تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834008451




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پرونده سياه یک جنايت پاي چوبه دار با رضايت مادر بسته شد+عکس


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
پرونده سياه یک جنايت پاي چوبه دار با رضايت مادر بسته شد+عکس يکي از مسئولان دادگستري گفت فرد خيري مبلغ 60 ميليون تومان براي گرفتن رضايت شما اختصاص داده است. همسرم با شنيدن اين جمله با صداي بلند گفت ما هيچ ديه‌اي نمي‌خواهيم و اين پول را صرف آزادي زندانيان بدهکار کنيد.با درخواست همسرم قرار شد 24 زنداني بدهکار با اين پول از زندان آزاد شوند. اين مادر مي‌گويد: وقتي او به پاي من افتاد يک لحظه احساس کردم محمد خودم اشک مي‌ريزد. من مادر هستم و نمي‌توانم داغ مادر ديگري را ببينم. در آن لحظه از خدا کمک خواستم به من توان بدهد تا بتوانم او را ببخشم. به او گفتم تو را بخشيدم و به خدا التماس کن تا تو را ببخشد.زهرا دهقان و حسين فتوحي پدر و مادري که او تنها پسرشان را از آنها گرفته بود وي را بخشيدند.

جوان محکوم به قصاص نفس (اعدام) وقتي به چوبه دار درمحوطه زندان يزد نزديک مي‌شد، باور نمي‌کرد مادري که چهار سال رخت سياه به تن کرده است او را به امام هشتم(ع) ببخشد. پاهاي پسر جوان توان نداشت، به پاي زني افتاد که چهار سال قبل تنها پسر او را به جاي حجله دامادي زير خروارها خاک فرستاد. بامداد چهارشنبه هفته گذشته همه نگاه‌ها به محوطه زندان شهر يزد دوخته شده بود. جايي که جوان 21 ساله‌اي پس از چهار سال بايد تاوان جنايتي را که مرتکب شده بود مي‌داد، اما زهرا دهقان و حسين فتوحي پدر و مادري که او تنها پسرشان را از آنها گرفته بود وي را بخشيدند.
پرونده سياه یک جنايت پاي چوبه دار با رضايت مادر بسته شد
شيرين‌ترين بخششهواي سرد زمستاني، شهر کويري يزد را فرا گرفته  بود. نيمه‌هاي شب در سلول انفرادي زندان باز شد. جوان محکوم به اعدام که در گوشه‌اي با خدا نجوا مي‌کرد همراه با مأمور زندان براي اجراي حکم آماده شد. نمي‌خواست باور کند به آخر خط رسيده است. همه آن روزها مثل يک فيلم مقابل چشمانش قرار گرفتند. فيلمي که بايد با قصاص او پايان مي‌گرفت. همه بدنش مي‌لرزيد و پاهايش توان حرکت نداشت. با خود مي‌گفت کاش آن روز به محل قرار نرفته بودم و کاش سلاح سرد همراهم نمي‌بردم. مأموران زندان او را داخل حياط بردند. سکوت همه محوطه را فرا گرفته بود. خوب مي‌دانست داغ فرزند کمر يک پدر را خم مي‌کند و دوست نداشت امروز يک پدر ديگر قدش خميده شود.خاطرات تلخمرد اين بار آرامتر از هميشه به عکس پسرش نگاه مي‌کرد. حسين فتوحي 56 بهار را پشت سر گذاشته است، اما مرگ تنها پسر گرد پيري را بر چهره‌اش نشانده است. دستان پينه بسته‌اش را با افتخار به ديگران نشان مي‌دهد و مي‌گويد: با بنايي و کارگري لقمه حلال بر سفره خانواده برده‌ام و چهار فرزند را با زحمت زياد بزرگ کردم. محمد تنها پسر و فرزند چهارم من بود. مرد وقتي مي‌خواست خاطره روز تلخي را که با مرگ پسرش به پايان رسيد، مرور کند کمي مکث کرد و ادامه داد: ما در خيابان صفائيه يزد زندگي مي‌کرديم. محمد پس از گرفتن مدرک ديپلم گفت مي‌خواهد کار کند و روي پاي خودش بايستد. براي او وام گرفتم و با شراکت يکي از دوستانش مغازه‌اي خريدند و فروشگاه تلفن همراه به راه انداختند. روز حادثه يک مرد ميانسال اهل زاهدان به مغازه پسرم رفته و سيم کارتي را فروخته بود. پس از رفتن او وقتي پسرم اين سيم کارت را داخل گوشي تلفن همراهش قرار مي‌دهد پسر ناشناسي تماس مي‌گيرد و ادعا مي‌کند از اين شماره مزاحم خانواده‌اش شده‌اند. محمد به او مي‌گويد اين سيم کارت را يک ساعت قبل خريده و فروشنده آن نيز مشخصاتي از خود ارائه نداده است.اما تماس گيرنده حرف محمد را باور نمي‌کند و از او مي‌خواهد به پارک پهلوان يزدي بروند تا همه چيز مشخص شود. اين مرد ادامه داد: زمان وقوع اين حادثه در ساختماني خارج از شهر مشغول بنايي بودم. محمد وقتي به پارک مي‌رود با پسر جواني که ادعا مي‌کرده محمد مزاحم خانواده آنها شده است، درگير مي‌شود اين در حالي بود که اين پسر قبل از درگيري با برادرش که عامل جنايت است تماس گرفته و از او خواسته بود براي ادب کردن کسي که مزاحم خانواده شده است، برود. با وساطت درگيري پايان مي‌گيرد و محمد با نشان دادن مدارک خريد سيم کارت ثابت مي‌کند دو ساعت قبل سيم کارت را خريده و هيچ اطلاعي از ماجراي مزاحمت نداشته است. سرانجام آنها از هم جدا مي‌شوند و پسرم همراه با يکي از دوستانش به طرف خانه حرکت مي‌کنند در حالي که برادر آن پسر سوار بر موتور در کوچه به کمين نشسته بوده است. وقتي محمد وارد کوچه مي‌شود راه را سد مي‌کنند و قبل از اينکه اجازه حرف زدن به محمد بدهند با قيچي آرايشگري ضربه‌اي به سينه پسرم مي‌زنند. اما همين جا خاتمه نمي‌يابد و متهم با کارد دو ضربه از پشت به پسرم زده و فرار مي‌کند. يکي از همسايه‌ها که متوجه فريادهاي دوست محمد شده بود با اورژانس تماس مي‌گيرد و محمد را به بيمارستان منتقل مي‌کنند.وقتي ماجرا را به من اطلاع دادند، سراسيمه خود را به بيمارستان رساندم، اما پزشکان گفتند به خاطر خونريزي زياد محمد فوت کرده است. با شنيدن اين خبر دنيا روي سرم خراب شد.نمي‌توانستم اين خبر را به مادرش بدهم. محمد تنها پسر ما بود و مادرش آرزوهاي زيادي براي او داشت؛ آرزوي ما ديدن او در لباس دامادي بود.اين پدر که بعد از 4 سال هنوز چشمه اشک چشمانش خشک نشده است، ادامه داد: اين جنايت به قدري تکان دهنده بود که رئيس پليس آگاهي دستور داد در کمتر از 24 ساعت قاتل دستگير شود و صبح روز بعد متهم که فقط 17 سال داشت، دستگير شد. بعد از اينکه قاتل پسرم دستگير شد در پليس آگاهي فقط يک سؤال از او کردم. پرسيدم چرا و به چه جرمي تنها پسرم را به قتل رساندي. او که متوجه اشتباه خود شده بود سرش را پايين انداخت و گفت: نمي‌دانم چطور اين جنايت را انجام دادم. همه چيز در يک لحظه اتفاق افتاد.لحظه هاي سبزپس از 4 سال سرانجام قضات دادگاه کيفري استان يزد عامل جنايت را به قصاص محکوم کردند و اين حکم پس از تأييد در ديوانعالي کشور براي اجرا به دايره اجراي احکام فرستاده شد. همه شرايط براي اجراي حکم اعدام آماده شده بود. حسين فتوحي از تلاش مسئولان دادگستري و همچنين افراد خير براي گرفتن رضايت از آنها اين‌گونه گفت: پس از 4 سال سرانجام روزي که منتظر آن بوديم، فرا رسيد. اما قدرت انجام اين کار را در خود حس نمي‌کردم. امام جمعه يکي از شهرهاي استان يزد به خانه ما‌ آمد و از من خواست تا از قصاص گذشت کنم. او گفت اگر اين کار را انجام دهم علاوه بر اينکه زندگي انساني را نجات داده‌ام از کشته شدن يک مسلمان شيعه جلوگيري کرده‌ام. حس مي‌کردم نمي‌توانم جان انسان ديگري را بگيرم. اين پدر از خوابي که او را متحول کرد گفت و ادامه داد: يکي از شب‌ها خواب ديدم پسرم خيلي ناراحت است و در مکاني قرار دارد و نمي‌تواند از آنجا خارج شود. مي‌خواستم براي او غذا ببرم، اما به من اجازه ندادند.اين خواب ذهنم را بشدت مشغول کرده بود و دو بار اجراي حکم اعدام را عقب انداختم تا شايد بتوانم خود و همسرم را براي دادن رضايت مجاب کنم. چند هفته بعد وقتي از مسئولان زندان شنيدم که اين پسر در زندان رفتار بسيار خوبي داشته و قرآن مي‌خواند تصميم گرفتم او را ببخشم، اما همسرم تصميم نداشت من را همراهي کند. او فقط قصاص مي‌خواست و مي‌گفت بايد قاتل پسرم اعدام شود. با مسئولان زندان هماهنگ کردم و از آنها خواستم اين پسر را تا پاي چوبه دار بياورند و در آنجا از همسرم درخواست کنم او را ببخشد. سرانجام زمان اعدام فرا رسيد. نيمه شب از زندان دنبال من و همسرم آمدند و ما را براي اجراي حکم به زندان بردند. وقتي قاتل پسرم را آوردند او با ديدن ما روي پاهاي همسرم افتاد و با گريه خواست او را ببخشيم. همه منتظر تصميم همسرم بودند. او درحالي که گريه مي‌کرد دست روي شانه پسر گذاشت و گفت تو را بخشيدم. از خدا طلب کن تا تو را ببخشد. همه گريه مي‌کردند. بسياري از زندانيان براي نجات اين پسر دعاي کميل مي‌خواندند وقتي به آنها خبر دادند گذشت کرده‌ايم، صداي صلوات آنها فضاي زندان را پر کرده بود. يکي از مسئولان دادگستري به ما گفت فرد خيري مبلغ 60 ميليون تومان براي گرفتن رضايت شما اختصاص داده است. همسرم با شنيدن اين جمله با صداي بلند گفت ما هيچ ديه‌اي نمي‌خواهيم و اين پول را صرف آزادي زندانيان بدهکار کنيد.با درخواست همسرم قرار شد 24 زنداني بدهکار با اين پول از زندان آزاد شوند. اين مادر با يادآوري آن لحظه مي‌گويد: وقتي او به پاي من افتاد يک لحظه احساس کردم محمد خودم اشک مي‌ريزد. من مادر هستم و نمي‌توانم داغ مادر ديگري را ببينم. در آن لحظه از خدا کمک خواستم به من توان بدهد تا بتوانم او را ببخشم. به او گفتم تو را بخشيدم و به خدا التماس کن تا تو را ببخشد. خورشيد صبح روز پنجشنبه از بالاي زندان در حال طلوع بود. مرد و زن در حالي که لبخند رضايتي بر لب داشتند عکس محمد را در آغوش گرفته و از زندان خارج شدندایران
 عصر ایرانمطالب مرتبط:بخشش محکوم به قصاص پس از 17 سالشرط جالب خانواده مقتول برای بخشش قاتلبخشش زن اعدامی پای چوبه دار در نوشهربخشش اعدامی چند ثانیه پس از اجرای حکم و جان دادن+ تصاویر

چهارشنبه 17 دی 1393 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن