تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837970046




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بین الحرمینِ آب و آفتاب


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


بین الحرمینِ آب و آفتاب وبلاگ > بلخاری، حسن - تا نه سالگی در قهی زندگی کرده ام یعنی از شانزده آذر 1341 که در این روستا و در منزلی دیوار به دیوار امامزاده ده متولد شدم تا پایان سال سوم ابتدایی (در حدود سال 1350 ) که خانواده به تهران منتقل شدند. بعد از آن سالها, گاها و به ویژه در ایام محرم زائر روستایی می شوم که مرا پرورید و بنیادی ترین عقیده ها و اندیشه ها را در جانم حک نمود. در این میان محرم و به ویزه دهه اول آن نه تنها خاطره انگیز ترین روزهای زندگیم که پایدارترین و هویت بخش ترین جز آن نیز است.

البته در نوروز نیز روستا را شور و حالی دیگر فرا می گرفت بسیاری از شهر نشینان و مهاجرت گزیدگانی که روستا را ترک گفته و اغلب ساکن تهران شده بودند، در عید به روستا باز می گشتند تا هم نوروز را پاس دارند، هم بستگان را زیارت کنند و هم خاطرات خوش گذشته را برانگیزند، شاید که جانشان صفا یابد و به سرزندگی ایام سرزنده و نو گردد. اما محرم برای من خاطره ای دیگر داشت زیرا جهان کودکیم را به نور می آراست. برای من در آن روزهای کودکی و در سالهایی که محرومیت, روستاها را از حضور نور محروم ساخته بود محرم نور بود. روشنایی بود . روستایی با کوچه هایی نورانی که فقط در آن ده شب فروزان می شد. در آن ده شب، موتور برقی به روستا می آوردند یا شاید آن که بود براه می انداختند تا بتوانند هم نور تکیه ها را تامین کنند هم از امامزاده ای که همسایه اش بودم تا دو تکیه بالا و پایین (که هنوز هم نفهمیده ام چرا دو تکیه و آنهم با فاصله ای کوتاه) لامپهایی به فاصله بیاویزند تا نور مسیر شبروانِ رو به سوی تکیه ها باشد. در آن شبها دستکم قسمتی از روستا روشنایی می یافت, علاوه بر دو تکیه نورانی آن که اگر از آسمان بدانها نگریسته می شد، دو خیمه منوری بودند همچون خیمه های بپاشده حسین ع و یارانش در کربلا, که روستا را عزادار و پاسبان شور و حماسه سیدالشهدا (ع) نشان می داد .گرچه برای من که کودکی بیش نبودم این نورانیتِ در صورت و تابناکی شبهای فرو خفته در ظلمت, قابل تاویل نبود. تاویلی که رجعت به اول نور باشد و نور ظاهر را به باطن آن پیوند دهد و یا ترجمان مصباح هدایت باشد (ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه) و در جان صغیرم شعله نور برانگیزد. اما مگر ظاهر مدخل باطن نیست و صورت باب سیرت؟ برای کودکی که شبهای بلندِ نخستین سالهای زندگیش با قصه هایی سراسر جن و پری سپری می شد و تعلیقهای بیشمار چنین قصصی شگفت انگیز, هیجانهایی در روحش به پا می ساخت و همزمان هول و هراسی عظیم به جانش می ریخت , تاریکی شبهای روستا که گاه به فریاد بلند زوزه های گرگان و سگان و روبهان نیز آغشته می شد , چه کابوس هراس انگیزی بدنبال داشت. چه اشباحی که در این تاریکی از خیال او سر بر نمی اوردند و جسم و جان کوچکش را به هراس در هم نمی فشردند. به ویژه که تجربه ای تلخ در یکی از شبهای تاریک روستا انگاه که از منزل بستگانی بازمی گشت و هراسان از تاریکی در پی پدر و برادر ره می سیرد بر هراسش از شب و تاریکی افزوده بود . در آن شب به جوی آبی سقوط کرد که توسط اهالی از برای بهره مندی از آب قنات و در مسیرآن سر باز کرده بود و ارتفاعی تقریبا دو متر ونیم تا سطح زمین داشت . اندک مدتی گذشته بود تا غیبت کودک توسط پدر و برادر احساس شود و کودک ار قعر آن چاه نجات یابد . در این ظلمتِ شبهای روستا , محرم نور بود. روشنایی بود . ایام درکی شیرین که این کودک عمق آن را نمی دانست اما لذت و شیرینی اش را با تمام وجود احساس می کرد. شاید همین حس شیرین بود که به کودک آموخت حسین را هماره در اوج حماسه و بر بلندای غیر قابل وصف نور و معرفت ببیند و گرچه بعدها دریافت سوگِ عظیمِ کربلا نیز جانگداز است و غم پرور اما حسین هماره برایش سرداری سر بردار ماند که عشق را بر بلندای نیزه و دار ، در جان تاریخ تا ابد زمزمه کرده بود. ایام محرم به این کودک فرصت می داد بر هراسهایش غلبه کند. روستا را در نور به نظاره بنشیند. محرم به او می آموخت از شبها دیگر نهراسد و بتواند آسمان این روستای کویری ِمنور به ستاره های تابناک را در دل شب تجربه کند. ستاره هایش را ببیند و ماه درخشانش را و قمر فروزانش را, تا شاید بتواند در خیال کودکیش تصور کند قمر بنی هاشم یعنی چه؟ و بعدها دریابد عباس فروزان قمری بود که در طلب آب از برای کودکان خیام, جان و دست خویش در ره مولایش نهاده بود.برای این کودک از همان ابتدا نور و آب و عباس عجین گشنند. تا بعدها دریابد نور مُظهِر است و آب, حیات. و عباس ساعی و ساقی بین الحرمین نوراست و آب.تا هماره هستی. *** بایان آخرین اثرم که در نشر سوره مهر در حال انتشار است وامید که برای نخستین بار نظریه ای در تبیین ماهیت هنر و معماری اسلامی به دست دهد (انشالله) جمله ای از دعای شورانگیز عرفه آورده ام که حسین در شورانگیز ترین لحظات عاشقی اش در عرفات با خداوندگارش نجوا نموده بود الهی علمنی من علمک المخزون. و خداوند با تمامی کرامت خویش نه علم مخزون که او را تحقق مطلق آن حقیقت مخزون در کربلا قرار داده بود. و مگر در قاموس بلند روایات, علم نور نیست؟ (لعلم نور یقذفه اللّه فی قلب من یشاء) نوری که در کودکی جانی را به محرم بیوند زند در عرصه هماره جاری کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا می تواند به علم تعبیر شود. ومگر عرفه منشور عاشورا نبودو معرفت بلندترین پیام آن ؟ مگر نه این است که کربلا تا به معرفت ادراک نشود در خیام جانها پایدار نمی ماند . حسین نور است وعباس آب و کربلا مشرق نور حیات * استاد دانشگاه تهران



سه شنبه 25 آذر 1393 - 18:47:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن