واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: صنعت «مقابله با تروريسم»!
وقايع اين روزهاي فرانسه و سپس راهپيمايي مضحك در ادامه آن، بار ديگر تئوري «صنعت تروريسم»را به ياد اذهان عمومي آورد؛ تئوري كه معتقد است غرب براي سودآوريها و چرخاندن چرخ اقتصادش اقدام به ايجاد جنگ در سطح جهان ميكند.
نویسنده : جعفر تكبيري

وقايع اين روزهاي فرانسه و سپس راهپيمايي مضحك در ادامه آن، بار ديگر تئوري «صنعت تروريسم»را به ياد اذهان عمومي آورد؛ تئوري كه معتقد است غرب براي سودآوريها و چرخاندن چرخ اقتصادش اقدام به ايجاد جنگ در سطح جهان ميكند.
واقعيت غير قابل انكار در خصوص اين پروژه آن است كه غربيها به منظور بازاريابي براي صنعت صدها ميليارد دلاري «امنيت»، در گوشه و كنار جهان گروههاي تروريستي را سازماندهي كرده و حمايت مالي و نظامي ميكنند. مصداق اين موضوع را ميتوان در ماجراي حوادث 11 سپتامبر سال 2001 امريكا جستوجو كرد؛ حادثهاي مرموز كه تمامي تقصيرهاي آن به گردن طالبان و القاعده افتاد و خود بهانهاي براي لشكركشي امريكا و همپيمانانش به منطقه خاورميانه شد. اين در حالي است كه مرور تاريخچه شكلگيري گروه تروريستي القاعده نيز خود ارتباط بينظير اين جريان تروريستي با سازمانهاي جاسوسي امريكا را بيان ميكند. اسناد منتشر شده زيادي وجود دارد كه اسامه بنلادن رهبر سعودي سابق گروه القاعده را كه در امريكا تحصيل ميكرده، از اعضاي سازمانهاي جاسوسي ايالات متحده معرفي ميكند. فردي كه گروه القاعده را به منظور مقابله با حضور نظامي ارتش شوروي در افغانستان پايهگذاري كرد و در ظاهر به دشمن شماره يك ايالات متحده تبديل شد؛ دشمني كه براي سرنگوني آن ميلياردها دلار هزينه شد.
اما پس از واقعه 11 سپتامبر سال 2001 بود كه ارتش ايالات متحده در كنار سازمانهاي جاسوسي اين كشور، شركتهاي خصوصي را براي به عهده گرفتن مسئوليت امنيت و جنگها در افغانستان و عراق بنيان نهادند و از اين مسير سود سرشاري را به جيب زدند.
دو پروژه مهم براي ادامه حيات
اما با فروكش كردن آتش جنگ در افغانستان و عراق، بالطبع عمر اين شركتها نيز به پايان ميرسيد و سردمداران اين مؤسسات سودآور بايد با پولهاي بادآورده ناشي از جنگ در اين دو كشور خداحافظي ميكردند. اما تئوريسينها غربي با پيش كشيدن دو موضوع اساسي مانع از پايان يافتن عمر اين شركتهاي امنيتي و به تبع آن فروش تجهيزات نظامي بيشتر شدند. اين دو موضوع شامل كليد زدن پروژه ايرانهراسي و پروژه اسلامهراسي بود.
در موضوع پروژه اسلامهراسي كه توأم با موج بيداري اسلامي در منطقه خاورميانه شد، استراتژيستهاي غربي كوشيدند با سوار شدن بر موج اين حركت و برجسته كردن درگيريهاي موجود در كشورهاي اسلامي، اين زمينه را فراهم كنند كه كشورهاي غيراسلامي براي در امان ماندن از تهديدات گروههاي به ظاهر اسلامي، به سراغ همين شركتهاي امنيتي بروند.
در همين ارتباط بنگاههاي تبليغاتي غربي نيز دست به كار شدند و با تبليغات گسترده اقدام به وارونه جلوه دادن مفاهيم اسلامي به ويژه در حوزه جهاد و نمايش تحجر در بين مسلمانان كردند. در كنار اين روند، به كارگيري تهماندههاي گروههاي تروريستي به ظاهر اسلامي براي انجام اعمال تروريستي در كشورهاي غربي، خود مكمل اين پروژه مهم براي ادامه حيات شركتهاي امنيتي در كشورهاي غيراسلامي بود. اين روند را امروز به خوبي ميتوان در اقدامات و تهديدات گروهك تروريستي داعش عليه منافع غربيها مشاهده كرد. دستهاي كثيف آژانسهاي اطلاعاتي غرب و موساد در پس اين اتفاقات تروريستي آنچنان مشهود است كه هر كس اندكي هوشمندي سياسي داشته باشد متوجه اين توطئهها ميشود. اين در حالي است كه گروه تروريستي داعش با حمايت خود غربيها براي سرنگوني دولت قانوني سوريه به وجود آمد، پس از ناكامي در تحقق اهدافش حالا به ابزاري جديد تبديل شده است تا فرايندي شبيه گروه القاعده داشته باشد.
ايرانهراسي پروژهاي براي فروش سلاح
اما شايد مهمترين و بزرگترين پروژه ديگري كه ميتوانست كمك شاياني به بنگاههاي امنيتي غربي و كارخانههاي اسلحهسازي اين كشورها كند، پروژه ايرانهراسي بود.
كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس با در اختيار داشتن منابع سرشار نفت و گاز همواره يكي از مناطق مهم و استراتژيك براي غربيها به ويژه امريكاييها بوده است. جايي كه وظيفه تأمين سوخت موتور اقتصاد غرب را به عهده دارد و قطعاً عدم ارائه اين سوخت از سوي كشورهاي عربي، سرانجامي جز فروپاشي اقتصادي اين كشورها را به همراه ندارد. اين در حالي است كه همين كشورها بهترين بازار براي كالاهاي غربي هستند تا پول پرداخت شده بابت نفتشان از طريق فروش كالاهاي ساخت غرب بارديگر به جيب سرمايهداران غربي بازگردد. در عين حال چه كسي است كه نداند سود ناشي از فروش تسليحات تا چه حد بيشتر از ساير كالاها و محصولات است.
از اين رو موضوع ايرانهراسي به عنوان استراتژي ديگر غربيها جهت فروش محصولات و خدمات نظامي خود در كشورهاي اسلامي به كار گرفته شد. در اين ميان تأكيد دستگاههاي تبليغاتي غرب بر چند عنصر حياتي فعاليتهاي هستهاي ايران، برنامه موشكي ايران و سرانجام توانمنديهاي نظامي بينظير سپاه پاسداران، اين سناريو را براي اعراب پولدار حاشيه خليج فارس باورپذيرتر ميكرد. حال پروژه ايرانهراسي منجر به آن شد كه قراردادهاي كلان تسليحاتي براي تأمين امنيت كشورهاي خليج فارس ميان بنگاههاي اسلحهسازي و بنگاههاي تأمين امنيت منعقد شود و پول بادآورده فروش نفت بار ديگر از اين مسير به جيب سرمايهداران غربي بازگردد. اما اين پايان ماجرا نبود، چراكه با انعقاد اين قراردادها پايگاههاي نظامي متعددي نيز در اين كشورها توسط غربيها تأسيس شد تا فرآيند باجگيري در بعد امنيت تكميل شود.
اين در حالي بود كه مقامات كشورمان بارها تأكيد كرده بودند كه پيشرفت نظامي جمهوري اسلامي هيچگاه تهديدي براي منطقه و كشورهاي دوست نبوده و اين سلاحها تنها حالتي بازدارنده دارند، كما اينكه جمهوري اسلامي همواره پيام صلح و دوستي خود را در پي انجام رزمايشهاي نظامي به كشورهاي مختلف منطقه ارسال كرده است. علاوه بر اين، نكته مهم ديگر در خصوص پيشرفتهاي نظامي جمهوري اسلامي آن است كه وجود ايراني مقتدر در منطقه ميتواند باعث آرامش و امنيت ديگر كشورها باشد و طمع جنگافروزي در منطقه توسط بيگانگان براي بازاريابي تجهيزات نظاميشان را كاملاً از بين خواهد برد. اگرچه كشورهاي عرب منطقه تحت تأثير تبليغات دروغين غرب هيچگاه حاضر به پذيرش اين گفتههاي ايران نشدند و دست صلح و دوستي جمهوري اسلامي را كه بارها به سمت آنها دراز شد، پس زدند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]