تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):وقتى جبرئيل با وحى به نزدم مى‏آمد، نخستين چيزى كه به من القا مى‏كرد، بسم اللّه‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798301403




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سقوط آزاد یک مرد از کنار جادوگر/ فقر به فاصله پامپلونا‌ تا زمین‌های خاکی کرج


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: هر روز یک سرگذشت،
سقوط آزاد یک مرد از کنار جادوگر/ فقر به فاصله پامپلونا‌ تا زمین‌های خاکی کرج
فکرش هم سخت است که فقر چگونه علاقه‌ی یک جوان مستعد را سرکوب و از مسیر ایده آلش دور خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران، رویاهای پسرک از جایی آغاز شد که متوجه علاقه شدید و روز افزونش به فوتبال شد، هر روز با جوراب‌های گلوله شده‌اش که حکم توپ را داشتند در اتاق بازی می‌کرد، روزگار طوری برایش چرخید که با عشق به فوتبال زادگاهش روستای عباس آباد نهاوند را به سوی فردیس کرج ترک کرد تا در آنجا بتواند به رویاهایش تحقق ببخشد.

 
شرف قلخانی، فوتبال راهمان سال ورودش (1368) در نیرو هوایی کرج آغاز کرد، زمانی که بچه محل‌هایش علی کریمی و جواد نکونام در امیدهای آن تیم بودند.
 



 از دوستی با ستاره های نه چندان دور و حال حاضر این ورزش پر درآمد پرسیدم، گفت: علی کریمی و نکونام از من کوچکتر بودند اما با هم  دوست بودیم، پدر علی کریمی برنج فروشی داشت چند سال بعد هم فست فود باز کرد که سر در مغازه عکس پسرهایش را زده بود، رابطه‌ی من با فرشید و میلاد صمیمی تر از علی بود، نکونام همیشه به خاطر سوختگی و گوشت اضافه‌های پایش با شلوار تمرین می‌کرد، آنها هم وضع مالی خیلی خوبی نداشتند، پدرش حسن آقا پیکانی قرازه داشت، خوب یادم است که پشت آن نوشته بود تاناکورا!  با آن خرج زندگی‌شان را در می‌آورد.




 
 با غمی کهنه انگشتانی گره خورده و سری پایین ادامه داد: همان سال‌ها بود که از فجر شهید سپاسی پیشنهاد بازیکن سرباز را داشتیم اما به خاطر خانواده‌ام و وضعیت مالی نامناسبمان‌ مجبور به رد کردن این پیشنهاد شدم، بازی خوبی داشتم و پستم هم دفاع بود شاید این قدر در زندگی‌ام عقب نمی‌افتادم و جزو بازیکنان خوب می‌بودم کاش پشتوانه مالی  خوبی داشتم...

 
 به تیم فتح که مرحوم بابک معصومی در آن توپ می‌زد پیوستم بابک برایم مثل یک برادر مهربان و دلسوز بود، فوت او جزو سخت‌ترین و تلخ ترین روزهای‌ عمر من بود سال هفتاد و دو بود که دنبال داوری فوتبال رفتم، آنجا هم در کارم موفق بودم تا این که از لیگ امارات خواهان قضاوت من شدند، برای رفتنم نیاز به رضایت نامه پدرم داشتم اما او فوت شده بود، مادرم برای رضایت دادن همراهم آمد و کارم را کلا خراب کرد و من هم دیگر پی آن را نگرفتم سال هفتاد و نه بود که از فوتبال خداحافظی کردم بعد از آن به دنبال مدرک مربی گری آسیا رفتم اما به دلیل نداشتن بازی ملی عذرم را خواستند.




 
از دلخوشی‌هایش پرسیدم گفت: خیلی دوست دارم متین پسرم راهم را ادامه دهد .
 
متین به فوتبال علاقه دارد اما نه به اندازه من، گلر است، ما خانواده‌ای ورزشکار و ورزش دوستیم من و پسرهایم متین و رامتین فوتبال بازی می‌کنیم و از طرفداران استقلال هستیم و به استادیوم هم می‌رویم همسرم هم والیبالیست است با خنده می‌گوید: مادرم از طرفداران استقلال است اما از وقتی فرهاد مجیدی از فوتبال خداحافظی کرده است دیگه فوتبال نگاه نمی‌کند!
 
 آقا شرف ادامه داد: تا پارسال در تیم پیشکسوتان بازی می‌کردم، تیم خوبی هم داشتیم اما سقوط کرد الان هم در سالن مربیگری یک تیم محلی را بر عهده دارم و شغل اصلی‌ام کار ساختمانی است ایزوگام می‌کنم.




 
از روزهای خوب و آرزویت بگو:
 
آقا شرف: تولد متین پسر بزرگم که الان دوازده ساله است بهترین روز زندگی‌ام بود و خیلی دوست دارم به گذشته برگردم و فوتبال را از نو شروع کنم در همدان که بودیم در رشته دو استقامت مقام اول را به دست آوردم شاید اگر دو میدانی را ادامه می‌دادم در آن موفق می‌شدم.

 
 از حس و حالت بگو:
 
 آقا شرف: آن زمان استعدادهایم در وجودم مردند، الان که فوتبال نگاه می‌کنم بغضم می‌کنم و گریه‌ام می‌گیرد، اما دیگر فایده ای ندارد....
زیر لب می‌گوید: ورزش روح انسان را پاک می‌کند و خیلی خوب است... 
انتهای پیام/







تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


ورزش

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن