته این کار آسانی نبود چون هنگام به تخت نشستن ناصرالدینشاه (1364 قمری) و اندکی بعد دولت با شورشها و توطئههایی دست به گریبان شد که مقابله با آنها کار آسانی نبود، اما کاردانی امیر و حسن تدبیر وی در امور باعث شد تا اوضاع ایران اندکی بهبود یابد و «نظم تقیخانی» بر مملکت حاکم گردد؛ فکر امیرکبیر ترقی ایران و ایرانی بود از اینرو به تجارت سامان داد وکالای تولید داخل را ارج تمام نهاده و استفاده از دسترنج داخل (در امر صنعت و...) را دستور کار قرار داد. ارتش را منظم ساخت و قوای بحریه را به وجود آورد، کارخانه تاسیس نمود، روزنامه وقایع اتفاقیه را منتشر ساخت و در نهایت اندیشه مترقی وی به تاسیس دارالفنون انجامید. امیرکبیر نمونه یک انسان سیاستمدار و درستکار بود که سیاست وی عین صداقت و راستی وی بود و دروغ و تملق را برنمیتافت. واتسون مینویسد: «امیرنظام دشمن فساد اخلاق بود و بر ضد این دشمن عمومی جدا مبارزه مینمود و تصمیم داشت اخلاق ناپسندیده را به کلی از میان ایرانیها براندازد و در زمان خود از فساد اخلاق جدا جلوگیری کرد» و در ادامه مینویسد: «چیزی که بیش از همه اسباب تعجب خود ایرانیها بود، آن بیطمعی میرزا تقی خان امیرنظام بود که نه تعارف قبول میکرد، نه رشوه میگرفت و نه اعتنایی به تجملات داشت و همین مساله باعث زوال و خرابی وی شد، به این ترتیب که آن پولهایی را که بهعنوان رشوه و تعارف به او میدادند و او قبول نمیکرد، این پولها صرف خرابی و شکست او شد و برای انداختن او به کار رفت.»2 حقایقنگار در توصیف امیرکبیر مینویسد: «چون صدارت و امارت بر وی تقریر افتاد به حسن رای و رویت و کمال کفایت وزانت خویش مملکت را در سلک نظام آورد و آئین عدل و انصاف بگسترد.»3 همچنین ادوارد براون در تاریخ ادبیات ایران مینویسد: «این شخص [امیرکبیر].... یکی از بزرگترین و باشرفترین و لایقترین و هوشیارترین وزرایی است که ایران در عهد جدید داشته است.»4 اقدامات جوانمردانه امیرکبیر در سامان دادن به قشون و کم کردن حقوق درباریان و مبارزه با دو استعمارگر بزرگ یعنی روس و انگلیس مثال زدنی است5، تعدیل حقوق درباریان و حتی شخص شاه و نیز رسیدگی جدی به امر بیتالمال و دیوانهای مالیاتی و... از سختترین کارهای ممکن بود، چه شاهزادگان و درباریان قاجار عادت به ولخرجی و ریخت و پاش داشتند و تعدیل مواجب به هیچ عنوان با روحیه دولتی و دیوانی سازگار نبود. در این میان نباید از فکر دقیق امیر درباره دین حقه و تمییز آن از خرافات غافل شد، وی برخلاف فکر به ظاهر مذهبی دستور داد تا بستنشینی تعطیل گردد و پناهندگی مجرمین را به اماکن مقدس یا سفارتخانهها ممنوع اعلام کرد. از طرفی وی با برخی رجال که ظاهرا در کسوت علما و باطنا دست در جیب استعمار داشتند به مبارزه پرداخته و از دخالت اینگونه افراد در امور مملکت بشدت دوری میجست که تاریخ امروز با سندهای معتبر خدمت و خیانت افراد را کاملا روشن نموده و حاجت به اطاله گفتار نیست. از سوی دیگر با وجود تمام فشارها این میرزا تقیخان بود که توانست جنبش بابیه با آن غوغای عظیم را ساکت نموده و آرامش نسبی را بعد از آن آشوب و قتال حاکم سازد. رفتار امیرکبیر با سفارتخانههای دولتها نیز حائزاهمیت است، مراسلات و ملاقاتهای ایشان با یکدیگر به گونهای بود که امیر از در اقتدار وارد میشد و هیچ گونه تمایلی به هیچ یک از دولتها نشان نمیداد و همواره اعتدال را در این امر رعایت مینمود تا منافع ایران و ملت ایران محفوظ بماند. این اقدامات امیرکبیر باعث شد تا کینهورزیهای حسودان و دستهای پنهان منفعتطلب از آستین نیرنگ بیرون بیایند و خدعه کنند، از اینرو عده کثیری که در رأس آنها مهد علیا مادر ناصرالدین شاه، میرزا آقاخان نوری، دولت روس (دالگورگی) و انگلیس (شیل) بودند توطئه نموده باعث عزل امیر و تبعید به کاشان شدند، اما زنده ماندن وی نیز به نفع فرصتطلبان نبود تا «فصاد دژخیم نهاد اجل به فصد یمین و یسارش پرداخته و به دیار عدمش روانه ساخت.»6 کرزن درباره قتل امیر اینگونه مینویسد: «میرزا تقیخان متهم به هیچ گناهی نبود. شاه با کشتن خیانتکارانه او، یکی از شریفترین و پاکدامنترین خدمتگزارانش را به تحریک رسواترین و فرومایهترین افراد معدوم ساخت.»6 امیرکبیر شخصیتی بود که حافظه تاریخی ملت ایران هیچ گاه یادش را از خاطر نخواهد برد و فداکاریهایش را در راه اعتلای نام وطن فراموش نخواهد کرد. پانوشتها: 1 ـ تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون، ترجمه رشید یاسمی * 2 ـ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس به نقل از: زندگانی میرزا تقیخان امیرکبیر، حسین مکی، انتشارت ایران 1396 قمری * 3 ـ حقایقالاخبار ناصری، محمدجعفر خورموجی (حقایق نگار)، به کوشش حسین خدیو جم، نشر نی 1363 * 4 ـ تاریخ ادبیات ایران، همان * 5 ـ پهلوانی و جوانمردی در ایران از گذشته تا حال، هوشنگ شکری، چاپ بیتا 1385 * 6 ـ حقایق الخبار ناصری، همان. هوشنگ شکری / جامجم
جمعه 26 دی 1393 ساعت 19:36
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]