محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826928203
جام جم ایام - ماهیت احزاب دولتی شاه به روایت ساواک
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
برای ردیابی پدیدارهایی به نام «حزب مردم»، «حزب ملیون» و «حزب ایراننوین» نمیتوان به اعماق تاریخ معاصر بازگشت و ریشههای آن را در سرآغاز آشنایی ایرانیان با فعالیت احزاب سیاسی جستجو کرد و نوعی استمرار مشروطهگری در آن دید.
این سه پدیده ریشه در بنیادها و مبانی سیاستورزی غربی و دموکراتیک ندارند. دو کودتای انگلیسی و آمریکایی که گسستی خشونتبار از آخرین بقایای مشروطه (بهویژه مجلس و قانون اساسی) و فضای باز شهریور بیست و جنبش ملی ایرانیان را موجب شدند، تاریخ معاصر کشورمان را مساعد و مناسب نظرورزیهای مبتنی بر نظریههای عدم تسلسل و عدم استمرار میسازد. مباحث مربوط به تعاریف حزب، کارکردها، ساختارها، الگوها و حتی مباحث فنیتر و جزئیتری همچون اساسنامهها و مرامنامههای حزبی، نوری بر زوایای تاریخچة آن سه حزب نمیافکند. بلکه کارکرد واقعی آن سه حزب را نه در نظریهها و مفاهیم مربوط به احزاب سیاسی، که در رفت و برگشت مدام بین سالنهای حزبی، و اتاقها و میزهای کارشناسی ساواک، و مطبوعات و ناظرین و منتقدین همان دوره باید جستجو کرد. آنچه در زیر برق سرنیزههای نظام دیکتاتوری و در هیاهوی تریبونهای حزبی و تبلیغات مطنطن «انقلاب شاه و ملت» جلوهفروشی میکند، شناخت اندکی پیرامون ماهیت و کارکرد واقعی آن احزاب در اختیار میگذارد. تصویر واقعی آن سالنهای مجلل حزبی هنگامی که در تاریکخانة امنیتی رژیم شاه «ظاهر میشود» واژگونگی پیوند میان واژگان و واقعیتها را نشان میدهد. واژگانی نظیر «رقابت»، «انتخابات»، «دموکراسی»، «حزب» و غیره هنگامی که از فیلتر گزارش ساواک پیرامون نحوة عملکرد اعضای آن تشکیلات عبور میکند، تیرگی و ابهام معنایی خود را بیشتر نشان میدهد. بنابراین باید در پرتو اسناد آن دوره از واژگان مذکور رمزگشایی کرد. این کاری است که اتفاقاً گزارشگران ساواک به خوبی انجام دادهاند. رهبران و مقامات میگویند «حزب ایران نوین یک انقلاب ادبی به وجود خواهد آورد» اما گزارش ساواک به وضوح نشان میدهد که چگونه به محض آغاز مذاکرات درونحزبی، کلمات بیادبانه از زبان «مباحثهگران» فوران میکند. از گزارشهای ساواک درمییابیم که حوزههای حزبی نه محل بحث آزاد و شکلگیری عقاید و تصمیمسازیهای عقلانی که «مجمعی است از انواع آدمها و انواع فسادها» همین گزارشها نشان میدهند که کادرها و رهبران حزبی چگونه «برای انجام یک کار کوچک کارشان به فحش و بد و بیراه میکشد». از این رو چه در مباحثات درونگروهی حزب و چه در سخنرانیهای عمومی، فقدان وضعیت مطلوب کلامی باعث میشود تا احزاب سهگانه در گفتمانسازی و واژهپردازی تبلیغی و ترویجی کمترین توفیقی حاصل ننمایند. فهرست طویل و مشخصی که ساواک از ناکارامدی و فساد جمعی و فردی هر یک از احزاب سهگانه به دست میدهد این سؤال را به ذهن متبادر میسازد که چرا رژیم شاه نتوانست هیچ یک از نصایح خیرخواهانه و دلسوزانه دیدهبانان امنیتی خود را به کار بندد و روشهای حکومتی خود را تصحیح نماید؟ پاسخ به این سؤال البته پژوهش مستقلی میطلبد. اما در عین حال سندها آنچنان گویا هستند که راه را برای افقهای آتی تحقیق باز مینمایند. به عنوان مثال در همان اسناد میبینیم که ساواک در جمعبندی یک دهه از فعالیت حزبی تصریح میکند که حزب دولتساختة موسوم به «اکثریت» فیالواقع از «جذب تودهها و تأثیر عمیق و واقعی در قلوب مردم» عاجز بوده، و در مبارزة ایدئولوژیک کامیابی نداشته، و اعتماد مردمی «به ویژه اعتماد روشنفکران و جوانان» را نتوانسته جلب کند. ساواک به وضوح از رخنه فساد و تباهی در اعماق احزاب دولتساخته سخن میگوید و انواع کلاهبرداری و سودجوییهای اقتصادی را برمیشمارد. اما هیچیک از این انتقادات به عمق نمیرود و نهایتاً از دیدگاه ساواک همه آن نارساییها و شکستها و ناکامیهای حزبی در مقابل کفه کامیابیها و توفیقات شاهانه رنگ میبازد. ساواک از یکسو به طرزی گزنده و گویا تصریح میکند که حزببازی چگونه یک دهه فرصت طلایی ثبات و امنیت را به هرز برده است اما در انتها با اشاره به «توفیقی که کشور شاهنشاهی طی ده سال گذشته در پرتو راهنمایی اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در زمینههای مختلف به دست آورده»، تلویحاً نتیجه میگیرد که شکست حزبی با پیروزی شاهانه تلافی شده است! به این ترتیب گزارشی که با ارائه فهرست مشخص و مستدل کارنامه رسوای حزب ایراننوین آغاز شده به «توفیق اعلیحضرت همایونی» ختم میشود و این ناهمخوانی «صدر» و «ذیل» گزارشهای انتقادی، به آیینه تمامنمایی از علل ناکامی نه فقط حزب و دولت حاکم بلکه ناکامی و نارسایی انتقاد منتقدین و ناظرین درونحکومتی تبدیل میگردد. نمونه دیگری از این محدودیت اندیشة انتقادی را میتوان در نظریاتی که داریوش همایون در مراحل گوناگون آغازین، میانی و بالاخره پایانی فعالیت احزاب دولتساخته به دست داده مشاهده کرد. داریوش همایون در ابتدای فعالیتهای دوحزبی مذکور مینویسد: «یک نظام حزبی توانا با گسترش دادن انبازی [مشارکت] از طریق نظامهای سیاسی جامعه فعالیتهای سیاسی ناسازگار با آن نظام را پیشگیری میکند و به مجرای درست میاندازد. گروههای تازه بسیجشده را به صورتی تعدیل و هدایت میکند.» همچنین او طی سالهای به اصطلاح «دوحزبی» شاه، به دفعات تصریح میکند که آن احزاب عاجز از تحقق اهداف مذکورند اما هنگامی که نوبت انحلال احزاب خودساخته شاه میرسد، به ضرب و زور همان واژة «انبازی» میکوشد نظام تکحزبی رستاخیزی را شکل تکاملیافته همان دموکراسی شاهانه معرفی کرده و مدعی شود: «زمینه برای تحقق یافتن درجه بسیار بالایی از انبازی [مشارکت] سیاسی در جامعه ایران فراهم شده است. » به این ترتیب آینده رستاخیزی احزاب دوقلو، چراغی میشود برای فهم روشنتر گذشتة همان احزاب. هنگامی که داریوش همایون و دیگر نظریهپردازان رژیم شاهنشاهی به تبیین «انتقادی» نارساییهای احزاب پیشین حکومتی میپردازند، درمییابیم که آن احزاب نه فقط به خاطر آن مفاسد و ناکارآمدیهای فاحش، بلکه همچنین به خاطر کمترین احتمال بروز کارکرد واقعی حزبی، یعنی رقابتی بودن، مورد غضب شاهانه و شاهپرستان قلمبهدست قرار میگیرند. داریوش همایون هنگامی که به لحظه تأسیس حزب رستاخیز میرسد میگوید «کمترین فعالیت یک حزب مخالف میتوانست اکثریت را به محافظهکاری بیش از اندازه» سوق داده و در نتیجه «مجال چندانی برای حرکت و مانور پارهای اقدامات اصلاحی پردامنه» نمیماند و دولت را از «پارهای اقدامات اصلاحی پردامنه باز میداشت». او یکحزبی و یکدستیِ حاکمیت شاهانه را موجب توسیع «انبازی سیاسی» و بسط قلمرو اصلاحات میداند و نوید میدهد که «در یک حزب واحد، در حزب رستاخیز ملی ایران، بیمی از آن رقابتها نخواهد بود». به این ترتیب مشخص میشود که احزاب دوگانه حتی در صوریترین نقشهای رقابتی بالقوه میتوانند تضادی هر چند اندک میان «صورت دمکراتیک و حزبی» یا «محتوای شاهانه» ایجاد کنند و از محدودههای تعیینشدة پیشین فراروند. و دقیقاً به خاطر نگرانی در قبال بروز چنین احتمالی است که نیازی به وجود آن احساس نمیشود. به عبارت روشنتر میتوان گفت که اگر چه بازی دوحزبی صرفاً روکشی نازک از دمکراسینمایی بر محتوای دیکتاتوری میکشید اما در عین حال همین مقدار از ظاهرسازی هم مقتضیات خاص خود را داشت که شاه در مرحله جدید قدرتطلبی (و در واقع آخرین مرحلة حکومتی) خود نیازی بدان نمیدید. گذار از آنچه شاه در دهه چهل «انقلاب شاه و ملت» میخواند به آنچه «دروازه تمدن بزرگ» نامگذاری کرده بود، نظام حزبی متناسب با خود را میطلبید.
دو حزب خودساختة شاه در ذیل گفتمان خودساختة او به نام «انقلاب شاه و ملت» یا «انقلاب سفید» معنا مییافتند و حزب رستاخیز فلسفة وجودی خود را وامدار ترم ابداعی جدیدتری به نام «دروازه تمدن» بود. بدین ترتیب، رقابت حزبی نه در ذیل قانون اساسی دموکراتیک که در ذیل گفتمانسازی شاهانه از «انقلاب» و «تمدن» صورت میگرفت. شاه با حرکت از نقطه عزیمتی به نام «انقلاب سفید» مفهومی از حزب در سر داشت که در مقام تصور به «با» و «بر» انقلاب بودن خلاصه میشد. یعنی اگر در بدو تأسیس حزب مردم و ملیون، ضرورت اقدام به یک سلسله اصلاحات هر چند محدود و نمایشی از ضرورت هماهنگی با آمریکاییها و بهویژه حزب دمکرات سرچشمه میگرفت، دیری نپایید که با تصویب لوایح ششگانه و سپس دوازدهگانة انقلاب سفید، همه رقابتهای حزبی به درجة تأیید این یا آن حزب حکومتساخته در قبال اهداف آن «انقلاب» تنزل و تخفیف یافت. شاه در مصاحبهای علت تحدید دامنه رقابت دو حزب را به یک گفتمان فراحزبی به نام «انقلاب سفید» نسبت داده و با لحنی انکارآمیز میپرسد مگر در «انقلاب شاه و ملت چند نوع برداشت میتواند وجود داشته باشد؟» به این ترتیب نمایش دمکراتنمایی سالهای پایانی دهه سی که در بدایت ظهور خود به یک عامل «بیرونی» به نام سیاست جهان سومی آمریکا در لحظه کوتاه همان چند سال ارجاع داشت، به سرعت تبدیل به یک امر «درونی» به نام «انقلاب سفید» شده و از آن پس همه چیز ذیل همان گفتمان فراحزبی معنا مییابد. محدوده بسیار تنگ و ناچیز دایره مخالفت اقلیت در گفتمان شاهانه با «خوب» بودن انقلاب سفید تعریف میشود که جایی برای «بد»گویی دیگر حزب شاهساخته نمیگذارد. شاه برای اینکه جای توهمی برای یک رقابت واقعاً دوحزبی باقی نگذارد با لحنی قاطع میپرسد: «آیا [حزب] اقلیت میتواند بگوید که سیاست نفتی ما بد است؟ آیا میتواند بگوید که سیاست مستقل ملی ما بد است؟ آیا میتواند بگوید سیاست اجتماعی ما بد است؟ یا اینکه آنچه ما برای کشاورزان و کارگران انجام میدهیم بد است؟» تصادفی نیست که در طنز رایج مردم آن دوره چیزی به نام «رقابت حزبی» با درجه آریگویی به نظام آریامهری معنی میشد و به نحوی موجز و گویا در تفاوت «حزب بله قربان» با «حزب البته قربان» تلخیص میگردید. به این ترتیب اگر چه تأسیس سه حزب و نهایتاً انحلال آنها در دل حزب واحد رستاخیز، در مراحل آغازین شکلگیری خود ارجاعی هر چند اندک به بیرون از نظام آریامهری (چه ارجاع به جهان خارج از ایران و ضرورت دمکراسینمایی در قبال جهان غرب و چه ارجاع به مردم و ضرورت کانالیزه کردن نارضایتیها از مجرای نهادهای سیاسی) داشته اما به فاصله اندکی پس از تأسیس و شکلگیری احزاب دولتساخته، مفاهیمی کلیدی از قبیل «حزب»، «انتخابات»، «رقابت»، به سرعت قابلیت تطبیق و انطباق با جهان خارج از نظام مذکور (جهان غرب و مردم) را از دست داده و تبدیل به یک سلسله مفاهیم بیمحتوا و خودارجاع میشوند. واژگان «حزب مردم» و «حزب ایراننوین» نه به مردم واقعی و حتی جهان غرب که به طور مستقیم به واژگان «انقلاب سفید» تا میخورد و «حزب رستاخیز» بر واژگان «دروازه تمدن بزرگ» میلغزد و کلیه فعالیتهای حزبی آن دوره، فراتر از این همپوشانی واژگانی نمیرود. سئوال این است که اگر در آن نظام چیزی به نام «حزب» و حتی «احزاب» و «رقابت» بین آنها و «انتخابات» وجود داشته پس جای حلقه مفقودهای به نام «مردم» و نیز «برنامهای» که قرار است «رقابت» و سپس «مشارکت» بر سر آن صورت گیرد کجاست؟ البته در آن ایام «نظرسنجی» پیرامون دیدگاه سیاسی مردم نمیتوانست صورت گیرد اما تحقیقات محرمانه ساواک به وضوح از نامقبولیت هشتاد درصدی احزاب سهگانه سخن میگوید. در این خصوص گزارشهای ساواک دربارة فقدان حضور مردم در انتخابات و در حوزه مخاطبین حزب به قدر کافی گویاست. ساواک به طور مکرر از فقدان کادرهای «نامدار» و «خوشنام» در دل احزاب شاهانه سخن میگوید و تصریح میکند که مردم حتی نام «نمایندگان» را نمیشناسند، مگر افرادی که به قول کارشناسان دستگاه امنیتی شاه به خاطر «انتقاد و شوخی روزنامههای فکاهی به مردم شناسانده شدهاند»! یعنی حتی رهبران طراز اول حزبی فقط هنگامی که توسط نشریه توفیق تبدیل به «چهره» میشدند میتوانستند نامی آشنا در حوزه «بلهقربان گویی» برای خود دستوپا کنند. در چنین اوضاعی دستگاه صندوق پرکنی، رأینویسی و «قرائت آرای» رژیم نیز کارکردی به شدت نامنظم داشت. همین دستگاه در حالی برای سناتور آذربایجان شرقی دویستوچهارده هزار رأی «قرائت کرد» که به فاصله کوتاهی از همان انتخابات مجموع آرای قرائتشده برای کل همان استان پنجهزاروششصدونُه نفر اعلام گردید! با این وجود در آستانه انقلابی واقعی و مردمی، دستگاه صندوق پرکنی رژیم نیز از کار افتاده بود.
به عنوان مثال در واپسین مرحله تکامل نظام شاهانه که از پس یک دهه فعالیت «دوحزبی» میآمد و به انحلال آن دو حزب و تأسیس حزب واحد انجامید، روز جمعه اول مهر ماه 1356 در انتخابات میاندورهای تهران چهارمیلیونی آن روز فقط شصتویک هزار کارت الکترال در میان واجدین حق رأی توزیع میشود. در روز موعود، از آن شصتویک هزار نفر هم کمتر از یک سوم افراد به یکی از دویستوچهل شعبه اخذ رأی میروند و رأی میدهند. ده نفر داوطلب نمایندگی شدهاند: نفر اول هفتهزار و ششصد و نود و پنج رأی میآورد. نفرات چهارم تا هفتم از نهصد رأی و سه نفر آخر از صد رأی کمتر دارند. نفر دهم شصتودو رأی آورده است! و همة اینها در شهر چهارمیلیونی تهران و به نام نمایندگی مردمِ همین شهر صورت میگیرد. این همان آیندهای بود که سه سال قبل از آن یعنی در آغاز تأسیس حزب رستاخیز داریوش همایون نوید آن را میداد و مینوشت «در واقع نظام چندحزبی پیشین ایران از نظر انبازی سیاسی بستهتر از نظام یکحزبی آینده بود». همة شواهد پیشگفته و اسناد موجود نشان میدهد که پدیدة «سه حزب» را در درجه اول و به طور عمده میبایست در چارچوب نظام واژگانی نظام شاهانه بررسی کرد و از تعمیمهای شتابزده ادبیات سیاسی و حزبی رایج در نظامهای دمکراتیک دو یا چندحزبی غرب و حتی نظامهای تکحزبی بلوک شرق، به حوزه نظام آریامهری، پرهیز نمود. هنگامی که گزارشهای ساواک درباره «عدم لیاقت سازمانی» و فقدان «دیسیپلین کار حزبی» و نبودن روح و ایمان کافی، و «فقدان تحرک» را در کنار سایر گزارشهای مربوط به فقدان پایه مردمی و عدم استفاده از افراد خوشنام و فسادهای بیشمار درونحزبی میخوانیم درمییابیم که این احزاب نه فقط «مردمی» نبودند، بلکه در طول حیات خود فاقد بسیاری از اجزاء و عناصر و کارکردهای «حزبی» نیز بودهاند. به همین دلیل نقطة آغاز و فروپاشی نظام به آنجا باز میگردد که خودِ کادرها و ارکان اصلی و به اصطلاح اعضای نهادهایی که باید استوانههای آن باشند، خود را جدی نمیگیرند و به تعبیر گویای همان گزارشها و اسناد درونحاکمیتی، حتی معاونین دبیرکل حزب نیز روزانه نیمساعت کار جدی برای فعالیت حزبی اختصاص نمیدهند. با این وجود نباید در ابعاد پوسیدگی آن نظام مبالغه کرد و یا «نقطه آغاز فروپاشی» را با خودِ فروپاشی یکسان گرفت.
تجربه انقلابهای معاصر نشان میدهد یک نظام هر قدر که پوسیده باشد تا زمانی که یک جانشین کارامد و یک اپوزیسیون جدی تهاجم خود را بر همان نقاط آسیبپذیر و پوسیدة آن نظام استوار نکرده باشد، و نتواند اعتماد مردم را برای یک آیندة جذاب و در عین حال قابل حصول و در دسترس جلب نماید، رژیم همچنان میتواند در همان وضعیت «در حال احتضار» برای مدتهای مدیدی به حیات خود ادامه دهد. با توجه به فقدان پروژه دمکراسیخواهی در صفوف اپوزیسیون و «انقلابیون حرفهای» آن دوره و نیز اولویتهای ضد کمونیستی آمریکا که بروز کمترین روزنه دمکراتیک را منجر به فوران «کمونیزم» از دل جنبشهای ملی تلقی میکرد، میباید دربارة ماهیت عمیقاً نمایشی دمکراسی شاهانه قدری مداقه کرد؛ یعنی خصلت واقعاً نمایشی پروژه دوحزبی شاه را میبایست در چارچوب تدابیری دریافت که هیأت حاکمة آن روز آمریکا (بهویژه دمکراتها) به منظور خلع شعار اصلاحات اقتصادی و اجتماعی کمونیستی خواستار پیشبرد آن بودند. بنابراین برنامه اصلاحات نه در قد و قواره دمکراسی که دقیقاً در اندازههای پیکر سیاسی حریف کمونیستی طراحی شده بود. با این وجود، همین برنامه کلی و جهانشمول آمریکا هنگامی که از فیلتر «اندیشة شاهانه» عبور میکرد و بر مقتضیات رژیم دیکتاتوری منطبق میگردید محدودیت بیشتری مییافت و به شکلی کاملاً خاص «ایرانی» میشد. در نگاه نخست ممکن است چنین به نظر برسد که شاه تحت فشار آمریکاییها برای خنثیسازی اصلاحات به سبک شوروی، اقدام به گزینشی آگاهانه کرده و از میان انواع گزینههای ممکن دمکراسی، دموکراسی دوحزبی آمریکا را «برگزیده است». اما واقعیت تاریخی و از آن جمله انبوهی از اسناد نشان میدهد که گزینش شاهانه را میبایست قبل از هر چیز در چارچوب درک و دریافت خود او از آنچه «انقلاب شاه و ملت» مینامید معنا کرد. شاه هنگامی که به استناد انبوه گزارشهای مستند ساواک درباره احزاب دولتساخته، گوشهای از ناکارامدی حزب خود را اذعان میکند باز هم درک «انقلابی» خود از دمکراسی را در قالب «انقلاب شاه و ملت» به نمایش میگذارد و میگوید «به هر صورت تجزیه و تحلیل اصولی انقلاب و مسائل مملکتی آنقدرها نمیتواند با هم متفاوت باشند که لازم شود ده تا بیست حزب سیاسی با عقاید مختلف داشته باشیم». یعنی در اوضاعی که فرامتن و فراگفتمان شاهانة «انقلاب سفید» به عنوان یک سند فراحزبی توسط شاه مشخص شده همة رقابتهای احتمالی حول نحوة برداشت از «منویات اعلیحضرت» دور میزند و از آنجا که چنین منویاتی، برداشتها و تفاسیر متکثر و دهگانه و بیستگانه را برنمیتابد، حد رقابت حزبی به نحوة تقرب و رویکرد چاکرمآبانه به شخص شاه محدود میشود. این موضوع، معنای «آمریکایی بودن» اصلاحات آن دوره را روشن میکند و نشان میدهد که برای فهم خصلت عمیقاً آمریکایی شاه نباید به دوردستها و آن سوی قارهها رفت و ریشههای دمکراسینمایی شاه را در مدل آمریکایی دمکراسی جُست. این دمکراسی عمیقاً «شاهانه» است. بحث بر سر آن نیست که مثلاً به همان ترتیبی که در آمریکا قانون اساسی جفرسن، حدّ و حدود رقابت دو حزب را تعیین میکند، در این سوی قضیه نیز قانون اساسی مشروطیت تبدیل به یک سند فراحزبی شده باشد. برعکس، کودتاهای انگلیسی و آمریکایی که ایران را از طلیعة تاریخی مشروطیت منقطع میساخت هرگونه بازگشت به دموکراسی بومی را تحت سلطة شاهانه منتفی میکرد. از همین جا میتوان درک روشنتری از مبارزة امام خمینی(ره) در لحظة تاریخی مذکور به دست داد و آن را از سایر اشکال مبارزة ضدرژیمی جریانهای مخالف دیگر متمایز نمود. امام خمینی(ره) با اشاره به دو حزب «ایران نوین» و «مردم» تجربة نظامهایی را که در آن میتوان از وجود حزب به مفهوم واقعی سخن گفت خاطرنشان مینماید: «آن جاهایی که حزب هست، دولتها از حزب وجود پیدا میکنند، نه اینکه اول دولت تشکیل شود بعد حزب درست کنند.»
ضلع دیگر بازی حزبی در مفهوم دمکراتیک آن نمادی به نام «مجلس» است که به تعبیر روشن امام خمینی(ره) دولت موجود خود را به یکسان هم از مجلس و هم از مردمی که میباید آن را انتخاب کنند بینیاز میبیند: «دولت هم به مجلس و به من و شما ربطی ندارد... وقتی که دولت تشکیل شد و سرنیزه دستش آمد شروع میکند حزب درست میکند.» به این ترتیب امام خمینی(ره) با همان زبان شفاف، گویا و خیرخواهانه، مدلی از یک دولت واقعاً حزبی و حزب واقعاً مردمی و منتخب مردم معرفی میکند که عمدتاً با دمکراسیهای پارلمانی (و در وضعیت ایران آن روز با دمکراسی پارلمانی متکی به مشروطیت) سازگار بود تا دمکراسینمایی شاهانه. دقیقاً با ارائة چنین بدیلی دمکراتیک در مفهوم واقعی آن است که در سخنان امام خمینی(ره)، مرتجع نمایاندن نهضت اسلامی توسط شاه به خود رژیم بازمیگردد و «عقبماندگی» دیکتاتوری بر مبنای عقبماندن از مدلهای دمکراتیک و «حزب واقعی در جهان امروز» تعریف میشود: دست بردارید آقا از عقبافتادگی؛ مجد خودتان را حفظ کنید. اگر حزب میخواهید درست کنید، خوب، یک حزبی قبل از اینکه دولت شما پیش بیاید، یک حزبی درست کنید، و بعد هم حزب در مجلس، به طور [ی] که باید بشود، به طوری که قانون اساسی و سایر قوانین اقتضا میکند، نماینده درست کنند؛ و بعد هم آقای وزیر، نخستوزیر متکی به نمایندگی که از احزاب پیدا شد و از جمعیت و از خواسته مردم و اینها پیدا شد؛ بعد میشود یک دولت متکی به حزب؛ متکی به ملت.
واضح است که چنین وضعیتی صرفاً در چارچوب نظامهای دمکراتیک میتوانست تحقق یابد و الگوی دمکراسی دوحزبی در اوضاع مشخص ایران آن روز، تنها از طریق بازگشت به قانون اساسی مشروطیت میتوانست به مفهوم واقعی، بومی و ایرانی شود. اما شاه چنان شیفتة داستانسرایی پیرامون «اصول انقلاب شاه و ملت» و «انقلاب سفید» بود که آن اصول را به مثابه سند تعیینکنندة افق آتی کشور و مبیّنِ حد و حدود دایرة «آریگویی» احزاب آریامهری معرفی مینمود و در عرض قانون اساسی مشروطیت قرار میداد. به این ترتیب قانون اساسی از حالت متن فراحزبی خارج و جای خود را به متنی شاهساخته میسپارد. به دنبال استغنای طاغوتی شاه از استناد به قانون اساسی، احزاب شاهساخته نیز به طریق اولی با توسل به سند شاهساخته (موسوم به «انقلاب شاه و ملت») از اتکا به قانون اساسی و ملت معاف شده و نهایتاً در انتهای یک دهه تجربة بیحاصل، گفتمان «انقلاب سفید» تمامی تهمایههای درون حکومتی را به مصرف میرساند و نوبت به فرامتن و فراگفتمان حزبی جدیدی به نام «دروازههای تمدن بزرگ» میرسد. فرجام رستاخیزی آن «سه حزب» نشان داد که بازی دوحزبی قبل از آنکه واقعاً متکی به قواعد «بازی» بوده، و حقیقتاً «دو طرف» داشته باشد و بدون آنکه تمرین دمکراسی باشد، چیزی جز تمرین بازی یکحزبی نبوده است. دقیقاً یک دهه قبل از تکامل شاهانة دو حزب به یک حزب، و تأسیس حزب رستاخیز، امام خمینی(ره) نقاب از «دوحزبنمایی» شاه کنار میزند و عملکرد آن روز رژیم را چیزی جز «مملکت یکحزبی» نمیبیند: اصلاً در ایران حزب معنا ندارد؛ در هیچ جای دنیا، مگر آنهایی که مثل ایران هستند. مملکت یک حزبی اصلاً معنا ندارد، حزب زوری معنا ندارد. این سخنان که در سال 1343 و در نقطه اوج «دوحزبنمایی» شاه بیان شده در سال 1353 مصداق بیشتری برای توصیف حزب رستاخیز مییابد و در همان حال جایگاه واقعی ایران آن روز را نشان میدهد. یعنی برخلاف ادعای شاه که تأسیس دو حزب را موجب قرار گرفتن ایران در عداد «ملل راقیه» میدانست، امام خمینی(ره) ایران استبدادی را از شمول کشورهایی که حزب در آنها «معنا دارد» خارج کرده و در ردیف ممالک تکحزبی جهان طبقهبندی میکند. منبع:مظفر شاهدی ، سه حزب ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1387 ، ص 17 تا 29
جمعه 12 دی 1393 ساعت 13:13
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]
صفحات پیشنهادی
جام جم ایام - روایت اسناد از ملی شدن صنعت نفت در آذربایجان
کتاب نهضت ملی نفت در آذربایجان به روایت اسناد و خاطرات از سوی کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی منتشر شد آذربایجان همچنان که در شکلگیری هویت ایرانی نقش مهمی داشته در حفظ و تداوم حیات آن نیز تلاش بایسته و شایسته داشته و دارد رسمی شدن مذهب شیعه دوازده امامی درجام جم ایام - ناصرالدین شاه در شکارگاه دوشان تپه/ عکس
ناصرالدین شاه قاجار در حال کشیدن قلیان به اتفاق جمعی از همراهان در شکارگاه دوشان تپه جمعه 5 دی 1393 ساعت 18 11جام جم ایام - پزشکی در دوره ناصرالدین شاه/ عکس
عکس هایی از اولین مراکز بهداشتی در دوره قاجار و پزشکانی که به مداوای مردم می پرداختند منبع پایگاه عبرت پژوهی تاریخی سه شنبه 2 دی 1393 ساعت 13 15جام جم ایام - جواهرات شاهکار باستانی
آنچه در ادامه خواهید دید تصاویری است از جواهراتی که از دورۀ باستان به یادگار مانده است یک جفت گوشواره از جنس طلا و لعل روم شرقی ـ حدود قرن دوم میلادی یک جفت گوشواره از جنس شیشه و طلا حدود قرن دوم و سوم میلادی یک گوشوارۀ طلا اشکانیان ـ قرن دوم میلادی گوشواره آویز یا حلقۀ بیجام جم ایام - «یوسف آباد» در دوران ناصرالدین شاه / عکس
دورنمای روستای یوسف آباد محله یوسف آباد امروزی در دوره حکومت ناصرالدین شاه یوسف آباد در آن زمان جزو روستاهای اطراف تهران بود منبع سایت جوان آنلاین یکشنبه 7 دی 1393 ساعت 17 57جام جم ایام - شاه: داریم آب می شویم
