واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
یه دونه از بازیکنا وجود نداشت تو صورتش نگاه کنه؛
خاطره جالب رهبری فرد از شماره 8 دوست داشتنی پرسپولیس
پیشكسوت باشگاه پرسپولیس نوشت: «دیدیم یکی لخت با یه شورت ورزشی وسط دایره زمین خوابیده. خدایا کیه! رسیدیم دیدیم زکی آقا مجتبی داره آفتاب می گیره.»
به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز، بهروز رهبری فرد رسمی را به راه انداخته كه هر روز روی صفحه اجتماعی خود خاطره ای را از دوران حضورش در مستطیل سبز بیان می كند. وی كه این روزها سرش حسابی شلوغ است و برای برگزاری یک بازی خیریه با هم بازیان سابقش تلاش می کند، امشب خاطره ای از مجتبی محرمی بیان کرده است. وی در این خصوص با انتشار تصویری از مجتبی محرمی كه در حال بوسیدن فرشاد پیوس است، نوشت: «این آقا مجتبی محرمی ماشاالله تو این سن و سالم هنوز شوخ طبعی های دوران جوونی البته بهتر بگم سرکشیشو کم و بیش داره و وقتی با رفقای قدیمیش رودرو میشه این شوخ طبعیش به اوج میرسه نوع ماچ کردن اقا فرشادم همینو نشون می ده.» رهبری فرد خاطره گویی اش را اینگونه آغاز كرد: «یه خاطره هم بگیم از اون سرکشی های بامزه آقا محرمی. اردوی آلمان بودیم پرسپولیس یه مربی ازین ویچ دارا آورده بود که دوامی هم نداشت. تو پرسپولیس اما خییییلی به نظم و دیسیپلین کاری حساس بود و یه ذره هم بداخلاق. خلاصه این آقای تازه کار بدون اینکه بفهمه دنیا دست کیه با آقا مجتبی در افتاد و شروع کرد به گیر دادن بهش و به هر کار مجتبی گیر می داد.» وی ادامه داد: «یک روز، دو روز، سه روز. نه معلوم بود دوست نداره مجتبی رو. آقا محرمی هم انگار نه انگار، یارورو به هیچ جاش حساب نمی کرد.» بازیكن اسبق پرسپولیس در ادامه نوشت: «یادم نمی ره، یک روز هشت صبح تمرین داشتیم خواب آلود داشتیم می رفتیم سر زمین. از دور دیدیم یکی لخت با یه شورت ورزشی وسط دایره زمین خوابیده. خدایا کیه! رسیدیم دیدیم زکی آقا مجتبی داره آفتاب می گیره.» رهبری فرد همچنین نوشت: «بنده خدا مربیه سیاه شده بود. مترجمش با هزار تا ترس و لرز گفت آقای محرمی می شه لطفا بلند شید. می خوایم تمرین رو شروع کنیم. محرمی: "... بابا من زودتر جا گرفتم می خوام آفتاب بگیرم. برید یه جا دیگه تمرین کنید."» وی خاطره اش را اینگونه ادامه داد: «اصرار از آقا مربی، انکار از آقا مجی، خنده بازار از ما. نشد که نشد. نشون به اون نشون که ما ٨٠ دقیقه از روی آقا مجتبی می پریدیم و تمرین می کردیم. اونم تخت تخت خوابیده بود و واسمون صداهای ناهنجار در می آورد.» رهبری فرد در پایان خاطره جالبش توضیح داد: «فقط خوشم اومد یه دونه از بازیکنا وجود نداشت تو صورتش نگاه کنه چه برسه بخواد حرفی بزنه یعنی کسی اندازه این حرف ها نبود. اون اق مربیم تا فهمید آدرسو بهش اشتباهی داده بودن دمشو گذاشت رو کولش و فرار. ما هم با آقا مجتبی محرمی همون سال قهرمان شدیم. شبتون بخیر.»
109
۱۳/۱۰/۱۳۹۳ - ۲۱:۴۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]