تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818910534




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

کتاب هنوز هم دوست داشنتی است اما... مسیر نوشتن تا انتشار؛ یک مسیر پیچیده!


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: کتاب هنوز هم دوست داشنتی است اما...
مسیر نوشتن تا انتشار؛ یک مسیر پیچیده!
برای بسیاری از ما، تصور نوشتن کتاب هم کار سختی است، اما اگر نویسنده باشی و نویسنده کودک و نوجوان هم باشی، تازه می دانی نوشتن قسمت سخت کار نیست، بلکه طی مسیر پیچیده نوشتن تا انتشار و تولد کتاب است که حوزه نشر را به حوزه‌ای پیچیده تبدیل کرده است.

خبرگزاری فارس: مسیر نوشتن تا انتشار؛ یک مسیر پیچیده!



به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، داود خدایی داستان نویس، شاعر و نمایش نویس و مربی حوزه ادبیات داستانی اهل تبریز و متولد 18مهر 58 است. وی کارشناس جغرافیای طبیعی بوده و تجربه فعالیت به عنوان مربی ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و همچنین سابقه عضویت در هیئت تحریریه نشریات ندای آذربایجان، سهیل، حیدربابا و کلمات را دارد. انتشار سه عنوان کتاب برای کودکان توسط نشر امین آذر، مجموعه داستان «تلفن قرمز زنگ می‌زند» و داستان کوتاه در مجلات و نشریاتی چون گلستانه، عصر پنج‌شنبه، نقطه سرسطر و همکاری در نگارش کتاب دو جلدی «فهمیده‌های آذربایجان» از جمله فعالیت‌های مکتوب اوست. او با سابقه‌ای بسیار، حرف‌های بسیاری در رابطه با کتاب و نوشتن دارد.    

خدایی، شما به عنوان یک نویسنده حوزه کودک و نوجوان که در این حوزه فعالیت جدی دارید، ارتباط خوبی با مخاطبان دارید. اما در این حوزه به طور کلی ارتباط با مخاطبان گسترده نیست. برای این موضوع چه باید کرد؟ فعالیت در هر حوزه‌ای نیازمند بستری است و پایه و اساس حرکت‌های فرهنگی، توجه ویژه به کودکان و نوجوانان و خواسته‌های آن‌ها است. کارکرد این قشر از جامعه همانند ریشه‌ درختان می‌باشد و بی‌توجهی به آن سبب می‌گردد تا اگر محصولی نیز از دل آن برآید، ثمره‌اش میوه‌ای باشد معیوب و کرم‌خورده. یا همانند ساختمانی که از پی‌ریزی مناسبی برخوردار نیست. بی شک ساختمانی که با اصول علمی و مهندسی ساخته نشود پس از مدتی فرو خواهد ریخت. حیطه‌ی فرهنگ نیز چنین است اگر مسئولان و نویسندگان بی‌توجه به پایه و اساس کار باشند، هر چند که ظواهر امر رعایت گردد باز پس از چندی به مشکلات عدیده‌ای برخورد خواهند نمود و نتیجه‌اش چیزی نخواهد بود جز گسست فرهنگی بین بزرگ‌ترها و کودکان. امری که متاسفانه امروزه در برخی موارد شاهدش هستیم.   برقراری ارتباط و تعامل درست با کودکان در این رابطه چه تاثیری بر موفقیت تلاش‌های صورت گرفته خواهد داشت؟ نوشتن و فعالیت در حوزه‌ کودک و نوجوان در حالت کلی به دو شاخه تقسیم می‌شود. کار برای کودکان و یا درباره‌ی کودکان. کار برای کودکان بسیار سخت‌تر از بخش دوم است ولی مسئله‌ای که در هر دو بخش یکسان و مشترک است،  بحث شناخت است. بدون شناخت کافی از دنیای کودکان آثار تولیدی در این حوزه به دردنخور و بیهوده خواهد بود. نویسنده‌ این حوزه باید روانشناس خوبی باشد. زوایای مختلف ذهن کودک را بشکافد و در عمق آن نفوذ کند. سلایق و خواسته‌هایش را درک کرده، با آن همراهی نماید. در یک کلام خود را به جای کودک بگذارد و از دریچه‌ نگاه آن به دنیای اطرافش بنگرد. اگر چنین کند آثارش مقبول خواهد افتاد و در غیر این‌ صورت تولیداتش پس زده خواهد شد. لازمه‌ این امر نیز ارتباط مستقیم، مداوم و مستمر با کودکان می‌باشد. نویسنده‌ای که نتواند با کودکی ارتباط برقرار کند و پای حرف‌هایش بنشیند و به سوالات بیشمارش با صبر و طمانینه جواب دهد به هنرمندی ماشینی تبدیل می‌شود که فقط می‌نویسد. می‌نوسید و نوشته‌اش فاقد روح و محتوا خواهد بود. کودک دوست دارد جواب سئوال‌هایش را در کتاب‌ها پیدا کند. همان سئوال‌هایی که اگر پای حرف‌های‌شان بنشینیم می‌توانیم جواب‌های هنری را در آثارمان برای‌شان بیاوریم و همین جواب‌ها می‌شود اثری فاخر. اصولاً جواب علامت‌های سئوال مخاطب است که اثری را خلق می‌کند.   برای آشنا کردن و ترغیب کودکان برای توجه به کتاب و مطالعه چه راهکاری اجرایی است؟ این یک نکته کلیدی است که توجه به سلایق کودکان در این مسیر می‌تواند کمک شایانی به ما کند. اگر بتوانیم آثاری همسو با علائق آن‌ها در اختیارشان قرار دهیم حتماً با عشق و علاقه با کتاب برخورد خواهند کرد. مسئله‌ بعدی ارائه‌ی محتوا در قالب‌های کودک‌پسند می‌باشد. نباید انتظار داشته باشیم آثاری با فرم و شکل دهه‌های گذشته تولید کنیم و کودک امروز با آن ارتباط برقرار کند. کودک امروز دنبال قالب‌های جدید است. همان روشی که کشورهای دیگر با استفاده از آن بعضاً مفاهیم پوچ و به درد نخور خود را به خورد کودکان و نوجوانان ما می‌دهند و این مفاهیم به کام این قشر به شیرینی می‌زند. چرا؟! چون به خوبی آشنا به مختصات ذهنی کودک امروز هستند. بومی‌گرایی، مختصات جغرافیایی و فرهنگی مسائلی هستند که ما اغلب در تولیدات‌مان به آن کم‌توجه هستیم. کودکی که در تبریز نفس می‌کشد، بزرگ می‌شود و زندگی می‌کند با کودک سایر شهرها فرق‌های اساسی دارد و خواسته‌هایش متفاوت. نویسنده‌ای که نتواند این المان‌ها را درک کند، موفق نخواهد شد ارتباط منطقی با مخاطبانش برقرار کند.   شما با کودکان ارتباط زیادی داشته اید. چه کنیم تا کودکانی کتابخوان و دوستدار کتاب  داشته باشیم؟ از مسائل مهمی که می‌تواند باعث ارتباط بیشتر کودکان با کتاب و کتابخوانی گردد، جلوی چشم بودن کتاب می‌باشد. کودک، اگر هر روز با این صحنه روبرو گردد که والدینش کتاب می‌خوانند بی شک او نیز آن‌را برداشته لمس خواهد نمود و سپس ذهن خود را بر بال آن سوار کرده دل و جان، به مفاهیم آن خواهد سپرد. کودک و نوجوان وقتی شاهد است که والدینش از صبح تا بوق شب جلوی تلویزیون، ماهواره و اینترنت وقت‌گذرانی می‌کند چطور می‌تواند با کتاب ارتباط برقرار نماید. البته این به آن معنی نیست که نباید از این رسانه‌ها استفاده نکرد؛ نه، هرگز. هر یک از این رسانه‌ها کارکرد خاص خود را دارند و بی‌توجهی به آن‌ها نیز شاید نتایج سوء دیگری داشته باشد ولی هر نقطه مکانی دارد. کم و زیاد هر چیزی به زیان آدمی است. ذکر این نکته نیز ضروری به نظر می‌رسد که علاوه بر خانواده‌ها، همه‌ی نهادها و سازمان‌ها می‌بایستی دست در دست هم دهند و در برنامه‌ریزی‌ها و ردیف بودجه‌های‌شان به این مسئله نگاه ویژه‌ای کنند. آموزش و پرورش با تجهیز کتابخانه‌های خود و ارائه‌ی آن در ساعات درس‌هایی چون پرورشی و یا حتی غیردرسی، کودکان و نوجوانان را ترغیب به مطالعه نمایند. همچنین آموزش و پرورش می‌تواند با افزایش ارتباط خود با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان دو قطب تاثیرگذار در این حوزه گام‌های اصولی و محکم بردارند. باید قبول کنیم که در سیستم کلی هر یک از این نهادها نواقصی وجود دارد ولی اگر در کنار هم باشند می‌توان امیدوار بود که به نتایج قابل قبولی دست یافت.   به عنوان فردی که تجربه برگزاری کارگاههای داستانی برای کودکان را داشته اید، اثرگذاری اینگونه اقدامات را بر روند مطالعه و تمرکز بر کتاب در گروههای سنی پایه چگونه ارزیابی می کنید؟ برگزاری کارگاه‌ها، نشست‌ها، جلسات داستان‌خوانی، قصه‌گویی و برپایی کلاس‌ها و ایستگاه‌های پرورش خلاقیت همگی راهکارهایی است که می‌تواند در راستای ارتباط بین کودکان با امر کتاب و کتابخوانی مهم و تاثیرگذار باشد، مشروط بر این‌که معطوف به زمان و مکان خاصی نباشند این فعالیت‌ها می‌بایستی مداوم و فراگیر باشند و همراه و همسو با نیازهای مخاطبان. باید مطالعه‌ی دقیقی صورت گیرد که؛ کودک امروز دنبال چه خواسته‌هایی است و در این برنامه‌ها به آن پرداخت. همچنین باید گستره‌ی فعالیت خود را به تمام نقاط شهر و روستاهای کشورمان افزایش دهیم. مبادا کودکی امکان استفاده از این امکانات را نداشته باشد که دود این بی‌توجهی به چشم کل فرهنگ جامعه خواهد رفت. خوشبختانه طی چند سال گذشته شاهد آن بودیم که نهادهایی چون سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز با پرپایی ایستگاه‌های پرورش خلاقیت، قصه‌گویی و آموزش داستان‌نویسی در نقاط مختلف شهر و تمرکز بر نقاط کم برخوردارتر شهر گام‌های موثری در این راستا برداشته‌اند که به حتم نتایج آن‌را در کوتاه‌مدت و بلندمدت شاهد خواهیم بود.   آقای خدایی، به عقیده شما فضای نشر در سال‌های اخیر با قبل تفاوتی پیدا کرده است؟ بلی. تفاوت پیدا کرده است و این فرق سیر نزولی دارد. متأسفانه طی چند سال گذشته شاهد آن بودیم که وضعیت نشر نسبت به سال‌های گذشته پس‌رفت داشته است و این امر هم در کیفیت و هم در کمیت آثار تولیدی کاملاً مشهود می‌باشد.   از حوزه نشر بگویید. یک نویسنده برای رساندن یک اثر ادبی اش تا پیشخوان کتابفروشی‌ها چه مسیری را باید طی کند؟ یک مسیر پیچیده! در این مسیر مشکلات و مسائل عدیده‌ای انتظار مؤلفان را می‌کشد و همین مشکلات سبب می‌گردد که انرژی هنرمندان به هدر رود. فردی که می‌بایست همه‌ی فکر و ذکر خود را معطوف خلق اثری زیبا و ماندگار نماید، قبل از این‌که اقدام به نوشتن کند و اثری بیافریند، به این موضوع می‌کند که چطور باید از هفت‌خوان تولید کتابی بگذرد، ناشر پیدا کند، مجوز بگیرد، از پس هزینه‌های سرسام آور چاپ بربیاید و از همه مهم‌تر این‌که با افرادی در این فرایند سروکلّه بزند که در مواردی آشنای به کار نبوده و از جنس چنین فعالیت‌هایی نیستند.  

  همکاری با ناشران چطور؟ نویسندگان و شاعرانی که در تلاش برای انتشار اولین آثارشان هستند، چه مسائلی پیش رو دارند؟ چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است!  متأسفانه نویسندگان و هنرمندان جوان نمی‌توانند ارتباط درست و منطقی با ناشران برقرار نمایند و از سوی دیگر ناشران به جوانان اعتماد لازم را ندارند و بیشتر آنها تمایلی برای انتشار آثار جوانترها ندارند. البته ناشران هم برای این کار خود دلایلی دارند و شاید نگران برگشت سرمایه‌شان می‌باشند که اگر فرایند و اصول تولید کتاب در جامعه‌ی ما منطقی و تعریف شده باشد، چنین نگرانی‌هایی بوجود نمی‌آید. این مشکل در شهرستان‌ها به مراتب شدیدتر و ملموس‌تر از پایتخت می‌باشد. مؤلف جوان که هنوز نتوانسته با ناشران کشوری ارتباط برقرار نماید، مجبور است اولین کارهای خود را دست ناشران استانی که تعدادشان بسیار محدود است، بسپارد. ناشر نیز چون نگرانی‌های متعدد مالی و حرفه‌ای دارد نمی‌تواند ریسک کرده و آثار هنرمندان ناشناخته را چاپ کند و اگر بخواهد به این امر مبادرت کند فقط آرم و نشان، انتشاراتی اثر را پشت کتاب می‌زند و این مؤلف است که هم باید اثری را خلق کند، هم دنبال طراح و صفحه‌آرا برود، با چاپخانه هماهنگی کند و هم هزینه‌های تولید کتاب را بپردازد. البته بعد از چاپ هم باید دنبال مخاطب باشد تا کتابش را به دست جامعه هدف برساند. ماجرای پخش کتاب در کشور ما و علی‌الخصوص استان نیز مسئله‌ای است علی حده. سیستم پخش کتاب علمی در کشور وجود ندارد و همین امر سبب می‌شود تا آثار منتشره در انباری ناشران و کتابخانه‌ی مؤلفان خاک بخورند. نهایت این‌که جوان تا اوّلین آثارش را چاپ کند و جامعه‌ی فرهنگی کشور بتواند به آن اعتماد نماید پیرش در می‌آید! شدت این مشکلات در کارهای دوم، سوم و چندم به مراتب کم‌تر می‌شود چرا که هم مؤلف به حق و حقوق خود آشنا می‌گردند و هم اینکه از میزان نگرانی‌های گاهاً به حق ناشران، کاسته می‌شود. در میان این همه نگرانی، وضعیت فعلی تیراژ کتاب‌های منتشرشده را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ تیراژ کتاب... قسمتی از شناسنامه‌ی اثر است که به نظرم نباید اصلاً به آن نگاه کرد! چرا که، با دیدن آن رنگ از رخساره می‌پرد! 700 نسخه، 1000 نسخه، 1100 نسخه یا چیزی در این حدود. خودتان قضاوت کنید، نسبت بین این تعداد با جمعیّت کشور عدد معقول و منطقی می‌باشد؟! مطمئناً نه. جالب‌تر اینکه به دلیل وجود تب سرد در سیستم تولید کتاب این تعداد نیز باید گوشه‌ای خاک بخورد و نم بکشد. البته هستند کتبی که در تیراژ وسیع چاپ می‌شوند و به فروش هم می رسند. این آثار به دو گروه کلی تقسیم می‌ شوند؛ کتب آموزشی و درسی و آثاری که در شرایط خاص سیاسی و فرهنگی به چاپ‌های متعدد و تیراژی انبوه دست می‌یابند. هرچند بدون شک این شرایط ویژه، تصویری واقعی از تیراژ کتب منتشره‌ جامعه ما نیست و جریان‌هایی هستند گذرا و مقطعی که نمی‌توان به آن اعتماد کرد یا آن را تعمیم داد.   شما بدون شک با آثار موفق در آثار چاپ شده سالهای اخیر برخورد کرده اید. چه اتافقی می افتد که یک اثر به عنوان اثری موفق معرفی می شود؟ عوامل مهم و متعددی در این امر دخیل هستند که مهم‌ترین آن، کیفیت خود اثر می‌باشد و ظرفی که کار در قالب آن عرضه می‌گردد. هر چقدر کتاب تازه منتشر شده همراه با نیازهای مخاطب باشد و جوابگوی خواسته‌های به حق آن، می‌تواند از استقبال عمومی خوبی برخوردار بوده و به تبع آن از فروشی بالا برخوردار شود. همچنین آثار تولیدی می‌بایستی در ظرفی مناسب و شکیل ارائه شود و این ظرف مناسب در حوزه‌ی کتاب، کیفیت و رعایت اصول علمی و فنی چاپ می‌باشد. عامل دیگری که می‌تواند بر میزان فروش کتب تأثیرگذار باشد حمایت رسانه‌ها است. نشریات نوشتاری و رسانه‌های صوتی و تصویری می‌توانند با تبلیغات مناسب مخاطبان را در جریان تولید آثار جدید قرار دهند. ترغیب‌شان کنند تا این کتب را خریداری کرد، مطالعه کنند. تبلیغات، عاملی است مهم و تأثیرگذار که می‌تواند به عنوان شمشیری دو لبه عمل نماید و منعکس‌کننده‌ تصاویر و ارزش‌های واقعی باشد یا برعکس، سلایق مخاطبان را به بیراهه بکشاند.   با این حساب معفی کتاب‌های تازه منتشر شده خود داستانی دیگر است! متولی این امر کیست؟ اگر روند تولید کتاب را به عنوان فرایندی تصور کنیم، بی شک بخش‌های مختلف خلق آن نیز باید متولی خاصی داشته باشد. در کشورهای دیگر این امور به طور کلی از هم مجزا و منفک می‌باشد. اثر بعد از اینکه چاپ شد به مؤسسه یا سازمانی سپرده می‌شود تا همسو با نیازهای مخاطب، مختصات جغرافیایی منطقه و محتوای کتب نسبت به پخش و ارایه‌ی آن اقدامات لازم را صورت دهد و در راستای معرفی آن، از راهکارهای علمی و مختلف سود می‌جویند. ولی در کشور ما این امر به کلی مغفول مانده است و اغلب به آن بی‌توجه هستیم. سیستمی وجود ندارد تا ناشران و مؤلفان آثارشان را با خیالی آسوده به آن بسپارند و دیگر نگران پخش اصولی آن نباشند. هر ارگان، سازمان، ناشر خصوصی و دولتی باید خود پیگیر چنین اموری باشند و چون اغلب آشنایی کافی با اصول این فرایند ندارند، انرژی‌شان به هدر می‌رود و نتیجه‌ی کار چنگی به دل نمی‌زند و زنجیره‌ تولید کتاب از هم می‌پاشد و دودش به چشم مؤلف، ناشر و مخاطب می‌رود. هر یک به گونه‌ای زیان می‌بینند و زیان بزرگ‌تر گریبانگیر فرهنگ کشور را می‌گیرد.   اگر یک اثر از معرفی مطلوبی برخوردار شود، میزان اقبال عمومی نسبت به آن تفاوت محسوسی خواهد داشت یا معتقد هستید که اثر خوب خواننده خود را پیدا می‌کند؟ این ارتباط کاملاً دو سویه است و برهم اثرگذار. چه بسیار آثاری که از کیفیت بالایی برخوردار بودند ولی چون نتوانستند وارد این چرخه شوند و معرفی و تبلیغات مناسبی روی آن صورت نگرفت از اقبال عمومی برخوردار نگردیدند. نمونه‌های چنین مواردی بیشتر در آثار تولیدی مؤلفان جوان مشهود است و اگر سیاست درست و منطقی برای این مسئله از سوی مسؤلین ذیربط اتخاذ نگردد ما شاهد زیان‌های غیرقابل جبرانی خواهیم بود چرا که هم توان و استعداد نویسنده به هدر خواهد رفت و هم این‌که، مفاهیم ذهنی و عینی خالقان کتاب‌ها که عمری برای آن زحمت کشیده‌اند به جامعه‌ی هدف خود  یعنی مخاطبان نخواهد رسید. این یعنی گسست ارتباط و شکاف بین نویسنده و مخاطب. شکافی که تبعاتش گریبان‌گیر کل جامعه خواهد شد و برآیندش آنارشیزم فرهنگی خواهد بود.   به عقیده شما نقش کتاب در زندگی مردم در حال کمرنگ شدن است؟ در حال حاضر کمتر کسی را می‌توان پیدا کرد که بر نقش و تأثیر مثبت کتاب روی کیفیت زندگی مردم اذعان نکند و مخالف حضور آن در لایه‌های مختلف حیات انسان‌ها باشد. ولی در عمل این حضور هر روز کمرنگ‌تر از گذشته می‌گردد. دلایل عمده‌ای بر این امر تأثیر می‌گذارند که عمده‌ترین آن، مشکلات اقتصادی خانواده‌ها می‌باشد. وقتی قدرت خرید مردم کاهش می‌یابد و اولویت‌ها تغییر پیدا می‌کند، مطمیناً کتاب از سبد خرید مردم حذف می‌گردد و جای خود را به مایحتاج‌های دیگری چون خورد و خوراک و پوشاک می‌دهد. رابطه‌ی بین فرهنگ و مباحث اقتصادی همواره ارتباطی تنگاتنگ بوده و هست. مورد بعد، گسترش دامنه‌ی رسانه‌هایی چون تلویزیون. ماهواره و اینترنت می‌باشد این ابزارهای جدید و فراگیر امروزه، روز به راحتی و در حد وسیعی گستره‌شان را در کل جوامع افزایش داده‌اند و مخاطبان نیز در کمترین زمان و با پایین‌ترین هزینه به‌آن دسترسی دارند و می‌توانند خواسته‌های معقول و گاهاً غیرمنطقی خود را از آنها، تأمین کنند. مردم در این شرایط بی شک به کتاب احساس نیاز نخواهند کرد. وقتی نیاز مخاطب از راه‌های سهل‌الوصول مرتفع می‌گردد سراغ کتاب نخواهند رفت و ما هر روز شاهد کمتر شدن کتاب‌خوانان خواهیم بود.   برای افزایش حضور کتاب در لایه‌های مختلف زندگی مردم چه باید کرد؟ برای رفع این مشکلات نیز باید فرهنگ‌سازی اصولی و منطقی صورت گیرد. کلیه‌ی نهادها، سازمان‌ها و ادارات دولتی دست در دست هم دهند و در یک حرکت جهادی وارد میدان شوند و نگذارند بیشتر از این به تنه‌ی فرهنگ کشور آسیب وارد شود. در واقع می‌توان در سالی که مقام معظم رهبری نیز آن‌را سال جهاد فرهنگی و اقتصادی معرفی نموده‌اند، استارتی دوباره زد و بر این مشکل فایق آمد. دستگاه‌های ذیربط اقتصادی از فشار وارده بر مردم بکاهند و نهادهای فرهنگی با تبیین راهکارهای اصولی، کتاب را دوباره وارد چرخه‌ی زندگی مردم کنند. هر یک به گونه‌ای ولی در مسیری مشخص. این میان نقش نهادهایی چون آموزش و پرورش، ارشاد و سازمان‌هایی چون سازمان فرهنگی هنری شهرداری که ارتباط تنگاتنگی با احاد مردم دارند غیر قابل انکار است. به عنوان مثال می‌توان در این زمینه از آموزش و پرورش نام برد. جامعه‌ی هدف این سازمان بسیار گسترده است و اگر موفق شود کودکان و نوجوانان را با کتاب آشتی دهد، بصورت غیر مستقیم می‌تواند تبعات مثبت آن را به خانواده‌ها نیز، منتقل کند. در سال‌های اخیر شاهد آن بودیم که برخی از نهاد و سازمان‌هایی چون شهرداری‌ها، بیمارستان‌ها، پایانه‌های مسافربری و فرودگاه‌ها کتاب‌هایی را به صورت رایگان در معرض دید و استفاده‌ی مراجعه‌کنندگان خود قرار می‌دهند. حرکت‌هایی از این دست می‌تواند حسن اعتماد مردم به آن نهادها را افزایش داده، همچنین به صورت غیرمستقیم سبب آشتی مردم با امر کتاب و کتابخوانی گردد. مراجعه کننده‌ای که مجبور است لحظاتی را به انتظار بنشیند تا کارش انجام گیرد با دیدن کتاب، ترغیب می‌گردد، برای پرکردن وقتش حداقل آن‌ها را تورقی زند و این یعنی یک گام به جلو و هر حرکت مثبتی در حیطه‌ی فرهنگ و هنر بسیار مقدس است و تأثیرگذار.   در نهایت فکر می کنید نبض کتاب در شهر تبریز چگونه می‌زند؟ می‌زند و نمی‌زند! بسته به شرایط بر شدت و حدت آن افزوده می‌شود یا کاسته، شیرین بخورد تندتر می‌زند، با نامهربانی روبرو شود آهسته‌تر... ولی هنوز می‌زند و امیدواریم همواره بزند...   ***   داود خدایی عضو و دبیر کانون نویسندگان «یاز» است؛ وی نفر برگزیده‌ی مسابقه داستان‌نویسی سراسری «عصر پنجشنبه‌ها» دراسفند 1378، برگزیده‌ مسابقه داستان‌نویسی «آفرینش» در سالهای 1387 و 1388، منتخب جشنواره‌ی داستان کوتاه جوان در ارومیه سال 1388، برگزیده‌ بخش نمایشنامه‌نویسی دوازدهمین جشنواره‌ نمایش عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1388، رتبه‌ی دوم مسابقه‌ی داستان کوتاه «راوی»، برگزیده‌ جشنواره‌ی داستان کوتاه امام‌حسین در سال 1390بوده و تجربه تدوین و نگارش کتاب «مسافران آسمانی» در انتشارات صریر را نیز داراست. وی همچنین عضو کمیته‌ی انتخاب و داوری سه دوره‌ی جشنواره‌ ادبی تبریز در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز، داور جشنواره‌ داستان طریق در حوزه‌ هنری استان، داور هشتمین جشنواره‌ داستان کوتاه ادبیات داستانی بسیج بوده و فعالیتهای ادبی گسترده‌ای را تجربه نموده است. داود خدایی پیش از این به عنوان مربی ادبی کارگاه داستان مجتمع کانون تبریز فعال بوده و در این زمینه ضمن فعالیت نقد و تالیف در وادی ادبیات داستانی به آموزش علاقه مندان هنر داستان کوشا بوده است. از جمله آثار این نویسنده جوان می توان به مجموعه‌های «تلفن قرمز زنگ می‌زند»، داستان کوتاه «تک بازی غم انگیز ملیح» و اشعار آموزشی برای کودکان و نوجوانان اشاره کرد. وی هم اکنون همکار اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان آذربایجان‌شرقی بوده و به عنوان دبیر نشریه «معبر» مشغول به فعالیت است.     ........................................ گفت‌وگو: فرینوش اکبرزاده ...................................... انتهای پیام/60002

93/09/19 - 10:20





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن