تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834587171
گفتوگوی منتشرنشده شهید تقوی + فیلم
واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: گفتوگوی منتشرنشده شهید تقوی + فیلم
شهید حمید تقوی میگوید: شناختی که از همان ابتدا زین الدین از وضعیت نظام سابق و برخوردهایی که ساواک کرده بود داشت نشان میداد یک عنصر از یک خانواده متدین و ریشهای است و با شناخت این راه را انتخاب کرده است. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر به نقل از تسنیم، سردار شهید حمید تقوی از مستشاران نظامی ایران در شهر سامرای عراق بود که چند روز پیش بهدست تکتیراندازان داعشی به شهادت رسید. بنابر اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سردار تقوی در حین انجام مأموریت مستشاری به ارتش و بسیج مردمی عراق برای مقابله با تروریستهای تکفیری و داعش در شهر سامرا و در جوار مرقد مطهر امام عسکری(ع) به شهادت رسیده است. شهید تقوی از فرماندهان قرارگاه رمضان در دوران دفاع مقدس بود که پدر و برادر گرانقدر وی نیز در دوران جنگ تحمیلی به فیض عظیم شهادت نائل آمده بودند. گفتگویی منتشر نشده با سردار شهید حمید تقوی در رابطه با وضعیت سوسنگرد در سال ابتدایی جنگ و درگیریهایی که با دشمن بعث داشت و سپس آشنایی با شهید زین الدین و همکاری یک ماه و نیمه سردار تقوی با او در اطلاعات- عملیات در ادامه میآید: *ابتدا خودتان را معرفی کنید. بنده حمید تقوی از اعضای سپاه که میشود گفت از ابتدای ورودی سپاه و از ابتدای جنگ در خدمت رزمندگان اسلام در محورهای مختلف بالاخص محور دشت آزادگان بودم که قبل از شروع جنگ تحمیلی آنجا در محورهای مختلف خدمت دوستان و اهالی منطقه بودیم و با برادران اهالی منطقه و خدمتگزاران انقلاب اسلامی در زمینه مسائل اطلاعاتی و غیر اطلاعاتی فعالیت داشتم. * از چه زمانی با شهید زین الدین آشنا شدید؟ زمانی که بنده با شهید زین الدین آشنا شدم، ابتدای جنگ تحمیلی بود آن هم در محور سوسنگرد. امیدوارم ویژگیهای اخلاقی آن شهید بزرگوار مفید واقع شود و این اثری که توسط دوستان هم ضبط و جمع آوری و بعد به صحنه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و جوانان و بزرگسالان عرضه میشود الگویی باشد برای همه. نیاز است همه بدانند این شهدا چه کسانی بودند و چه جایگاهی داشتند و از کجا شروع کردند و بعد هم خداوند عاقبتشان را به کجا ختم کرد. من با شهید زین الدین در منطقه دشت آزادگان و علی الخصوص سوسنگرد که مرکز آن محسوب میشود، آشنا شدم. آن هم زمانی که سوسنگرد برای بار دوم یا به تعبیری از نظر این جانب سوم دست دشمن افتاده بود. سوسنگرد برای بار دوم در تاریخ 23/8/59 که الان فرصت توضیح و مجال این بحث نیست مجددا با تلاشهای مسئولین نظام و حضرت امام(ره) و نماینده محترم ایشان حضرت آیت الله خامنهای در شورای عالی دفاع آن زمان، شهید بزرگوار شهید چمران و ارتش جمهوری اسلامی و برادران سپاه استان خوزستان مجددا آزاد شد. * 23 یا 26 آبان ماه؟ 23 ابان . روز 26 آبان بحثی هست که دوستان به مناسباتی پس و پیش و مشخص کردند ولی آنچه که تاریخ دقیق و قطعی این موضوع است 23 آبان است. چون خود من خدمت دوستان بودم به عنوان... بعد دشمن بعثی تقریبا غرب سوسنگرد مستقر شد. * قبلش دشمن کدام قسمت سوسنگرد بود؟ روستای حمر نوشته ولی احیمر است که تقریبا باید وصل بشود به بردیه و دهلاویه و ... و ادامه پیدا میکند و به بستان وصل میشود. از این طرف یک خط تدارکاتی و لجستیکی داشتند که به جبهه تقریبا هویزه و بعد از هویزه میرفت به دب حردان و بصره و آن مناطق خرمشهر و ... اما بحث ما بیشتر در این منطقه است روستای احیمر یک مرغداری بود ما هم داخل شهر مستقر شده بودیم. ما تقریبا در مرکز شهر بودیم. روی رودخانه یک پل بود. قسمت شرقی آن دست ما بود و قسمت غربیش یعنی تا آخرین دیواره های منازل مسکونی نیز دست ما بود از آنجا به بعد دیگر ما توی بیابانها یعنی حد فاصل آخرین منازل شخصی تا این روستای احیمر رو تا آن مرغداری تقریبا منطقهای بود که بیشتر عراقیها به واسطه تسلطی که داشتند استفاده میکردند. آنجا یک تپه ای بود و یگانهای رزمیشان، توپ و تانک، نیروهای زرهی، تانک و نفر بر و ... آنجا بود. کاملا به جاده آسفالتی مسلط بودند. پلی که روی رودخانه زده شد و پل مهم و استراتژیکی بود که بین دو قسمت شرقی و غربی رودخانه را به هم وصل میکرد. این پل هم در اولین مرتبه گفته شده منفجر شد. * پل را چه کسی منفجر کرد؟ توسط نیروهای مسکونی منفجر شد. به راحتی دسترسی نداشتند. یک پل چوبی که ما اینجا تقریبا شرق اون پل بزرگ فلزی اصلی که منهدم شده بود داشتیم. آن پل هم کاملا منهدم نشده بود ولی از بس توپ و تانک و... به آن خورده بود، خراب شده بود. آنجا دقیقا زیر دید بود و کسی به عنوان یک فرد حق عبور نداشت. هر کس رد میشد او را به وسیله تیرباری که نصب کرده بودند، میزدند در واقع هم به وسیله تانک و هم به وسیله نیروهای کمین شلیک میکردند. آن زمان برادران یک پل چوبی تقریبا اگر اشتباه نکنم پل حدود 150 متری مستقر کردند که برای نفر رو نیروهای پیاده استفاده میکردند و بعد دوستان از قسمت غرب که معروف آلبوجلال بود (قسمت غربی شهر از داخل خانهها رد میشد) یک تونل هم از زیر جاده زده بودند و باز از طریق بعضی خانهها رد میشدند یا شناسایی میکردند و یا به نیروهای عراقی تک میزدند و حمله میکردند. * محورهای شناسایی شما در کدام منطقه بوده؟ شما خود سوسنگرد را تصور بکنید، قسمت شرقی شهر که دست ما بود یک قسمتش میآمد به غرب. قسمت شرق و غرب سوسنگرد که اینجا روی نقشه هم هست به اسم سبحانیه است بعد از اینجا برادرها رد میشدند و میرفتند هوفل شرقی و هوفل غربی * نیروهای دشمن مستقر بودند؟ بله عراقیها آمدند تا منطقه هوفل که برادرها میرفتند. یک لودر داشتند که لودرشان افتاده بود در گل و لای حاشیه رودخانه. این لودر عراقیها بود که بعد هم توسط نیروهای اسلام زده شد و آنجا ماند. * در مورد محورهای شناسایی خود بیشتر توضیح دهید. طرف شرق به اضافه غرب و منطقه شمال غربی و شمال شرقی. مقداری از منطقه شرقی آزاد بود ولی شمال غربی بیشتر دست عراقیها بود. یکی از محورهای عمده شناسایی ما که معروف بود سمت هوفل و هوفل غربی و بعد هم وصل میشد به جبهه و تپههای الله اکبر. قسمت غرب سوسنگرد که منطقه احیمر میشود. بعد بردیه و دهلاویه در اختیار دشمن بعثی بود و قسمت جنوبی که شامل همین مالکیه، مالکیه وسطی، آلبوعفری و... است از داخل منطقه شرقی معروف به مشروطه محورهای شناسایی ما بودند که البته این راهها یک مقدار آزادتر بود و دوستان راحت میآمدند شناسایی لذا این مناطق شهری و شناسایی ما بود. از عملیات «یا مهدی(عج)» سی و دو سالی میگذرد. آن زمان یک بحثهایی با بنی صدر خبیث مطرح بود البته او فرمانده کل قوا بود در آن زمان، منتها بحثها و گفتمانهای شک برانگیز و مسئلهدار مطرح میکردند. در ذهنم هست یک عملیات پارتیزانی طراحی شد که ساعت 3 و 4 حمله به غرب سوسنگرد آغاز شد. * ولی در اسناد هست که آن زمان در این منطقه عملیاتی بوده -آقای دکتر جلالی هم اشاره کردند- که طرح ریزی آن را شهید زین الدین انجام دادند. آنچه من به یاد دارم اینست که هنوز شهید زین الدین به این محور نیامده بود. منطقه سوسنگرد آن موقع شرایط خاص خودش را داشت. سوسنگرد تقریبا به طور کامل محاصره بود که دشمن با خمپاره 60 که کوتاه ترین جنگ افزار دور برد بود در حالیکه دو سه کیلومتر بیشتر فاصله اینها نبود از آن در داخل شهر استفاده میکردند. هر دو سه روز یا بلکه کمتر صبح، ظهر، شب و در طول روز همیشه هر وقت میلشان میکشید چند تا گلوله خمپاره برای ما سفارش میدادند. تمام منطقه شهر و بیرون شهر زیر آتش منحنی دشمن بود و نه تنها منحنی بلکه مستقیمش هم با تیر کلاش میرسید به شهر. ما آنجا میرفتیم شناسایی. نقش شهید زین الدین را که آمدند و آن واحد شناسایی را گرفتند عنوان خواهم کرد. یکی از مناطق شناسایی ما محور هویزه به طرف دب حردان بود و بعد در عملیات 15 دی 59 که زمان بنی صدر بود به کمک نیروهای ارتش عملیات را انجام دادیم. تعدادی از برادرهای سپاهی هم رفتند آنجا. در جریان شهدای هویزه تعداد زیادی از برادران مابه شهادت رسیدند و سرور این شهیدان شهید سید حسین علم الهدی بود. این روستاهای مسیر کرخه کور و مثلا احمدآباد و قیصریه هم مناطق تمام زیر منطقه دشمن بودند. اینها و هویزه جزء محورهای شناسایی ما بودند. * از شرق سوسنگرد هم شهر در محاصره بود؟ از این هوفل شما بگیرید،تقریبا غرب سوسنگرد و قسمت شرقی اش یک دایره کامل میشد تا احیمر که شمالش میشد و بعد تا قسمت جنوبش تا بعد هویزه یعنی یک نیم دایره کامل شرق در محاصره دشمن بود. این را هم اضافه بکنم دشمن بعد از عملیات 15 دی آمده بود آنجا و ما زیر تیر کاتیوشای دشمن بودیم. کاتیوشا و توپخانه دور برد دشمن باز شهر را میزد که تعداد زیادی اینجا به شهادت رسیدند و آثار گلولههایی که در آسفالت فرو رفته بود. *اگر موافق باشید برویم سراغ آغاز آشناییتان با شهید زین الدین. بعد از 23/8/59 که برای بار دوم سوسنگرد از لوث وجود بعثیان آزاد شد. شهید اسماعیل دقایقی از برادران بزرگوار سپاه که در آن زمان مسئول بازرسی سپاه استان خوزستان بود به اتفاق بنده که عضو اطلاعات بودم مأموریت پیدا کردیم با دوستان برویم محور و همراه برادران ارتش و سایر مجموعهها شهید چمران و گروهش را همراهی کنیم و برای مرحله دوم در جمع رزمندگانی که مأموریت آزاد سازی بار دوم سوسنگرد را به عهده داشتند، رفته و بعد از هماهنگیها و سازماندهی نیروهای وارد عملیات شدیم. الحمدالله تا ساعت یازده یازده و نیم با تلاش و جدیت نیروهای سوسنگرد از لوث وجود بعثی ها آزاد شد و الحاق صورت گرفت. تعدادی از رزمندگان اسلام که داخل شهر در محاصره دشمنان بعثی بودند و آنهایی که بیرون شهر رفته بودند به آنجا ملحق شدند و خلاصه سوسنگرد در اختیار ما قرار گرفت. من با شهید دقایقی خدمتشان بودم. بعد از یه مدتی یکی دیگر از دوستان را به عنوان فرمانده جدید سپاه خوزستان معرفی کردند. آقای «مسعود صفایی مقدم» سپاه که الان استاد دانشگاه هستند و بعد در مجموعه با برادرهایی که در محاصره بودند یعنی آقای علیرضا عندلیب و عزیز جعفری و دوستان دیگر که در بحث اطلاعات عملیات در خدمت دوستان بودیم تا تقریبا برج 11 سال59 یعنی یک ماه و نیم مانده به سال 60 که برادر عزیزمان شهید مهدی زین الدین را از ستاد منتظران شهادت که معروف به گلف بود منتقل کنند. این ستاد یکی از پایگاه هایی که نیروهای تقریبا شهرستانی و ستادی که برای هدایت جنگ در جنوب تشکیل شده بود را معرفی کردند که مسئول بخش اطلاعات عملیات آن آقای شهید باقری بودن غلامحسین افشردی مسئول اطلاعات ستاد منتظران شهادت که متصدی سازماندهی و پیگیری و نظارت و مسائل جبهههای جنگ استان بود شهید باقری بود و زین الدین توسط او معرفی شد. ما رابطه خیلی نزدیکی هم با شهید باقری داشتیم از ابتدای جنگ قبل از اینکه اصلا این ستاد تشکیل شود آقای باقری آمده بود آنجا. به هر صورت هر روز که جنگ پیش می رفت دشمن یک سازمان منظم و مجهزتری پیدا میکرد. * هنوز جنگ را نمی شناختید؟ نه اصلا هنوز سیاست و انقلاب و کشورداری و این مسائل رو نمیدانستیم. یعنی 31/6/59 به قول معروف انقلاب هنوز رسیدش را امضا نکرده بود. ما هم تازه وارد سپاه شده بودیم که جنگ شروع شد. به هرحال کم کم دیگر نیاز جبههها ایجاب میکرد ما هم در تدارکِ یک سری کارها بودیم و هنوز خیلی از جنگ افزارها را نمیشناختیم. تنها سلاحی که دست ما بود ژ3 بود که از آن رژیم مانده بود و کلی درد سر داشت. مثلاً ما از هواپیماهای دشمن اطلاعات نداشتیم. سلاح منحنیزن آنها، غیرمنحنی حتی سلاح فردی را آنچنان تسلطی نداشتیم. به هرصورت حالا کم کم داشتیم در این مقولهها وارد میشدیم. از جمله کارهایی که آن زمان صورت گرفت و نیاز جبههها هم بود این که آموزش نیروها و مدیرانی برای کار اطلاعات و عملیات انجام شد که اولین گروهی که تقریبا برای این موضوع پیش بینی شد تعدادی از دوستان بودند که از شهرستانها آمده بودند از جمله شهید مهدی زین الدین بود. اینها توسط آن ستاد که عرض کردم آقای باقری متصدیاش بود فرستاده شدند و دوره های مختصر چند روزه ای در تهران به عنوان اطلاعات و عملیات دیدند که آشنایی با تانک دشمن، توپها و هواپیماهای دشمن، یگانهای رزم، علائمی که در نقشهها و جبههها به کار برده میشد و غیره بود. این اولین دوره بود که پایههای دوره های بعدی شناخته میشد. بعد از 23/8/59 زیاد شناختی نداشتیم. شهید زین الدین را با آن پیش درآمد به منطقه دشت آزادگان که همان محور سوسنگرد باشد معرفی کردند و بعد از معرفی یک ماهی ما در خدمتش بودیم. * میشود از معرفی بگویید؟ تودیع و معارفه ای نبود. آنجا پذیرایی ما نخود و کشمش و نبات بود. مگر میتوانستیم آنجا اجتماعی صورت بدهیم. هر لحظه یک خمپاره یا یک تیر میآمد و مهمان محفل بود. اگر می خواستیم اجتماعات اینگونه ای تشکیل بدیم کلی تلفات میدادیم و فاتحه خیلی از دوستان را باید به این راحتی میخواندیم. به هر حال زین الدین به ما معرفی شد. حالا نمیدانم تلفنی بوده یا حضوری. تردید از حافظه بنده هست. با ایشان یکسری تجاربی داشتم. محورها را نشانش دادم. همکاران و همراهان که در مجموعه داشتیم را معرفی کرده و اسامی و مشخصات رو دادم. کسانی از جمله «خضیر حلیهچی» که بر اثر گلوله خمپاره 60 در همان محل کار و استراحتمان به درجه رفیع شهادت نائل شد و «جبار سلیطی» که به شهادت رسید. آقای «فرحان شیخ الکوت» که واقعا یکی از رزمندههای شجاعی بود که تمام زندگیاش را رها کرد و به بستان آمد. یک موتور داشت. موتور شخصی خودش که ما را با آن سوار میکرد. شغلش قصابی بود. اما با موتور ما را در منطقه بستان سوار میکرد و میبرد شناسایی. با لباس محلی هم کاملا آشنا هم بود و إن شاءالله خدا با اولیا محشورش کند و دوستان دیگر از جمله آقای «شهید سعید عالمی»، «کاظم نیسی»، «عبدالزهرا جلالی» این شهید زنده که آمده بود در اطلاعات اهواز یک یادداشت گذاشته بود: «من میدانم در بایگانی، شهادت سراغ کسی نمیآید» و چند وقتی در اطلاعات در خدمتش بودیم. مجموعه اطلاعات را بیشتر برادران محلی تشکیل میدادندچون هم شناخت داشتند و هم در شهر مانده بودند. حتی بعضیهاخانوادههایشان هجرت کرده بود و جوانان و نوجوانانی بودند که از هستیشان گذشته بودند و با ما همراهی میکردند. البته ما مهمان آنها بودیم چون منطقه متعلق به این برادران بود. منطقه ی که ما مستقر بودیم، منازلی بود تقریبا هفت هشت واحدی. یکی از آنها در اختیار فرماندهی بود. یکی در اختیار تبلیغات و دو تای آن در اختیار اطلاعات عملیات بود که یکی را به عنوان آسایشگاه استفاده میکردیم و یکی را به عنوان محل کارمان استفاده میکردیم. یک روز شهید باقری برای بار دوم آمدند سرکشی و ما به اتفاق خانواده این مسولیت و بار سنگینی که روی دوشمان بود تحویل برادرمان شهید زین الدین دادیم و از منطقه خارج شدیم. * اولین کار عملی که شهید زین الدین آنجا انجام داد، چه بود؟ شهید زین الدین اون روز اولی که آمد همراه بنده بود و قرار بود به عنوان همکار مشغول شود تا کم کم کارها به ایشان منتقل شود. چون من موقت آنجا بودم و باید برمیگشتم اهواز و من در این مدت یک ماه، یک ماه و نیم که با شهید زین الدین بودم. خاطراتی دارم. او در فرصتهایی که پیش میآمد داستان زندگیاش را برای من تعریف کرد که مثلاً پدرش چه کاره بود و بعد چه طور شد که تبعید شد خرم آباد. در فضایی صمیمی و دوستانه تبادل اطلاعات داشتیم. * از شهید مدنی هم چیزی می گفت؟ بله، از شهید مدنی خیلی میگفت که ما همراه شهید مدنی بودیم و خیلی به ایشان ارادت داشتیم. مثلاً خاطرات را برای همدیگر از وضعیت زندگی، رفتار، کردار، گفتار و کارهایی که کردیم و آموزش هایی که دیدیم میگفتیم. سوابق قبل از انقلاب و بعد از انقلاب را برای هم تعریف میکردیم. پدرش در کار فرهنگی و کتابفروشی بود. اهل معرفت و شناخت بود. * از عبادت شهید زین الدین چه چیزهایی دیدید؟ از همان ابتدا هر کس آمد در جبهه و لبیک به ندای رهبر گفت فهمیده بود. قطعا برو بچههای قدیمی عناصری بودن که زمینه داشتند یعنی پیش ساخته بودند. هم به لحاظ خانوادگی و هم تربیتی. به هرصورت این شناخت را داشتند یعنی مثلاً نسبت به مسائل سیاسی روز آگاهی داشتند. شناختی که زین الدین از وضعیت نظام سابق و برخوردهایی که ساواک کرده بود داشت. او سیستم ستم شاهی را به خاطر برخورد با او و خانوادهاش میشناخت و تعریف میکرد و این نشان میداد یک عنصر از یک خانواده متدین و ریشهای است و با شناخت این راه را انتخاب کرده است. * تحصیلات شما در زمانی که مسئول اطلاعات بودید چه بود؟ من از قبل از انقلاب با تحصیلات دیپلم وارد سپاه شدم و تا الان هم که در خدمت شما هستم تحصیلاتم همین است. * شما در بحث شناسایی هم آموزشی داشتید.شهید زین الدین چقدر از این آموزشها را از قبل دیده بود؟ قبل از اینکه به محور سوسنگرد بیاییم و از ابتدای جنگ دورههای مختصر و پراکندهای داشتیم. میرفتیم از برادران ارتشی از لشکر 92 دعوت میکردیم که مثلاً بیا قطب نما را به بچهها آموزش بده بیا یا از هواپیماهای دشمن صحبت کن و توضیح بده. جزوه منتشر میکردند و عکسهایشان را تهیه میکردند. در بروشورها از کاربرد کلاش و ژ3 مینوشتند. ولی کسی مثل مهدی زین الدین تقریبا با یک شناخت بیشتری بعد از دوره آموزشی آمد آنجا. ما آن زمان یگانهای دشمن، لشکر رو تیپ، سازمان رزم و علائم نقشه را دقیقا هنوز وارد نبودیم. با اطلاعات مختصات گرفته بودیم ولی خب دقتی که برادران بعد از دوره یک ماه تا 45 روز فراگرفته بودند را نداشتیم. * وقتی شناسایی میرفتید شهید زین الدین هم همراهتان بود؟ بله؛ با بعضی از دوستان توی محورها تا آنجایی که برایشان میسر بود، میرفتند. یکی از پاهایش مشکل داشت کوتاهتر بود میلنگید. لذا ولی حرکتش را داشت. فعل و انفعالش و تلاش خودش را در ستاد داشت ولی در محورهایی که ممکن بود با بعضی از دوستان سوار موتور میرفت شناسایی. بیشتر توی زندگی خصوصی باهم بودیم. با خود مهدی زیاد دوران کاریمان طول نکشید. به این علت که این آقایون مسؤلین اجازه ندادند. مهدی به من گفت بیا بریم اول تیپ و بعد لشکر گفت بیا پیش خودم. از سپاه اهواز به لشکر 17 منتقل شو. منتها به خاطر مسؤلیتی که داشتیم به ما اجازه ندادند. وقتی زین الدین آمد سمت ما افتادیم دنبال خانه.خانه ای پیدا کردیم دو تا اتاق تودرتو طبقه پایین برای من، دو تا اتاق تودرتو طبقه بالا برای مهدی زین الدین با یک حیاط مشترک تقریبا دو سال ما در آن خانه باهم زندگی میکردیم. از آن طرف هم با شهید افشردی هم خانه مشترک داشتیم. چون طبقه بالای خانه مادرزنم را به شهید افشردی دادیم. از این نظر مقداری رابطه خانوادگی بین ما و افشردی و زین الدین به نوعی تقویت شد. این ارتباط خانوادگی ادامه داشت و گاهی نهار و شام با هم بودیم. موقعی که در سوسنگرد مثلا مأموریت یه هفته ای یا سه روزه چهار روزه داشتیم همسرانمان پیش همدیگر بودند. آن زمان هم اهواز زیاد جو امنیتی درستی هم نداشت. خیلی خلوت بود. خمپاره زیاد میخورد. ترکش وارد حیاطمان هم میشد. در ادامه فیلم مصاحبه با سردار شهید تقوی قابل مشاهده است:
دانلود
لینک را کپی کنید
دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[مشاهده در: www.irinn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]
صفحات پیشنهادی
فیلم حضور سردار ایرانی در عرصه نبرد با داعش/ نماهنگ بسیج عراق برای شهید تقوی
فیلم حضور سردار ایرانی در عرصه نبرد با داعش نماهنگ بسیج عراق برای شهید تقوی رزمندگان یگان های مردمی عراق تصاویری از حضور سردار شهید حمید تقوی در جبهه های نبرد با دست پروردگان صهیونیزم را منتشر کردند سردار تقوی از فرماندهان قرارگاه رمضان در دوران دفاع مقدس دو روز پیش در دفاع اشهید حمید تقوی در میدان جهاد + فیلم
شهید حمید تقوی در میدان جهاد فیلم سردار سرتیپ پاسدار حمید تقوی از فرماندهان دوران دفاع مقدس در ماموریتی برای مقابله با داعش در سامراء به شهادت رسید به گزارش گروه چند رسانهای باشگاه خبرنگاران سردار سرتیپ پاسدار حمید تقوی پس از دوران دفاع مقدس در عرصههای مختلف پاسداری افیلمی از حضور شهید تقوی در عراق |اخبار ایران و جهان
فیلمی از حضور شهید تقوی در عراق رزمندگان یگان های مردمی عراق تصاویری از حضور سردار شهید حمید تقوی در جبهه های نبرد با دست پروردگان صهیونیزم را منتشر کردند سردار تقوی از فرماندهان قرارگاه رمضان در دوران دفاع مقدس دو روز پیش در دفاع از حریم اهل بیت س به شهادت رسید کد خبر ۴۶۲تشییع باشکوه پیکر سردار شهید تقوی [تصاویر]
تشییع باشکوه پیکر سردار شهید تقوی تصاویر مراسم تشییع پیکر سردار شهید حمید تقوی صبح امروز دوشنبه در حسینیه ستاد کل فرماندهی سپاه برگزار شد سردار سرتیپ پاسدار حمید تقوی از فرماندهان قرارگاه رمضان در دوران دفاع مقدس در حین انجام ماموریت مستشاری برای مقابله با تروریستهای تکفیری ومراسم تشییع پیکر شهید حاج حمید تقوی در تهران
۲۳۸۰۱۳ ۱۳۹۳ ۱۰ ۸ - ۱۲ ۴۳گزارش تصویری مراسم تشییع پیکر شهید حاج حمید تقوی در تهران عکاس مرتضی یار احمدی اجرا توقف ذخيره تمام تصاوير ۱۳۹۳ ۱۰ ۸ - ۱۲ ۴۳شهيد تقوي نمونه يك انسان متقي بود -
آيت الله جزايري شهيد تقوي نمونه يك انسان متقي بود شناسهٔ خبر 2452491 سهشنبه ۹ دی ۱۳۹۳ - ۱۳ ۰۳ استانها > خوزستان اهواز - نماينده ولي فقيه و امام جمعه اهواز شهيد حميد تقوي را نمونه یک انسان متقی و با اخلاص دانست به گزارش خبرنگار مهر آیت الله سيد محمد علي موسوی جزایری صبح امتصاویر/ مراسم تشییع شهید تقوی
تصاویر مراسم تشییع شهید تقویتاریخ انتشار دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۳ ۲۰ مراسم تشییع پیکر پاک شهید حمید تقوی با حضور تعدادی فرماندهان نیروهای مسلح صبح امروز انجام شد به گزارش فرارو این مراسم در حسینیه ستاد کل فرماندهی سپاه با حضور امیر دریابان شمخانی دبیر شورای عالی امنیتصاویر/ سردار قاسم سلیمانی در مراسم تشییع شهید حمید تقوی
مراسم خاکسپاری سردار سامراء تصاویر سردار قاسم سلیمانی در مراسم تشییع شهید حمید تقوی مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر سردار شهید حمید تقوی ظهر دیروز در اهواز برگزار شد ۱۰ ۱۰ ۱۳۹۳ - ۰۷ ۴۳اکران از ساعت 14.45 در سینما فلسطین «یزدان پرست» مستندی درباره همسفر آخرین سفر شهید آوینی + فیلم
اکران از ساعت 14 45 در سینما فلسطینیزدان پرست مستندی درباره همسفر آخرین سفر شهید آوینی فیلممستند یزدان پرست به کارگردانی محمدجعفر مستشرق با محوریت شهید محمدسعید یزدان پرست امروز از ساعت 14 45 در سالن شماره 1 سینما فلسطین اکران میشود به گزارش خبرنگار سینمایی فارس مستند «امروز انجام میشود برگزاری مراسم بزرگداشت سردار شهید تقوی در جنوب شرق تهران
امروز انجام میشودبرگزاری مراسم بزرگداشت سردار شهید تقوی در جنوب شرق تهرانمراسم بزرگداشت سردار شهید تقوی از مدافعان حرم امروز در مسجد امام حسن مجتبی ع واقع در شهرک شهید بروجردی برگزار میشود علیاکبر انجمنی در گفتوگو با خبرنگار فارس در جنوب استان تهران اظهار داشت مپیکر شهید تقوی در خاک آرام گرفت
سهشنبه ۹ دی ۱۳۹۳ - ۱۲ ۲۰ نماینده ولی فقیه در خوزستان با بیان اینکه شهید تقوی دارای شخصیتی بود که شأن و حق او اقتضا میکرد در راه خدا به شهادت رسد گفت شهادت وی در کنار امامین همامین عسکریین امام علینقی و امام حسن عسکری ع و در محل غیبت امام زمان عج اتفاق افتاد به گزارش خبرنگتصاویر/ مجلس بزرگداشت سردار شهید حمید تقوی
امروز یکشنبه تصاویر مجلس بزرگداشت سردار شهید حمید تقوی عکس خبرگزاری ها ۱۴ ۱۰ ۱۳۹۳ - ۲۱ ۰۳پیام تسلیت مدیر عامل باغ موزه دفاع مقدس به مناسبت شهادت سردار شهید حمید تقوی
سهشنبه ۹ دی ۱۳۹۳ - ۱۳ ۳۲ سردار جواد خضرایی مدیر عامل باغ موزه دفاع مقدس و ترویج فرهنگ مقاومت در پیامی شهادت یادگار دوران دفاع مقدس سردار شهید حمید تقوی را تسلیت گفت به گزارش ایسنا در این پیام آمده است بسم ربالشهدا و الصدیقین سردار جواد خضرایی مدیر عامل باغ موزه دفاع مقدسبا حضور مشاور رسانهای استاندار خراسان شمالی انجام شد تجلیل از خواهران شهید در حاشیه نمایش فیلم شیار 143 در بج
با حضور مشاور رسانهای استاندار خراسان شمالی انجام شدتجلیل از خواهران شهید در حاشیه نمایش فیلم شیار 143 در بجنوردطی آیینی از خواهران سه شهید در حاشیه نمایش فیلم شیار 143 در بجنورد با حضور مشاور رسانهای استاندار خراسان شمالی تجلیل به عمل آمد به گزارش خبرگزاری فارس از بجنورد اینقاسم سلیمانی در تشییع شهید حمید تقوی در اهواز+تصاویر
قاسم سلیمانی در تشییع شهید حمید تقوی در اهواز تصاویر پیکر سردار شهید حمید تقوی از شهدای مدافع عتبات و عالیات با حضور سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در اهواز تشییع و به خاک سپرده شد پیکر سردار شهید حمید تقوی از شهدای مدافع عتبات و عالیات با حضور سردار حاج قاسم سلیگفتوگوی منتشرنشده با مرحوم مرتضی احمدی
گفتوگوی منتشرنشده با مرحوم مرتضی احمدی متاسفانه قبل از انقلاب در دورهای افرادی نالایق که مورد اعتماد مردم هم نبودند آمدند و اعتبار زوررخانهها را خراب کردند یادم هست شعبان بیمخ هر چقدر برنامه میگذاشت و مرا دعوت میکرد به دلیل همین مسایل هیچوقت در مراسم و برنامههای او ششمخانی: ایستادگی امثال شهید تقوی در برابر تروریسم مانع طمعورزی دشمن برای ناامنسازی کشور شده است
شمخانی ایستادگی امثال شهید تقوی در برابر تروریسم مانع طمعورزی دشمن برای ناامنسازی کشور شده است دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در مراسم تشییع شهید تقوی گفت که اگر فرزندان ایران اسلامی چون شهید تقوی در برابر فتنه تروریسم تکفیری در عراق و سوریه ایستادگی نکنند به طور قطع دشمن به-
گوناگون
پربازدیدترینها