واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ناگفتنیهای روایتگر روشندل تاریخ آذربایجان
دیدار با پیرمرد 120 ساله تسوجی و تاریخ شفاهی آذربایجان
علیاکبر با 120 سال در روستای «الماس» از توابع تسوج زندگی میکند که به نوعی روایتگر تاریخ شفاهی آذربایجان محسوب میشود.
به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، این روزها تصور اینکه بتوانی عمری بالای صد سال داشته باشی خیلی مشکل است و باور اینکه در اطراف تو افرادی باشند که عمر آنها نه به دوران پهلوی اول که به دوران قاجار برسد دور از ذهن به نظر میرسد. اما جالب است بدانید که در یکی از روستاهای کوهپایهای بخش تسوج از توابع آذربایجانشرقی، پیرمردی زندگی میکند که بیش از 120 سال سن دارد! یعنی تقریبا دو برابر عمر یک انسان معمولی! در یک صبح سرد زمستانی به خانهاش در روستای «الماس» از توابع تسوج رفتیم. خانهای محقر و نوساز در شهرک جدید این روستا که بعد از سیل ویرانگر و مرگبار سال 76 احداث شده است. سیلی که سبب شد در اثر آن بسیاری از خانههای روستایی ویران شده و 14 نفر جان خود را از دست بدهند. با راهنمایی یکی از کودکان این روستا، نشانی خانهاش را یافتیم. یکی از دختران پیرمرد به استقبالمان آمد. از دیدن ما بسیار خوشحال شد و قبل از آنکه ما را به خانه پدرش دعوت کند راه خانه دیگری را پیش گرفت و گفت: منتظر باشید زود بر میگردم، بگذارید خواهرم را صدا کنم! دقایقی بعد با دو خواهر دیگرش بر میگردند و ما را به داخل اتاقی راهنمایی میکنند که در گوشهای از اتاق و در زیر پنجره آن پیرمردی نشسته است. نامش «علی اکبر» است. اطرافیان و خانوادهاش که میگویند بیش از 120 سال سن دارد. اما ما دنبال مدرکی مستندتر بودیم. به همین خاطر کپی شناسنامهاش را به ما نشان دادند که در آن قید شده بود:
نام: علی اکبر
نام خانوادگی: اعمائی
تاریخ تولد: هزار و دویست و هفتاد و سه!
یعنی دقیقا 120 سال!
علیاکبر از کودکی از نعمت دیدن محروم است. وقتی او چند ماهه بود به بیماری آبله مبتلا میشود و در نهایت بینایی خودش را از دست میدهد اما هرگز از زندگی ناامید نمیشود. او باور داشت که: *خدا گر بندد ز حکمت دری *** گشاید ز رحمت درِ دیگری* کار و تلاش شبانهروزی و کشاورزی و دامداری حرفه اصلی او در این روستا خلاصه میشود. ضمن آنکه با رفت و آمد در میان شهرها و روستاهای اطراف فرد معتمد و شناخته شدهای میشود. مردی که از کار خسته نمیشود، صبر و حوصله بسیار دارد و با همه به مهربانی و راستی رفتار میکند. وی که تا مدتها مجرد زندگی میکند در نهایت و در سنین بالاتر رخت دامادی به تن میکند. حاصل این ازدواج سه دختر است و دو پسر و 10 نوه و نتیجه! همسر او نیز چند ماه پیش به رحمت خدا رفته و او اکنون در این خانه روستایی به همراه یکی از دخترانش زندگی میکند. دو دختر دیگرش نیز مرتب به او سر میزنند و کارهای او را انجام میدهند. علیاکبر اما حالا گوشهایش سنگین شده و به سختی حرفهای ما را متوجه میشود. با این حال میتوان او را تاریخ زنده و شفاهی این سرزمین لقب داد و پای حرفها و ناگفتههای تاریخیاش نشست و از این گنجینه زنده بهرهها برد. اما عدم بضاعت مالی خانواده سبب شده تا کمتر به این موضوع بها داده شود.
«علی اکبر» از تنی سالم برخوردار است. هر چند او در طی 120 سال زندگی خویش چشمی برای دیدن نداشته اما گوشهایی تیز و هوشی سرشار داشته و به باهوشی و جدیت و ذکاوت معروف بوده است. تقریبا همه کارهای شخصیاش را خودش انجام میدهد. سه دختر او به نامهای زهرا، حیات و شیوا بین 45 تا 60 سال سن دارند. در جریان دیدار ما با مشهدی علی اکبر، هر کدام از دختران او اطلاعاتی را به ما میدهند و ما را در طرح سئوالاتمان برای پدرشان که به سختی میشنید کمک میکنند. علیاکبر، حالا کم حرف شده. شاید به این خاطر که دیگر گوش شنوایی برای شنیدن بهتر و چشمی برای دیدن ندارد. شاید او هنوز هم در غم مرگ همسرش که به تازگی فوت شده عزادار است و سکوت را بر هر چیزی ترجیح میدهد. روستای الماس به خاطر واقع شدن در پائین سلسله کوههای میشو و قله «علمدار» از آب و هوایی لطیف و بینظیر برخوردار است. تا آنجا که این طبیعت بکر و زیبا به راستی آن را به « الماس» آذربایجان مبدل ساخته است. در سالهای دور به دلیل جاری بودن رودخانهها و چشمههای پرآب در این روستا، آسیابهای آبی قدرتمندی در آن مشغول بودند که گندم تمام شهرها و روستاهای اطراف، در این آسیابها آرد میشد. اکنون از آن آسیابهای معروف اثری برجای نمانده اما خاطره انتقال گندم مردم شهرها و روستاهای اطراف به این روستا آن هم بر روی اسب و قاطر و الاغ، در ذهن قدیمیها باقی است. علیاکبر از آن دوران، خاطرات بسیاری دارد که پیش از این بارها برای خانواده و اطرافیان خود تعریف کرده اما حالا به دلیل تنهایی و برخی از بیماریهای جسمی از بیان و تشریح بیشتر آنها ناتوان است. او همچنین از دوران سخت خشکسالیها و قحطیهای یک قرن گذشته، ماجرای جنگهای داخلی و جنگهای ایران و روس و بسیاری از رویدادهای سرنوشتساز سرزمین ما اطلاعات ارزشمندی دارد که لازم است نگهداری و باز تعریف شوند. تاریخ شفاهی روستاها و شهرهای آذربایجان به اندازه تاریخ مکتوب و کتب و تصاویر قدیمی ارزشمند و مهم هستند. برای این مرد تاریخی، سلامتی و عزت روزافزون آرزو میکنیم.
***********************
نگارنده: یوسفعلی خوشنیت
********************** انتهای پیام/60005/ع30
93/10/23 - 13:22
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]