فایل صوتی که در اینجا ملاحظه می فرمائید مربوط به شنود ساواک از خانه دکترعلی امینی نخست وزیر زمان شاه است این مکالمه تاریخی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی درپنجم دی ماه 1357 انجام شده است شاه در ابتدای سخنان خود به سخنرانی کریم سنجابی دربیمارستان پهلوی امام خمینی کنونی اشاره دجام جم ایام - نحوه کار ساواک
با نگاهی گذرا به اسناد و بقایای کار ساواک از لحاظ اداری آن را به سه دوره یعنی دورة اول تشکیل ساواک و ریاست تیمور بختیار دوره دوم بازسازی به کمک فردوست و دوره سوم دوره حاکمیت نصیری بر ساواک تقسیم کرد که شاخصه دوره اول شباهت تهیه و تنظیم گزارشهاـ از لحاظ شکل و محتواـ به شهربجام جم ایام - موزه مجلس جلیفه مظفرالدین شاه را خرید
موزه مجلس شورای اسلامی جلیقهای را که بیش از ۱۲۰ سال قبل به افتخار سفر مظفرالدین شاه قاجار به پاریس دوخته و به او اهدا شده بود خریداری کرد علی ططری مدیر مرکز اسناد کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی با اعلام این خبر گفت 4 سال قبل با خبر شدیم یکی از مجموعه داران اجام جم ایام - ملکه تنهای دربار رضاشاه
قمرالملوک امیرسلیمانی توران فرزند عیسی مجدالسلطنه امیرسلیمانی پسر مجدالدوله از رجال معروف عصر قاجار است که در روز 15 بهمن 1283 در تهران دیده به جهان گشود مادرش شمس الملوک منزه الدوله از خاندانهای معروف عصر در تربیت بسیار کوشا بود به طوری که توران از پنج سالگی تحت تعلجام جم ایام - اسکناس یک تومانی رایج در دوره ناصرالدین شاه قاجار/ عکس
اسکناس یک تومانی رایج در دوره ناصرالدین شاه قاجار منبع سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر شنبه 6 دی 1393 ساعت 14 27جام جم ایام - قصر مظفرالدین شاه در بندر انزلی/ عکس
نمای بیرونی قصر ناصرالدین شاه قاجار در بندر انزلی بندر پهلوی پنج شنبه 11 دی 1393 ساعت 16 53جام جم ایام - ترور ناکام بختیار به روایت رفیق دوست
در اخبار ۳۰ تیر ۱۳۵۹ آمده بود که گروهی به نام سپاه پاسداران اسلام به ترور شاپور بختیار اقدام کردند ماجرا از این قرار بود که مدتی بعد از پیروزی انقلاب شخصی به نام مهدی نژادتبریزی به محسن رفیقدوست مراجعه کرده و اعلام میکند که آماده است تا بختیار را از بین ببرد محسن رفجام جم ایام - حمایت شاه عباس از مسیحیان
پیاده کردن چنین سیاستی حمایت از مسیحیان کمک مالی برای ساختن کلیسای آنان و حتی رفتن به کلیسای مسیحیان در شرایط خاص حاکمیت اصول و احکام اسلام بر جامعه ایران دلیری بسیار میطلبید و باید انگیزه مهمی موجب آن میشد منوچهر پارسادوست در فصل ششم کتاب «شاه عباس اول پادشاهی با درس&جام جم ایام - دانشگاه پهلوی به روایت اسناد
دانشگاه پهلوی به روایت اسناد به قلم مشترک مراد سلیمانی زمانه و مجتبی سلطانی احمدی به زودی کتاب میشود مجتبی سلطانیاحمدی یکی از مولفین این کتاب در این خصوص به خبرنگار مهر گفت کتاب «دانشگاه پهلوی به روایت اسناد» به قلم مراد سلیمانیزمانه و اینجانب تألیفجام جم ایام - مجمع های ناهار در دوره مظفرالدین شاه/ عکس
حمل مجمعهای نهار سینیهای ناهار برای درباریان و مقامات حکومتی توسط مستخدمین در دوره مظفری دوشنبه 8 دی 1393 ساعت 16 19میزبانی رقابت های بین المللی جام جهان پهلوان تختی به کرمانشاه رسید
سرانجام پس از کش و قوس فراوان میزبانی رقابت های بین المللی جام جهان پهلوان تختی به کرمانشاه رسید فدراسیون کشتی در سومین اطلاعیه ی خود در مورد جام بین المللی جهان پهلوان تختی میزبانی این رقابت های فاخر را به مردم عزیز کرمانشاه تقدیم کرد به گزارش خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران پجام جم ایام - طرح جان اف کندی برای روستاهای ایران
در سال 1329 با روی کار آمدن جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا دکترین اتحاد برای پیشرفت از سوی وی ارائه شد هدف از این طرح ایجاد اصلاحات اقتصادی-اجتماعی در کشورهای همپیمان با آمریکا برای جلوگیری از شورش مردم و گرایش آنها به سمت کمونیسم بود اهمیت و ضرورت توسعهی روستایی بر ه-
گوناگون
پربازدیدترینها